تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815406196
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است ( اشعار محتشم کاشاني درباره محرم الحرام ) تعداد ابيات : ٩٧ بازاين چه شورش است که در خلق عالم است / باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم استباز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين / بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم استاين صبح تيره باز دميد از کجا کزو / کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب / کاشوب در تمامي ذرات عالم است گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست / اين رستخيز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جاي ملال نيست / سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن و ملک بر آدميان نوحه ميکنند / گويا عزاي اشرف اولاد آدم است خاموش محتشم که دل سنگ آب شد / بنياد صبر و خانهي طاقت خراب شدخاموش محتشم که ازين حرف سوزناک / مرغ هوا و ماهي دريا کباب شد خاموش محتشم که ازين شعر خونچکان / در ديدهي اشگ مستمعان خون ناب شدخاموش محتشم که ازين نظم گريهخيز / روي زمين به اشگ جگرگون کباب شدخورشيد آسمان و زمين نور مشرقين / پروردهي کنار رسول خدا حسين کشتي شکست خوردهي طوفان کربلا / در خاک و خون طپيده ميدان کربلا گر چشم روزگار به رو زار ميگريست / خون ميگذشت از سر ايوان کربلا نگرفت دست دهر گلابي به غير اشک / زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضايقه کردند کوفيان / خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند ديو و دد همه سيراب و ميمکند / خاتم ز قحط آب سليمان کربلازان تشنگان هنوز به عيوق ميرسد / فرياد العطش ز بيابان کربلا آه از دمي که لشگر اعدا نکرد شرم / کردند رو به خيمهي سلطان کربلا آن دم فلک بر آتش غيرت سپند شد / کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي / وين خرگه بلند ستون بيستون شدي کاش آن زمان درآمدي از کوه تا به کوه / سيل سيه که روي زمين قيرگون شديکاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت / يک شعلهي برق خرمن گردون دون شدي کاش آن زمان که اين حرکت کرد آسمان / سيمابوار گوي زمين بيسکون شدي کاش آن زمان که پيکر او شد درون خاک / جان جهانيان همه از تن برون شدي کاش آن زمان که کشتي آل نبي شکست / عالم تمام غرقه درياي خون شدي آن انتقام گر نفتادي بروز حشر / با اين عمل معاملهي دهر چون شدي آل نبي چو دست تظلم برآورند / ارکان عرش را به تلاطم درآورند برخوان غم چو عالميان را صلا زدند / اول صلا به سلسلهي انبيا زدند نوبت به اوليا چو رسيد آسمان طپيد / زان ضربتي که بر سر شير خدا زدند آن در که جبرئيل امين بود خادمش / اهل ستم به پهلوي خيرالنسا زدند بس آتشي ز اخگر الماس ريزهها / افروختند و در حسن مجتبي زدند وانگه سرادقي که ملک مجرمش نبود / کندند از مدينه و در کربلا زدند وز تيشهي ستيزه در آن دشت کوفيان / بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند پس ضربتي کزان جگر مصطفي دريد / بر حلق تشنهي خلف مرتضي زدند اهل حرم دريده گريبان گشوده مو / فرياد بر در حرم کبريا زدند روحالامين نهاده به زانو سر حجاب / تاريک شد ز ديدن آن چشم آفتاب چون خون ز حلق تشنهي او بر زمين رسيد / جوش از زمين بذروه عرش برين رسيد نزديک شد که خانهي ايمان شود خراب / از بس شکستها که به ارکان دين رسيد نخل بلند او چو خسان بر زمين زدند / طوفان به آسمان ز غبار زمين رسيد باد آن غبار چون به مزار نبي رساند / گرد از مدينه بر فلک هفتمين رسيد يکباره جامه در خم گردون به نيل زد / چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش / از انبيا به حضرت روحالامين رسيد کرد اين خيال وهم غلط که ارکان غبار / تا دامن جلال جهان آفرين رسيد هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال / او در دلست و هيچ دلي نيست بيملال ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند / يک باره بر جريدهي رحمت قلم زنند ترسم کزين گناه شفيعان روز حشر / دارند شرم کز گنه خلق دم زنند دست عتاب حق به در آيد ز آستين / چون اهل بيت دست در اهل ستم زنند آه از دمي که با کفن خونچکان ز خاک / آل علي چو شعلهي آتش علم زنند فرياد از آن زمان که جوانان اهل بيت / گلگون کفن به عرصهي محشر قدم زنند جمعي که زد بهم صفشان شور کربلا / در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند از صاحب حرم چه توقع کنند باز / آن ناکسان که تيغ به صيد حرم زنند پس بر سنان کنند سري را که جبرئيل / شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل روزي که شد به نيزه سر آن بزرگوار / خورشيد سر برهنه برآمد ز کوهسار موجي به جنبش آمد و برخاست کوه / ابري به بارش آمد و بگريست زار زار گفتي تمام زلزله شد خاک مطمن / گفتي فتاد از حرکت چرخ بيقرار عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پير / افتاد در گمان که قيامت شد آشکار آن خيمهاي که گيسوي حورش طناب بود / شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار جمعي که پاس محملشان داشت جبرئيل / گشتند بيعماري محمل شتر سوار با آن که سر زد آن عمل از امت نبي / روحالامين ز روح نبي گشت شرمسار وانگه ز کوفه خيل الم رو به شام کرد / نوعي که عقل گفت قيامت قيام کرد بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد / شور و نشور واهمه را در گمان فتاد هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند / هم گريه بر ملايک هفت آسمان فتاد هرجا که بود آهوئي از دشت پا کشيد / هرجا که بود طايري از آشيان فتاد شد وحشتي که شور قيامت بباد رفت / چون چشم اهل بيت بر آن کشتگان فتاد هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد / بر زخمهاي کاري تيغ و سنان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان / بر پيکر شريف امام زمان فتاد بياختيار نعرهي هذا حسين زود / سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول / رو در مدينه کرد که يا ايهاالرسول اين کشتهي فتاده به هامون حسين توست / وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست اين نخل تر کز آتش جان سوز تشنگي / دود از زمين رسانده به گردون حسين توست اين ماهي فتاده به درياي خون که هست / زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست اين غرقه محيط شهادت که روي دشت / از موج خون او شده گلگون حسين توست اين خشک لب فتاده دور از لب فرات / کز خون او زمين شده جيحون حسين توست اين شاه کم سپاه که با خيل اشگ و آه / خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست اين قالب طپان که چنين مانده بر زمين / شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست چون روي در بقيع به زهرا خطاب کرد / وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد کاي مونس شکسته دلان حال ما ببين / ما را غريب و بيکس و بيآشنا ببين اولاد خويش را که شفيعان محشرند / در ورطهي عقوبت اهل جفا ببين در خلد بر حجاب دو کون آستين فشان / واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين ني ورا چو ابر خروشان به کربلا / طغيان سيل فتنه و موج بلا ببين تنهاي کشتگان همه در خاک و خون نگر / سرهاي سروران همه بر نيزهها ببين آن سر که بود بر سر دوش نبي مدام / يک نيزهاش ز دوش مخالف جدا ببين آن تن که بود پرورشش در کنار تو / غلطان به خاک معرکهي کربلا ببين يا بضعةالرسول ز ابن زياد داد / کو خاک اهل بيت رسالت به باد داد خاموش محتشم که فلک بس که خون گريست / دريا هزار مرتبه گلگون حباب شد خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب / از آه سرد ماتميان ماهتاب شد خاموش محتشم که ز ذکر غم حسين / جبريل را ز روي پيامبر حجاب شد تا چرخ سفله بود خطائي چنين نکرد / بر هيچ آفريده جفائي چنين نکرد اي چرخ غافلي که چه بيداد کردهاي / وز کين چها درين ستم آباد کردهاي بر طعنت اين بس است که با عترت رسول / بيداد کرده خصم و تو امداد کردهاي اي زاده زياد نکرداست هيچ گه / نمرود اين عمل که تو شداد کردهاي کام يزيد دادهاي از کشتن حسين / بنگر که را به قتل که دلشاد کردهاي بهر خسي که بار درخت شقاوتست / در باغ دين چه با گل و شمشاد کردهاي با دشمنان دين نتوان کرد آن چه تو / با مصطفي و حيدر و اولاد کردهاي حلقي که سوده لعل لب خود نبي بر آن / آزردهاش به خنجر بيداد کردهاي ترسم تو را دمي که به محشر برآورند / از آتش تو دود به محشر درآورند
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]
صفحات پیشنهادی
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است ( اشعار محتشم کاشاني درباره محرم الحرام ) تعداد ابيات : ٩٧ بازاين چه شورش است که در خلق عالم است / باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم ...
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است ( اشعار محتشم کاشاني درباره محرم الحرام ) تعداد ابيات : ٩٧ بازاين چه شورش است که در خلق عالم است / باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم ...
غم سلطان کربلا!
عام كه نامش محرم است در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن و ملك ... ز بيابان كربلا آه از دمي كه لشگر اعدا نكرد شرم كردند رو به خيمهء سلطان ...
عام كه نامش محرم است در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن و ملك ... ز بيابان كربلا آه از دمي كه لشگر اعدا نكرد شرم كردند رو به خيمهء سلطان ...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
کاشوب در تمامی ذرات عالم است گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است ...
کاشوب در تمامی ذرات عالم است گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است ...
متن کامل ترکیب بند محتشم کاشانی برای روز عاشورا
متن کامل ترکیب بند محتشم کاشانی باز این چه شورش است که در خلق عالم است ... که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن ...
متن کامل ترکیب بند محتشم کاشانی باز این چه شورش است که در خلق عالم است ... که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن ...
بلای امام حسین(علیهالسلام) محور تهذیب تاریخ
حتّی، در بارگاه قدس كه جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است. ماجرای سیّدالشّهدا(علیهالسلام) جزو اسرار عالم است كه چطور در دوره غربت اسلام و در شرایطی كه ...
حتّی، در بارگاه قدس كه جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است. ماجرای سیّدالشّهدا(علیهالسلام) جزو اسرار عالم است كه چطور در دوره غربت اسلام و در شرایطی كه ...
کوچک شریف
فصل ماتم است... سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»- از محتشم کاشانی 4 شوق تو مثل باد به هر کوچه ای دوید دستی کشید روی سر شاخه های بید خواب از سر درخت و گل و ...
فصل ماتم است... سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»- از محتشم کاشانی 4 شوق تو مثل باد به هر کوچه ای دوید دستی کشید روی سر شاخه های بید خواب از سر درخت و گل و ...
اشعاري زيبا در وصف عاشورا
اين داغ حسين، جاودان است (حسان) هرگز نتوان به اشک، خاموش کنم نام شاعر:حبيب ... كه نامش محرم است در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن ...
اين داغ حسين، جاودان است (حسان) هرگز نتوان به اشک، خاموش کنم نام شاعر:حبيب ... كه نامش محرم است در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن ...
به هر دری می زنم از عشق تو
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»- از محتشم کاشانی 4 شوق تو مثل باد به هر کوچه ای دوید ... افتاده روی خاک تو پیشانی دمشق از راه دور، پای تو را بوسه می زنم دست .
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»- از محتشم کاشانی 4 شوق تو مثل باد به هر کوچه ای دوید ... افتاده روی خاک تو پیشانی دمشق از راه دور، پای تو را بوسه می زنم دست .
هلا
شب در خیال و حسرت دیدار ماه بود انسان اسیر واهمه اشتباه بود گفتند ناگهان که:«هلا!... فصل ماتم است... سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»- از محتشم کاشانی 4 شوق تو .
شب در خیال و حسرت دیدار ماه بود انسان اسیر واهمه اشتباه بود گفتند ناگهان که:«هلا!... فصل ماتم است... سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»- از محتشم کاشانی 4 شوق تو .
باز این چه شورش است
جهت دیدن عکس در سایز اصلی 1920x1200 کلیک کنید-این عکس به صورت اتوماتیک کوچک شده است. در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است ...
جهت دیدن عکس در سایز اصلی 1920x1200 کلیک کنید-این عکس به صورت اتوماتیک کوچک شده است. در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها