تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد و در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849316203




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دوباره سقوط و بازی از نو


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دوباره سقوط و بازي از نونگاهي به تصوير شهر تهران در رمان امروزشهر و رمانقسمت اول
دوباره سقوط و بازي از نو
براي شناخت بهتر داستان‏هاي شهري رئاليستي و جامعه‏گرا، «تربيت احساسات» اثر فلوبر نمونه خوبي براي بررسي است. شهر در اين زمان به منزله موجود زنده‏اي است که تاثير انکارناپذيري بر رشد و تغيير جهت قهرمان رمان دارد. پاريس نه به عنوان نمونه‏اي از يک کلانشهر بلکه به عنوان شهري با ويژگي‏هاي غير قابل اشتباه نقشي را در داستان ايفا مي‏کند که مخصوص پاريس است نه هيچ جاي ديگر دنيا. اين نوع نگاه به شهر با نگرشي تاريخي علاوه بر داشتن چشم‏اندازي به گذشته، امکان پيش‏بيني رفتارهاي اجتماعي را در زمينه‏اي قابل تعريف، نقد جامعه و بررسي سير تحولات سياسي و اجتماعي شهر را فراهم مي‏کند؛ بنابراين داراي جهان‏بيني پوياتري است. در پايان فصل پنجم «تربيت احساسات» فردريک مورو از حقايق تکان‏‏دهنده‏اي درباره وضعيت مالي آينده‏اش باخبر مي‏شود. همه چيز از دست رفته است. خانم مورو براي پس دادن وام‏هايي که از يک خرده مالک شهرستاني گرفته ناچار شده املاکش را بفروشد. آهي در بساط نيست. فردريک ديگر نمي‏تواند براي آينده‏اش نقشه‏هاي پرآب و تاب بکشد. مناظر پرزرق و برق و تابناک پاريسي، مهماني‏هاي اشرافي، محافل هنرمندان همه و همه محو مي‏شوند. پاريس مثل کالسکه‏اي است که به شتاب دور مي‏شود و آنچه در ديدرس فردريک مي‏ماند کوره راهي روستايي است بر زمينه بيشه‏اي آرام. وقتي غباري که حرکت تند کالسله برجا گذاشت فرو مي‏نشيند فردريک سرخورده و بينوا زانو مي‏زند و به منظره‏اي خيره مي‏ماند که روشنايي يک‏دستي دارد. زمان مي‏ايستد. نيروي گريز از مرکز، فردريک را به گوشه‏اي خارج از دايره پرت کرده. او رانده شده و مطرود است. از جامعه دغلکاران و ريا کاران اخراج شده. از آن محيط پرمخاطره رقابت و دسيسه بيرون آمده. دوران حسادت و ملال سرآمده. فردريک نمي‏تواند اين فاجعه را بپذيرد. مادرش شيوه زندگي حقيرانه را به او پيشنهاد مي‏کند؛ زندگي بخور و نمير شهرستاني، دور از جارو جنجال پاريس، بي‏آنکه رقابتي در کار باشد. شرافت و قناعت مثل بازيگران بازنشسته‏اي که بعد از مدت‏ها به بازي گرفته شده‏اند روي صحنه مي‏آيند؛ غافل از اينکه گذر زمان چهره‏هاي دلپذيرشان را در هم شکانده و بزک غليظ و جوانانه‏شان هم دردي دوا نمي‏کند. شهر خود را نمايانده. فردريک چرخ‏هايي را ديده که لحظه به لحظه بر سرعت حرکت‏شان افزوده شده، صداي سنگ‏فرش‏ها را شنيده، نيمه‏شب زير نور چراغ‏هاي گاز در کوچه پسکوچه‏هاي تاريکي که پر از خنکايي نمناک است و به ميدان‏هاي بزرگ مي‏رسد خود را به زنان اغواگر سپرده و همراه جمعيت بزرگي در پانتئون براي آزادي فرياد سر داده؛ همه چيز آنجاست؛ اعتقاد، هنر، لذت و تصادف. تا اينجا کار فردريک تمام است. فلوبر بي‏رحمانه او را تا آستانه در هم شکستن پيش مي‏برد. جوان خوش سيما و با استعدادي را که دل در گرو زني پاريسي دارد به شهرستاني دور افتاده تبعيد مي‏کند. زخمي کاري به پيکره او وارد مي‏شود. اميدي هم به نجات نيست. فردريک خراب، مال‏باخته و از دست رفته است. ديگر چيزي نمي‏شنود. ماشين‏وار به باغچه روبه رو در آن طرف پرچين چشم دوخته. فردريک سقوط مي‏کند. تصوير سياه مي‏شود. پرونده بسته مي‏شود. تمام؟ طبيعت بي‏آنکه اثري از تظاهرات سهمگينش در کار باشد وارد عمل مي‏شود. گذشته، راز آلود و معجزنماست. فردريک چشم باز مي‏کند و خود را در محيطي امن مي‏بينيد. دخترک نوجواني که با ميوه‏هاي وحشي براي خود گوشواره‏اي ساخته و لکه‏هايي روي دامن سپيدش پيداست، ظاهر مي‏شود. اندامش بي‏تاب و ظريف است و زيبايي حيواني، وحشي و گستاخانه‏اي دارد. اين تصوير عدني، آميزه چشم‏بندي گذشته و طبيعت است. دختر نوجوان «لوبيز روک» در هيات فرشته‏اي معصوم در ميان طبيعت وحشي به فردريک مورو (شخصيت مثالي رمان مدرن) پيشکش مي‏شود تا او را از ترديد رنج آورش برهاند و در قلمرويي نگاهش دارد که پيش از آن قهرمانان بسياري را به خود ديده است. اين موهبت بهشتي بي‏آنکه قهرمان رمان، مصايب قهرمان حماسه را پشت سر بگذارد به او اهدا مي‏شود غافل از آنکه روح مردد فردريک مورونه شيفته تصوير هاله‏وار و قوام يافته باغ بهشت که در پي زيستن در مکاني است که تصوير کردنش جز با ضرب‏قلم شلخته نقاشان امپرسيونيست و ناپيدارنمايي ورميري ممکن نيست. ديري نمي‏پايد که فردريک مورو از شهرستان مي‏گريزد. آن وقت لوييز روک- الهه‏اي که طبيعت و گذشته با شکوه بسيار به فردريک ارزاني کرده- در هر بار حضور خود در رمان، در قياسي دردناک با زنان پاريسي به صورت جرثومه زمختي و بدلباسي و آداب ناداني نمايانده مي‏شود. هر روز آشوب تازه‏اي برپا مي‏شود ده‏ها شخصيت، سخت‏کوشانه و با سرعتي باور نکردني سرگرم بازي مار و پله‏اي هستند که ظاهراً مهارتي ديرياب و بختي بلند مي‏خواهد. آنها در صحنه‏هاي کوتاهي به هم مي‏رسند. در اين ملاقات‏هاست که تغييرات صفحه بازي نمايانده مي‏شود. هر حضور يک شخصيت به نشانه موقعيت تازه اوست؛ ايمان و اعتقادي بر باد رفته، آرزويي تازه مثل روحي شرير در جسم و جانشان حلول کرده، جيبشان خالي شده يا از برکت مرگ خويشاوند ثروتمندي پول کلاني به دست آورده‏اند. خلاصه هر چه هست، هيچ‏کس را نمي‏توان در جاي قبلي‏اش يافت. هميشه بايد جست‏وجو کرد؛ هميشه بايد انتظار يک واقعه پيش‏بيني ناپذير را کشيد. بدون شک انرژي عظيمي در کار است؛ نيروي آشوبگر و بي‏حوصله؛ تخيلي که مي‏تواند همه را به تکاپو وا دارد. هيچ کس نااميد نيست. ظاهراً راه‏هاي گوناگوني براي فتح بازي و رسيدن به خانه پاياني وجود دارد اما فتحي در کار نيست. دوباره سقوط و بازي از نو. پاريس، الهه معصوميت را از خود مي‏راند بي‏آنکه نشاني از نوستالژي و رگه‏هاي رمانتيک حسرت گذشته احساس شود. آنگاه «شهر» سرمست از چيرگي بر طبيعت به عنوان بستر اصلي کنش و واکنش شخصيت رمان مدرن معرفي مي‏شود «شهر» به مثابه صحنه‏اي پرداخت مي‏شود تا انسان مردد، زندگي اندوهبار خود را بگذراند. «براي آشکار کردن غناي نهان سرشتش يک جا در جهان وجود دارد؛ پاريس.» پاي هنرمندي به نام پلرن به ميان کشيده مي‏شود که هنر، دانش و عشق را سه چهره پروردگار مي‏داند که فقط در پاريس پيدا مي‏شود. فردريک در پاريس پرسه مي‏زند و هوايي را بو مي‏کشد که پنداري پر از جريان‏هاي عشقي و تراوش‏هاي ذهني است! تربيت احساسات در برگيرنده سه دهه از زندگي فردريک موروست. در طول اين سه دهه اشکال شهرنشيني مدرن و شاخصه‏هاي بنيادين شهر مدرن تصوير مي‏شود تا آنجا که پاريس به مفهوم «Ideal type» ماکس وبر نزديک مي‏شود زيرا هر چيزي از شهري مدرن مي‏شناسيم در آن ديده مي‏شود. جنگ خياباني و انقلاب در همان بلوارها و پارک‏هايي روي مي‏دهد که پذيراي زنان عشوه‏گر و مردان ثروتمندي است که تصادفا به هم برمي‏خورند. ژاک آرنو هنر مناسب شهرنشينان را توليد مي‏کند و نياز تب‏آلودي به خوشامد آراي عمومي دارد؛ به دنبال هنر متعالي ارزان قيمت است که به خواست نوجويانه شهرنشينان پاسخ گويد، چه تابلويي جعلي بر ديوار باشد چه نقشي روي يک ظرف چيني. برازندگي‏ها مشکوک و فسادانگيزند زيرا شهري که بازي‏اي با آن سرعت در آن جريان دارد اصلا تاب اصالتي کهنه و اشرافي را ندارد. تقدس‏زدايي بورژوازي از گذشته، طبيعت، هنر و عشق پديد آورنده فضايي است که در آن از هر چيز انتظار کار کردي مشخص و شفاف مي‏رود. آنگاه سرسختي يک شخصيت در مقابل نيروهايي که او را به حل شدن در اين فضا سوق مي‏دهند به دست‏مايه اصلي رمان واقع‏گراي قرن نوزدهم بدل مي‏شود. اما تا امروز هم مرثيه‏هاي پرسوز و گدازي که شهر را با استعاره هيولاي خاکستري لعن مي‏کنند و به خاطره بهشت رنگين گذشته دست مي‏بازند در آثار ادبي ديده مي‏شود. اين آثار بر پايه تقابل ساده‏انديشانه‏اي، گذشته‏اي نامعلوم را در دل طبيعتي کارت پستالي قرار مي‏دهند که در پس پشت ديوارهاي بلند شهر دست نخورده‏ مانده است. در بسياري از آثار شهري ايراني با داشتن چنين نگرش حسرت باري نيست به گذشته، شهر به عنوان مدفن معصوميت و سادگي خود را مي‏نماياند. بادکنک فردوس در داستان «ويران مي‏آيي» اثر حسين سناپور ، رها مي‏شود و شهر آغوش خاکستري‏اش را به روي فردوس مي‏گشايد تا از او زني بسازد که با کودکي‏اش نسبتي ندارد. تلاش به تصوير کشيدن انسان شهرنشين ساکن تهران علاوه بر دو کتاب سناپور (نيمه غايب و ويران مي‏آيي) در آثار چندين داستان‏نويس معاصر ديگر نيز قابل نقد و بررسي است. تهران به عنوان پشت صحنه تخت و بي‏کنش نمايش حضور دارد و فقط کلمه‏اي است براي ناميدن مکان اتفاقات يا به طور چشم‏گيري هدايت کننده کنش داستان و شخصيت‏هاست آن‏طور که مثلا ‏ليما در آثار ماريوبار گاس‏يوسا ايفاي نقش مي‏کند و حضور رنگارنگش با آدم‏هاي سياه و سفيد و سرخش بر کل ماجرا سايه مي‏اندازد. رفتارشناسي شهروندان به معرفي شهر و شناخت سيستم‏هاي شهري، علت‏شناسي رفتار ساکنان شهر منجر مي‏شود.  بنابر اين فرقي نمي‏کند از کدام سو حرکت کنيم، به جغرافيايي مکان مورد نظر توجه نشان دهيم يا روان‏شناسي ساکنانش؛ اگر حرکتمان درست باشد به شهري انباشته از پتانسيل‏هاي داستاني مي‏رسيم که هر نويسنده بنا به علاقه‏اش گوشه‏اي از آن را پرداخته تا بگويد تهران اين است و مثلا خيابان انقلابي دارد که اگر باري هم راستاي بلوار نوسکي در پترزبورگ آن‏طور که مارشال بر من توصيفش مي‏کند به عهده نداشته باشد از تاثير فرهنگي‏اش بر کل تهران نمي‏توان چشم‏پوشي کرد. خيابان انقلاب در راستاي شرقي- غربي شايد به علت اينکه در گذشته انتهاي شمالي تهران بوده، هنوز هم خطي است بين شمال و جنوب شهر؛ جايي براي تلافي دو قشر بالا و پايين خط فقر که با اتصال به ميدان آزادي و ترمينال غرب و فرودگاه، دروازه غربي و در سوي ديگر با گشودن راهي به دماوند، دروازه شرقي شهر محسوب مي‏شود و مهره‏هاي مهمي را مثل دانشگاه تهران، تالار وحدت، دانشگاه هنر، مدرسه البرز و... مانند رشته‏اي به يکديگر مي‏دوزد. با داشتن سينماها و کتاب‏فروشي‏هاي متعدد، حضور آدم‏هايي با تيپ‏هاي بسيار متفاوت در آن عجييب نيست بنابراين شايد جست وجويش در رمان‏هاي معاصر همان جست‏وجوي تهراني باشد که زشت و زيبايش را در اين خيابان کنار هم چيده تا گوشه‏اي از چهر‏ه‏اش را نشان داده باشد. اميرحسين خورشيدفرتنظيم براي تبيان:زهره سميعي 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن