تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت، جز اين كه در لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804240687




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

براي آزادي


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: برای آزادی
قفس
تعداد كارگردان‌های زنده‌ای كه 2بار برنده جایزه اسكار شده‌اند به تعداد انگشتان یك دست نمی‌رسد و میلوش فورمن -كارگردان چك- یكی از آنهاست؛ كارگردان گزیده كاری كه در طول 45سال فعالیت سینمایی تنها 13 فیلم ساخته است.به گزارش همشهری ، میلوش فورمن بیشتر شهرتش را مدیون «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (كه در ایران با نام «دیوانه از قفس پرید» به نمایش درآمد) است؛ فیلمی كه هنوز هم پس از گذشت 35سال، قدرت تأثیرگذاری‌اش را حفظ كرده است. در «آمادئوس» موفق شد فیلمی درباره موسیقی‌دان نابغه اتریشی بسازد كه هنوز هم بهترین فیلمی است كه درباره موتزارت جلوی دوربین رفته.فورمن در دهه90 و در شرایطی كه به فیلمسازی تقریباً فراموش‌شده بدل شده بود، با «مردم علیه لاری فلینت» بار دیگر توجه همه را به خود معطوف كرد؛ فیلمی در ستایش آزادی كه این را شاید بتوان مایه تكرارشونده بسیاری از آثار كارگردانی دانست كه در سرزمین مادری‌اش، چكسلواكی، طعم دیكتاتوری را با همه وجود حس كرده بود.ضمن اینكه با این فیلم كه درباره زندگی لاری فلینت بود بار دیگر و پس از «آمادئوس» تبحر خود را در ساخت فیلم‌های سرگذشت‌نامه‌ای نشان داد.در «مردی روی ماه» این بار زندگی اندی كافمن كمدین، دستمایه فورمن قرار گرفت و در آن یكی از متفاوت‌ترین بازی‌های جیم‌كری رقم خورد.پخش مجدد «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» بهانه‌ای شده برای مجله پرومیه كه به سراغ او برود و میلوش فورمن به اختصار از انگیزه‌هایش برای ساخت چند فیلم مهم‌‌ خود سخن رانده است.هر فیلم معرف یك مرحله متفاوت در زندگی من است. من كارم را در مقام فیلمنامه نویس شروع كردم و كمابیش از زندگی خودم الهام می‌گرفتم. سپس برای زندگی به آمریكا رفتم و آنجا متوجه شدم كه تاابد نمی‌توانم به این شیوه ادامه بدهم. از طرفی تسلط كامل بر زبان ( انگلیسی ) نداشتم؛ پس تمایل پیداكردم به اقتباس از كتاب‌ها یا نمایشنامه‌های تئاتر. در هركدام از آنها چیزی خاص مرا جذب می‌كرد و همین كافی بود تا تمایل به ساخت آنها پیدا كنم. تعداد كارگردان‌های زنده‌ای كه 2بار برنده جایزه اسكار شده‌اند به تعداد انگشتان یك دست نمی‌رسد و میلوش فورمن -كارگردان چك- یكی از آنهاست؛ كارگردان گزیده كاری كه در طول 45سال فعالیت سینمایی تنها 13 فیلم ساخته است.پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975) كتاب كن كندی به طرزی واضح تحولی در زندگی من تحت حكومت كمونیستی محسوب می‌شد. فوری خودم را در آن دیدم؛ حیات در آن آسایشگاه بزرگ كه تمام روز به شما می‌گویند چه كاری باید انجام دهید، به چه فكر كنید و به چه فكر نكنید؛ آنچه باید گفت و آنچه نباید گفت، به كجا باید رفت و به كجا نباید رفت. اینكه در یك كتاب آمریكایی، قهرمان، پنجره را می‌شكند برای دیدن دنیای بیرون، برایم باور نكردنی بود. من هم تمایل داشتم تا حصارها را پاره كنم تا آنچه ورای آن هست را ببینم؛ مانند تمام جوانان هم سن و سالم در چكسلواكی. ما می‌خواستیم دنیا را ببینیم و این موضوع برای ما ممنوع شده بود.مو(1979 )آوازهای آن بود كه توجه من را جلب كرد. من سال 1967 زمانی كه برای شركت در فستیوال فیلم به نیوریوك رفته بودم به دیدن یكی از نخستین اجراهای كمدی موزیكال آن در برادوی رفتم. بی‌درنگ بعد از نمایش برای پیشنهاد ساخت یك فیلم بر مبنای آن به پشت صحنه رفتم اما تلاشم ناموفق بود. سپس به چكسلواكی برگشتم؛ جایی كه از آن به آمریكا مهاجرت كرده بودم. برای گرفتن حق اقتباس آن دوسه بار دیگر سعی كردم كه باز ناموفق بود. سال 1976 بود كه به من خبر دادند‌ الان دیگر برای كار آزاد هستند. ضبط آن را دوباره گوش كردم تا ببینم هنوز هم به همان میزان موسیقی آن را دوست دارم یا نه. قدیمی شده بود ولی به همان اندازه‌ آن را دوست داشتم. «آره می‌خوام این فیلم را بسازم!» من هنوز هم از ساخت آن راضی هستم و به آن افتخار می‌كنم اما فیلم در زمان خوبی به نمایش در‌نیامد؛ دیگر نه موضوع روز بود و نه شامل نوستالژی می‌شد. می‌توان امروز آن را در اروپا به یاد كنسرت وودستاك به نمایش درآورد ولی نه در آمریكا كه به‌دلیل جنگ در عراق ‌یا افغانستان نمایش آن موجب زنده شدن زخم‌هایی بسیار دردناك ‌یا نه‌چندان قدیمی می‌شود.رگتایم (1981)من شاهد درگیری بین یك راننده تاكسی رنگین پوست با یك سفید پوست چاق بودم. راننده به‌دنبال پلیس رفت و وقتی برگشت با مدفوعی روی صندلی عقب ماشین‌اش مواجه شد. مامور پلیس سعی می‌كرد او را آرام كند و به او گفت: «ببین! خسارتی وارد نشده؛ تمیزش كن و برو» اما این وضعیت آن‌چنان توهین‌كننده بود كه مرد به او جواب داد: «نه! من می‌خواهم كسی كه این كار را كرده، آن را تمیز كند». غرور او و كنار نیامدن با اینكه بگذارد به او توهین شود در من طنینی ایجاد كرد  مانند هركسی كه متحمل توهین‌هایی توسط یك حكومت توتالیتر شده باشد و من فیلم خودم را ساختم.آمادئوس(1984)دركار من، بخت و اقبال نقش بزرگی ایفا كرده است. برای گزینش بازیگر فیلم ر‌گتایم 2روز در لندن بودم. مدیر برنامه‌ام پیشنهاد كرد به همراه او به تئاتر بروم. در تاكسی، او با من درباره نمایشی با موضوع موتزارت صحبت كرد. وای! خاطرات چكسلواكی را به یاد آوردم؛ جایی كه دوست دارند در مورد موزیسین‌ها نمایش اجرا كنند چرا كه آنها موسیقی می‌ساختند ولی حرف نمی‌زدند؛ خسته‌كننده‌ترین نمایش‌هایی بود كه در تمام طول عمرم دیدم! انتظار آن را داشتم كه از بی‌حوصلگی تلف شوم ولی شاهد یك درام عالی شدم كه نه با موتزارت و سالیاری كه اگر در مورد دوتا نجار هم بود فوق‌العاده می‌شد! موقع آنتراكت به مدیر برنامه‌ام گفتم اگر همین‌طور ادامه بیابد فوق‌العاده است. آخر نمایش برای مذاكره در مورد حق اقتباس آن به پشت صحنه رفتیم. دركار من، بخت و اقبال نقش بزرگی ایفا كرده است. برای گزینش بازیگر فیلم ر‌گتایم 2روز در لندن بودم. مدیر برنامه‌ام پیشنهاد كرد به همراه او به تئاتر بروم. در تاكسی، او با من درباره نمایشی با موضوع موتزارت صحبت كرد. وای! خاطرات چكسلواكی را به یاد آوردم؛ جایی كه دوست دارند در مورد موزیسین‌ها نمایش اجرا كنند چرا كه آنها موسیقی می‌ساختند ولی حرف نمی‌زدند؛ خسته‌كننده‌ترین نمایش‌هایی بود كه در تمام طول عمرم دیدم!مردم علیه لاری فلینت(1996) فیلمنامه آن مابین كلی فیلمنامه دیگر به دستم رسید. چون كه فكر می‌كردم در مورد مسائلی است كه به آن علاقه ندارم، نخواندمش وكوچك‌ترین علاقه‌ای هم به ساخت آن نداشتم. مدیر برنامه‌ام از من خواهش كرد كه از روی ادب و احترام هم كه شده به خاطر الیوراستون كه تهیه‌كننده آن بود، فیلمنامه را بخوانم و من داستان شورانگیز یك مرد را كشف كردم. امروز هم نمی‌دانم كه آیا لاری فلینت یك مدافع حقیقی آزادی بیان بود یا اینكه تنها از آن استفاده كرد تا پول بیشتری به جیب بزند اما سر آخر برایم اهمیتی ندارد.به لطف او آزادی بیان نقض نشدنی شد و در اصلاحیه لوح مرمرین قانون اساسی حك شد. و می‌دانید كه او چگونه موفق به این كار شد؟ با توضیح اینكه «  اگر اصلاحیه حافظ من باشد، شما همگی محفوظ خواهید بود چرا كه من در میان شما بدترین هستم». وقتی فیلمنامه را برای او فرستادم به اندازه یك خروار در آن تغییرات ایجاد كرد. از او پرسیدم: «این به ‌این خاطر نیست كه از شما تعریف و تمجید نمی‌شود؟» و جواب داد: «بله، البته كه از این موضوع راضی نیستیم اما چه می‌شود كرد وقتی همه چیز حقیقت دارد؟».مردی روی ماه(2000)من، اندی كافمن را در یك كلوپ شبانه در لس‌آنجلس كشف كردم كه هر سه‌شنبه درهایش به روی علاقه‌مندان باز است. وقتی روی صحنه آمد، رقت‌برانگیز بود. به‌خودمان گفتیم: «بیچاره! فكر می‌كند كه خیلی خنده‌دار است» اما 10دقیقه بعد از خنده تا شده بودیم نه به این خاطر كه به وضعیتش بخندیم بلكه او حقیقتاً خنده‌دار بود. تصمیم گرفتم پیگیر كارنامه‌‌اش بشوم. او به لطف آیتم «تاكسی» معروف شده بود كه از آن متنفر بود. او فهمیده بود كه تمایل دارد نمایش‌های خودش را اجرا كند. برای این كار می‌بایست او خود را به تماشاگران می‌قبولاند. وقتی تمام داستان او را خواندم تصمیم گرفتم فیلمی درباره او بسازم. حتی با وجود صحبت با خانواده یا نامزدش من نفهمیدم كه اندی كافمن واقعی كیست اما همین است كه اشتیاق‌برانگیز است؛ همین ندانستن.تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن