تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه كسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان او مى‏آيد و آرز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820645118




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دوران پرتلاطم زندگي


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: «نوجواني» كه آن را تولد دوم ناميده‌اند، مشخصه دوراني از زندگي انسان است كه از سال‌هاي كودكي و حمايت بي‌چون و چراي خانواده فاصله مي‌گيرد و بزرگسالي و استقلال عملي را تجربه مي‌كند. هيجانات نوجواني و پيامدهاي روحي و رواني اين دوره بقدري است كه متخصصان علوم رفتاري اين سال‌ها را با عباراتي نظير دوره توفان و فشار، دوران منفي و زندگي تشنج‌آميز توصيف مي‌كنند. رفتارهاي نوجوان كه با خامي و بي‌تجربگي، احساس‌گرايي و زودرنجي آميخته است و ناسازگاري وي با اطرافيان در محيط خانه و مدرسه، اغلب به معضلي جدي براي والدين، اعضاي خانواده و مربيان تبديل مي شود كه آزار و استيصال آنان را در پي دارد. علاوه بر آن، شكل‌گيري شخصيت نوجوان در 12 تا 18 سالگي و طي فرآيند بلوغ جسمي و فكري بر حساسيت‌هاي اين دوره مي‌افزايد و شناسايي مشخصات و اتخاذ راهكارهاي مناسب براي هدايت و تسهيل آن را ضروري مي‌سازد. در اين نوشتار، ويژگي‌هاي اين دوران پرتلاطم زندگي و مشكلات ناشي از آن براي نوجوانان و اطرافيان ارائه و به تناسب راهكارهاي روان‌شناسي و رفتاري براي عبور از مرحله گذار نوجواني مطرح شده است. نوجواني دوره تغييرات ناگهاني است. اين تغييرات كه يكباره و همزمان در وضعيت جسمي، نظام فكري و روحيات نوجوان رخ مي‌دهد، صفات و ويژگي‌هايي جديد و اغلب زودگذر در وي ايجاد مي‌كند. ويژگي‌هاي دوره نوجواني تغيير حالت بدني و رشد قد و وزن، ناتواني در كنترل هيجانات و عواطف، كشف خود و ديگران، رابطه‌‌ها و محيط، حرف‌هاي بزرگ زدن و آرزوهاي ناممكن داشتن، احساس شجاعت، ايثار و فداكاري و رنج از ناكامي و مايوس شدن. همچنين نوجوان در اين دوره از نظر اخلاقي رشد چشمگير دارد و به عرفان و معنويت علاقه‌مند مي‌شود، به روحيات و هيجانات متغير و توفاني دچار مي‌شود، نمي‌داند براي ارضاي نيازهاي جديدش چگونه رفتار كند، به نشاط يا ناراحتي كاذب و بي‌ارزش دچار مي‌شود. تقدم و تاخر كارهايش را از دست مي‌دهد و نمي‌تواند ميان درس، تفريح، مطالعه، حرف زدن و... اولويت معناداري بيابد، ميان كودكي و بزرگسالي و ويژگي‌هاي اين دوره‌ها مردد است، هيچ كدام را بر ديگري ترجيح نمي‌دهد يا از هر دو متنفر مي‌شود. احساس مسووليت شديد دارد، بايد بتواند تصميم بگيرد و پاسخگو باشد. ميان نقش‌هايي كه بايد در زندگي خانوادگي، محيط آموزشي و اجتماع بپذيرد، دچار تناقض مي‌شود. دغدغه‌هاي اقتصادي دارد. ميان استقلال و وابستگي مردد است. عليه مراجع قدرت نظير والدين، معلمان و مديران آموزشي عصيان مي‌كند و به جنس مخالف گرايش دارد و به عواطف بسيار اهميت مي‌دهد. طبيعي است كه بروز اين حالات روحي و صفات جديد ناشي از آن كه در هر نوجواني با شدت و ضعف بسيار آشكار مي‌شود و گاهي متناقض به نظر مي‌رسد، نوجوان را به موجودي ناسازگار تبديل كند. پرخاشگري پرخاشگري مهم‌ترين نتيجه ناسازگاري است كه به مشكلات حاد اين دوره دامن مي‌زند و والدين بسياري ادعا مي‌كنند براستي نمي‌دانند در برابر اين خصيصه فرزند نوجوانشان چه رفتاري داشته باشند. دكتر مهوش بيگي، مشاور كودك و نوجوان پرخاشگري را يكي از مشخصه‌هاي ذاتي نوجواني و راهي براي خوديابي معرفي مي‌كند و توضيح مي‌دهد: پرخاشگري اغلب به صورت مخالفت با عقايد و افكار ديگران، قوانين حاكم بر مناسبات فردي و جمعي و آداب و سنن مرسوم رخ مي‌دهد. نوجواني پذيرش اين قبيل ضوابط و تئوري تكراري و خدشه‌ناپذير را نوعي وابستگي مي‌داند و استقلال عملي و نظري شخصيت خود را در عصيان عليه آنها و سرباز زدن از الگوهاي رايج و مورد انتظار جستجو مي‌كند. يافتن هويت فردي از ديدگاه وي به مخالفت با ديگران و اثبات وجود خويش بستگي دارد. وي نمي‌خواهد بخشي از جمع باشد و تمايل دارد تفاوت شخصي‌اش را به رخ بكشد كه اين راهكار در مقابله با رفتارهاي ديگران به پرخاشگري تعبير مي‌شود. وي مي‌افزايد: چنين رفتاري اقتضاي سن او و بخشي از فرآيند تكامل شخصيتي‌اش محسوب مي‌شود. كودكان از 3 تا 5 سالگي مستقل شدن از مادر را با نه گفتن مي‌آموزند و تجربه مي‌كنند. پس از آن روند استقلال و هويت‌يابي كودك خاموش مي‌شود و اطاعت جاي آن را مي‌گيرد و در سن بلوغ يعني 12 يا 13 سالگي اين غريزه نهفته دوباره بيدار مي‌شود و مسير استقلالي بزرگ‌تر را كه قطع وابستگي به خانواده است، پيش روي نوجوان قرار مي‌دهد. دكتر بيگي، رفتارهاي نادرست برخي والدين و ناآگاهي به اقتضائات سني نوجوان را دليل اصلي بروز پرخاشگري مي‌داند و مي‌افزايد: برخي والدين به دفعات اظهار مي‌كنند كه نوجوان اصلا به حرف آنها گوش نمي‌دهد. يعني انتظار دارند فرزند تازه بالغشان مثل يك بچه كوچك مطيع و حرف‌گوش‌كن باشد و دم برنياورد. آگاهي والدين درباره دوره نوجواني كه خود نيز آن را تجربه كرده‌اند، موجب مي‌شود بسهولت دريابند مخالفت‌هاي نوجوان جنبه لجبازي و تمرد ندارد و دليلي بر پليدي روحي و رواني وي نيست و به جاي موضعگيري در برابر چنين رفتاري به نوجوان كمك مي‌كنند تا هويت مستقل فردي‌اش را راحت‌تر بازيابد و بحران‌هاي اين دوره را پشت سر بگذارد. بهترين توصيه به والدين در مقابله با چنين مشكلي اين است كه صبر و مدارا در پيش گيرند و از طريق رفاقت و محبت به نوجوان، در كنار او باشند نه در مقابلش. پرخاشگري نوجوان اگر هدايت نشود و آرام نگيرد، به مثابه جزئي از شخصيت وي درمي‌آيد و در تمام طول عمر و زندگي اجتماعي همراهش خواهد بود. پرخاشگري انواع مختلفي دارد و به 2 دسته مستقيم و غيرمستقيم تقسيم مي‌شود. پرخاشگري مستقيم نظير خشم، بددهني و ناهنجاري رفتاري و كلامي ويژه پسران است و پرخاشگري غيرمستقيم نظير مسخره كردن، بي‌اعتنايي و ناهنجاري ارتباطي به دختران اختصاص دارد. پرخاشگري ابزاري براي به دست آوردن كالا يا امتيازي ويژه نيز در سنين مختلف ميان هر 2 جنس مشاهده مي‌شود. نكته ديگر اين كه پرخاشگري بايد در ارتباط با بازخورد آن تجزيه و تحليل شود. مسخره كردن، بي‌اعتنايي، خشم، تنبيه بدني و كلامي، تهديد، اجبار، شيوه‌هاي نادرست تربيتي و... بازخوردهايي است كه پرخاشگري بيشتر نوجوان را دامن مي‌زند و ناهنجاري‌هاي گسترده شناختي و ارتباطي مي‌آفريند. نوجوانان به رفتار متقابل اطرافيان حساس هستند و درباره آن به قضاوت مي‌پردازند. دامنه اين قضاوت احساسي خود وي، ديگران، محيط پيرامون و مناسبات اجتماعي را دربرمي‌گيرد و رفتارهاي نادرست اطرافيان ممكن است لطمات جبران‌ناپذيري به شخصيت نوجوان وارد كند. والدين بيش از هر چيز بايد درك كنند و بپذيرند كه اين رفتار نوجوان طبيعي است و از تغييرات جسمي و روحي وي ناشي مي‌شود. تغييرات فيزيولوژيكي بدن براي طي مرحله بلوغ، افزايش هورمون تستوسترون در پسران كه هورمون پرخاشگري ناميده مي‌شود، تحرك بيش از اندازه و به تبع آن كاهش مقطعي قند خون، بخشي از دلايل پزشكي افزايش پرخاشگري نوجوانان هستند. از ديدگاه رفتاري نيز ستيزه‌جويي نوجوان، رفتاري عادي براي ديده شدن در جمع و جلوه كردن شخصيت وي تلقي مي‌شود كه با برآورده شدن اين نياز طبيعي، نوجوان از اين رفتارش دست مي‌كشد. خرده‌گيري و عيب‌جويي نتيجه گسترش و تعميق قوه قضاوت و تشخيص اوست و بي‌انضباطي و گريز از قانون از ميل به آزادي و استقلال نوجوان ناشي مي‌شود. نوجوان دنيا را زيبا مي‌بيند و نادرستي‌ها را به انسان‌ها و رفتارهايشان نسبت مي‌دهد. دنياي جديد و متعالي او كه براساس عدالت، نيكوكاري و انصاف پايه‌ريزي شده، زشتي‌ها و پليدي‌ها را هر چند كوچك و بي‌اهميت باشد، هرگز برنمي‌تابد و قضاوت‌هايش اغلب از تعصب اخلاقي و آرمانگرايي وي ناشي مي‌شود. نوجوان نمي‌خواهد بپذيرد كه انسان‌هاي پيرامون و حتي والدينش كامل و آرماني نيستند و به دليل درك احساس‌گراي خود ميان آنچه بايد باشد و آنچه هست به قضاوت، عيب‌جويي و پرخاشگري مي‌پردازد. نوجوان به امنيت خاطر، عدالت، معنويت، عزت نفس، خلاقيت و نوجويي نياز شديد دارد و رفتارهاي آدم‌هاي معمولي كه اطرافش را پر كرده‌اند و از ديدگاه او به ارزش‌هاي روزمره مشغول و دلخوشند، آزار روحي وي را درپي دارد. اين حساسيت‌ها در دوره شروع نوجواني بيشتر است و با گذشت زمان رنگ مي‌بازد. گويا نوجوان با توسل به قوه عقل و ادراك درمي‌يابد جهان واقعي با آرمانشهر وي تفاوت بسيار دارد و براي زندگي كردن بايد اين ناهنجاري‌ها و كاستي‌ها را پذيرفت يا حداقل براي رفع آنها به تلاشي عملي و معقول پرداخت. پذيرش عقلايي ارزشي است كه نوجوان بتدريج با مفاهيم و ضروريات آن آشنا مي‌شود و بايد فرصت اين يادگيري و تجربه‌اندوزي را در اختيار وي قرار داد. رنج بزرگ شدن برخي محققان علوم رفتاري علت اصلي پرخاشگري و رفتارهاي ستيزه‌جويانه نوجوانان را عدم موفقيت والدين و اطرافيان در كنترل نظام تنبيه و پاداش مي‌دانند. نوجوان در مرحله تغيير ارزش‌ها و شكل‌گيري الگوهاي جديد رفتاري قرار دارد و نظام تنبيه و پاداش متغير مي‌تواند او را سردرگم كند و با تعليق ذهني، پرخاشگري وي را موجب شود. قضاوت درباره رفتارهاي نوجوان نبايد تابع موقعيت زماني، شرايط روحي و جسمي و ديدگاه‌هاي شخصي والدين باشد؛ چرا كه نوجوان نظام ارزشي خود را بر اساس بازخوردها و دريافت‌ها درباره درستي و نادرستي واقعي رفتارش از عكس‌العمل ديگران و بويژه والدين بنا مي‌نهد و قضاوت‌ها هر چند خرد و كم‌اهميت باشد، براي او ارزشي حياتي دارد. او الگوهاي شخصيتي خود را در اين قضاوت‌ها، پاداش‌ها و تنبيه‌ها جستجو مي‌كند و نيازمند آن است كه به سرعت و سهولت و كاملا روشن و شفاف دريابد چه كاري واقعا درست و چه كاري نادرست و بي‌ارزش محسوب مي‌شود. شفافيت و سلامت نظام تنبيه و پاداش به دلايل ديگري نيز براي نوجوان اهميت دارد كه يكي از آنها تعدد نقش‌هايي است كه تجربه مي‌كند. نوجوان با نقش‌هاي اجتماعي جديد و عملكردي سروكار دارد كه نتيجه گام‌هاي نخستين وي براي بلوغ و ورود به زندگي اجتماعي مستقل است. لزوم سازگاري سريع با انتظارات همسالان، والدين، مربيان و جامعه در قالب نقش‌هاي متعدد و مسووليت‌آور، نوجوان را زير فشار مي‌گذارد و شناخت درست و نادرست را برايش ضروري مي‌سازد. ديگر آن كه رنج بزرگ شدن نياز به شناخت را بيشتر مي‌كند و بالطبع نياز درددل كردن و بيان ترس‌ها نيز افزايش مي‌يابد. توجه و تمايل نوجوان براي عضويت در گروه دوستان نيز از اين نياز جديد ناشي مي‌شود و او را به سوي همدردان همسن و سال و سنگ صبوري مي‌كشد كه حرف‌هايش را مي‌فهمد، رنج‌هايش را احساس مي‌كند و نيازهايش را باور دارد. اضطراب، كابوس، دلهره، شكست نظام ارزش‌ها و باورها، تعليق و درهم‌آميختگي تفكرات، كم‌حوصلگي، حادثه‌جويي، بهانه‌گيري و خيال‌پردازي مشخصه دوران نوجواني و اقتضاي فرآيند بلوغ شخصيتي است و نوجوان آمادگي دارد تا درباره همه اين مسائل با ديگران صحبت كند و از آنان ياري جويد. فاصله والدين و نبود ارتباطات مناسب عاطفي با آنان، نوجوان را هرچه بيشتر به گروه‌هاي دوستي و وقت‌گذراني در خارج از محيط خانه متمايل مي‌كند.در اين باره افراط و تفريط بر شدت نارسايي‌ها مي‌افزايد: نوجوان به گروه‌هاي دوستي احتياج دارد؛ اما نبايد به‌كلي از مشاوره و ياري والدينش محروم شود. علاوه بر آن، نوجوان نسبت به گروه دوستانش وفادار و متعصب است و حساسيتي اجتناب‌ناپذير دارد. احساس تعلق او موجب مي‌شود تاييد يا رد والدين درباره گروه‌هاي دوستي‌اش را تاييد يا رد اساس شخصيت و فلسفه رفتارهاي خود بپندارد و در مقابل آن واكنش نشان دهد. با اين حال نبايد از ياد برد كه نوجوانان به طور طبيعي تمايل دارند بيشتر وقت خود را با والدين يا اعضاي خانواده بگذرانند و بزرگ شدن گروه‌هاي دوستي يا حتي دوست انگاشتن ناآشنايان و تصور دوستان فرضي از بي‌پاسخ ماندن اين تمايل ذاتي نوجوان ناشي مي‌شود. روان‌شناسان در اين باره به والدين توصيه مي‌كنند فرهنگ‌ مدارا با نوجوان را در پيش بگيرند و براي ايجاد رابطه بهتر با فرزندشان كمي انعطاف و سازش نشان دهند. لازم است والدين به آنچه مطلوب نوجوان است اعم از انواع موسقي، فيلم، تفريح و آرزوها و آرمان‌هاي دروني وي حتي به شكل موردي اظهار علاقه كنند و از اين طريق علاوه بر تسهيل مرحله گذار براي وي، به جهت‌دهي ارزش‌هاي ذهني و مناسبات رفتاري نوجوان بپردازند. دكتر «بيگي» در اين‌باره توضيح مي‌دهد: نوجوان به بازنگري و ارائه توضيحات دوباره يا تكميلي درباره ارزش‌هاي گذشته احتياج دارد. رها كردن وي به حال خود و بي‌پاسخ گذاشتن اين نياز اساسي به ناهنجاري مي‌انجامد. در مقابل فشار براي پذيرش بي‌چون و چراي ارزش‌هاي دائمي و هميشگي اغلب به ناسازگاري و هنجارشكني منجر مي‌شود. لازم است والدين ضمن بازخواني و حتي بازآفريني هنجارها، به نوجوان اجازه دهند او برخي مسائل را تجربه كند. از برخي هنجارشكني ‌هاي عمدي وي چشم‌پوشي كنند و فرصت آزمون و خطايي متناسب با سن نوجوان را از وي دريغ نكنند. هدايت كلامي و عملي، مراعات و حمايت از دور وظيفه اصلي والدين در مقابل نوجوان براي پشت سر گذاشتن بحران‌هاي متعدد اين دوره سني است. در مقابل مي‌توان انتظار داشت، والدين نيز درباره تلقي از رابطه والد فرزندي و اقتضائات نوجوان به بازنگري بپردازند. رفتارهاي نادرست و ستيزه‌جويي متقابل با نوجوان، اغلب در لفافه دلسوزي و خيرخواهي از والدين سر مي‌زند و نتيجه پندارهاي نادرست آنان از شرايط موجود محسوب مي‌شود. بزرگ شدن فرزند، لزوم استقلال فكري و شخصيتي وي و گريز از وابستگي كودكانه به والدين، حقيقتي است كه بسياري از پدر و مادرها توان پذيرش آن را ندارند يا ترجيح مي‌دهند باور آن را هرچه بيشتر به تاخير بيندازند؛ زماني كه شايد ديگر دير شده باشد. اقتضائات بلوغ همزماني دوره بلوغ با نوجواني، حساسيت آن را دوچندان مي‌كند، نوجوان، مظاهر مختلف بلوغ نظير بلوغ عاطفي (پذيرش حقايق)‌، اجتماعي (شكل‌گيري روابط)‌، جسمي (رشد بدني)‌، اقتصادي (ارزش ماديات)‌ و فكري (علاقه به تكامل معنوي، تحصيلي، اجتماعي و ...) را همزمان تجربه مي‌كند و با انبوهي از مسائل پيچيده و تاثيرگذار مواجه است كه بايد براي همه آنها چاره و راهكاري بيابد و هماهنگي نسبي ميان مناسبات و شوون آن برقرار كند. متاسفانه در جامعه ايراني تنها بلوغ جسمي نوجوان شناخته و برجسته مي‌شود كه نحوه برخورد با آن نيز اغلب با ضعف‌ها و نارسايي‌هاي جدي مواجه است. براي مثال، بسياري از والدين به بهانه حفظ اخلاقيات از صحبت كردن و مشاوره دادن به فرزندشان در اين باره ابا دارند و با سكوت طولاني و نافرجام خويش، نوجوان را در ورطه‌اي هولناك تنها مي‌گذارند و به حال خود رها مي‌كنند. ضعف بهداشت جنسي در جامعه ما از دلايل متعددي ناشي مي‌شود و بيش از هر قشري به نوجوانان آسيب مي‌رساند. از آنجا كه نوجواني دوره شكل‌گيري شخصيت اجتماعي فرد است، اين آسيب‌ها تاثيري مضاعف و تشديدشونده بر روح و روان نوجوان باقي مي‌گذارد و به معضلات دامنه‌دار اجتماعي منجر مي‌شود. دست طبيعت در دوره بلوغ از طريق تغييرات جسمي و فيزيولوژيكي، آگاهي درباره مسائل جنسي را ضروري مي‌سازد و تجربه نشان مي‌دهد، فرار از ارائه اين آگاهي نتيجه‌اي جز پشيماني به دنبال ندارد. بايد توجه داشت، والدين باصلاحيت‌ترين افراد براي ارائه آگاهي‌هاي جنسي متناسب با سن و شخصيت نوجوان هستند و آگاهي‌هاي اجتماعي و آكادميك بيشتر نقش مكمل دارند. اگرچه در بسياري جوامع ضعف‌ها در اين زمينه به قدري است كه آموزش‌هاي جامعه تنها اميد متخصصان و كارشناسان براي رفع كمبودها و جلوگيري از آسيب‌هاي جدي محسوب مي‌شود. دكتر بيگي در اين باره به شكل‌گيري بستر انحرافات اخلاقي اشاره دارد و مي‌افزايد: «در فرهنگ سنتي ما بلوغ دوره خاموشي است. نوجوان از بيان مسائلي كه برايش پيش آمده و ذهنش را مشغول داشته خجالت مي‌كشد و والدين نيز اغلب براي صحبت يا ارائه توضيح پيشقدم نمي‌شوند. بلوغ فرآيندي مدت‌دار است و والدين مي‌توانند در هر دوره سني و جسمي با مقدمه‌چيني و جلب اعتماد نوجوان اطلاعاتي مفيد و آگاهي‌بخش به وي ارائه كنند و از اين طريق به ياري او بپردازند. در غير اين صورت وي براي كسب اطلاعاتي هر چند جزئي به گروه دوستان و حتي افراد غريبه پناه مي‌برد كه دريافت اطلاعات ناقص و مشوش، تنها يكي از آسيب‌هاي مخرب چنين اقدامي است. آنچه بلوغ را به دوران منفي و مخرب تبديل مي‌كند در حقيقت ناآگاهي‌هايي است كه والدين و اطرافيان نوجوان مقصر اصلي‌اش محسوب مي‌شوند.» الگوهاي نوجوان خيالپردازي، مدپرستي و قهرمان‌دوستي خصوصيت‌هايي است كه در برخي نوجوانان بويژه در دوران ابتدايي بلوغ شدت مي‌گيرد و استيصال و نگراني والدين را در پي دارد. روان‌شناسان اين ويژگي‌ها را نتيجه نياز نوجوان به كشف استعدادهاي خويش و آرمان‌هاي زندگي آينده او مي‌دانند و بر ضرورت وجود يك الگوي حقيقي و ملموس براي وي تاكيد دارند. بهره‌مندي از يك الگوي خوب امتيازي است كه بسياري از نوجوانان از آن محروم مي‌مانند و خيالپردازي و قهرمان‌پروري را جايگزين آن مي‌كنند. والدين اولين كساني‌اند كه نوجوان به الگوگرفتن از آنها تمايل دارد و در صورت ناكامي سراغ ديگران در دنياي حقيقي يا مجازي مي‌روند. بالطبع الگوهاي نادرست، بيگانه و حتي پوچ بر شخصيت و روان نوجوان تاثير نامطلوب باقي مي‌گذارد و مسير بلوغ فكري وي را به بيراهه مي‌كشد. آسيب ديگر در اين حوزه الگوكشي است. تحقير الگوهايي كه نوجوان سرلوحه زندگي و تفكراتش قرار داده، تعليق نظام ارزشي وي را به دنبال دارد. بايد توجه داشت الگوهاي نوجوان به تناوب تغيير مي‌يابند و نقش والدين در اين ميان نه تحقير الگوها، بلكه هدايت نوجوان براي ارتقاي الگوهاي پذيرفته شده محبوبش با معيار ارزش‌هاي اصيل و انساني زندگي است. تعالي الگوها امري تدريجي است و در صورت حمايت و هدايت مناسب والدين مي‌تواند به طي مسيري درست براي دستيابي به بلوغ فكري و اجتماعي نوجوان منجر شود.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن