واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: خستگي درجه اول به احساس خستگي و تنبلي و كوفتگي ساده گفته ميشود؛ خستگي درجه دوم شامل علامتهاي ناراحتي و رنجش،ايرادگيري، بدبيني و حتي بياعتنايي و بيزاري ميشود. اما خستگي درجه سوم براي همه بسيار خطرناك است.به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) - منطقه خراسان، فائزه رشيدي پور در وبلاگ «بهداشت حرفهيي کاشان» به آدرس اينترنتي http://kashansaba.blogfa.com/ با اشاره به مراتب خستگي اضافه كرده است: در اين سطح شخص احساس ميكند كه اعتماد به نفس و يا علاقه به نيل به موفقيت را از دست داده . و بتدريج اين احساس در او بوجود ميآيد كه نميتواند به كار خود ادامه دهد. در نتيجه همواره شغل و ارتباطات زندگي اين اشخاص در معرض خطر است. آيا ميتوان از بروز خستگي جلوگيري كرد؟ خوشبختانه راه حلهايي براي كاهش خستگي و حفظ ثبات مشاغل وجود دارد. براي غلبه بر سادهترين نوع خستگي كافي است شخص مدتي استراحت كند ولي در مورد نوع پيشرفتهتر آن نياز به معاينات و معالجات خاص پزشكي است. خستگي به استرس نيز مربوط است. در واقع وجود خستگي در افراد باعث ميشود كه آنها نتوانند بر استرس غلبه كنند. اما آيا ميتوان از استرس دوري كرد؟ دكترHans selye يكي از محققان برجسته در اين امر ، استرس را به عنوان عكس العملهاي نامشخصي كه بدن در برابر نيازها از خود نشان مي دهد، تعريف كرده است. ظاهراً منظور وي اين است كه استرس پوشش و سپري در بدن انسان است كه معمولاً هنگامي كه در مقابل موقعيت مشخصي در زندگي، كار و يا ارتباط با ديگران از خود عكس العمل نشان مي دهد بوجود آيد . در اين بين دانستن حقايق زير در مورد استرس ضروري و مهم است: - بدن انسان طوري ساخته شده است كه مي تواند بر استرس غلبه كند. - برخي از مردم بهتر مي توانند در شرايط تنش زا كار كنند و رشد يابند. - استرس بيش از حد و يا متناوب و يا طولاني مخصوصا ًاگر در مورد يك عضو خاص از بدن انسان وارد شود ضرر بيشتري دارد. - دو نوع استرس خوب و استرس بد وجود دارد. بسياري از سازمانهاي روانشناسي علاقه زيادي به مقوله استرس دارند. دكترYates Jere. E مطالعات بسياري بر روي عوامل استرس زا در محيط كار انجام داده است. بر اساس مطالعات وي استرس ارتباط تنگاتنگي با شغل فرد دارد. اين عوامل شغلي مثل احساس كسالت، شرايط نامطلوب فيزيكي كار، زمان كار و اتلاف وقت، كار بيش از اندازه، اطلاعات غير لازم و بيش از حد و مشاغل كاذب هستند. فرهنگ و بينش كارگر در مورد قوانين مربوط به وي در سازمان نيز، يكي ديگر از عوامل استرس است خصوصا ًدر مواردي مثل مغايرت قوانين، ابهام قوانين، مسووليت در برابر مردم و كشور و مرزهاي جغرافيايي و اقليمي . ابهامات موجود در اين موارد باعث افزايش استرس ميشود. علايق كارگر در مورد پيشرفت و موفقيت در كار نيز باعث افزايش تنش در محيط كار مي گردد. جالب است بدانيم كه همانگونه كه شكست باعث ايجاد استرس مي شود موفقيت نيز يكي از عوامل استرس زا در محيط كار است . كتاب جنجالي مباني پيتر« peter principles» بيان مي دارد كه مردم تمايل دارند كه سطح لياقت و توانايي خود را افزايش دهند. به علاوه استرس در نتيجه عدم امنيت شغلي يا وجود تغييراتي كه باعث به خطر افتادن امنيت شغلي مي گردد، حاصل مي شود . ارتباطات محيط كار خصوصاً ارتباطات نادرست بين رؤسا و همتايان و زير دستان يك منشأ عمده استرس است. چه چيزي استرس مضر را ايجاد مي كند؟(استرس بد) علاوه بر استرس شديد، متناوب و طولاني كه بدن انسان نمي تواند برآن غلبه كند فرد بايد در مقابل نوعي استرس مضر به نام "افسردگي" مقاومت كنيد. يك نشانه افسردگي ، ناتواني پيش بيني موقعيتهاي مختلفي است كه اتفاق مي افتد. زنان خانه داري مشاهده شده اند كه هنگامي كه همسر آنها به خانه نمي آيد يا صورتحساب برق يا تلفن خود را مشاهده مي نمايند دچار هيجان يا آزردگي مي شوند در حاليكه كه اگر آنها مي دانستند كه همسر آنها در يك جلسه كاري بوده يا اگر افزايش ميزان صورتحساب خود را پيش بيني مي كردند هيچگاه احساس ناراحتي و هيجان نمي كردند. در محل كار راههايي براي شناخت موقعيت هاي پيش بيني نشده وجود دارد . مديران بايد قادر باشند اهداف و توقعات خود را براي زير دستان خود روشن و واضح بيان كنند و كارهاي آنها را به صورت قابل اجرا در آورند و آنها را از تغييرات قريب الوقوعي كه بايستي براي آن آمادگي داشته باشند آگاه سازند كه در اين صورت دچار هيجان و يا نارضايتي نخواهند شد. شكل ديگر افسردگي احساس عجز يا نداشتن هدف در زندگي است . در اغلب اوقات اين امر يك پديده ذهني و ممكن است واقعيت نداشته باشد و در برخي حالات شخص براي توجيه خود به اين احساس متوسل مي شود. بر اساس موارد فوق اگر فكر مي كنيد كه شكست خورده ايد پس حتماً همين طور است . در بسياري از سازمانهاي موفق ، به كارمندان امكان داده مي شود تا در اصلاح امور محيط كار خود مشاركت داشته باشند و براي دستيابي به اهداف سازمان با آن همكاري كنند. اين موقعيت آرماني معمولاً با شفاف سازي اهداف ، قوانين و توقعات آغاز و با ايجاد محيطي سرشار از اعتماد ، احساس نيرومندي ، مالكيت و تعهد ادامه مي يابد. علامتهاي زيادي براي استرس وجود دارد، نظير زودرنجي و آمادگي ابتلا به روان پريشي عصبي و غيره. معمولترين علامت استرس ، دلتنگي و افسردگي است كه شخص دچار آن مي شود . روانشناسي بنام David viscott اين پديده را بدين شكل توصيف مي كند كه استرس ملالتي است كه ارتباط فرد را با توالي منطقي حوادث از بين مي برد يعني فرد ارتباط بين توالي منطقي حوادث را تشخيص نميدهد. اين نوع افسردگي ميتواند به شدتهاي مختلف مثل عدم فعاليت ، غمگين بودن ، احساس بي ارزش بودن ، فقدان انگيزه براي كار يا فعاليت و عدم تمركز و غيره ظاهر شود. نشانه ديگر استرس ، اضطراب است كه احساس تنش ، دلهره ، ترس و نگراني مي باشد. اضطراب واكنش به خطر پيش بيني شده اي است كه معمولاً تهديدي واقعي تلقي نمي شود ولي ترس عكس العمل معقولانه تري در برابر خطرات ناگهاني است. هنگامي كه يك كارمند مضطرب است نسبت به كارش احساس پريشاني و گيجي دارد و تمركز خود را از دست مي دهد و گاهي اوقات دچار شك و بدگماني مي شود . اين امر روي كار آيي فرد تأثير دارد و در نتيجه به كل سازمان ضربه مي زند. نشانه جدي ديگر استرس، بي خوابي است كه معمولاً با اضطراب و افسردگي همراه است. به هر حال ممكن است فرد فقط دچار بيخوابي شود بدون اينكه علائم ديگر استرس را داشته باشد. بسياري از مردم به علت مشكلاتي كه دارند نمي توانند خوب بخوابند. در اغلب اوقات بيخوابي با كاهش اشتها و ناتواناييهاي ديگر بروز مي كند. بيماريهاي عضوي مخصوصاً گردن و ناحيه پشت از علائم عمومي استرس مي باشند . خيلي عجيب نيست كه بشنويم كسي كه نگراني دارد گردن درد نيز داشته باشد. اين بدان معني است كه او استرس و به دنبال آن درد عضلاني را تجربه كرده است. استرس بر بيماري اثر دارد! اگر استرس به خوبي درمان يا كنترل نشود مي تواند منجر به بيماريهاي ناشي از استرس گردد. در خيلي از افراد آمادگي ابتلا به برخي از بيماريها وجود دارد و استرس ، بروز علائم آنها را شتاب مي بخشد. البته عوامل ديگري هم روي ابتلاء شخص موثرند مثل: وراثت ، محيط ، رژيم غذايي ، بهداشت ، عادات زندگي ، چاقي ، سيگار كشيدن و غيره . معمولترين اشكال بيماري كه به استرس مربوط مي باشند عبارتند از : حمله قلبي ، فشار خون ، سكته مغزي ، آنژين ، ميگرن ، سردرد ، پشت درد مزمن ، ديابت ، انواع زخم ها، بيقراري ، سرطان ، آلرژي ، آرتروز و ناهنجاريهاي جنسي . پيشگيري از استرس : كارشناسان سراسر جهان چندين راه براي مقابله با استرس پيشنهاد كرده اند. در دهه ١٩٧٠ در بسياري از كشورها اين روشها بطور وسيعي مورد استفاده قرار گرفت به اميد اينكه سرانجام سازمانها از محيط هاي كاري فارغ از استرس برخوردار شوند. تفكر در مورد ماوراءالطبيعه يا مديتيشن فوق طبيعي (TM) يكي از اين كارها در دهه ١٩٧٠ بود. در آمريكا اين روش اثر فوق العاده اي بر محيط كار به شكل كارمندان راضي تر كه ارتباط بهتري با روسا و همكاران خود براي برقرار مي كردند، داشت و اين امر نه تنها عادت و روشهاي كاري آنها را بهبود بخشيد بلكه در زندگي شخصي آنها نيز تحولي ايجاد كرد بنابراين TM نه تنها كارمندان علاقمندتر بلكه اشخاص راضي تري ارائه مي دهد . عكس العمل استراحت يا ريلكسيشن (relaxation) يكي ديگر از تكنيك هايي بود كه براي غلبه بر استرس در محيط هاي كاري مورد استفاده واقع شد . طبق نظريات دكتر Herbert benson اين يك روش استراحتي بود كه از TM ناشي مي شد . در هر صورت اين روش نيز مثل TM زياد مورد استقبال قرار نگرفت و موثر بودن آنها نيز ثابت نشد . برخي از برنامه هاي شخصي كم هزينه تر براي كاهش استرس مثل دويدن منظم ، ورزش يا شنا است . برخي از شركتها مرخصي اجباري غير قابل تغيير و تبديل براي كارمندان در نظر مي گيرند و كارمندان ملزم به استفاده از آنها مي باشند، بنابراين مي توانند استراحت و تجديد قوا كنند و با علاقه و كار آيي بيشتر سر كار خود حاضر شوند . شركت در تمرينات گروهي كه براي خاتمه دادن به مشاجرات دروني است باعث كاهش استرس در مناسبات متقابل افراد مي گردد. مرور پيوسته كارهاي سازمان و تجزيه و تحليل درباره فرآيند كاري به منظور محدود كردن كارهاي غير ضروري كه باعث كسالت بار شدن بيش از حد كار براي كارمندان مي شود، در بسياري از سازمانها به عنوان بخش مهمي در نظر گرفته شده است . تشويق كارمندان به شركت در تيمهاي چندگانه باعث افزايش قابليت كار گروهي آنها مي شود و به آنان اجازه مي دهد كه شانس بيشتري براي ابراز عقايد خود در مورد مسائل كاري داشته باشند. همه اين كارها باعث كاهش حس ناتواني در كاركنان مي شود چراكه اين حس خود منشأ توليد استرس است . مسووليت مديريت استرس: به علت اينكه سازمانها از وجود محيطهاي عاري از استرس سود و بهره زيادي مي برند كارفرمايان بايد در مورد پيش گيري از استرس به هر نحو ممكن ابتكار عمل داشته باشند. ابزار و برنامه هاي پيشگيري از استرس بايستي به عنوان سرمايه محسوب شوند و نه هزينه هاي اضافي . هنگامي كه استرس در روابط بين افراد و كارمندان به حداقل مي رسد احتمال موفقيت سازمان افزايش چشمگيري مي يابد. به عبارت ديگر كارمند بايد مسوول بهينه سازي خود و اعمالش باشد و بايد هر كاري را براي مقابله با استرس انجام دهد. هر فرد داراي استرس نه تنها به عنوان كارمند يا كارگر بلكه به عنوان يك فرد ممكن است دچار ناتواني در انجام كارهاي خودگردد . مشاغل پر از استرس مي توانند بر جنبه هاي ديگر زندگي نيز تاثير سوء و نامطلوب داشته باشند . در نتيجه هيچ فردي نبايد اجازه دهد كه استرس وارد زندگيش شود . يك زندگي عاري از استرس و تنش يك زندگي سراسر شادي خواهد بود. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 263]