واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شهر درخت و سایهها نويسنده:محمدمهدی بهمنی مردم ابرکوه میگویند سرو ابرکوه یکی از آن ۱۲ درختی است که اصحاب رس میپرستیدند. اصحاب رس قومی درختپرست بودند و به دعوت پیامبرشان اعتنایی نکردند تا عذاب الهی که عبارت از بادهای سرخ و شعلهورشدن زمین زیر پایشان بود دامنشان را بگیرد.به فاصله ۲ ساعت از یزد، بعد از طی جاده پرپیچ و تابی که مسیر خودش را از بین کوهها باز میکند، به شهری میرسید که مردمش اصرار دارند شهرشان را «ابرکوه» بگویی نه ابرقو. شهری افسانهای که میگویند لااقل ۴ هزار سال عمر دارد؛ شهری که محل سکونت اصحاب رس بوده و زمانی محل عبور جاده ابریشم به حساب میآمده و یک عالمه خانههای کاهگلی زیبا دارد. ابرکوه امروزی اما شهر کوچک و کم سر و صدایی است که دیگر جاده ابریشمی از آن رد نمیشود و شاید در نگاه اول چندان مهم و قابل توجه بهنظر نرسد اما کافی است گشت کوچکی در آن بزنید تا بزرگی و رونق از یاد رفتهاش را به رختان بکشد و البته سر و کارتان به مردمی بیفتد که مهربانی را به نهایتش رساندهاند. ● بد نیست بدانید ابرکوه را بهخاطر قرارگرفتن پای کوه، برکوه یا ابرکوه گفتهاند؛ علاوه بر اینکه «ابر» در فارسی باستان همان کاربرد و معنی بر را داشته، نشان از بزرگی و اهمیت نامی دارد که همراه آن میآید. اعراب همان کاری را که با خیلی از اسامی ایرانی کردند، با اسم ابرکوه هم کردند و آن را ابرقو گفتند. وقتی حرف از قدمت ابرکوه به میان میآید همه چیز با افسانه آمیخته میشود. سرو کهنسال ابرکوه که مسنترین موجود زنده دنیا به حساب میآید، حدس و گمانها را به ۴ تا ۵ هزار سال قبل میبرد.الکساندروف روسی معتقد است که این تنه قطور و شاخههایش حداقل ۴ هزار سال است که دارند سنگینی ۲۵ متر شاخ و برگ بالای سرشان را به دوش میکشند؛ هر چند آندره گدار سنو سال درخت را ۵ هزار و یک باستان شناس ژاپنی ۸هزار سال میدانند. از ابرکوه در کتب و سفرنامههای عهد اسلامی، همیشه با صفت بزرگی، وسعت، زیادی جمعیت، فراوانی و بسیاری نعمت یاد شده؛ نمونهاش هم کتب «الممالک و المسالک»، «حدود العالم» و «معجم البلدان». ابرکوه در دوران رونق جاده ابریشم یک چهارراه به حساب میآمد و سر راههایی که از مرکز کشور میگذشت و به جنوب میآمد قرار داشت.تنها همین امر کافی بود تا ابرکوه تبدیل به شهری بزرگ و مهم شود. از آنجا که ابرکوه شهر نسبتا آرامی بود و کمتر روی شورش به خود دید، تبدیل به محل سکونت و اقامت عرفا و صوفیان زیادی ازجمله ابوالخیر اقبال شد. همین حالا هم دراویش ابرکوه در محلهای به نام درویشها و در کنار مقبره پیر و مرادشان، ابوالخیر اقبال- طاووس الحرمین- سکونت دارند. آقای حمیدرضا شمس اسفندآبادی در کتاب «با من به ابرکوه بیایید»، تعداد آثار تاریخی ابرکوه را ۱۸۰ اثر آورده که در این ۲ صفحه بیشتر از ۹تای آنها را نتوانستهایم جا بدهیم. ● مسجد جامع تا وقتی وارد ایوان شرقی مسجد جامع ابرکوه نشدهای، غیرممکن است بتوانی حدس بزنی بین آن چهار ایوان ساده و شبستان یکدست پوشیده از گچ مسجد، چنین محرابی ببینی. محراب پراز تزئینات توری شکلی است که در سال ۷۳۸ قمری و حین مرمتهای عهد ایلخانی، به مسجد ضمیمه شده وآدم را یاد محراب زیبای اولجایتوی مسجد جامع اصفهان میاندازد. محراب گچی مسجد جامع ابرکوه، بهتنهایی میتواند نماینده عظمت و شکوه ابرکوه عهد ایلخانی باشد. ● گنبد عالی قدیمیترین بنای موجود در ابرکوه و البته سالمترین بنای عهد سلجوقی را میتوانید از همان پایین کوه هم ببینید اما حیف است گنبد عالی ابرکوه - که سالهاست به صخرههای زیرینش چسبیده و تبدیل به قسمتی از کوه شده - را از نزدیک نبینید. شمسالدوله دیلمی، گنبد عالی- یا علی- را در مدت حکومت کوتاهش در حوالی سال ۴۴۸ قمری ساخته تا فضای ساکت، مرموز و غریبش آرامگاهی باشد برای پدر و مادربزرگاش. ● اصحاب درخت و آتش مردم ابرکوه میگویند سرو ابرکوه یکی از آن ۱۲ درختی است که اصحاب رس میپرستیدند. اصحاب رس قومی درختپرست بودند و به دعوت پیامبرشان اعتنایی نکردند تا عذاب الهی که عبارت از بادهای سرخ و شعلهورشدن زمین زیر پایشان بود دامنشان را بگیرد. بهجز این حرف و حدیثها -که خب، دلایلی هم برایش آورده میشود- صحبت درباره سن و سال سرو ابرکوه هم، حدیث مفصل دیگری است. ● اینجا هم قدمگاه دارد مردم ابرکوه علاقه بسیاری به مسجد بیرون – که به خاطر خارج از شهر قرار گرفتناش به این اسم میشناسندش- دارند چون اینجا یکی از قدمگاههای امام رضا(ع) به حساب میآید. باید روز اربعین یا ۲۸ صفر اینجا باشید تا ببینید واقعا جایی برای سوزنانداختن پیدا میکنید؟ ● یخچالهای خشتی سالها قبل، ابرکوهیها در ورودی شهرشان یخچالی ساختند که نه برفک میزد و نه برقی مصرف میکرد. این مخروطیهای پلهای، سازههایی هستند که به هرکدام از شهرهای کویری سفر کنید میتوانید نمونهشان را ببیند. وظیفه این سازهها، نگهداری لایههای یخی بود که در زمستان منجمد شده بود و قیافه مخروطی شکلشان هم باعث میشد که حداقل یک نیمه ازآنها همیشه در سایه قرار بگیرد و به خنکشدن فضای داخلش کمک کند. ● روزی روزگاری کاروانی با اینکه اینجا تقریبا ورودی شهر است اما اینها برج و باروهای حصار شهر نیستند بلکه دیوارهای بارانداز و استراحتگاهیاند برای اقامت یکی دو روزه کاروانهایی که میبایست مالالتجارههایشان را از چین و ماچین به آن سر دنیا میرساندند. قلعه رباط که حول و حوش قرن سوم ساخته شده، نمونهای از کاروانسراهای ابرکوه است که در نوع خودشان بزرگ و قابل توجه بودهاند و حداقل تا پایان عهد ایلخانی پر رفت و آمد و شلوغ. ● خانههای مفصل بادگیر ۲ طبقه خانه آقازاده فقط یک چشمه از خانههای زیبا و مفصل عهد قاجار ابرکوه است؛ بادگیر منحصر به فردی که توی محله خاکی رنگ و قدیمی شهر، یک سر و گردن از بقیه بادگیرها بلندتر است. توی این محله در هر خانهای را که باز کنید، با چیزی جز زیبایی و تزئینات مفصل روبهرو نمیشوید. باید خانههای موسوی، صولت و آقازاده را ببینید تا شما هم تایید کنید که این خانهها، آنقدرها چیزی از خانههای کاهگلی و اشرافی کاشان کم ندارند.
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 428]