تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):روزه و حج آرام‏بخش دل‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804650790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها د زير مي‌آيد. كيهان: اين راه هم مسدود است«اين راه هم مسدود است» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي الست كه در آن مي‌خوانيد؛ چه كسي باور مي كرد؟ پس از 7 ماه از زماني كه فتنه انتخابات دهم در ايران آغاز شده اكنون سران فتنه، كساني كه تا توان داشتند و مقدورشان بود از وارد آوردن هيچ خسارتي به نظام و انقلاب فروگذار نكردند، كساني كه خود را رهبران انقلاب آينده ايران مي خواندند، آنها كه به نظام دروغ بستند و چون در اثبات دروغ خود درماندند و با به خيابان كشاندن عده اي از مردم جان و مال آنها را سپر بلاي خود ساختند، كساني كه دشمنان خوني اين ملك در اين ماه ها حتي يك روز از ابراز ارادت به آنها و اعلام پشتيباني از آنها غافل نشده اند، آري همين ها، اكنون به دنبال راهي آبرومندانه براي فرار مي گردند. چه كسي باور مي كرد؟ چه كسي باور مي كرد آخر و عاقبت كساني كه سرويس هاي اطلاعاتي غربي به آنها دل خوش كردند و همه سرمايه رسانه اي و تروريستي خود را به پاي آنها ريختند، چنين باشد؟در هفته هاي گذشته، زير پوسته آشكار جامعه سياسي در ايران، بازي هايي شكل گرفته كه هدف همه آنها -به رغم تنوعي كه دارند و زبان هاي مختلفي كه به كار مي برند- يك چيز بيشتر نيست و آن هم اين است كه جريان فتنه و خصوصا سران آن را به اصطلاح «قسر» در ببرند. تا امروز، فقط بخش اندكي از اين پروژه علني شده و بخش هاي بسيار مهم و بزرگتر آن به دليل اختلالي كه در گام اول پروژه رخ داد، معطل مانده است.خلاصه داستان اين است كه سران جريان فتنه اكنون دريافته اند، روند فعلي به 4 دليل ديگر قابل ادامه دادن نيست و بايد هرچه زودتر راهي براي خروج از آن بيابند.1- مطابق اطلاعات موجود سران فتنه احساس مي كنند سرمايه اجتماعي آنها به طور كامل از دست رفته و توده مردم ديگر هيچ احساسي به آنها از خود نشان نمي دهند. آنچه در سبد اين جريان باقي مانده فقط مشتي ضد انقلاب است كه هم مردم از آنها متنفرند و هم نظام به آساني توان برخورد با آنها را دارد. اين موضوعي است كه در روز عاشورا به آشكارترين وجه ممكن خود را نشان داد.2- سران فتنه دريافته اند كه نظام هزينه رفتار ضد انقلاب را از آنها مطالبه خواهد كرد چرا كه -به درستي- عقيده دارد زمينه و بستر تحركات ضد انقلابي توسط اين افراد مهيا شده و همين حالا هم با آنها پيوند دارند.3- سران فتنه اين نكته را دريافته اند كه آرزوهاي آنها در مورد امتيازگيري از نظام توهماتي بيش نبوده و نظام آنقدر قدرتمند هست كه بدون دادن كوچكترين باجي به آنها فتنه را كنترل كند. در نتيجه هيچ دورنماي روشني براي تداوم وضع فعلي نمي بينند. بر اين مبنا اگر وضع فعلي ادامه پيدا كند تنها حاصل آن اين خواهد بود كه با پرونده هايي سنگين تر و در شرايطي بسيار بدتر مجبور مي شوند كوتاه بيايند و عقب بنشينند.4- و دليل آخر اين است كه مطابق برخي قرائن موجود برخي از محافل مرتبط با فتنه گران احساس مي كنند با تداوم شرايط امنيتي حتي اگر با آنها برخورد نشود مجال هرگونه فعاليت سياسي در آينده از آنها ستانده خواهد شد به همين دليل تصميم گرفته اند براي متوقف نماندن پروژه هاي سياسي شان كه فعلا بر انتخابات شوراها متمركز است، هر طور شده از وضع فعلي خارج شوند.نكته مهم اما اينجاست كه اين خروج چگونه بايد صورت بگيرد. يك راه - و تنها راه مورد پذيرش نظام- اين است كه تهمت هايي را كه به نظام زده اند پس بگيرند، براي جبران اين همه خسارت كه در ماه هاي گذشته به كشور تحميل كرده اند گام هاي عملي بردارند، با دشمنان اسلام و انقلاب بدون كوچكترين ابهامي مرزبندي كنند و مخصوصا، مجازات ناشي از جرائمي را كه مرتكب شده اند تحمل كنند و آن وقت به آغوش نظام بازگردند. آنطور كه از قرائن مي توان فهميد فتنه گران نمي خواهند در شرايط فعلي باقي بمانند ولي حاضر به پذيرش اين شرايط هم نيستند. دقيقا به همين دليل است كه سران فتنه در چند هفته گذشته چشم اميد خود را به پروژه اي دوخته اند كه هدف آن بيرون كشيدن آنها از مهلكه فعلي بدون هزينه يا با حداقل هزينه ممكن است.قضيه ظاهرا از اين قرار است كه بنا بوده پروژه با بيانيه شماره 17 موسوي كليد بخورد. در گام اول موسوي در آن بيانيه ضمن خداجو خواندن اهانت كنندگان به سيد الشهدا در روز عاشورا، مطابق يك برنامه از پيش طراحي شده فتيله بحث وقوع تقلب در انتخابات را -يعني همان ادعايي كه آتش فتنه را با تمسك به آن برافروختند- اندكي پايين كشيد. گام دوم بلافاصله بعد از آن و زماني برداشته شد كه دو حزب غير قانوني و عملا منحل شده مشاركت و سازمان مجاهدين در بيانيه هاي جداگانه مسئله تقلب را فرعي و نقد دولت را اصلي ترين دغدغه خود خواندند. گام سوم را هم آقاي رضايي - البته و احتمالا بي آن كه بداند- برداشت كه در نامه اي سرگشاده به رهبري مقصود اصلي از كل پروژه را آشكار كرد و تلويحا از رهبري خواست حالا كه موسوي عقب نشيني كرده (؟!) ايشان هم كوتاه بيايد و كل قصه به خير و خوشي جمع شود انگار نه انگار كه اين جماعت در 7 ماه گذشته دست در دست دشمن چه بلايي بر سر اين كشور آورده اند. برخي اطلاعات موجود نشان مي دهد پروژه گام هاي ديگري هم داشته اما برخورد تند جامعه انقلابي و اصولگرا پروژه را در همين مرحله متوقف كرده و گام هاي بعدي آن را به حال تعليق درآورده است.اصل اين داستان نه عجيب است نه جديد. مدت هاست كساني كه در روزهاي اوج فتنه هر چه در توان داشتند عليه انقلاب، نظام و مردم بسيج كردند، با فهم اينكه كاري از پيش نمي توانند برد علم آشتي بلند كرده اند. استشهاد رهبر بزرگوار و حكيم انقلاب اسلامي به ماجراي جنگ صفين كه نكته اصلي در آن -برخلاف جنگ هاي جمل و نهروان- كيد و مكر دشمن براي ايجاد اختلاف درون جبهه انقلاب، دو دسته كردن آن و ايجاد فشار به ولي امر از اين طريق است، نكته اي است كه بايد براي همه آنها كه چشم به كانون نوراني ولايت دوخته اند روشنگر باشد. دشمن ناكام و رنجور، اكنون كه خود را در آستانه اضمحلال مي بيند علم آشتي و حكميت بلند كرده است تا كساني در داخل جبهه خودي به طمع بيفتند و تيرهاي طعن و حمله خود را به جاي دشمن به جانب نظام نشانه بروند و عجبا كه چنين كساني چه آسان پيدا مي شوند و فريب مي خورند؛ و تاريخ -همان كه هميشه خوانده ايم و از سفاهت بازيگران بدعاقبت آن متحير شده ايم- چه راحت تكرار مي شود.نكته بسيار مهم اما اين است كه به منطق نهفته در پس اين قصه هم نظري بيفكنيم و الا درك اينكه چگونه اين فاز آخر فتنه در حال قرباني گرفتن است، آسان نخواهد بود. اگر به ادبيات مناديان آشتي و وحدت در اين روزها نظري بيفكنيم واضح ترين نكته اين است كه تلاش مي كنند مخالفان خود را -كه در واقع شامل قريب به اتفاق امت انقلابي ايران است- افراطي بخوانند و خود را نماد وحدت و اعتدال جابزنند. بعد هم مي گويند «هر دو طرف» بايد دست از افراطي گري بردارند چرا كه دشمن در حال سوء استفاده از وضعيت داخلي است. چند سوال ساده پيش روي اين تحليل نبوغ آميز (!) وجود دارد.1- چگونه است كه اصحاب حكميت آن روز كه آبرو و ناموس كشور در آتش فتنه مي سوخت، فكر نقد دروغگويي و افراطي گري، و نمايش اعتدال نيفتادند و بلكه با همراهي و همرايي با فتنه گران و حمايت آشكار و نهان از آنها بر آتش فتنه نفت ريختند، اما حالا كه نظام اقتدار و اصالت خود را نشان داده، مردم فتنه گران را تنها گذاشته اند و تنها مطالبه جدي آنها اين است كه فاعلان جرم و جنايت به سزاي اعمالشان برسند، يكباره آقايان دستجمعي طرفدار اعتدال و ميانه روي شده اند و كساني را كه فقط خواستار بي پاسخ نماندن اين همه فتنه گري هستند، افراطي مي خوانند؟! آيا ما حق نداريم فكر كنيم كه قصه دلسوزي به حال كشور نيست و فقط كساني دوره افتاده اند تا فتنه گران را از مخمصه نجات بدهند و براي استفاده هاي بعدي در پروژه هاي آينده خود حفظ كنند؟2- راه صحيح مبارزه با فتنه و جلوگيري از تكرار آن در آينده چيست؟ واقعا اگر نظام اكنون در حالي كه فتنه گران حتي دروغ هاي شاخدار خود عليه نظام را هم صراحتا پس نگرفته اند، نرمش ها و پيغام هاي دروغين و بي ارزش آنها را جدي بگيرد و آنها را بدون مجازات به حال خود رها كند، دشمنان اين كشور با خود چه فكر خواهند كرد؟ آن وقت، آيا حق ندارند با خود فكر كنند كه هزينه آتش افروزي در اين مملكت چقدر پايين است و كساني مي توانند 7 ماه تمام از انواع و اقسام توطئه هر چه در آستين دارند اجرا كنند و آخر كار هم بي آنكه هيچ هزينه اي پرداخته باشند و فقط با مختصري ادا و اطوار همه چيز تمام شود و شتر ديدي نديدي! در اين صورت، دشمن كمين كرده آيا جز به اين نتيجه خواهد رسيد كه نظام قادر به دفاع از خود و مردمش نيست و به اين ترتيب آيا جز زمينه سازي فتنه انگيزي ها و توطئه هاي بيشتر، چيز ديگري حاصل خواهد شد؟3- و سوال آخر اين است كه خوب است آقايان اهل حكميت بگويند به نظر آنها ما در چه دوراني زندگي مي كنيم؟ آيا الان دوران حسينقلي خان است كه در آن شعبان بي مخ ها مي ريختند و مي شكستند و مي سوختند، و بعد هم حساب و كتابي كه نبود، آخر كار در بهترين حالت چند ريش سفيد ماله به دست دور هم مي نشستند و ظرف چند ساعت همه چيز صاف و پاك مي شد چنان كه گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است. آيا پذيرش حكمي به نام قانون به اين معنا نيست كه دوران ريش سفيدي و ماله كشي هاي آنچناني گذشته است و كسي اگر جرمي مرتكب شد بايد تا انتها پاي كار مجازات او ايستاد بويژه اگر حق ميليون ها نفر را پايمال نموده، به خون هزاران شهيد خيانت كرده و با مقدس ترين نظام عالم عناد ورزيده باشد؟اين نظام مظلوم، به حساب خود خوب رسيده است. وقت آن است و مردم اميد دارند كه به حساب خائنان برسد.مردم سالاري: هدفمند کردن يارانه ها نيازمند يک تيم جراحي بزرگ«هدفمند کردن يارانه ها نيازمند يک تيم جراحي بزرگ» عنوان ياداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم مجيد سليمي بروجني است كه در آن مي‌خوانيد؛ بالاخره، پس از حرف و حديث هاي فراوان و آمد و شدهاي بسيار طرح هدفمند کردن يارانه ها  با رفع ايرادات ابلاغ شده از سوي شوراي نگهبان به تصويب مجلس نشينان رسيد. با اينکه لايحه مذکور به تصويب مجلسيان رسيد اما شاهد بوديم که بزرگان مجلس هنوز از بابت چگونگي اجراي آن دل نگراني هاي بسياري دارند. علي لاريجاني نيز به حساسيت هاي پيرامون چگونگي اجراي اين لايحه اشاراتي داشت و اعلام کرد که اجراي غلط اين طرح فقر و قاچاق را به دنبال خواهد داشت.بدون شک طرح هدفمند کردن يارانه ها يکي از حساس ترين طرح هاي حيات اقتصاد ايران است. نزديک به سه دهه است که بزرگان و دولتمردان ما تصميم بر هدفمند کردن يارانه ها داشته اند، وليکن هر بار به دلايلي اجراي کار به بن بست خورده است. شرايط اقتصاد ايران به گونه اي است که اگر طرح هدفمندسازي يارانه ها پيروز شود گامي بسيار بزرگ برداشته شده است و چنانچه سرانجام آن شکست باشد باعث تحميل خساراتي بر پيکره اقتصاد ايران مي شود که تا سال هاي سال آن را آزار خواهد داد. تا به امروز شاهد بوده ايم که طرح تحول اقتصادي در مرحله شناخت بيماري روزهاي خوبي را پشت سرگذاشته اما مرحله مهمتر دوران پس از شناخت بيماري است که چنانچه وضعيت بيمار به درستي درک نشود و اقدامات لازم اعمال نگردد، نتيجه دلخواه به دست نخواهد آمد. طي چند ماهه گذشته بارها و بارها شاهد بوده ايم که نگاه دولتمردان به مقوله طرح تحول، نوعي نگاه حسابداري است.در سخنان اکثر مسوولان طي يک سال اخير ديده ايم که نگاه حسابداري چاشني نظراتشان بوده و مي گويند اين حجم پول که تاکنون به اين بخش تزريق مي شده اکنون به حوزه هاي ديگر تزريق مي کنيم و مفاهيمي از اين دست از چنين سخناني برداشت مي شود، انگار که اقتصاد را موجودي مرده به حساب آورده اند. در حالي که اقتصاد موجودي زنده است و به اين راحتي ها نمي توان نسبت به دستيابي به اين ارقامي که ذکر مي شود و خرج کردن آن در بخشي ديگر مطمئن باشيم، چرا که  اقتصاد نسبت به اين رفتارها، حساس است و واکنش نشان مي دهد. اينگونه اقتصادها، بلافاصله پس از فرو رفتن تيغ جراحي بر بدنشان، عکس العمل نشان مي دهند و جراح را در ادامه کار با مشکل مواجه مي سازند و نگراني بزرگ کارشناسان در اين روزها اين است که اين طرح پس از اجرا وقتي واکنش موجود زنده اقتصاد آغاز شد، متوقف شود. در سال هاي اخير طرح هاي زيادي همچون بنگاه هاي زودبازده و غيره را ديده ايم که آغاز شده اند و پس از مدتي به آرامي و پنهاني رها شده اند و امروز مساله بزرگ در اقتصاد ايران اين است که اگر چنين جراحي بزرگي  بدون برنامه آغاز شود و در ميانه راه به هر دليلي دچار توقف شود چه خواهد شد؟اين تجربه نياز به يادآوري دارد که سياست هاي تعديلي بعد از فروپاشي شوروي در روسيه اجرا شد و اقتصاد اين کشور را به اقتصادي ورشکسته و پر از فساد و ناامني تبديل کرد و اگر امروز روسيه زنده است به دليل زيرساخت هاي مناسب و مستحکم دوران شوروي، منابع و درآمدهاي نفت و گاز و حمايت غرب براي تثبيت روسيه است چون اقتصاد کشوري مانند روسيه بر اقتصاد کل دنيا تاثيرگذار است.بايستي دقت شود که به هنگام وقوع تورم، ارزش پول هم دستخوش تغييرات مي شود و همه روابط از جمله روابط اخلاقي بازتعريف مي شوند و تجربه کشور ها نشان مي دهد جوامعي که تورم بالا را تجربه کرده اند از نظر اخلاقي و اجتماعي به جوامعي ورشکسته تبديل شده اند.با تحت نظر گرفتن يک بيمار که با بيماري هاي متعدد دست و پنجه نرم مي کند، درمي يابيم درمان نيازمند طي کردن پنج مرحله شناخت بيماري، ارايه راه حل مناسب درمان، پزشک  حاذق، وجود اعتماد وهمکاري متقابل بين پزشک و بيمار و در پايان نرمال  بودن بيمار است.بنابراين طرح تحول اقتصادي درمرحله  اول يعني شناخت بيماري به خوبي راه خود را پيدا کرده است و هيچ اقتصاد داني در اين زمينه مخالفتي ندارد. اما در دومين زمينه يعني مرحله شناخت راه درمان بايد گفت اقتصاد کشور اکنون با بيماري هاي متعددي مواجه است و اگر اين درمان را با موفقيت انجام ندهيم اين اقتصاد بيمار دچار مشکلا ت بيشتري خواهد شد و حال سوال اينجاست با چه استدلا لي مي خواهيم از حساس ترين بخش يعني انرژي که مانند خون در رگ هاي اقتصاد است آغاز کنيم که اگر ناموفق باشيم، نتايج فاجعه انگيزي به بار خواهد آمد؟ برخي اقتصاد دانان بر اين باورند که اقتصاد را با پول نمي توان هدايت کرد و کنترل قيمت ها رشد اقتصادي نمي آورد و اگر يکسري ويژگي هاي زير ساختي مهيا نباشد پول جوابگو نيست.چندي پيش شاهد بوديم که رئيس جمهور در گفت وگوي تلويزيوني خود مطرح کردند ايران بزرگترين مصرف کننده انرژي دنياست که اين موضوع کاملا  درست است ولي ما چندين مقام اولي ديگر همچون فرار مغزها، تصادفات ساليانه و مرگ ومير جاده اي، فضاي کسب و کار، نرخ تورم و... داريم که بايستي فکري به حال آنها بشود و به راستي چرا بايد از نفت شروع کنيم که حساس ترين است و نبض اقتصاد ايران در دستانش است؟شرط ديگر درمان موفق وجود اعتماد بين پزشک و بيمار است. در ايران  اعتماد متقابل بين مردم و دولت ها چندان قوي نيست.  به طور نمونه در زمينه پر کردن فرم اطلا عات خانوار ديديم که تا کنون مشخص شده 40درصد آمار اشتباه است.تيم جراحي قوي از ديگر الزامات يک جراحي موفق است. به راستي در اين تيم فعلي از اقتصاددانان بزرگ کشور که  داراي کرسي دانشگاهي و تجربه و مقالا ت کافي باشند چه کساني حضور دارند؟ چرا اگر بر روي چنين جراحي عظيمي ده ها هزار ساعت کار کارشناسي انجام شده در اختيار مردم قرار نمي گيرد و اگر کار نشده چنين جراحي بزرگي با کدام کار جدي مي خواهد صورت گيرد؟يک لا يحه خوب بايد شش گزارش پشتوانه شامل گزارش اجرايي، مالي، فني، اقتصادي، سياسي و اجتماعي داشته باشد که همراه آن به مجلس برود و به راستي کدام يک از اين گزارش ها براي طرح هدفمند سازي يارانه ها طراحي شده است؟ دولتي که مي خواهد چنين جراحي عظيمي انجام دهد بايد چند جراحي موفق کوچکتر داشته باشد.  به راستي چگونه يک تيم اقتصادي که دوست و دشمن آن را در طرح هاي کوچکتر موفق نمي دانند يا حداقل در ميانه راه است و در برخي ديگر متوقف شده است، اعتماد کنيم و به دست جراحي بدهيم که تجربه موفق جراحي ندارد؟اقتصاد ايران در شرايط فعلي  به نرخ بهره و تورم واکنش نشان نمي دهد و به گفته کارشناسان صنايع ما با 30 درصد ظرفيت فعاليت مي کنند و صنعت ما نيز در رکود است. از سوي ديگر فضاي داخلي و خارجي با ثباتي را نمي گذرانيم و فضاي کسب و کار در ايران نا امن است و مجموعه اين عوامل نشان مي دهد اقتصاد ايران در شرايط با ثبات براي اين جراحي که همه ما معتقديم بايد انجام شود  قرار ندارد.در حال حاضر اقتصاد ايران در حالت تورم رکودي است ويک سياست جديد رکودي را هيچ وقت در شرايط رکودي اجرا نمي کنند. پس بايد اول اقتصاد را به شرايط رونق ببريم و سپس به فکر اجراي چنين طرحي باشيم. امروز براي خروج از رکود به سرمايه، تثبيت فضاي کسب و کار و کاهش هزينه مبادله نيازمنديم.هزينه مبادله هزينه اي است که نبايد وجود داشته باشد مثلا  مسوولي حرف مي زند و به يکباره ارزش بورس سقوط مي کند که متاسفانه اين هزينه در کشور ما بسيار بالا ست. اقتصاد ايران نيازمند يک راه حل جامع اجتماعي است و دولت نشان داده که به تنهايي نمي تواند آن را پيدا کند.رسالت: نوشدارو يا شوکران«نوشدارو يا شوکران» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛ سياست ورزي چيزي به جز مجموعه اي از تصميم گيري ها نيست. گريز منطقي از رويکردهاي ضد عقلاني و منزل در دايره عقلانيت مقدمه يک تصميم گيري صحيح بر پايه اطلاعات، تحليل و ارزيابي مستندات، آينده نگري، دشمن شناسي و پيش بيني ابعاد کنش هاي احتمالي، فهم افکار عمومي و حساسيتهاي مردمي و ... است.سياست ورزي چيزي به جز مجموعه اي از تصميم گيري ها نيست. گريز منطقي از رويکردهاي ضد عقلاني و منزل در دايره عقلانيت مقدمه يک تصميم گيري صحيح بر پايه اطلاعات، تحليل و ارزيابي مستندات،  آينده نگري، دشمن شناسي و پيش بيني ابعاد کنش هاي احتمالي، فهم افکار عمومي و حساسيتهاي مردمي و ... است.جريان دوم خرداد يا همان چ‘ سابق امروز در جغرافياي مکاني و زماني يک تصميم گيري بزرگ قرار دارد. مکان و مجالي که فرصت محدودي براي انتخاب از بين دو کاسه است. دو کاسه اي که هيچ وقت يک کاسه نمي شوند و همپالگان را ياراي همدمي نيست.مسئله سرکشيدن يکي از اين دوکاسه است. جامي مملو از شوکران تلخ يا ظرفي پر از نوشداروي شفابخش. جام زهر جريان سياسي دوم خرداد را براي هميشه از صحنه سياسي ايران حذف مي کند و نوشدارو حيات سياسي اين جريان را دوباره باز مي گرداند.  دوم خرداد محتضر بايد بين مرگ و زندگي سياسي انتخاب کند. البته اين مهم بدين شرط است که دوم خردادي ها به بيماري صعب العلاج و وضعيت در حال احتضار خود اعتراف کنند و بپذيرند. اطاله تصميم گيري شايد حتي فردا خيلي دير باشد. سينه سهراب شکافته شده و پرنده مرگ بالاي سر او در حال پرواز است.در اين ميان عده اي جام شوکران به دست دوم خرداد مي دهند و عده اي ظرف نوشدارو را پيش مي کشند. دوم خردادي ها خوب مي دانند چه کساني جام زهر را تعارف مي کنند و چه کساني در انبان خود نوشدارو دارند. دشمنان انقلاب ساقي شوکرانند و آرامش را در اين مملکت بر نمي تابند. دوم خردادي ها گودرز خود را به سوي کاووس راهي کرده اند اما هر از گاهي دور از چشم شهنه و محتسب جام زهر در دست به خيابان هاي شهر سرک مي کشند و نمک بر زخم سهراب مي پاشند.گويا برخي خود مي خواهند از صحنه سياسي کشور حذف شوند که البته خود خواسته را تدبير نيست!پديده دوم خرداد از ابتداي پيدايش با مسئله شفاف سازي و تصريح منافع مشکل داشت. حتي در قبال مفاهيم فلسفي و بنيادي چون جامعه مدني ، دموکراسي،تساهل و تسامح و... نيز نمي شد برونداد مشخصي را از اين جريان فهميد. اما امروز ديگر نمي توان بردامنه ابهامات در کشور افزود. بايد صراحتا تصميم گيري کرد و مرزهاي دوست و دشمن را از هم بازشناخت. اصلاح حيات سياسي و دستيابي به شرايط بهينه براي تصميم گيري در جريان دوم خرداد نيازمند تئوري ها و توضيح هايي است که به بهبود وضعيت کمک مي کند.تئوري هايي که از جنس نوش دارو باشند و کار را به ساقي زهر نسپارد.نظام اسلامي به عنوان يک موجود زنده از بدو پيدايش فتنه پس از انتخابات رفتار مشفقانه و خيرخواهانه اي با جريان دوم خرداد پيش گرفت و جايگاه پدري خود را حفظ کرد. حتي اصلي ترين رقيب سياسي اين جريان يعني اصولگرايان نيز به طور شفاف اعلام کردند که از مرگ سياسي جريان دوم خرداد خوشحال نمي شوند و حاضرند هر گونه کمکي را براي احياي اين رقيب محتضر به عمل بياورند.اما دوگانگي در تصميم گيري و تسري عوامل ضد عقلاني بر کانون هاي موثر در جريان اصلاحات جام شوکران را به دست راست و کاسه نوشدارو را به دست چ‘ اين جريان داده است. فحول دوم خردادي حتي اگر امروز منطق حيات سياسي خود را بر اساس منطق زندگي اقتصادي ببندند راهي به جز بازگشت و جبران مافات ندارند. منابع محدود است و تاريخ مصرف دار. دوم خرداد سرمايه اي براي هزينه کردن ندارد. هيچ عقلانيت سياسي نمي پذيرد حداقل موجودي فعلي نيز پاي توهمات موسوي و بازي يک جريان خاکستري که به ثمن بخس وارد معامله هاي کلان مي شود، تلف گردد.جريان اصلاحات لاجرم بايد بپذيرد فرهنگ سياسي به عنوان مجموعه اي از باورها، ارزشها، هنجارها و مهارتهاي سياسي که زيربناي رقابتهاي سياسي و گزينش کارگزاران حکومتي را تشکيل مي دهد به طور مستمر در حال ترميم و بازسازي است.حوادث قبل و بعد از انتخابات دهم نشان داد تغييرات چشمگيري در نوع نگاه افکار عمومي به سياست و خط مشي هاي عمومي پديد آمده است.حضور40  ميليوني مردم پاي صندوقهاي راي و راي24/5  ميليوني به رئيس جمهور الگوبندي جديد و پيشرفته اي از نقش مردم در معادلات سياسي کشور است.جريان دوم خرداد مي تواند با وفق خود با اين صورت بندي جديد در معادلات سياسي آينده کشور حضور موثري داشته باشد. اما جام شوکران که تحفه دشمنان انقلاب است اگر چه به مستي مي انجامد اما نيستي به ارمغان خواهد آورد و اين جريان را براي هميشه از چشم مردم خواهد انداخت.اعتماد: تاکيد بر قانونگرايي و دوري از افراط و تفريط«تاکيد بر قانونگرايي و دوري از افراط و تفريط»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن مي‌خوانيد؛ آيت الله صادق لاريجاني رئيس قوه قضائيه در ديداري که هيات نظارت بر مطبوعات با ايشان داشته است، رعايت و اجراي قوانين موضوعه را مهم ترين ملاک عمل دانسته و گفته است؛ «ملاک همه مسئولان بايد رعايت قانون باشد، چراکه اجراي دقيق قانون اقبال عمومي را در پي خواهد داشت.»وي در پي تاکيد بر قانونگرايي که ريشه داوري مردم درباره عمل مسوولان است و باعث خواهد شد افراد از تصور برخوردهاي شخصي و گروهي دست بکشند و حتي اگر با برخوردي روبه رو شدند آن را بدون چون و چرا و مقاومت بپذيرند بنيان تاکيد و تذکر خود را بر دوري از افراط و تفريط- که اين نيز يکي از نقاط حساسيت مردم در عملکرد پاره يي از مسوولان و مديران مياني است- گذاشته و معجوني از قانونگرايي بدون افراط و تفريط را به اعضاي هيات نظارت توصيه کرده است.اين کلام آقاي لاريجاني که «هيات نظارت بر مطبوعات با ترکيبي که حسب قانون دارد بايد تلاش کند بدون افراط و تفريط، وفق مقررات و قوانين موضوعه و با حفظ اعتدال بر مطبوعات، رسانه هاي گروهي و خبرگزاري ها نظارت کند» در واقع تاکيد موکدي بر اهميت و ضرورت همان دو اصل مهم قانونگرايي و دوري از افراط و تفريط است که از نقاط ضعف بسياري از ما است که در مسووليت هاي مختلف تبديل به نقطه شکننده يي در اعمال برخي از وظايف روزانه ما مي شود.به همين دليل رئيس قوه قضائيه ابتدا وظيفه نظارتي هيات نظارت را بسيار مهم و ارزشمند مي شمارد، چراکه در کارهاي بزرگ و مهم ميزان و معيار درستي کار که به عقيده آقاي لاريجاني اينجا قانونگرايي و دوري از افراط و تفريط است، اهميت پيدا مي کند. در واقع شخصيت اول قضايي کشور مي گويد هيات نظارت بر مطبوعات، هياتي بسيار مهم است و اين هيات مهم قطعاً بايد قانونگرايي و دوري از افراط و تفريط را در سرلوحه فعاليت خود قرار دهد.رئيس قوه قضائيه در اين ديدار به همان اندازه که به عملکرد هيات نظارت بر مطبوعات توجه مي کند و ارزش هاي آن را برمي شمارد، به مطبوعات نيز توجه دارد. آنجا که مي گويد؛ «برخي افراد بي محابا اقدام به برخي ساختارشکني ها و هتک حرمت ها کرده و متاسفانه اين گونه در جامعه تلقي مي شود که آنان خداي ناکرده در حريم امني قرار دارند و با آنها برخورد يکساني صورت نمي گيرد.» اشاره درست و تمام و کمال به برخي تخلف هاي مطبوعاتي نظير هتک حرمت و ساختارشکني دارد که هيات نظارت بايد با آنها برخورد کند و البته با معياري که آقاي لاريجاني در اختيار گذاشته است؛ قانونگرايي و دوري از افراط و تفريط و مهم تر از همه بحثي که وي به عنوان يکي از اصول مهم مطرح مي کند يعني «با ساختارشکنان بايد بدون استثنا برخورد قانوني شود»، اصول حرکت هيات نظارت کاملاً مشخص مي شود. با پذيرش اين نکته که به هر حال ممکن است در کار مطبوعاتي تخلفاتي نيز وجود داشته باشد، چراکه متاسفانه جريان روزنامه نگاري حرفه يي ما در مواردي آغشته به سياست و استفاده ابزاري به نفع سياست شده است.بايد بپذيرم که بايد همتي در جهت اصلاح آن کرد که آخرين راه بايد حرکت هاي سلبي و برخوردهاي تند باشد.والبته بايد بپذيرم بهترين و مهم ترين کار وظيفه يي است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در جهت فرهنگي کردن حرکت حرفه يي مطبوعات به گردن دارد. اين منظور حاصل نخواهد شد، مگر اينکه مسوولان امور در اين وزارتخانه با کمک خود روزنامه نگاران که البته درصد عمده يي از آنان به حرفه يي گري اعتقاد دارند شرايطي فراهم آورند که حرکت عمومي برخي از مطبوعات و حتي رسانه ها در کشور تصحيح شود.به گونه يي که يک جوان روزنامه نگار وقتي قدم در تحريريه يک روزنامه مي گذارد، عميقاً معتقد باشد که براي انتشار شفاف رويدادها به کار گرفته شده است و اگر هم موضعي سياسي دارد بايد در محل کار از آن صرف نظر کند. نزديک ترين مثال به حرکت حرفه يي مطبوعات، حرفه هاي ديگري است که در جامعه با آنان سر و کار داريم و از آنان انتظار حرکتي غير از آنچه حرفه شان اقتضا مي کند نداريم. مثلاً پزشکي، مهندسي، استادي و... آيا يک پزشک مسائل سياسي را در مداواي افراد دخالت مي دهد؟ يا همين طور يک مهندس يا... قطعاً پاسخ منفي است.البته شماري ممکن است بر من ايراد بگيرند که روزنامه جاي تضارب آرا است و کار يک روزنامه نگار با يک پزشک و مهندس از اين جهت تفاوت هاي زيادي دارد. اين نکته پذيرفته است و بايد گفت در بخش هايي از کار روزنامه که محل انعکاس تضارب آراي سياسي است اگر روزنامه نگار از جرياني جانبداري نکند و آرا و نظريات را آن گونه که هست منعکس کند، از حرکت حرفه يي خود منحرف نمي شود و جدا از همه اينها يادداشت ، مقاله و تمامي سرفصل هايي که به نوعي نشان دهنده ابراز عقيده است نيز حرکتي حرفه يي محسوب مي شوند، به شرط آنکه ابراز عقايد در چارچوب قوانين موضوعه کشور صورت گيرد. در کنار اينها هتاکي و حرمت شکني و... موضوعاتي است که نزد اهل فرهنگ ما شناخته شده است و به عنوان يکي از اصول مهم اخلاقي جامعه به آن توجه داريم و حتي قوانين جاري کشور حدود آن را مشخص کرده است.به گمان من بيشترين مشکلات درگير در روزنامه نگاري کشور ناشي از عدم شناخت اين حرفه نزد برخي از جمله شماري از اهالي مطبوعات و شماري از مسوولاني است که با مطبوعات سر و کار دارند. براي حل مشکلات موجود بيش از برخورد بايد کار فرهنگي کرد و براي اين کار فرهنگي همگان آمادگي دارند.سخن آخر اينکه به ندرت مي توان روزنامه نگاري را يافت که اصرار بر تخلف داشته باشد و بخواهد قوانين کشور را ناديده بگيرد، بلکه بسياري از متخلفان اين حرفه از روي سهو و خطا و اشراف نداشتن به قوانين به ويژه قانون مطبوعات مشکل پيدا مي کنند و تا رسيدن به نقطه مطلوب که شناخت حرفه يي گري نزد همه نيروها است در برخوردهاي سلبي با مطبوعات و روزنامه نگاران، بايد بر اساس رهنمود رئيس قوه قضائيه عمل کرد که قانونگرايي و دوري از افراط و تفريط و از همه مهم تر برخورد بدون استثناي قانوني از سرفصل هاي بسيار مهم آن است و گفتني است که با چينش هيات نظارت بر مطبوعات که ديروز اشاره کردم، شخصيت هايي مستقل به شمار مي روند. روزنامه نگاران حرفه يي نبايد نگران رويدادهاي سلبي باشند، مگر اينکه دانسته مرتکب تخلف و جرم شده باشند.جمهوري اسلامي: برنامه هاي توسعه در انتظار تدبير«برنامه هاي توسعه در انتظار تدبير»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ مروري بر روند تدوين تصويب و اجراي برنامه هاي توسعه اي در سه دهه گذشته نشان مي دهد هيچ كدام از اين اسناد مراحل سه گانه فوق الذكر را براحتي و به سلامت از سر نگذرانده اند و همواره در مسير تدوين تا اجراي آنها مشكلات فراواني از لحاظ محتوائي و عملياتي وجود داشته است . به همين اعتبار در دوران 30 ساله سپري شده از پيروزي انقلاب اسلامي سالهايي به چشم مي خورد كه در آنها برنامه اي وجود نداشته و همچنين بررسي عملكرد دولتها به عنوان مجريان اين اسناد و مرور بر نتايج حاصل در پايان برنامه نشان مي دهد كه متوسط تحقق اهداف چندان رضايت بخش نيست .بر همين مبنا نمي توان دولت نهم را به عنوان مجري برنامه چهارم استثنايي خلاف قواعد پيشين به حساب آورد و مدعي شد كه دولتهاي گذشته تمامي اهداف را محقق كردند و فقط اين دولت بود كه نتوانست و يا نخواست چنين كند. همچنين نبايد بر سر درستي و انسجام صد درصدي احكام برنامه چهارم كه محصول مشترك دولت هشتم و مجلس ششم به حساب مي آيد قسم خورد و اين سند را عاري از هرگونه مشكل و يا بلندپروازي دانست چرا كه كم نيستند كارشناساني كه با وجود تفاوت ديدگاه و منش با تفكر حاكم بر دولت نهم نقدهايي اساسي و عميق به برنامه چهارم وارد كردند و در برخي موارد با مديران دولتي هم عقيده بودند كه اين برنامه از بلندپروازي رنج مي برد.با اين نگاه و موضع بايد روشن شده باشد كه آنچه اين سطور به دنبال طرح آن است بررسي شاخصهاي عملكرد دولت در برنامه چهارم و همچنين ارزيابي تئوريك احكام برنامه چهارم نيست بلكه سخن بر سر اين است كه نحوه تعامل دولت نهم به عنوان مجري برنامه چهارم و مقدمه ساز برنامه پنجم از چه زوايايي قابل تحليل و روش شناسي است . در اين رابطه مي توان به چند نكته اشاره كرد.1 دولت نهم از ابتداي كار موضع خود را نسبت به برنامه چهارم روشن كرد و در موارد فراواني از زبان مقامات مختلف دولتي اين برنامه داراي تناقض دروني بلندپروازانه و غيرقابل اجرا توصيف شد. فارغ از اينكه چنين ايراداتي به برنامه چهارم وارد است يا نه انتظار اين بود كه دولت با برشمردن موارد داراي اشكال لايحه اي براي تصحيح و تغيير برنامه چهارم به مجلس هفتم ارائه كند تا با تصحيح اشتباهات و يا قابل اجرا شدن اهداف برنامه چهارم از درصد تحقق بالاتري برخوردار باشد ولي اين اتفاق نيفتاد و دولت در اين چهار سال تنها به نقد برنامه پرداخت و جايگزيني ارائه نكرد.2 نقدهاي دولت به برنامه چهارم به غير از حوزه عملياتي و اجرايي جنبه ديگر هم داشت ; مسئولان متعدد قوه مجريه خصوصا معاون اول وقت رئيس جمهوري كه از وي به عنوان يكي از افراد تاثيرگذار بر نظر دولت در حوزه اقتصاد نام برده مي شد به دفعات برنامه چهارم را برنامه اي مبتني بر تفكرات اومانيستي و ليبرالي ناميدند كه حتي ارزش خميركردن هم ندارد.با اين توصيفات انتظار مي رفت دولتمردان ضمن رفع مشكلات اجرايي برنامه نقطه نظرات خود را كه قاعدتا مي بايست مرزبنديهاي شفاف عمده و مقتضي با روح كلي حاكم بر برنامه چهارم مي داشت ارائه كنند تا زمينه تصحيح برنامه چهارم فراهم شود ولي اين اتفاق هم نيفتاد و در طول سالهاي گذشته همواره شاهد اين بوديم كه برخي از تصميمات و سياستهاي دولت با استناد به برنامه چهارم توجيه و تشريح مي شد و برخي ديگر نيز به علت عملي نبودن احكام و برنامه چهارم مجوز اجرا مي گرفت مضاف بر اينكه دولت خود مبتكر و تدوين كننده برنامه اي تحت عنوان طرح تحول اقتصادي شد كه در بسياري موارد خصوصا آزادسازي قيمتها صدها فرسنگ از احكام برنامه چهارم جلوتر است .3 دولت در چهار سال گذشته همواره با بي ميلي فراواني گزارش عملكرد خود را در مورد برنامه چهارم به مجلس ارائه داده است . درحالي كه بنابر حكم همين برنامه اين گزارش بايد تا پايان نيمه هر سال در مورد سال گذشته ارائه شود البته با مرور بندهاي فوق مي توان تا حدود زيادي ريشه و علت اين رفتار دولت را درك كرد ولي بايد پذيرفت كه اين مسئله متاسفانه پايبنديهاي دولت بر بسياري از احكام برنامه و موفقيتهاي آن را در تحقق بخشي از اهداف برنامه كه حتي در مواردي بيشتر از هدف گذاريهاي صورت گرفته هم بوده تحت الشعاع خود قرار داده و اين تفكر را دامن مي زد كه علت تاخير در ارائه گزارش عملكرد ناكامي در تحقق اهداف است درحالي كه لزوما اينگونه نبود.حال با در نظر گرفتن اين موارد مي توان از زاويه جديدي به وضعيت فعلي نگريست : بيش از نيمي از دهمين ماه سال سپري شده لايحه هدفمندي يارانه ها به عنوان لايحه اي كه بيشترين تاثير را در آينده بر سرنوشت اقتصادي كشور خواهد داشت و اسناد بالادستي از جمله برنامه پنجم بودجه سال 89 و حتي بسته سياسي بانك مركزي بايد براساس آن تنظيم شوند همچنان در مرحله بررسي است و بنابر شواهد و قرائن موجود اين مرحله باز هم ادامه خواهد يافت . برنامه پنجم كه مي بايست مدتها پيش به مجلس تحويل مي شد دو روز قبل از سوي دولت روانه بهارستان گرديد و لايحه بودجه سال 89 هم كه بنابر قانون مجلس مي بايست تا نيمه آذرماه توسط دولت ارائه مي شد هنوز به دست نمايندگان مجلس نرسيده و از هم اكنون زمزمه تاخير يك ساله در اجراي برنامه پنجم و يا تصويب چند دوازدهم بودجه سال آينده به گوش مي رسد.خروج از چنين شرايطي و جلوگيري از وقوع پيامدهاي نامطلوبي كه اين وضعيت در آينده بر كل كشور عملكرد دولت رابطه مجلس و قوه مجريه و مهمتر از هم تك تك مردم ايران بر كشور تحميل مي كند در گرو چند پيش نياز است .الف وجود اطمينان در نمايندگان مجلس نسبت به پايبندي دولت به احكام برنامه پنجم و بودجه . به عبارت ديگر اگر نمايندگان مجلس از عزم دولت دهم براي اجراي كامل برنامه پنجم و بودجه اطمينان داشته باشند با طيب خاطر بيشتر و سرعت عمل بالاتري لوايح پيشنهادي دولت را بررسي مي كنند و از تضييع وقت براي الحاق تبصره هاي متعدد براي جلوگيري از تخطي دولت كه در قالب الزام به اخذ اجازه از مجلس صورت مي گيرد تا حدود زيادي پرهيز خواهد شد.ب وجود بسترهاي اطمينان بخش در تعامل دولت و مجلس . نمايندگان تنها درصورتي مي توانند طبق انتظار رئيس جمهور كه از آنان خواسته به دولت اعتماد كنند برنامه و بودجه را بدون كمترين تغيير به تصويب برسانند كه پيش از اين سوابق خوبي از اين اطمينان و اعتماد وجود داشته باشد.ج آگاهي از بسترهاي تئوريك و رويكرد دولت به مقوله توسعه . دولت با حذف كلمه « توسعه » از برنامه فرهنگي اقتصادي اجتماعي نشان داده كه از نگاه ويژه اي به مقوله توسعه برخوردار است كه ايرادات وارد بر برنامه چهارم و تاكيد بر الگوي برنامه ريزي ايراني اسلامي مكمل اين نگاه تلقي مي شود. بنابراين آگاهي از جنبه هاي مختلف اين نگرش و احتمالا همراهي با آن شرط لازم تعامل دولت و مجلس است.د اطمينان از قدرت كارشناسي دولت . وجود اعتماد و اطمينان به قدرت كارشناسي بدنه دولت در شناخت راهكارها و اجراي آنها به نمايندگان مجلس اين امكان را مي دهد كه با نگاه همراه تري به لوايح پيشنهادي دولت نگاه كنند.با در نظر گرفتن اين شروط بايد ديد نمايندگان مجلس و دولت كه طي 2 سال گذشته در زمينه هاي متعددي مانند نحوه گزارش عملكرد دولت درباره برنامه چهارم نحوه تامين منابع مالي واردات بنزين لايحه هدفمندي يارانه ها قدرت اجرايي و كارشناسي وزرا شفافيت عملكرد دولت در پايبندي به بودجه و... دچار اختلافاتي بوده اند چگونه به راه حلي منطقي و منطبق باصلاح نظام و كشور دست پيدا خواهند كرد تا اسناد بالادستي برنامه پنجم و بودجه سال آينده در كمترين زمان و با بهترين كيفيت تصويب شود.ابتكار: چراچين هرروزقدرتمندترمي شود؟«چرا چين هرروز قدرتمندتر مي شود؟» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ ابتكار به قلم جيمز پتراس -استاد جامعه شناسي دانشگاه بينگهامتون  است كه در آن مي‌خوانيد؛ نظام هاي سرمايه داري آسيا به ويژه چين و کره جنوبي در حال رقابت با ايالات متحده آمريکا براي به دست آوردن قدرت جهاني هستند. قدرت جهاني آسيا در اين مسير به وسيله "رشد اقتصادي پويا" هدايت مي شود در حالي که آمريکا استراتژي "ايجاد امپراطوري هدايت شده از سوي نظامي گري" را دنبال مي کند.اخيرا به خواندن مطالب روزنامه فايننشال تايمز مشغول بودم. حتي در يک بررسي سطحي مطالب اين روزنامه در تاريخ 28 دسامبر 2009، شاهد استراتژي هاي متفاوت در راستاي ايجاد امپراطوري ها در جهان بودم. در سرمقاله اين روزنامه در اين تاريخ نوشته شده بود که ايالات متحده آمريکا در حال گسترش مناقشات نظامي خود در سراسر جهان از جمله " جنگ عليه تروريسم " است و در صفحه اي ديگر مقاله اي را مشاهده کردم که در آن توضيحاتي در مورد آغاز به کار سريعترين قطار جهان در چين و تصميم اين کشور براي تثبيت جايگاه واحد پولي خود در برابر دلار به عنوان مکانيزمي در راستاي ارتقا» بخش صادرات خود داده بود.در حالي باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا اخيرا تمرکز امور نظامي کشورش را بر جبهه چهارم جنگ عليه تروريسم (يمن) قرار داده است، (افغانستان، پاکستان و عراق سه جبهه جنگ عليه تروريسم از سوي آمريکا اعلام شده است) فايننشال تايمز در يکي از صفحات اين شماره خود نوشت که يک کنسرسيوم کره جنوبي در مناقصه 20/4 ميليارد دلاري براي توسعه نيروهگاههاي هسته اي غيرنظامي امارات، نمايندگان آمريکا و اروپا را پشت سر گذاشت و پيروز شد.در صفحه دوم اين روزنامه مقاله طولاني تري را در مورد سيستم خط ريلي چين مشاهده کردم که با خواندن مطلب مشخص شد چيني ها اهميت بيشتري در مقايسه با آمريکايي ها براي احداث خطوط راه آهن ميان شهري قائل هستند.در اين مقاله آمده بود: قطارهاي فوق مدرن چيني، مسافران بين دو شهر با مسافت حدود 1100 کيلومتر را ظرف کمتر از سه ساعت به مقصد مي رسانند حال آنکه قطارهاي سريع آمريکايي سه ساعت و نيم براي رساندن مسافران به مقصدي با مسافت 300 کيلومتر زمان صرف مي کنند. در حالي که سيستم خط آهن آمريکا به دليل فقدان سرمايه گذاري مناسب شرايط خوبي ندارند، چين 17 ميليارد دلار براي ساخت خطوط جديد ريلي هزينه کرده است. چين قصد دارد 18 هزار کيلومتر خطوط ريلي جديد را تا سال 2012 احداث کند در حالي که آمريکا به همان ميزان ( 17 ميليارد دلار) را در امور افزايش نيروهاي نظامي خود در افغانستان و پاکستان هزينه مي کند.در صفحه چهارم اين روزنامه مطلبي را ديدم در مورد اينکه چگونه آمريکا در مسير "سياست تقابل" با اسلامگراها و با جنگ عليه تروريسم گام بر مي دارد. جنگهاي چند دهه اي و اشغال کشورهاي مسلمان باعث شده تا صدها ميليارد دلار از بودجه عمومي آمريکا در امور نظامي توسط کاخ سفيد هزينه شود در حالي که چين در راستاي مدرن کردن اقتصاد غيرنظامي خود حرکت کرده است. کاخ سفيد و کنگره آمريکا از منابع جزئي اين کشور براي کمک به اسرائيل استفاده مي کنند در حالي که نسبت به 1/5 ميليارد مسلمان جهان بي تفاوت بوده اند.در حالي که دولت آمريکا 1/4 تريليون دلار را به نهادهاي مالي و نظامي خود تزريق کرده است و اين اقدام دولت آمريکا باعث افزايش کسري بودجه و افزايش نرخ بيکاري شد، دولت چين بسته محرک مالي را با هدف تقويت بخش توليد و ساخت وساز در اين کشور ارائه کرد که اين امر رشد هشت درصدي توليد ناخالص داخلي، کاهش چشمگير نرخ بيکاري و رونق هرچه بيشتر اقتصاد اين کشور را به همراه داشته است. زمانيکه آمريکا در حال صرف منابع، زمان و پرسنل خود براي کانديدا شدن افراد فاسد در افغانستان وعراق بود و در ميانجي گري بي حاصل ميان اسرائيل-فلسطين حضور داشته، دولت کره جنوبي از کنسرسيومي به رياست شرکت برق کره در مناقصه موفقيت آميز 20/4 ميليارد دلاري هسته اي حمايت کرد و مسير را براي انعقاد ديگر قراردادهاي ميليارد دلاري در منطقه هموار کرد. در حالي که آمريکا مشغول صرف بيش از 60 ميليارد دلار در امور سياست گذاري داخلي و چند برابر کردن تعداد آزانس هاي امنيتي داخلي براي تعقيب تروريست هاست، چين در حال سرمايه گذاري 25 ميليارد دلاري در روابط تجاري امور انرژي با روسيه است. اين مواردي که فقط شمار اندکش را روزنامه فايننشال تايمز اشاره کرده بود، يک حقيقت را نشان مي دهد; اينکه تفاوت چشمگيري در سياست گذاري هاي کشورها در جهان امروز وجود دارد. کشورهاي آسيايي به رهبري چين در حال رسيدن به شرايط يک قدرت جهاني به دليل سرمايه گذاري هاي عظيم داخلي و خارجي شان در بخش توليد، حمل و نقل، تکنولوژي و معادن هستند حال آنکه آمريکا به خاطر هدر دادن منابع خود به خاطر ماجراجويي هاي نظامي اش در جهان، ايجاد يک امپراطوري هدايت شده از سوي نظامي گري و اقتصادي متزلزل در حال از دست دادن قدرت جهاني خود است. به اين موارد با دقت بيشتري دقت کنيد.-واشنگتن از شرکاي اندکي در آسيا برخوردار است اما چين در حال گسترش امور تجاري و توافق هاي مختلف با شرکاي اقتصادي مهمي همچون روسيه، ژاپن و کره جنوبي است.-واشنگتن به خاطر بودجه رساني جنگ هاي فرامرزي خود در حال از بين بردن اقتصاد خود است اما چين از منابع انرژي و معدني خود براي اشتغال زايي و تقويت بخش توليد داخلي خود سود مي برد.-آمريکا در تکنولوژي نظامي براي هدف قرار دادن شبه نظامياني که براي آمريکا و هم پيمانانش مشکل ايجاد مي کنند، سرمايه گذاري مي کند اما چين در تکنولوژي غير نظامي براي تقويت صادرات خود سرمايه گذاري مي کند.-آمريکا بودجه جنگ ها و نيروهاي خود در خاورميانه، جنوب آسيا، شاخ آفريقا و حوزه درياي کارائيب را چند برابر مي کند اما چين 25 ميليارد دلار در امور تاسيسات زيربنايي، استخراج معادن و توليد انرژي هزينه مي کند.-چين توافق نامه هاي چند ميليارد دلاري با ايران، ونزوئلا، برزيل، آرژانتين، شيلي، پرو و بوليوي براي تضمين دسترسي به منابع انرژي، کشاورزي و امور معادن امضا کرده است اما آمريکا شش ميليارد دلار به کلمبيا کمک نظامي مي کند که اين اقدام باعث برانگيخته شدن خشم يکسري کشورهاي آمريکايي جنوبي مي شود و يا در کودتاي هندوراس دخالت داشته و حتي از برزيل و بوليوي به خاطر تقويت روابط اقتصادي شان با ايران انتقاد مي کند.حال از تمامي اين موارد مي توان نتيجه گرفت که چين با اين سياستهايش در راستاي توسعه واقعي گام بر مي دارد; توسعه اي که اشتغال زايي، کاهش فقر، ايجاد رفاه عمومي و تضمين امور انرژي در آينده را براي مردم اين کشور به ارمغان خواهد آورد. چين مانند آمريکا به کشوري حمله نکرده است اما آمريکا از منابع خودش در راستاي تضعيف قدرت جهاني خود استفاده مي کند.آفرينش:مسئوليت گريزي و آلودگي هوا«مسئوليت گريزي و آلودگي هوا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛"شکست کامل" اين تنها نامي است که مي توان بر طرح جامع آلودگي هواي تهران لقب داد طرحي که قرار بود تا پايان  برنامه چهارم و سال 1388،آلودگي از هواي تهران را زدوده و اين کلان شهر ،پايتختي پاک لقب مي گرفت .اما آنچه در عمل اتفاق افتاد عدم تخصيص بودجه ،بي مسئوليتي وزارت خانه ها و ارگان ها و عدم تصويب طرح ها بود که وضعيت آلودگي هواي کنوني تهران را رقم زد.بنابر آمارهاي سازمان بهداشت جهاني آلودگي يک روز در سال براي هر آلاينده مجاز تلقي مي شود اما آنچه در يک سال گذشته تهران وجود داشته است ثبت 35 روز ناسالم در اين شهر است علاوه بر آن هم اکنون تهران در رديف آلوده ترين شهرهاي جهان قرار دارد رتبه ها و جايگاه هايي که با سياست ها و چشم اندازهاي توسعه کشور ناخواني دارد.مرگ سالانه 54 هزار شهروند تهراني ب�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن