تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه به غير من پناه ببرد، مگر اين كه دستش را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838160968




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ديگرحتي جنون نيز عاري از گناه نيست


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: خبرگزاري فارس: مطابق يك بررسي در فرانسه بين سال‌هاي 1999 تا 2003، به نظر 94% افراد، بيماران دچار «افسردگي» را مي‌توان معالجه و درمان كرد، اما تنها 55% افراد، «ديوانگان» و 69% «بيماران رواني» را قابل درمان مي‌دانند.از زماني كه آن فاجعه اسف‌بار در بيمارستان رواني شهر پو در ماه دسامبر 2004 پيش آمد، «ديوانگان» مجدداً به مسئله روز تبديل شدند و مورد مرحمت برنامه‌هاي تلويزيوني و صفحات نشريات قرار گرفتند. البته اين امر با هدف عنوان كردن شرايط سخت اين بيماران صورت نگرفت، بلكه به منظور هشدار به شهروندان در رابطه با خطرناك بودن آنها انجام شد. تا با برانگيختن ترس از ديوانگان، بر نگراني‌هاي قربانيان بالقوه كه هم اكنون از همه سو مورد تهديد بزهكاران جنسي، تروريست‌ها، آنفولانزاي مرغي، مهاجرين غير قانوني و ارتجاعيون اسلامي هستند، بيفزايد! وزير بهداري نيز در پاسخ به اين نگراني، بودجه‌اي براي استخدام نگهبان در بيمارستان‌ها، افزودن زنگ خطر خصوصي در اطاق‌ها براي «تحت پوشش امنيتي» قراردادن هر اطاق و هم چنين ايجاد واحدهاي درماني مجهز در بخش رواني اختصاص داد. او حتي گشودن واحدي ويژه براي بيماران پريشان و آشوبگر را پيش كشيد. پس از اين همه سر و صدا، يك سؤال پيش مي‌آيد: آيا بيماران رواني از افراد عادي خطرناك‌ترند؟ در پاسخ به آن، براي يك بار هم كه شده روانپزشكان متفق و پاسخي مشترك دارند: خير. همه بررسي‌ها نشان مي‌دهد كه نرخ بزهكاري در ميان افراد عادي نسبتاً بالاتر است. برعكس، اكثر بيماران رواني، خود قرباني خشونت اجتماعي، اقتصادي و حتي گاه جسمي مي‌باشند و به دليل موقعيت شكننده‌شان (خشونت عليه آنها، بيماري، تصادف،...) معمولاً اميد زندگيشان ده سال از ميانگين عمومي پايين‌تر است. دربند كشيدن بيماران براي محافظت از آنها! مسلماً خشونت به بيمارستان‌ها هم كشيده مي‌شود. خانم كلر گارنيه، مسئول سنديكاي ث.ژ.ت در بيمارستان پل گيرو در شهر ويلژويف (واقع در حومه پاريس در ناحيه وال دو مارن) مي‌گويد: «به دليل كمبود پرسنل، گاه براي بيست بيمار كمتر از دو پرستار وجود دارد و پرستاران جوان كه به دليل ضعف آموزش دوره‌هاي لازم را نگذرانده‌اند، نمي‌دانند در شرايط بحراني چگونه بايد عمل كرد، لذا ما هر روز با خشونت بيشتري درگيريم». به نظر او بيمارستان با پديده ورود جواناني «لب مرز» مواجه است كه همه معيارهاي اجتماعي را از دست داده‌اند و معناي «موازين اجتماعي و احترام» را نمي‌دانند و اكثراً به مواد مخدر نيز آلوده شده‌اند. مدير بيمارستان، آقاي اريك گرندورژ اين گفته را تائيد مي‌كند: «بيمارستان محيط بسته‌اي نيست و خشونت موجود در جامعه آن را نيز فرا مي‌گيرد. هرچه بيماران بيشتر از ميان افراد فرودست باشند، بيشتر نيز خشونت خود را به همراه مي‌آورند. مواد مخدر وارد صحن بيمارستان مي‌شود، حتي افراد از خارج به آن وارد مي‌شوند تا به بيماران مواد مخدر بفروشند. امروز اين بيمارستان است كه بايد خود را در مقابل جامعه حفظ كند.» آقاي گرن دورژ در نظر دارد ورود به بيمارستان را تحت كنترل گيرد و از كارت‌هاي مغناطيسي استفاده كند و كارمندان را با شيوه‌هاي محافظت الكترونيكي مجهز سازد، تا بيماران را در مقابل دنياي خارج حفظ نمايد و به اين ترتيب مجدداً آنها را در بند كشد. به نظر آقاي پاتريك شالتيل، روانپزشك در منطقه بوندي (حومه فقيرنشين پاريس) و از مسئولين ديده بان خشونت در بيمارستان شهر اورارد واقع در حومه پاريس: «خشونت معمولاً ناشي از بيماري نيست و اكثراً عكس­العملي است در مقابل خود به رها شدن، سرگشتگي، تنهايي، كمبود مسكن و طرد، كه بيماران رواني معمولاً قرباني آن­اند. خشونت مي­تواند زائيده عصياني باشد كه هر شهروند عادي نيز قادر است در برابر اينگونه شرايط، از خود بروز دهد.» خانم آن لول، جامعه‌شناس، توضيح مي‌دهد: «برداشت از بيماري رواني از پنجاه سال پيش تا كنون در ذهن افراد متحول نشده است». مطابق يك بررسي در فرانسه بين سال‌هاي 1999 تا 2003، به نظر 94% افراد، بيماران دچار «افسردگي» را مي‌توان معالجه و درمان كرد، اما تنها 55% افراد، «ديوانگان» و 69% «بيماران رواني» را قابل درمان مي‌دانند. يكي از محورهاي سياست بهداشتي سازمان بهداشت جهاني، مبارزه عليه «محكوم كردن» بيماران رواني است. در فرانسه نيز اين گزارش تقريباً در تمام گزارشهاي رسمي به چشم مي­خورد. به ويژه در گزارشي كه اريك پيل و ژان لوك رولاندت در سال 2001 ارائه دادند كه كارپايه برنامه بهداشت رواني دوران برنارد كوشنر (وزير سابق بهداشت) قرار گرفت و در نظر داشت يك كارزار اطلاع رساني در اين رابطه براي دست اندركاران بهداشت و مردم عادي به راه اندازد، اما اين تمهيدات در مقابل سياست امنيت گرايي كه بيماران رواني طبيعتاً در مركز آن قرار دارند، چه وزني دارد. جامعه در واقع، معضل «جنون» را از همان ابتدا از زاويه امنيت طلبي مورد بررسي قرار مي­دهد. گواه اين امر نيز در دو متن كه هنوز به صورت طرح مي­باشند متجلي است. اولي «برنامه پيش گيري از بزهكاري» است كه وزير كشور، آقاي نيكلا ساركوزي تدوين كرده است و همه چيز با صراحت در آن بيان شده است: «پيشگيري در عرصه بيماري رواني به معناي جلوگيري از بروز بحران­هاي جنون است كه مي­تواند نظم عمومي را بر هم زند». براي مقابله با چنين خطري، متن طرح مجموعه­اي از موازين را پيشنهاد مي­كند كه «امنيت» را بر درمان ارجحيت مي بخشد. مثلاً هر فردي كه بر اساس تدابير اجباري روان درماني مثل انتقال بدون مجوز يا به دنبال تقاضاي فرد ثالث، در بيمارستان بستري شود، مي­بايست به مدت حداقل 72 ساعت در آنجا تحت نظر بماند تا «تشخيص دقيق­تر» گردد و خصوصاً «اجراي موازين امنيتي تسهيل شود تا شهردار بتواند در حيطه عملي وسيع­تر در رابطه با فردي كه پريشاني رواني او مخل امنيت افراد و يا نظم عمومي است، عمل كند». شهردار كه مطابق طرح، داراي اختيارات بيشتري است مي­تواند به قاضي مسئول آزادي­ها و زندان مراجعه كرده و بدون اجازه رسمي وارد خانه فرد مظنون به بيماري رواني كه از رفتن به بيمارستان سر باز مي­زند شود و يا ورود پرستاران، پليس و نيروهاي انتظامي را مجاز سازد. شهردار همچنين مي­تواند در رابطه با خروج بيماران از بيمارستان، زماني كه بستري شدن آنها به دنبال تدابير اجباري باشد، نظر دهد، البته به طور مسلم نظر او بر موازين امنيتي مبتني است و نه بر مصالح پزشكي. مدير بيمارستان نيز داراي اختيارات بيشتري مي­شود و مثلاً مي­تواند در مورد اجبار به درمان، كه امروز در حيطه قضايي است، نظر دهد. در عين حال مي­تواند با مراجعه به فرماندار، يك بيمار آزاد بستري را به بيماري بستري و دربند تبديل سازد. در عين حال، چنانچه فرماندار لازم بداند، مي­تواند اگر نظر پزشك معالج، به زعم او، در جهت حفظ امنيت عمومي نباشد، بررسي كارشناسي متفاوتي را تقاضا كند و بالاخره، متن پيشنهاد مي­كند تا يك پرونده ملي از اسامي همه افرادي كه در بيمارستان به صورت تأديبي بستري مي­باشند تهيه شود. در حال حاضر اين فهرست در سطح استانها وجود دارد تا داده­ها براي مدت معلومي محفوظ بماند؛ در اين رابطه توضيح داده نمي­شود. متن دوم نيز گواه ديگري بر برخورد امنيتي با بيماري رواني است و به صورت گزارشي مي­باشد كه ژان بورژولين، دادستان سابق ديوان عالي كشور به وزير كشور ارائه داده است. نخستين پيشنهاد متن، تشكيل دادگاه ويژه براي بيماران رواني است، «دادگاهي ويژه كه صلاحيت دارد تا در مورد قابل منسوب بودن عمل به متهم نظر دهد، حتي اگر عدم مسئوليت قضايي مرتكب به جرم به دليل پريشاني رواني تائيد شده باشد.» يعني افرادي كه در موردشان اين قضاوت به عمل آمده است كه قادر به حضور در دادگاه نيستند، در يك بازي نمايشي عدالت شركت مي­كنند. در واقع اين به معناي تعريف «قوانين ويژه ديوانگان» است، نوعي تيمارستان قضايي؛ شيوه غريبي در به رسميت شناختن حق شهروندي اين بيماران. دلايل ارائه اين پيشنهادها به روشني چنين بيان شده است: «جامعه معاصر، با همگاني شدن گفتمان روانشناسانه به اين نظر رسيده است كه شايد جلسه دادگاه بتواند به مثابه مرحله لازمي از واكنشي باشد كه به قرباني جرم اجازه مي­دهد تا توضيح بيشتري در رابطه با ستمي كه بر او روا شده به دست آورد و در ملأ عام به عنوان قرباني شناخته شود.» دومين پيشنهاد كميسيون بورژين مبني بر «تشكيل مراكز بسته محافظت اجتماعي» است كه قرار است افرادي را كه «پس از پايان دوره اسارت»، خطرناك تشخيص داده مي­شوند، نگهداري كنند. نوعي اردوگاه گوانتانامو كه نه زندان است و نه بيمارستان رواني. اسارت در اين مراكز مي­تواند يكسال به طول كشد و مدت آن بر حسب ميزان خطرناكي فرد مورد نظر، مي­تواند تمديد شود. فيليپ كارير، دكتر روانپزشك در نشريه «درون و بيرون» از انتشارات ديده بان بين­المللي زندان­ها مي­پرسد: «چگونه مي­توان بدون دليل داشتن دليل موجه، آزادي را از افراد سلب كرد؟» البته اين زرادخانه قضايي كنوني و آتي تنها وجهي از سياست «همه چيز امنيتي است» مي­باشد، وجوه ديگر، مثل حضور فوري در مقابل ديدگاه نيز پيش­بيني شده است كه مطابق آن، فرد ظرف چند دقيقه و براي مدت چندين ماه روانه زندان مي­شود. در اين رابطه نظر كارشناسي به هيچ وجه اجباري نيست و در عمل هرگز به كار نمي­آيد، شمار بيماران رواني كه نه قاضي و نه وكيل مدافع انتصابي وضعيت واقعي آن­ها را نمي­شناسند و با اين حال محكوم مي­شوند، بسيار بالاست. اين «جنون» امنيت گرايي را نمي­توان از وضعيت عمومي بيماران رواني در فرانسه و طرحي كه هر روز شمار بيشتري قرباني آن مي­باشند، تفكيك كرد. از بيست سال پيش تا كنون، دولت­هاي متوالي ده­ها هزار تخت بيمارستان­هاي رواني را حذف كرده­اند و اين كار به نام پايان «در بند كشي» انجام گرفته است؛ آن­ها مدرك پرستار كارشناس را حذف و وام­هاي مربوط به اين گونه بيمارستان­ها را قطع كرده­اند و هيچ ساختار بديلي نيز براي پاسخ به اين كمبودها به وجود نياورده­اند. اين نتيجه­گيري­ها را كميته عالي رسيدگي به مسكن افراد مستمند در نهمين گزارش خود به رياست جمهوري، در سال 2003 ارائه داده است. گزارش مي­نويسد: «در حالي كه بيمارستان رواني مسكن دراز مدتي را براي اين افراد تأمين مي­كرد، امروز آنها تنها زماني محدود، آن هم به هنگام بحران بيماري در بيمارستان بستري مي­شوند. بايد دانست كه افرادي كه از بيمارستان رواني خارج مي­شوند هنوز بيمارند و به درمان دائمي احتياج دارند. اين كمبود سرچشمه ناراحتي خانواده­هايي است كه بيماران را مي­پذيرند و هم چنين دليل نرخ بالاي بيماران رواني در رسيدگي به بيماران نيز بر اثر اين كمبود لطمه مي­بيند». به اين ترتيب است كه شمار فزاينده­اي از بيماران رواني تحت پوشش هيچ سيستم درماني­اي نيستند و در ميان فقيرترين فقرا و مطرودترين طرد شدگان در پناهگاه­هاي موقتي­اي هستند كه سازمان­هاي نيكوكاري براي شرايط اضطراري بي­خانمان­ها به راه مي­اندازند و يا در خيابان­ها ديده مي­شوند. به گفته آقاي الن مركول، روانپزشك و مسئول شبكه بهداشت رواني و مبارزه با طرد اجتماعي، در بيمارستان رواني سنت آن پاريس : «30% بي­خانمان­ها داراي مشكلات رواني­اند». اين رقم مورد تائيد آقاي ميشل تريانتافويلو، پزشك مدير بخش رواني بيمارستان ماكس فورستيه در منطقه نانتز (حومه پاريس) نيز مي­باشد: «از ميان آن­هايي كه مراكز پذيرش بي­خانمان­ها به بخش ما مي­فرستند، 25% دچار افسردگي، 25% دچار ناهنجاري­هاي ناشي از وحشت يا فوبي و 30% هم داراي اختلالات جدي رواني يا سايكوز مي­باشند. افسردگي مي­تواند ناشي از بي­خانماني و ماندن در خيابان باشد، وحشت زيادي نيز عموماً طرد شدن از جامعه را تشديد مي­كند اما بيماران شيزوفرن نمي­بايست در خيابان به سر برند». اين جاست كه مي­توان از بيماران به حال خود رها شده سخن راند. در واقع اقتصادگرايي مسلط كنوني مي­خواهد در عين مهاركردن بيماران، آن­ها را با كمترين هزينه «اداره» كند. براي نيل به اين هدف، دولت راهكاري منسجم را در چارچوب سيستم بهداشتي مستقر كرده است كه به صورت ساده مي­توان چنين خلاصه كرد: بيماران پولدار دچار افسردگي، در كلينيك­هاي خصوصي و بيماران رواني سايكوتيك فقير در بخش دولتي با امكانات محدود. در مركز اين سيستم بيمارستان و به ويژه بخش اورژانس آن براي آرام كردن شرايط بحراني بيماران قرار دارد كه در وهله اول نيز از داروهاي شيميايي از بخت خوش شركت­هاي دارويي) استفاده مي­كند و دوران اقامت در بيمارستان به كوتاه­ترين مدت ممكن تقليل مي­يابد. عموميت بخشيدن به درمان از طريق داروهاي شيميايي اما به اين دليل كه بيماري رواني مثل سرماخوردگي درمان نمي­شود، بيماران همواره مجدداً مراجعه مي­كنند. دست­اندركاران درمان اين بيماران در اين مورد اصطلاح «چرخ و فلك» و يا «بازگشت دائمي» را به كار مي­برند: براي مقابله با مشكل مزمن بودن اين نوع بيماري­ها، بيماران هرگز از بيمارستان كاملاً تندرست خارج نمي­شوند. سيستم، بيماران را به خانواده­هايشان ارجاع مي­دهد و بار سنگيني را بر دوش آنها مي­گذارد و يا آنها را به مراكز پزشكي اجتماعي كه بيش از پيش اجتماعي و در واقع شايد بهتر باشد بگوييم نيكوكارانه و مردمي مي­باشند، مي­سپارد. براي رسيدن به چنين وضعيتي، ده­ها سال كار نظري لگد مال و جنبش بي­نظير «ضد از خود بيگانگي» كه از دوران مقاومت ضد فاشيسم و رهايي فرانسه پس از جنگ دوم جهاني پاگرفته بود آشكارا و يا ذره ذره زير پا نهاده شده است. جنبش فوق به دنبال پايان بخشيدن به حبس و انزواي بيماران بود كه بدون درمان واقعي، وضعيت آنان را وخيم­تر مي­سازد جنبش در نظر داشت بيماران را به جامعه مدني بازگرداند تا مطابق جمله زيباي لوسين بنافه، يكي از نظريه پردازان آن، «از نيروي بالقوه معالج مردمي» بهره جوبند. بيمارستان ضمن آن كه عملكرد آن تغيير پيدا مي­كرد مي­بايست ابزاري در ميان ديگر راه­حل­ها باشد و قرار بود درمان به يك گروه (روانپزشك، پرستار، كمك پرستار و روانشناس) سپرده شود، كه در منطقه­اي معين نقش محوري بازي كنند. اين منطقه قرار بود در محدودترين ابعاد ممكن به صورت يك «بخش» تعريف شود. اين راهكارها نگاه ديگري به بيماري رواني داشت و آن را در تمام ابعادش اجتماعي، رواني، بيولوژيك و در يك كلمه، انساني بررسي مي­كرد. امروز تعريف «بخش» مفهوم خود را از دست داده است و از «منطقه بهداشتي» سخن مي­رود كه بسيار وسيع­تر است. بيماري­ها دسته­بندي شده­اند، مثل دوران جداكردن بيماران و منزوي كردن آن­ها كه بخش بيماران بي­خطر و بخش بيماران عصيان زده وجود داشت. اين نوع دسته­بندي كه توسط پزشكان مترقي دوران پس از جنگ، «از خود بيگانه» كننده ارزيابي شده بود، امروز با زير علامت سؤال بردن «لزوم ادامه درمان» درون و بيرون از بيمارستان، مفهوم ناروشن «بهداشت رواني» را مطرح مي­كند كه در عمل «جنون» را در مفهوم «رنج رواني» توده­ها مي­گنجاند و در نظر دارد با جنبه «رواني» دادن به معضل فقر از طرح سؤالات اجتماعي و سياسي اساسي جلوگيري كند. بيماري رواني مجدداً تحت فشار مكتب روانپزشكي آمريكايي تنها در چارچوب جنبه بيولوژيك آن و تنها به اختلال مفروض موجود در مغز انسان محدود مي­شود. ديگر موضوعي نيست كه بتوان با آن رابطه برقرار كرد، بلكه همچون زائده­اي است كه در صورتي كه براي جامعه مضر باشد، علائم آن را با مواد شيميايي مي­توان از بين برد. البته اين كار قبل از آن است كه در يك خوابگاه پست، در خيابان و يا در زندان، بيمار را روانه مرگ سازند، مرگي روحي و يا مرگي حقيقي.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن