تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمت نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و تعليم دهيد، بفهميد و ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804113791




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگرش نقادانه در غزل سعدي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگرش نقادانه در غزل سعدي
نگرش نقادانه در غزل سعدي نويسنده:دکتر محمود عباديان سعدي از زندگي و مشکلات آن دور نبوده و نسبت به نارسايي ها و نابسندگي هاي آن نگرش نقادانه داشته است. تنها با نگرشي واقع بينانه و عزيمت از واقعيت موجود مي توان کاستي ها را يافت ، به آنها با ديد انتقادي نگريست و نقادانه تصويرشان کرد. تنها نقدي با اين خصوصيت ها مي تواند مشخص و سازنده باشد و بر آرماني دلالت کند که حرکت خود زندگي امکان آن را فراهم آورده است.واقعيت براي سعدي در حکم گلهاي شيره دار است که زنبور انگبين آن را مي مکد و به عسل در مي آورد. نقد سعدي بر زندگي نقدي مخرب نيست ، بلکه سازنده است. او نقد کاستي ها و ناروايي ها را ضمن توصيف اعتلايي مطلب بيان مي کند. نقد او توام با سازندگي خلاق است.چنين نقدي از انتقاد کلي و يکدست ، ريشه اي تر و موثرتر است ؛ گويايي ، رسايي و استحکام دارد: ما اميد از طاعت و چشم از ثواب افکنده ايمسايه سيمرغ همت بر خراب افکنده ايمگر به طوفان مي سپارد يا به ساحل مي برد دل به دريا و سپر بر روي آب افکنده ايممحتسب ، گر فاسقان را نهي منکر مي کند گو بيا کز روي مستوري ، نقاب افکنده ايمعارف اندر چرخ و صوفي در سماع آورده ايمشاهد اندر رقص و افيون ، در شراب افکنده ايمهيچ کس بي دامن تر نيست ليکن پيش خلقباز مي پوشند و ما برآفتاب افکنده ايمسعديا پرهيزکاران خودستايي مي کنند ما دهل در گردن و خر در خلاب افکنده ايمرستمي بايد که پيشاني کند با ديو نفسگر بر او غالب شويم افراسياب افکنده ايمسعدي بندرت از بدي انتقاد مي کند، خاصه در غزل. او مجرب و کارآزموده است و مي داند که اثر تربيتي برجسته کردن امر نيک ، بسيار بيشتر از نقد کاستي ها و زشتي هاست. به جاي افشا کردن کوته بيني ، بلندهمتي را مي ستايد. انسان در غزل سعدي از گزند بدي رنج نمي برد، بلکه درگير امر نيک است ؛ ستايش زيبايي ، سعدي را از ملامت زشتي بي نياز مي کند. باور سعدي اين است که آن که عشق مي ورزد و زيبايي مي جويد، نمي تواند مصدر بدي شود. سعدي خودبيني را نقد مي کند و پرداختن به دوست را مي ستايد. عاشق راستين هيچ گاه خودمحور نيست. با ستودن نيکي و زيبايي ، بدي مجال چيرگي نمي يابد: خوش تر از دوران عشق ايام نيستبامداد عاشقان را شام نيستمطربان رفتند و صوفي در سماععشق را آغاز هست انجام نيستسعديا چون بت شکستي ، خودمباشخودپرستي کمتر از اصنام نيستوقتي بناي کار بر اين است که نقد کاستي ها و زشتي ها با برجسته کردن جنبه هاي مثبت واقعيت انجام گيرد، وقتي منظور از واقعيت عيني آن چيزي است که نبض زندگي بدان مي زند، طبيعي است که عناصر آرماني زندگي در هماهنگي ، تعاون و تفاهم نگريسته شود. ستيز ميان عشق و عقليکي از زمينه هايي که سعدي در آن نگرش نقادانه و آرمانگراي خويش را به کار مي گيرد، ستيز ميان عشق و عقل است. عشق در غزل سعدي مظهر کشش انسان به جمال و کمال است. عشق در ضمن به زعم عرفا و به تعبيري در نزد شاعران يک استعداد فطري و توان نهادي انسان است ؛ عشق به چنين معني نگرش تميزدهنده است و از اين لحاظ با عقل ، در همسري و رقابت به سر مي برد. تباين ميان عشق و عقل آنچنان که در شعر عرفاني آمده است ، خصلت نقيض دارد و بيشتر مساله اي است که با توانايي عقل در شناخت راستين چيزها بستگي دارد. عرصه عملکرد عقل در بينش عرفاني بسيار محدود و نارساست ؛ در عوض عشق به حکم خصلت فطري و شهودي توانايي بيکران دارد. عشق در غزل سعدي در تخالف با عقل نيست ، بلکه بيشتر مظهر رابطه احساسي با چيزهاست. سعدي نقش معرفت بخش و تميزدهنده عقل را انکار نمي کند، منتها آن را داور مطلق وادي عشق نمي دانددر جهان نگري اجتماعي سعدي ، عشق و دوستي توشه راه رسيدن به آرماني است که با اين عناصر ساخته مي شود: کهن شود همه کس را به روزگار ارادتمگر مرا که همان عشق اول است و زيادتگر مخير بکنندم به قيامت که چه خواهيدوست ما را و همه نعمت فردوس شما رامرا تو غايت مقصودي از جهان اي دوستهزار جان عزيزت فداي جان اي دوستکه گر به جان رسد از دست دشمنانم کارزدوستي نکنم توبه همچنان اي دوستدر غزل سعدي عشق و زيبايي رنگ يک جانبه ندارد، نه مقيد به خصلت صرفا تغزلي است و نه دربند عرفان ؛ هم نقد آن است و هم نقد اين و ضمنا هم اين است و هم آن و نه اين است و نه آن: اي يار ناگزير که دل در هواي توستجان نيز اگر قبول کني هم براي توستغوغاي عارفان و تمناي عاشقانحرص بهشت نيست که شوق لقاي توستگر تاج مي دهي غرض ما قبول تو ور تيغ مي زني طلب ما رضاي توستگر بنده مي نوازي و گر بند مي کشيزجر و نواخت هر چه کني راي راي توستگر در کمند کافر و گر در دهان شير شادي به روزگار کسي کاشناي توستتنها نه من به قيد تو درمانده ام اسير کز هر طرف شکسته دلي مبتلاي توستقومي هواي نعمت دنيا همي پزند قومي هواي عقبي و ما را هواي توستدر اينجا ديده مي شود که چگونه نقد با اعتلاي آرماني همراه است و عشق تغزلي به عشق معنوي رفعت مي يابد و عشق معنوي مايه عشق زميني به خود مي گيرد. در شعر و نگاه سعدي اثر تربيتي برجسته کردن امرنيک بسيار بيشتر از نقد کاستي ها و زشتي هاستنقد سعدي متوجه يک جانبگي اين يا آن عشق و زيبايي است و آرمان او در تنشي است که از ترکيب اين دو متصور مي شود. سعدي در دل واقعيت جنبه انتقادي مي جويد تا روي ديگر آن را که پوياست بستايد؛ او واقعيت را به صرف داشتن نقص انکار نمي کند؛ کمبودها در غزل سعدي رفع شاعرانه مي شوند و در قالب امر آرماني بيان مي شوند. سعدي از عقل عملي در گلستان و عقل نظري در بوستان ستايش مي کند و از آن براي معيار يا محک نيک و بد و حق و باطل بهره مي گيرد، ولي در شعر غنايي خاصه غزل به حکميت عشق گردن مي نهد. عقل با تجريد و ترکيب سر و کار دارد؛ زيبايي و عشق را با چنان تجريد و ترکيبي سر و کار نيست. تمامت زيبايي در خور تشخيص عشق و ذوق آدمي است ؛ و عشق با هستي و تار و پود انسان عجين است و از هر رفتاري سر تواند زد: مرا و عشق تو گيتي به يک شکم زاده استدو روح در بدني چون دو مغز در يک پوستو عشق مايه ذوق است: عشق آدميت است گرين ذوق در تو نيستهمشرکتي به خوردن و خفتن دواب راافزون بر اين ، عقل سنجه سود و زيان است و حاکميت آن به معناي پيروي از چنين معياري در داوري درباره عشق است ، حال آن که زيبايي و عشق از ماجراي سود و زيان برکنار است: عاشقان دين و دنيا باز را خاصيتي استکان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز رانقد عقل سود و زيان نگر و سپردن داوري در حق زيبايي به عشق در واقع نوعي انتقاد است. محک سود و زيان در اين داوري مي تواند آلوده به غرض يا يک جانبه گرايي باشد و به امر عشق و دوستي زيان رساند. انتقاد عقل در غزل سعدي بيشتر به معناي انتقاد از بينش متکي به سود و زيان در عرصه عشق و دوستي است: ز عقل انديشه ها زايد که مردم را بفرسايد گرت آسودگي بايد برو مجنون شو اي عاقلمرا تا پاي مي پويد طريق وصل مي جويد بهل تا عقل مي گويد زهي سوداي بي حاصلعقل ، عاشق را از طبيعت (فطرت ) دور و رويگردان مي کند: نفس را عقل تربيت مي کرد کز طبيعت عنان بگردانيعقل بر عشق سرپوش مي نهد، آن را رازور مي کند، حال آن که عشق مي بايد آشکارا به تجلي درآيد: پرده داري بر آستانه عشقمي کند عقل و گريه پرده دريزيبايي نشان مي دهد؛ هماهنگي در آن است که قضاوت عقلاني منوط به دانش اندوزي و در نتيجه به معناي وابستگي به شرطي خارجي است ، حال آن که عشق ، قائم به خويش و خودمختار است.شناخت زندگي در پرتو عقل ، غم انگيز اما فهم زيبايي ، آرامش بخش است: عقلم بدزد لختي ، چند اختيار دانشهوشم ببر زماني ، تا کي غم زمانهمناسبت عشق و عقل رابطه عشق و حقيقت را مطرح مي کند. تميز زيبايي از زشتي معادلي بر تمايز نيک از بد و راست از دروغ است ؛ نيکي و راستي مايه اجتماعي و طبيعي زيبايي است. اين دو زيبايي ، تجلي انساني مي يابند و اين به نوبه خود دال بر حقيقت و خصلت زيبايي است ؛ سعدي عشق را دامنه دارتر مي داند: درياي عشق را به حقيقت کنار نيستگر هست پيش اهل حقيقت کنار اوستدر قلمروي عشق و زيبايي حکم با عاطفه عشق است ؛ زيبايي در واقع نيکي و حقيقت است که رنگ عاطفي گرفته است و زيبايي به برکت نيکي و حقيقت ، حقانيت اجتماعي مي يابد. در غزل سعدي طرح رابطه دريافت عقلي و احساس عاطفي رنگ انتقادي دارد؛ اين نقد متوجه عقل و شناخت عقلي نيست ، بلکه بيشتر انتقاد از بينشي است که مسائل عشق و زيبايي را با محک سود و زيان مي سنجد. در اين رهگذر نيز همان گونه که روش سعدي ايجاب مي کند، او نقش عشق و زيبايي انسان دوستانه را برجسته مي کند.
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن