واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشگر يزيد بعد از اين كه امام حسين (ع) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خيمهها و آزار و اذيت خاندان نبوت زدند. آن نامردان به سوي خيمههاي حرم امام حسين (ع) روي آوردند و اثاث و لباس ها و شتران را به يغما بردند و گاه بانويي از آن اهلبيت پاك با آن بيشرمان بر سر جامهاي در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهي جامه را از او ميربودند.(1) دختران رسول خدا (ص) و حريم او از خيمهها بيرون آمده و ميگريستند و در فراق حاميان و عزيزان خود شيون و زاري مينمودند. بعد از به اسارت گرفتن اهل بيت(ع)، عمر سعد ملعون در ميان يارانش فرياد كشيد: چه كسي حاضر است كه اسب بر پشت و سينه حسين (ع) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پيكر مطهر امام را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.(3) بعد از اين اهل بيت را با سر و پاي برهنه و لباس به يغما رفته به اسيري گرفتند. و آن بزرگواران را از كنار پيكر امام حسين (عليهالسلام) گذراندند. وقتي نگاه اهلبيت به كشتهها افتاد فرياد كشيدند و بر صورت خود زدند.(2) در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسين(ع) را با خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم ازدي نزد عبيداله بن زياد به كوفه فرستاد و سرهاي ياران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر بود) و به همراهي شمر بن ذيالجوشن و قيس بن اشعث به كوفه فرستاد.(4) سپس كشتههاي خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولي جنازه بي سر و زير پاي اسبان لگدكوب شده امام حسين (ع) و يارانش تا روز دوازدهم محرم عريان در بيابان كربلا بود تا اين كه توسط قبيله بنياسد و به راهنمايي امام سجاد (ع) دفن شدند.(5) شب يازدهم محرم را گويا اسراي اهلبيت در يك خيمه نيمسوخته سپري نمودند در اين رابطه در مقاتل چيزي از احوال اهلبيت (ع) نقل نشده ولي ميتوان تصور كرد كه چه شب سختي را بعد از يك روز پر سوز و از دست دادن عزيزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خيمهها و اهانتها داشتهاند. عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوي كوفه را ميدهد و زنان و حرم امام حسين (ع) را بر شتران بيجهاز سوار كرده و اين امانتهاي نبوت را چون اسيران كفّار در سختترين مصائب و غم و غصه كوچ ميدهند.(6) شاعر عرب اين مصيبت عظما را به رشته نظم در آورده: يصلي علي المبعوث من ...؛ اين قضيه بسيار شگفتآور است كه مردم بر پيغمبر مبعوث كه از آل هشام است، تحيت و درود بر روح پاكش ميفرستند و از طرف ديگر، فرزندان و خاندان او را به قتل ميرسانند!!(7) در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قيس بن قرّه گويد: هرگز فراموش نميكنم لحظهاي را كه زينب دختر فاطمه (سلامالله عليها) را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش حسين عبور دادند كه از سوز دل ميناليد و امام سجاد (عليهالسلام) ميفرمايد: ... من به شهدا نگريستم كه روي خاك افتاده و كسي آنها را دفن نكرده، سينهام تنگ شد و به اندازهاي بر من سخت گذشت كه نزديك بود جانم بر آيد و عمهام زينب وقتي از حالم با خبر شد مرا دلداري داد كه بيتابي نكنم.(8) (گويا اسراي كربلا را دوبار به قتلگاه ميآورند، يك دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خيمهها و به درخواست خود اسرا و يك بار هم در روز يازدهم محرم هنگام كوچ از كربلا و به دستور عمر سعد و اين كار عمر سعد شايد به خاطر اين بود كه ميخواست اهلبيت (ع) با ديدن جنازههاي عريان و زير آفتاب مانده شكنجه روحي به اسرا داده باشد. بعد از اين كه روز يازدهم محرم اسرا را از كربلا به سوي كوفه حركت دادند به خاطر نزديكي اين دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گويا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههاي كوفه و بيرون شهر سپري كرده باشند. در اثر تبليغات عبيدالله بن زياد عليه امام حسين(ع) و خارجي معرفي كردن آن حضرت، مردم كوفه از اين پيروزي خوشحال ميشوند و جهت ديدن اسرا به كوچهها و محلهها روانه ميشوند و با ديدن اسرا شادي ميكنند. ولي با خطابههايي كه امام سجاد (عليهالسلام) و حضرت زينب(سلامالله عليها) و سايرين از اسرا ايراد ميكنند و خودشان را به كوفيان و مردم ميشناسانند و به حق بودن قيام امام حسين (عليهالسلام) اذعان ميكنند شادي كوفيان را به عزا تبديل ميكنند. در طول مدتي كه در كوفه و در ميان مردم به عنوان اسير جنگي حركت ميكردند سرها بالاي نيزه بود و اسرا در كجاوهها جا داده شده بودند و آنان كه خيال ميكردند اسرا از خارجيان هستند و بر خليفه يزيد عاصي شدهاند، جسارت و اهانت ميكردند، عدهاي هم از نسب اسرا سؤال ميكردند با اين وضع وارد دارالاماره ميشوند و در مجلس عبيدالله بن زياد كه حاكم كوفه و باعث اصلي شهادت امام حسين، اين ملعون جلوي چشم اسرا و مردم با چوبدستي به سر مبارك ميزد و خود را پيروز ميدان قلمداد ميكرد و كشته شدن امام حسين (عليهالسلام) را خواست خدا قلمداد مينمود.(9) ولي با جوابهايي كه از جانب حضرت زينب و امام سجاد (ع) ميشنيد بيشتر رسوا ميشد. پينوشتها: 1- ابي مخنف، اولين مقتل سالار شهيدان، ترجمه و متن كامل وقعة الطف، سيدعلي محمد موسوي جزايري، انتشارات بنيالزهرا، چاپ اول 1380. 2- سيد بن طاووس، اللهوف علي قتلي الطُّفوف، تحقيق و تقديم شيخ فارس تبريزيان، ص180. 3- شيخ عباس قمي، ترجمه نفس المهوم (در كربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمكران، ص 485/ اولين مقتل سالار شهيدان، پيشين، ص349. 4- شيخ عباس قمي، همان، ص486، و شيخ عباس قمي، ص 351. 5- شيخ عباس قمي، همان، ص492/ اولين مقتل، پيشين، ص353. 6- شيخ عباس قمي، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كسرهاي، انتشارات جمكران، ص490/ ابي محنف، اولين مقتل سالار شهيدان، ص 351. 7- لهوف سيد بن طاووس . 8- در كربلا چه گذشت، ص 492 و حسين نفس مطمئنه، محمدعلي عالمي، انتشارات هاد، ص 306. 9- ابن مخنف، اولين مقتل سالار شهيدان، ترجمه وقعة الطف، سيد علي محمد موسوي جزايري، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پيشين، ص 519. مهري هدهدي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]