واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جادههای یکطرفه سینمای ما - بهمن شیرمحمد: اینکه آثار مسعود کیمیایی همواره با بیشترین حرف و حدیثها مواجه میشوند حرف تازهای نیست. اینکه همواره تعداد زیادی از منتقدان عمدتا سرشناس سینمای ایران در دو قطب مخالف و موافق، سعی در القای آنچه برداشت شخصی آنها از آثار کیمیایی بوده، به طرف مقابل را داشتهاند هم بحث جدیدی نیست. مشکل اصلی جنگ تمام عیارگاه پنهان وگاه پیداییاست که بین دو طیف موافق و مخالف شکل میگیرد و این وسط رسالتی که نقد بر دوش منتقد گذاشته گاهي به کلی فراموش میشود. به نظر میرسد بین آثار دههٔ هشتاد مسعود کیمیایی جرم بیشترین آسیب را از این جنگ و جدلها دیده و این وسط خوانندههای پیگیر نقدهای سینمایی میمانند که چرا کمتر مطلبی را میخوانند که چیز جدیدی راجع به سینمای کیمیایی به دانستههایشان اضافه کند. اولین جرقهها در مورد جرم، بردن جایزه اصلی جشنواره فیلم فجر و متعاقب آن اظهارات تند و صریح منتقد برنامهٔ هفت بود. بحث در مورد کلمهای که آن منتقد محترم بهکار برد تا مدتها نقل محافل بود. حتی کار به جایی کشید که در سایتهای مختلف بیانیههایی چه از طرف کاربران و نویسندگان سایت و چه از طرف برخی از سینماگران در حمایت از مسعود کیمیایی صادرشد. آن منتقد محترم فقط از کلمه نامناسبی برای بیانکردن حرفش استفاده کرده بود که شاید عکسالعملی در مقابل تعاریف بیپشتوانهای بود که برخیها از فیلم میکردند... یا منتقد محترم دیگری آمد و در جواب از ساحت اسطوره گفت. در حالیکه کیمیایی در فیلم معروفش یعنی قیصر هنگامی که قیصر بعد از کشتن کریم، شروع به شکوه از روزگار نامرد میکند همزمان با شنیدن دیالوگ: «این روزا دیگه کسی حوصله داستان گوش کردن نداره» شاهد بستهشدن شاهنامه از طرف خاندایی هستیم و به این صورت فیلمساز تکلیفش را با روزگاری که اسطورهها در آنجایی نخواهند داشت روشن میکند. جدا از واکنشهای جسته گریختهای که در سایتها و وبلاگهای مختلف در مورد جرم صورت گرفت، اخیرا در یکی از صاحبنامترین مجلات سینمایی کشور نقدهایی به چاپ رسیده که عمدتا یا فیلم را به کلی رد میکنند یا به هر طریقی سعی در ارزشمند جلوه دادن جرم دارند. منتقد محترمی که سابقهای طولانی در دفاع از مسعود کیمیایی دارد، پس از توضیحات ناقصی در مورد تئوری مؤلف، به همان حرفهایی بسنده میکند که سالهاست با آنها دارد از فیلمساز محبوبش دفاع میکند. با مثالهای زیادی از آثار قبلی فیلمساز برای تاکید بر مولف بودن او و بدون آنکه نقطه روشنگر و تازهای در آنها یافت شود. اینکه مدام از آثار قبلی فیلمساز مثال بهمیان بیاوریم و ارجاع واضح فیلمساز به آثار قبلی خودش را یک فضیلت بدانیم، ثمری نه برای خواننده، که برای فیلمساز هم نخواهد داشت. اینکه آدمی مثل رفعت را بیهوده تا عرش بالا ببریم ارزشی را به فیلم اضافه نکردهایم. خوانندهٔ بینوایی که مستقل از دنیای بیرون از جرم میخواهد وارد دنیای خود جرم شود، با چه منطق و پشتوانهای باید رفعت را به قول منتقد محترم به عنوان یک آدم شناسنامه دار و باهویت بپذیرد؟ منتقد عزیز ما گویا فراموش کرده که زمانی مسعود کیمیایی با قیصر به جنگ قهرمانانی رفت که دل در رویاپردازی از جنس علی بیغم داشتند و به خاندایی سنتی و پهلوان پرخاش کرد که: «من اینجوریم دیگه. واسه همینه که اگه یکی بزنه تو گوشم، میزنم توی گوشش اما توچی؟ میگی من پهلوونم، پهلوونم باهاس افتاده باشه. تو آدمو مایوس میکنی خاندایی». آدمهای فیلمهای کیمیایی همیشه آدمهای سرتق و لجباز و خودبسندهای هستند که نشانی راه را از کسی نمیگیرند و اصول خودشان را اجرا میکنند و حالا با چه دلیلی باید رضا را مجری تفکرات آدمی در حد و اندازه رفعت بدانیم؟ با نقل کردن چند دیالوگ از یک شخصیت نمیتوان به درک روشنی از شخصیتپردازی فیلم رسید. منتقد محترم دیگری به این نکته اشاره میکند که معلوم نیست جرم در مورد چیست؟ در اول فیلم رضا و ناصر چه کسی را میکشند و آن قتل و تعقیب و گریز پایانی برای چیست؟ نمیدانم ایشان هنگامی که سامورایی ملویل را هم تماشا میکردند از خودشان پرسیدند که آن آدم ابتدای فیلم که توسط جف کاستلو به قتل میرسد کیست؟ از طرفی جرم هرچیزی نداشته باشد داستان کاملا سرراست و مشخصی دارد. قصهای دارد شبیه به اکثر آثار کیمیایی. و باز سئوالی مطرح کردهاند که بود و نبود قاسمخان و افجهای چه چیزی را در فیلم تغییر میدهد؟ چنین سئوالات بیمنطقی را چطور باید پاسخ داد؟ اینکه بگوییم اگر قاسمخان نبود رضا شاید دستش به خون کسی آلوده نمیشد و اگر افجهای نبود قاسمخان کشته نمیشد برای پاسخ دادن کفایت میکند؟! ایشان در اول نوشتهشان جرم را ساختهٔ بیربطی به سازندهاش میدانند! گمان کنم از عادیترین تماشاگر سینمارو هم بخواهید که داستان جرم را به کارگردانی در ایران نسبت دهد بیگمان نام مسعود کیمیایی را خواهد آورد. چنین دیدگاه بیرحمانه و بیمنطقی در مقابل آن بیربطی که منتقد محترم عنوان کردهاند نوعی نقض غرض آشکار نیست؟ از سوی دیگر منتقد محترم دیگری جرم را بازگشت موفق کیمیایی به دنیای آشنایش میداند و در اینراه با مثال آوردن از آثار دیگری که قصههایشان را در آپارتمانهای کوچک تعریف میکنند و مدام در پی راست و دروغ تعریف هستند سعی در اثبات جرم و کتمان دیگر آثار دارد. همین منتقد محترم از دوقطبی شدن فضا و از اینکه چرا باید برای اثبات یک فیلم، فیلم دیگری را زیر سئوال برد شکایت داشت و حالا همین رفتار از نظر ایشان مذموم را در موقعیتی دیگر مشاهده میکنیم. و یا نشریهای پا جملهی: «آیا کیمیایی فیلمساز مهمیاست» را تیتر مطلبش میکند. سوال اينجاست كه چهطور میشود فیلمسازی که در آخرین نظرخواهی از معتبرترین و مشهورترین منتقدان سینمای کشور فیلم گوزنهایش به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب میشود، فیلمساز مهمی نباشد؟ اصلا وقتی چنین جملهای را با درشتترین اندازه ممکن روی جلد چاپ میکنیم یعنی راجع به آدم مهمی تیتر زدهایم. اینها مثالهای کوچکی بودند از آنچه بر سر جرم آمد و مثل همیشه دوطرف دعوا سرسختانه سر حرفهایشان ایستادهاند و این وسط نه چیزی نصیب خوانندهٔ بینوا میشود و نه نکتهٔ مثبتی برای فیلمساز تاریخساز ما دارد. سالهاست که در انتظار برخورد بیطرفانه و منصفانهای از طرف منتقدان در مورد آثار مسعود کیمیایی نشستهایم اما گویا افراط و تفریط دست از سر این موضوع برنخواهد داشت. مسعود کیمیایی (که عمرش درازباد) فیلمهای بعدیاش را خواهد ساخت و علاقمنان برای هر مورد و خطایی دلیل و معنای تازهای خواهند آفرید و مخالفان چشم برروی زیباییهای آن خواهند بست. بهقول یکی از منتقدان عزیز که گفته بود بهرام بیضایی یکبار به دنیا میآید، یادمان باشد که مسعود کیمیایی هم یکبار متولد میشود. منبع : سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]