تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عاقل‏ترين مردم كسى است كه در امور زندگيش بهتر برنامه‏ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815288841




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درك كردن نادر برايم بسيار دشوار بود


واضح آرشیو وب فارسی:برترینها: با سارينا فرهادي، دختر هميشگي فيلم‌هاي پدر درك كردن نادر برايم بسيار دشوار بود سارينا فرهادي، دختر 11ساله اصغر فرهادي و پريسا بخت‌آور است. نخستين بار 4 ساله بود كه در سريال پشت كنكوري‌ها نقش دختر رامين ناصر نصير و سحر ولدبيگي را بازي كرد.

سارينا فرهادي، دختر 11ساله اصغر فرهادي و پريسا بخت‌آور است. نخستين بار 4 ساله بود كه در سريال پشت كنكوري‌ها نقش دختر رامين ناصر نصير و سحر ولدبيگي را بازي كرد. وقتي كلاس اول دبستان بود، در نقش دختر كوچك پانته‌آ بهرام در فيلم «چهارشنبه‌سوري» مقابل دوربين رفت و در «دايره زنگي» هم دختر مهران مديري و نگار فروزنده بود؛ نقش‌هايي كه حضورش در آنها را مي‌شود به پاي پدر و مادر كارگردانش گذاشت و آن قدر كوچك بود كه همين كه نقش خودش را به‌عنوان دختركي كم‌سن و سال بازي كند، كفايت مي‌‌كرد. اما چهارمين حضورش را نمي‌توان ادامه نقش‌هاي گذشته‌اش دانست، شخصيت «ترمه» حضور صرف يك دختر در حال بلوغ نبود و با توجه به جايگاهي كه در داستان و فيلم دارد، نياز به تلاش و تفكر بازيگري‌اش داشت. نسبت به دخترهاي هم‌سن و سال خود نگاهي عميق‌تر به مسائل اجتماعي دارد و به قول خودش نسبت به اتفاقاتي كه اطرافش مي‌افتد بي‌توجه نيست. آنچه در ادامه مي‌خوانيد، حرف‌هايي است كه سارينا فرهادي در اين مدت درباره ترمه و نخستين حضور جدي‌اش در فيلم پدرش گفته است.

اگر استعداد نداشتم محال بود پدرم اين نقش را به من بدهدهر بچه‌اي با توجه به خانواده‌اي كه در آن به دنيا مي‌آيد، صاحب شرايطي مي‌شود. من هم همينطور، شغل پدر و مادرم باعث شد وارد سينما بشوم ولي فقط اين نيست. اگر استعداد و توانايي براي بازيگري در من است آن هم به هر حال ارثي است كه از اين خانواده به من رسيده. با شناختي كه از پدرم دارم، محال بود چنين نقش مهمي را اگر در من استعداد بازيگري نمي‌ديد، به من مي‌داد. نخستين بار، پاي تلفن فهميدم كه قرار ا ست من نقش ترمه را بازي كنم. البته از پيش مي‌دانستم كه پدرم مشغول نوشتن فيلمنامه جديدي هست و داستانش را برايم تعريف كرده‌بودند. ولي نمي‌دانستم قرار است بازي كنم. آن موقع چون اهميت حضور ترمه در داستان را نمي‌دانستم عكس‌العمل خاصي هم نشان ندادم اما بعد از اين‌كه در جريان كار و نقش قرار گرفتم واقعا خوشحال شدم. مي‌دانستم پدرم ترجيح مي‌دهد اين نقش را كسي بازي كند كه ارتباط نزديكي با او دارد، زياد ببيندش و با او درباره فيلم و نقش صحبت كند. فكر مي‌كنم به دليل اين‌كه با روحيات من آشنابود من را براي اين نقش انتخاب كرد. در فيلم از ابتدا جدايي به اين شكل نبود در مدرسه ما، بچه‌هايي بودند كه با مشكل جدايي والدين شان روبه‌روبودند، من روحيات‌شان را مي‌شناختم. البته در فيلم از ابتدا جدايي به اين شكل نبود. در آغاز، خانواده‌اي بودند كه با هم رابطه خوبي داشتند و بعد آرام آرام دچار مشكل مي‌شوند و مي‌خواهند از هم جدا شوند. من با پدرم و پيمان معادي كه در فيلم نقش پدرم را بازي مي‌كردند، خيلي حرف مي‌زدم. سعي مي‌كردم احساس كنم در چنين وضعيتي جاي من كجاست...رابطه‌ام با ديگران چگونه است. ابتدا با كسي كه نقش پدربزرگم را بازي مي‌كرد خيلي راحت نبودم اما بعد از آشنايي بيشتر ديدم دقيقا مثل همه پدربزرگ‌ها آدم راحت و شوخي است و توانستم با او ارتباط بسيار نزديكي برقرار كنم. ترمه سرگردان بودعاقلانه‏ترين رفتار براي ترمه اين بود كه سريع واكنش نشان ندهد و فقط كنجكاو و ناراحت باشد. من در آن صحنه دلم مي‌خواست بدانم چه اتفاقي افتاده ولي نگران اين هم بودم كه مبادا تصوير پدرم پيش من خراب شود. ترمه از يك طرف وقتي به حرف‌هاي پدرش گوش مي‌دهد مي‌بيند كه او راست مي‌گويد، از طرفي ديگر وقتي به حرف‌هاي مادرش گوش مي‌كند مي‌بيند كه او هم راست مي‌گويد. در اين شرايط دچار سردرگمي ‌شده اما دلش مي‌خواهد سؤال بپرسد و مدام درباره اين ماجرا با پدرش حرف بزند  تا بفهمد چه كسي در اين ماجرا مقصر است، بارها به چشم‌هاي پدرش نادر نگاه مي‌كند و مي‌پرسد:« دروغ گفتي؟»نادر دروغ مي‌گفتواقعا بعضي وقت‌ها مي‌گفتم نمي‌توانم اين كار را بكنم و واقعا هم نمي‌توانستم اما نمي‌خواستم من باعث حذف يك سكانس بشوم. بنابراين سعي خودم را مي‌كردم اما خيلي سخت بود. سكانس‌هايي بودند كه به مشكلات خاصي برخورد مي‌كردم. مثلا اين‌كه بايد كادر را رعايت كنم يا بايد در جهتي خاص حركت كنم. از طرفي ديگر حواسم به حجابم هم باشد. سخت بود اما بالاخره شد. جايي كه واقعا به مشكل خوردم، بعد از حادثه پرت شدن راضيه و به‌وجود آمدن آن ماجراها بود. درك چنين مسئله‌‌اي كه پدر من، يعني ترمه باعث اين اتفاق باشد، برايم بسيار دشوار بود و مرحله بازي كردن در سكانس‌هاي مربوط به آن براي من سخت‌ترين مرحله بود. البته تمرين‌هاي قبل از شروع كار در برخورد با اين مشكل به من كمك كرد. پدرم هم چندين و چندبار براي من شخصيت را شرح داد. به من گفت: «فكر كن اگر كسي در اين شرايط قرار بگيرد عاقلانه‌ترين عكس‌العمل نسبت به شرايط چه خواهد بود.» من خيلي به اين موضوع فكر كردم. در تمريناتي هم كه انجام داديم اين مسئله روشن‌تر شد.لـحظه جـدايي نادر از سيمين برايم آسان بودچون آدم احساساتي هستم بازي در سكانس‌هايي كه كاملا حسي است و ديالوگ چنداني ندارد، برايم مشكل نيست و اين لحظات را به‌خوبي درك مي‏كنم و مي‌توانم  خودم را در آن شرايط قرار بدهم. نمي‌گويم سكانس‌هاي حسي آسان‌تر هستند، مي‌گويم سكانس‌هايي كه ديالوگ دارند و به شكل ديگري اجرا مي‌شوند، سخت‌تر هستند. مثلا در سكانس آخر كه پدر و مادرم از هم جدا مي‌شوند، من واقعا مي‌توانم آن لحظه را درك كنم. اين راحت‌تر است. فكر مي‌كنم مي‌توانم انتظاري كه از آن سكانس‌هاي حسي مي‌رود را برآورده بكنم، چون خودم هم‌‌ همان ذهنيت را از آن سكانس دارم. باز نشر اختصاصی: Bartarinha.ir





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترینها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن