تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813442823




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قرارگاه آسمانی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قرارگاه آسمانی
قرارگاه آسمانی
فهمیده بودم برای یافتن عاشقان باید نیمه شب برخاست و تمام گوشه های دنج و تاریک پادگان را دقیق کاوید تا معنی عشق و عرفان را فهمید. کنار دیوار بیرونی یکی از آسایشگاه ها در تاریکی سایه دیوار ، از زمزمه درد آلود عاشقی بی پروا، پی به تموج دریایی از عرفان او بردم. اتفاقا در کنار دیوار دیگری از همان آسایشگاه که با این دیوار زاویه 90 درجه تشکیل می داد، از جابجا شدن سایه کمرنگ بر دیوار فهمیدم که دو عاشق بی خبر از وجود همدیگر  ، به نجوا با خدایشان پرداخته اند. هر چند خودم را حقیرتر از آن می دیدم که فاصله کمتری از آنان داشته باشم  در محلی مناسب که هر دو را شاهد باشم ، بستن بند کفش را بهانه ی این تجسس و کنجکاوی ساختم . از آن معاشقه ها و مکالمه ها چیزی نمی فهمیدم جز آهنگی جانسوز و سوزناک ، به سوزش سردی بادی که بر صورتم می وزید. ساعات طاعتشان چگونه گذشت  نمی دانم! هنگام رفتن  جالب ترین منظره را دیدم . با شروع اولین تکبیر اذان مناجاتشان را خاتمه داند و همزمان و بی خبر از همدیگر ، از دو سوی دیوار به سمت آسایشگاه حرکت کردند. طبق آنچه پیش بینی می شد ،سر نبش دیوارهای آسایشگاه به هم رسیدند هر دو یکه خوردند شاید هر یکی از خود می پرسید پس عاشقی دیگر از معاشقه ام خبر داشته هر دو شرمسار سر به زیر انداختند گویا همدیگر را می شناختند ساعات طاعتشان چگونه گذشت  نمی دانم! هنگام رفتن  جالب ترین منظره را دیدم . با شروع اولین تکبیر اذان مناجاتشان را خاتمه داند و همزمان و بی خبر از همدیگر ، از دو سوی دیوار به سمت آسایشگاه حرکت کردند. شرط برادری نبود با سکوت از هم بگذرند سرها پایین دست هایشان به هم پیوند خورد که سلام علیکم و فقط همین جمله چیز دیگری نداشتند بگویند. اندکی به سکوت گذشت اما چه سخت و سنگین و بعد بی آنکه همدیگر را بنگرند از هم خداحافظی کردند و رفتند وقتی فردا شب به همانجا رفتم و در گوشه ای مخفی شدم تا از صحنه ای آماده گزارش تهیه کنم هیچکدام به محل نیامده بودند آخر قرارگاهشان با خالق لو رفته بود و بد شانسی من بود که می بایست برای پیدا کردن مجددشان تمام پادگان را زیر پا می گذاشتم .منبع : روزنامه جمهوری اسلامی سه شنبه21 آبان 70تنظیم برای تبیان : یزدانی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن