واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: غزل انتظار
تمام خاك را گشتم به دنبال صدای تو ببین، باقی است روی لحظههایم جای پای تو اگر مؤمن، اگر كافر، به دنبال تو میگردم چرا دست از سر من بر نمیدارد هوای تو؟ دلیل خلقت آدم! نخواهی رفت از یادم خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جای تو صدایم از تو خواهد بود اگر برگردی ای موعود پر از داغ شقایقهاست آوازم برای تو تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم كدامین جاده امشب میگذارد سر به پای تو؟ نشان خانهات را از تمام شهر پرسیدم مگر آن سوتر است از این تمدن، روستای تو؟ یوسفعلی میر شكاك نقد شعراگر در پی بارزترین مشخصه و مهمترین عامل تأثیر این شعر باشیم، باید بدون شك به عاطفهاش اشاره كنیم و به این بحث بپردازیم كه این تأثیر عاطفی در چه چیزی نهفته است. ما در دیگر شعرهای مورد بحث خویش تا كنون، با اندیشه و عناصر صوری شعر مواجه بودهایم و اگر عاطفهای هم بوده نه در عملكرد خاص شاعر بلكه در خود موضوع شعر بوده. اما در این شعر قضیه متفاوت است و این عنصر بهترین موقعیت را یافته. حالا این چگونه و با چه عواملی رخ داده، جای بحث دارد.
مهمترین عامل، حضور شخص شاعر در شعر است. شاعران گاه در شعرشان نظارهگر و راوی صحنههاییاند كه دیگران آنها را میسازند و گاه خود یكی از اجزای شعر میشوند. آنجا كه شاعر از زبان شخصی دیگر سخن میگوید یا حالات او را وصف میكند ما «من» عاطفی خودش را نمیبینیم و لاجرم آن همنوایی را نخواهیم داشت كه در موقع حضور شاعر داریم. در دیگر شعرهای مطروحه این كتاب هم دیدیم وقتی شاعر ـ چه به عنوان یك فرد و چه به عنوان یك جامعه ـ در اثرش حضور داشت، شعر عاطفیتر میشد. لحن پرسشی و ملتمسانه شعر كه گاه حتی به نوعی استیصال میرسد هم عامل دیگری بوده برای عاطفی شدن شعر. شاعر جزع و فزع صریح و بی موردی ندارد اما با لحنی سخن میگوید كه علاقهای آمیخته با التماس در آن مشهود است: تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم كدامین جاده امشب میگذارد سر به پای تو؟ چون شاعر به موضوعی انسانی ـ و نه فردی ـ پرداخته و در بیانش نیز هیچگاه به مشخصههای فردی متكی نشده، ما به طور ناخودآگاه این درماندگی را درماندگی انسان امروز میدانیم و حس عاطفی ما گسترش دلپذیری مییابد. اما جالب این است كه این درماندگی و تضرع به خفت و زبونی منتهی نشده. بعضی شاعران برای عاطفی كردن شعرشان زنجمویههایی سر میدهند از این قبیل كه «از فراق و دوریات مردیم، آتش هجرانت ما را سوخت، چرا به ما بیچارگان رحم نمیكنی، از انتظار نمیرهانیمان و از این شب ظلمانی نجات نمیبخشی؟و...» اما شاعر این شعر، با همه لحن ملتمسانهای كه دارد، خود را ـ و در واقع جامعهاش را ـ یك جستجوگر پویا میداند. او تمام خاك را به دنبال امام زمان(عج) میگردد و آماده است كه صدایش را به ایشان ببخشد. او با همه انتظارش نشان خانه موعود را از تمام شهر میپرسد و پس از این جستجوهاست كه به درماندگی میرسد. اگر این جستجوها را به معنای مجازی آن یعنی حركت و تلاش بگیریم عملكرد شعر را در راستای فرهنگ «انتظار» مییابیم و نه یك عجز و لابه خفتبار. شاعر این جا به طوری ماهرانه، تلفیقی از درماندگی و شكوه ایجاد كرده ایجاد كرده كه هم برانگیزنده عواطف است و هم خط دهنده افكار. و عامل دیگر عاطفی شدن شعر، به كارگیری «اغراق» بوده كه از میان صور خیال، تأثیر بیشتری بر عواطف دارد چنانچه ما در گفتارهای روزانه نیز هرگاه بخواهیم به تأثیر عاطفی كلام بیفزاییم به آن متوسل میشویم. این اغراقها مخصوصاً وقتی با كاربردی محاورهای رخ میدهند، موثرتر واقع میشوند.
در كنار این چند مورد اغراق، نشانی از دیگر صور خیال هم میتوان یافت كه در اولین نظر حس نمیشود ولی وقتی در پی معنی كردن شعر برمیآییم، میبینیم كه چارهای جز توجیه آنها به صورت تصویر نداریم. مثلاً شاعر میگوید «تمام خاك را گشتم به دنبال صدای تو» و این به دنبال «صدا» گشتن شاید مخیل به نظر نرسد اما با دقت در معنی شعر، میبینیم منظور، «صوت» به مفهوم فیزیكیاش نیست بلكه شاعر آن را مجازاً به معنی وجود و هستی فرد گرفته. شاعر در واقع نه به دنبال صدا بلكه در پی خود شخص میگردد و بدین ترتیب، ما با یك تصویر روبهروییم آن هم تصویری كه با اندیشه شاعر گره خورده. و چنین است كلمه«روستا» كه آن هم معنایی عمیقتر از ظاهر خودش دارد. شاعر با معرفی روستا ـ كه در تلقی مردم امروز اصیلتر و پاكتر از تمدن است ـ به عنوان محل حضور آن حضرت، به طور غیر مستقیم آلودگی این تمدن و پاكی آن سرچشمه را گوشزد میكند. از اینها كه میگذریم، مصرعهای«ببین، باقی است روی لحظههایم جای پای تو» و «كدامین جاده امشب میگذارد سر به پای تو» هم از تصویرسازی خوبی برخوردارند. در زبان و موسیقی این شعر، نكات بسیاری كه بتوان بر آنها انگشت نهاد ـ چه حسن و چه عیب ـ پیدا نمیشود و در هر دو عنصر، شاعر حد اعتدال را نگه داشته. فقط در دو جا قافیه درونی رعایت شده كه البته شعر را زیباتر كرده است. دلیل خلقت آدم! نخواهی رفت از یادم ...صدایم از تو خواهد بود اگر برگردی ای موعود و البته در همین دو مصرع، دو نقص موسیقیایی هم به چشم میخورد. در مصرع اول، كمبود حرف ندا ما را ناچارمیكند كلمه «آدم» را با لحن خاصی بخوانیم كه با «یادم» هماهنگ نیست و در مصرع دوم، هجای كشیده «عود» به وزن شعر لطمهای زده كه این چندان جدی نیست و نظیر آن را در شعر بزرگانی چون حافظ هم دیدهایم ولی به هر حال حس میشود مصرع، اضافه وزن اندكی دارد. «غزل انتظار» فاقد طرحی خاص و انسجامی كافی است. البته ما از قالب غزل انتظار نداریم همانند شعر سپید ـ مثلاً ـ دارای ارتباطهای تنگاتنگ بین اجزایش باشد اما حداقل این انتظار میرود كه مصرعهای هر بیت و نیز مجموعه ابیات، آن مقدار پیوستگی را با هم داشته باشند كه نتوان جای آنها را عوض كرد بدون این كه به چشم بخورد.
در این شعر، هم ارتباط مصرعهای ابیات ضعیف است و هم ارتباط بیتها در محور عمودی شعر به گونهای كه به راحتی میتوان مصرعهای اول بعضی بیتها را به مصرعهای دوم بعضی دیگر متصل كرد. ولی با این همه و در مقایسه با بیشتر شعرهایی كه برای حضرت امام زمان (عج) سروده شدهاند غزل انتظار را شعری یكدست، شفاف و عاطفی میبینیم. این شعر موضعی روشن و مثبت دارد و در عین حال از كلیت كافی هم برخوردار است به گونهای كه به زمان و مكان خاصی وابسته نشده و زبان حال همه است.برگرفته از سایت نقد شعر معاصرتنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]