محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832817995
مجموعه گلشن انتظار
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مجموعه گلشن انتظار تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون در این مقاله قطعه های ادبی و یا به عبارتی دل نوشته های عاشقان و منتظران ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم میگردد. به امید این که سراسر زندگی مان مملو از عطر یاد یوسف زهرا(سلام الله علیهما) باشد.سلام گل نرگسبه نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيدسلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توستو بهترين منتظر، منتظر توستمى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم: گر عشقى هست و عاشقىنام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأمدر انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداندما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردانما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيمز. نريمانى، اسلام آباد غرب، دبيرستان شاهدجمعه روز سبز انتظارجمعه يعنى يك غزل دلواپسىجمعه يعنى گريه هاى بى كسىجمعه يعنى روح سبز انتظارجمعه يعنى لحظه هاى بى قراربى قرار بى قراريهاى آبجمعه يعنى انتظار آفتابجمعه يعنى ندبه اى در هجر دوستجمعه خود ندبه گر ديدار اوستجمعه يعنى لاله ها دلخون شونداز غم او بيدها مجنون شوندجمعه يعنى يك كوير بى قراراز عطش سرخ و دلش در انتظارانتظار قطره اى باران عشقتا فرو شويد غم هجران عشقجمعه يعنى بغض بى رنگ غزلهق هق بارانى چنگ غزلزخمه اى از جنس غم بر تار دلتا فرو شويد غم هجران دلجمعه يعنى روح سبز انتظارجمعه يعنى لحظه هاى بى قراربى قرار بى قراريهاى آبجمعه يعنى انتظار آفتابلحظه لحظه بوى ظهور مى آيدعطر ناب گل حضور مى آيدسبز مردى از قبيله عشقساده و سبز و صبور مى آيدز. رزازى، دانشجو، سن: 23 سال، بروجن.«وقتي تو ميآيي»ابوالفضل فيروزي «نينوا»جمال عشق پيدا ميشود، وقتي تو ميآيي بساز عيش، برپا ميشود، وقتي تو ميآيي نه تنها خاطر دلها شود آشفته از زلفت چه غوغايي بدنيا ميشود، وقتي تو ميآيي در اين جا معني بودن، معمائيست، امام خوب معمايم چه معنا ميشود، وقتي تو ميآيي اگر چه فصل شيدايي، بشد از سر ولي هر بار دل من باز شيدا ميشود، وقتي تو ميآيي منم مجنون بيليلا، در اين شهر غريب، اما تمام شهر ليلا ميشود، وقتي تو ميآيي و بي تو زشت ميماند، به چشمم هر چه ميآيد و زشتيها چه زيبا ميشود، وقتي تو ميآيي و بي تو گر چه مردابي عفن آلود ميمانم دلم همرنگ دريا ميشود، وقتي تو ميآيي دل من تنگتر از غنچة باغ دهان توست كه با مهر رخت وا ميشود. وقتي تو ميآيي اگر چه تنگ درخت پير پاييز خاك شد، اما سراپايم تمنا ميشود، وقتي تو ميآيي و حتي خواستم با تو، نگويم راز دل اما دريغا من وا ميشود وقتي تو ميآيي بيا اي نوبهار دل، كه در دنياي مرگ آلود قيامت باز برپا ميشود، وقتي تو ميآييساقي جمعهسيد محمد هادي حسينيبر بام تنهايي نشستم تا بيايي با گريهها دل را شكستم تا بياييدرهاي اين دل را براي سالها سال بر هر كه جز محبوب بستم تا بياييآري ميان آسمان خاطراتم تنهاي تنها با تو هستم تا بياييبا يك دل پرخون و دستان تمنا چون لالهاي ساغر به دستم تا بياييشرط گسستن بود حرف آخرينست زنجيرهايم را گسستم تا بياييدر انتظارت اي سيه چشم سيه خال از هر سياهي بود رستم تا بياييوقتي كه ساقي جمعه را روز تو، ناميد با بادههاي جمعه مستم تا بياييمن در بلنداي غم تنهايي خويش بر بام تنهايي نشستم تا بياييبا دستی از شکوفهدر انتظار هستیمروزی که او بیایدگویی بهار هستیمبا دستی از شکوفهاز راه خواهد آمددر لحظهای پر از گلناگاه خواهد آمدمحمود پوروهابکارنامهغلام رضا بکتاشزنگ دینی و حسابنمره های من ضعیفبی حساب و بی کتابفصل نمره چینی استامتحان اولمامتحان دینی استای خدای مهربانفصل دینی و حسابروزهای امتحانهر چه خواستم بدهکارنامه مرادست راستم بدهبازآاستاد مشفق کاشاني بازآ که دل هنوز به ياد تو دلبر است جان از دريچه نظرم، چشم بر در است بازآ دگر که سايه ديوار انتظار سوزندهتر ز تابش خورشيد محشر است بازآ، که باز مردم چشمم ز درد هجر در موج خيز اشک چو کشتي، شناور است بازآ که از فراق تو اي غايب از نظر دامن ز خون ديده چو درياي گوهر است اي صبح مهر بخش دل، از مشرق اميد بنماي رخ که طالعم از شب، سيهتر است زد نقش مهر روي تو بر دل چنان که اشک آيينهدار چهرهات اي ماه منظر است اي رفته از برابر ياران «مشفقت» رويت به هر چه مينگرم در برابر است كليد غزل گم كردهام كليد غزلهاى ناب را آيينههاى روشن و شفاف آب را وقتى به دوش چشم تو نعشم كشيده شد ديدم كه مُردهام - و چشيدم عذاب را مقروض مردمان نگاه توام هنوز بايد كه زود تسويه كردن اين حساب را آن برگ سبز، تحفه درويش دست تو از من گرفت فرصت هر انتخاب را من شاه بيت اين غزلم را نگفتهام آخر نمىشود بسرايم سراب را در حل آن سؤال نگاهت دلم هنوز هى غصه مىخورد كه نگفتى جواب را بر من ببخش اين غزل بى ستاره را گم كردهام كليد غزلهاى ناب را. ساناز احمدى دوستدار - ادبيات فارسى - آزاد اسلامى كرج مهمان نا تمام در انتظار نيمه پنهان ناتمام در امتداد ريل و بيابان ناتمام نقاشى تمامىِ، ما شكل مبهمى است پاهاى نيمه كاره و دستان ناتمام! فكر تمام پنجرهها با طلوع توست خورشيد جمعههاى زمستان نا تمام! مثل تمام ثانيهها فكر رفتنى آيئنه دار خاطره! مهمان ناتمام! تا كى كنار پنجره با چشمهاى سرد در زير سقف كلبه ويران ناتمام؟ بر گرد و با نوازش دستان عاشقت گرمى بده به غربت انسان ناتمام غلامعباس بخشى - آزاد اسلامى اراك ويلچر در خاطراتِ پر شده از هر چه هست غم پشت دوتايشان شده از حجم درد، خم آن دو هميشه در سرِ كوچه نشستهاند امّا به چشم مردم اين شهر «محترم» من هم رفيق هر دوى شانم هميشه وُ گاهى هم آن دو را - بشود - پارك مىبرم اين عكس يادگارى آن «دو»ست توى پارك يك ويلچر، يك انسان، سرد و شبيه هم در چشمهاى خسته من «پاك و بىگناه» امّا به حكم مبهم تقدير «متهم» پاهاى تو براى من - اين دفعه من فلج! پاهاى من براى تو، پاشو و يك قدم... يا نه! برو، بدو، برو شادى كن و بخند اين بار من به جاى تو معلوم مىشوم حرف مرا قبول ندارى اگر، ببين: حتّى به جان هردويمان مىخورم قسم كه پاى تو براى من اين دفعه من فلج پاهاى من براى تو، پاشو و دست كم: اين شعر را قبول كن از شاعرى كه هيچ چيزى نداشته ست به جز كاغذ و قلم مهدى زارعى - دانشگاه آزاد كرج كسى بيايد... كسى بيايد و پلك مرا بخواباند مگر دو مرتبه بختم ورق بگرداند كسى بيايد خون مرا به شيشه كند و استخوانهايم را همه بخشكاند و پوستم را بربند رخت پهن كند مرا اتو كند و بر تنش بپوشاند خوشش نيامد اگر پركند مرا از ابر شبيه بادكنك در هوا بچرخاند اگر نخواست رهايم كند مرا ببرد به يك مغازه و در پشت شيشه بنشاند مگر يكى )كه تو باشى( بيايد و بخرد مرا به قيمت خوبى - كسى چه مىداند - )نتيجه اينكه بمان تا غم تو را بخرم براى هيچكسى مشترى نمىماند( به خانهام ببرد، قيچىام كند آرام و صفحه صفحه كند، پس به هم بچسباند مرا به خون خودم بيت بيت بنويسد پس بخواند و روح مرا بگرياند از استخوان هايم آتشى برافروزد و برگ برگ تمام مرا بسوزاند محمد سعيد ميرنوائى ادبيات فارسى - آزاد اسلامى كرج عاشقىعاشقى حرف كمى نيست بيا عاشق باش به جز از عشق غمى نيست بيا عاشق باش آنچه خاموش كند آتش دل را اى دوست به جز از اشك نمى نيست بيا عاشق باش به جز اين گنج كه در سينه تو پنهان است به خدا جام جمى نيست بيا عاشق باش آقاى امين كشاورزىافسانه نه! در موج بلا اميد ساحل داريم تصوير بهشت در مقابل داريم افسانه نه! اين نشان تاريخى ماست ما چهارده انقلاب كامل داريم در عشق تو آنچه بود ما باختهايم با سختى عشق، خويش را ساختهايم هر چند در انتظار تو فرسوديم حالا كه رسيدهاى گل انداختهايم قاسمعلى شيرى - كارشناسى ارشد مديريت - دانشگاه تهران سكوت محض من بودم و تو، خلوت و ساحل، سكوت محض در گفتگوى گرم دو تا دل سكوت محض آرى قدم به ساحت دريا گذاشتم آن شب كه قرص ماه تو كامل، سكوت محض مىريختم شكوفه و گل بر سرت، تو هم يا مىزدى به آن همه حاصل سكوت محض تا با طلوع چشم تو بيدار مىشوم رؤياى روشنم همه باطل، سكوت محض در گير و دار پلك زدن محو مىشوى جارىست باز، اى دل غافل، سكوت محض! سيد حكيم بينش - كارشناسى شيمى - دانشگاه اصفهان يك مونولوگ يك اسم، يادگار كسى كه تو نيستى اسمى به اعتبار كسى كه تو نيستى زندان - هزار و سيصد و پنجاه و پنج - مرد عكس شماره دار كسى كه تو نيستى در پارك، صندلى كنار تو خالى است در فكر او كنار كسى كه »تو« نيستى مرد مچاله - ساعت بيهوده - شهر گيج يك زن در انتظار كسى كه تو نيستى تو مردهاى و چند بلوك آنطرفترى او رفته بر مزار كسى كه تو نيستى نفرين به روزگار تو كه نيستى كسىنفرين به روزگار كسى كه تو نيستى محمد سعيد ميرزايى كارشناسى ادبيات فارسى - دانشگاه آزاد واحد كرج چشمهاى بى احساس دو تا غريبه كه پايين خانهمان مردند به مردمان خيابانمان نمىخوردند دو تا قيافه در هم شكسته متروك سپيده مثل دو تا شمع كهنه افسردند تو در اتاق خودت گرم صرف نوشابه دو گل، دو شاخه گلايول، دو تشنه پژمردند و مردمان حوالى چقدر تاريكند دو روز رفت و تقويمها ورق خوردند و چشم... چشم... و اين چشمهاى بى احساس براى گريه نكردن بهانه آوردند دو تا ستاره زمينى شد و جسدها را دو تا فرشته به اعماق آسمان بردند... سعيد محمدى - كارشناسى حقوق - مجتمع آموزش عالى قم بانو تقديم به بانوى كرامت اگر چه سينه من مدفن درد است اى بانو اگر چه سهم من شد كوچهاى بن بست اى بانو همين كه از تو مىخواهم بگويم، مىشود از شوق دلم مست و زبانم مست و دستم مست اى بانو تو بايد از تبار نور باشى چونكه از عشقت دلم در سينه مىرقصد، قلم در دست اى بانو يقين دارم كه دست خالى از اينجا نخواهد رفت كسى كه بر ضريحت آمد و دل بست اى بانو مبادا از نظر روزى بيفتد اين غزل، زيرا دلم كردهام همراه آن پيوست اى بانو سعيد محمدى - كارشناسى حقوق - مجتمع آموزش عالى قم شعر خدا وقتى بهار مىرسد از راههاى دور پر مىشود حياط از آهنگ و شعر و شور پر مىشود دوباره دل صاف آسمان از بال از پرنده از آواز از عبور سرشار مىشود لب هر غنچه از سلام لبريز مىشود دل هر پنجره ز نور از قلب كوه، شعر خدا مىشود روان صاف و زلال، نرم و رها، غرق در سرور چون سال پيش روى دو تا بال شاپرك باغى ز رنگ و غنچه و گل مىكند ظهور يكباره كفترى ز دلم مىپرد هوا وقتى بهار مىرسد از راههاى دور... سيد سعيد هاشمى روح سبز به نام او كه از من به من نزديكتر است تو ياد آورِ صبرِ كوهى در احساسِ تنها شدن تو مصداقِ دردى، پر از احتياجِ مداوا شدن تو يك بركهاى صاف و آرام و خاموش، مانندِ چشم و اينك پر از خشمِ توفان شدن، حس دريا شدن تو نازل شدى، با سرشتِ قسم خورده آسمان و حالا پُرى از خيالِ پريدن و عنقا شدن تو آن روحِ سبزى، وراى تصوّر به دور از نظر تو سرشار از اعجاز، آغاز احساس عيسى شدن تو بالاتر از حدّ عرفانىِ عشق و آيينهاى تو گوياتر از شرحِ آبى، به هنگامِ معنا شدن تو مىخواهى از مرز جغرافياى زمين، بگذرى و اين كوله بارت و آن عزمِ جزمِ مهيّا شدن مائده كرم الهى كاردرمانى دانشكده توانبخشى دانشگاه ع پ فاطميه قم جمعه شروع مىشود اين شعر بىتو تا جمعه و ايستاده زمان بين اين دو تا جمعه چقدر بىتو جهان مثل جمعه بازار است و گفتهاند كه مىآيى از قضا جمعه مورخ چه زمانى؟ يكِ يكِ يك بود؟ از انتظار پديد آمده الى جمعه و جمعه روز جهانى توست در تقويم خدا بياورد آن روز را وَ يا جمعه امامْ جمعه دنيا تو را خدا ديگر بيا تمام كن اين انتظار را جمعه مريم آريان ادبيات فارسى دانشگاه تهران شيهه اسب گوش كن مىشنوى همهمه دريا را تپش واهمه خيز نفس صحرا را نور بىحوصله در پنجره مىآشوبد باز كن پنجره بسته گلدانها را واژهها در شعف شعر شدن مىرقصند ديدى آنك به افق چرخش مولانا را شيهه اسب كسى در نفس توفان است گوش كن مىشنوى همهمه دريا را سبز پوش، اسب سوارى گل و قرآن در دست آب مىپاشد يك مرقد نا پيدا را قنبر على تابش شاعر بارانىاش غرق ابر است، رد مىشود چتر برسر پيراهنش از پرستو، شال و قباش از كبوتر راز خزر بود گويا، آيينه چشمهايش لبريز يك حس آبى، با آسمانها برادر مىگفت: ديديد ترديد، گستردگى را قفس كرد پس آسمان را نبينيم، با چشمهاى مشجّر آيينه در كوچهها تان، ذوق وزيدن ندارد اى مردمان قرينه! اى مردمان مكرّر مرد غزلهاى شرجى، مىگفت: بايد بپوشيم پيراهنى آفتابى، اى مردم ابر بندر! در شهر پژواك مىشد، منظومههاى سپيدش با روشنى حرف مىزد، از كهكشانهاى ديگرشولايى از گُل به تن داشت، دل زد به آيين دريا مانديم در حيرت و او در آينه شد شناور خود را به باران رسانيد، يك برق باريد و در خاك روييد از او سبز و روشن آيينههاى معطر هر عصر مىديدم اينجا، از روزن شيروانى مرد شنل پوش شاعر، رد مىشود چتر بر سر على داوودى - رشته عكاسى اوج تمنّا خواهم مثال كهنه گليمى تكالىام از درد و رنج اين همه مدّت رهانىام آن روزها كه رنگ و ريا، رنگ و رو نداشت آيينه بود و عاطفه بود و جوانى ام من بودم و نگاه پر از شعرهاى تو تو مونس هميشگى شعر خوانىام بُغضى نبود تا كه دلم عقده وا كند كمرنگ بود، رنج و غم زندگانىام حالا ولى تو رفتهاى و كوله بار غم مىپرسد از ندامت و حسرت نشانىام من ماندم و خرابهاى از خاطرات خوب بگذار تا كه گريه كند شادمانىامآرى! منم چون كهنه گليمى كه نخ نماست بايد رفو كنند مرا با جوانىام!مجيد وفايى - دانشگاه آزاد اسلامى يزد براى فلسطيننوبت تو رسيده است مشت فشرده تو برادر آبستن صبورى سنگى آن سوتر از شكوه صدايت مردى ست با سكوت تفنگى پرواز سنگ و ردّ گلوله انگشت و ماشه، خون و درنگى مادر نگاه مىكند، آن گاه مىخندد از خيال قشنگى: »عبّاس نوبت تو رسيده ست. بايد به جاى حمزه بجنگى!« مصطفى بصيرى ناگاه فصل برگ ريزان، ناگاه فصلى پرخطرشد دستانى از نسل شكستن بر ساقههاى ما تبر شد ناگاه باران نيزهاى شد بر آشيانى از كبوتر خورشيد هم از بام پر زد، فرياد گلها بىاثر شد موج تهاجمهاى دريا، آرام ساحل را شكستند در سينه مردان ساحل داغ تلاطم شعله ور شد ناى اذان جوشيد، امّا در ازدحام سنگ خشكيد حتّى گل گلدستههامان از داستان بىبال و پر شد با اين همه خون و خطر باز روييد قرآن و گل و عشق با ريشه در آيينه و آب، دلهاى ما آيينهتر شد. على بابا جانىبحر جوشنده عرفان به جز از كعبه تو را زادگهى قابل نيست عالم كون و مكان در عدمت كامل نيست نقص و عصيان و عدم در تو ندارد راهى هيچ جاهل به بقا در صف تو مايل نيست عارفان درس بلاغت ز تو آموختهاند بحر جوشنده عرفان تو را ساحل نيست در عدالت مَثَل آتش و دستان عقيل دادرس كز تو اطاعت نبرد عادل نيست اى على، شير خدا، فاتح باب خيبر فتح دلهاى خداجوى، تو را مشكل نيست به جهان يارترين يار تو را زهرا بود در فراقش خوشى دهر تو را شامل نيست بعد زهرا به جهان راز تو را چاه شنيد گرچه او رفت ولى از غم تو غافل نيست لاله روييد به محراب و سرت خونين شد قاتلت را به جز از خشم خدا حاصل نيست در جوار حرمت كاش مرا منزل بود اى دريغا سفرم كوى تو را قابل نيست عبدالخالق زارعىانتظارى سبز تمام دل من، پر از اطلسىهاى آبى است چشم چمن در هواى تو بيدار تو با صبح مىآيى و من مىنويسم كهاى صبح سرشار! تو باران نورى و روزى نگاه تو از آبى كرانها دل تشنه لاله را مملو از آفتاب خدا مىكنند و بغض سكوت زمين را صداى تو را مىكند و يك روز بر دوش باران تو مىآيى و لالهها مىشكوفند از آن پس تمام زمين آفتابى مىشود با توام سرور من! اى يگانه منجى برتر من چشم من مانده به راه كه تو از پيچ و خم جاده بيايى يك روز با صدايى آرام و نگاهى كه پر از زيباييست قصر عاطفه را تازه كنى و بگويى با ما از عدالت از داد و بگويى با ما كه سعادت نه نهان در كره خاكى ماست كه سعادت همه در نزد خداست و بگويى با ما كه الا اى تن خاكى! برخيز جامه صدق و صفا بر تن كن قدمى بر دار فرا سوى زمين اشك از ديده خورشيد بشوى سبدى از گل مهر، ببر و كيهان را با قدومى آرام همچو دشتستان كن تا شوى اهل بهشت زيبا پس بدان مهدى جان! دل ما با دل تو چشمه جوشانى است كه در آن مىجوشد راز هستى و وجود و اثر مىبخشد به دل خسته من نجمه نصيرمنابع: www.salimian.com www.intizarmag.irانتظار نوجوان پایگاه اطلاع رسانی مسجد مقدس جمکران ماهنامه امان /خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]
صفحات پیشنهادی
مجموعه گلشن انتظار
مجموعه گلشن انتظار تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون در این مقاله قطعه های ادبی و یا به عبارتی دل نوشته های عاشقان و منتظران ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله ...
مجموعه گلشن انتظار تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون در این مقاله قطعه های ادبی و یا به عبارتی دل نوشته های عاشقان و منتظران ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله ...
18 برگ از اثر نفيس مرقع گلشن به نمايشگاه هنر بين المللي ...
18 برگ از اثر نفيس مرقع گلشن به نمايشگاه هنر بين المللي زوريخ ميرود-نسرين ... مسوول گنجينه نسخ خطي مجموعه گلستان گفت: از آنجايي كه اين كتاب با گذشت زمان بصورت ورقه و ... مرزبان: استقبال از خانمچه و مهتابي در برج آزادي فراتر از انتظار بود ...
18 برگ از اثر نفيس مرقع گلشن به نمايشگاه هنر بين المللي زوريخ ميرود-نسرين ... مسوول گنجينه نسخ خطي مجموعه گلستان گفت: از آنجايي كه اين كتاب با گذشت زمان بصورت ورقه و ... مرزبان: استقبال از خانمچه و مهتابي در برج آزادي فراتر از انتظار بود ...
توصیه برای ساده زندگی کردن به همراه مقالات امروز
... خیبر به روایت سعید مهتدی خانه و خانوادهتوصیه برای ساده زندگی کردن مهدویت مجموعه گلشن انتظار دين پژوهيوحدت از منظر قرآن و سنّتايران و ميراث پيامبر اسلام صلى.
... خیبر به روایت سعید مهتدی خانه و خانوادهتوصیه برای ساده زندگی کردن مهدویت مجموعه گلشن انتظار دين پژوهيوحدت از منظر قرآن و سنّتايران و ميراث پيامبر اسلام صلى.
معرفي نرم افزار گلشن توس
معرفي نرم افزار گلشن توس مدايح امام رضا (ع) با صداي ( محمد رضا طاهري · حسن گروسي · منصور ارضي · سعيد حداديان · محمود كريمي · حسن خلج · محمود كريمي · صادق روحاني ) ...
معرفي نرم افزار گلشن توس مدايح امام رضا (ع) با صداي ( محمد رضا طاهري · حسن گروسي · منصور ارضي · سعيد حداديان · محمود كريمي · حسن خلج · محمود كريمي · صادق روحاني ) ...
پايان پرونده دلخراشتر از تخريب؛ مسجد گلشن تخريب شدسازمان ...
28 سپتامبر 2008 – پايان پرونده دلخراشتر از تخريب؛ مسجد گلشن تخريب شدسازمان ميراث شكايتش را پس ... صابري بيانكرد: اين بخش حقوقي قضيه است و ما انتظار داريم، حوزه حقوقي درباره تخريب مسجد مدرسه ... مجموعه ضربان آماده پخش از تلويزيون است ...
28 سپتامبر 2008 – پايان پرونده دلخراشتر از تخريب؛ مسجد گلشن تخريب شدسازمان ميراث شكايتش را پس ... صابري بيانكرد: اين بخش حقوقي قضيه است و ما انتظار داريم، حوزه حقوقي درباره تخريب مسجد مدرسه ... مجموعه ضربان آماده پخش از تلويزيون است ...
باز ساقی گفت تا چند انتظار؟
مجموعه گلشن انتظار vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... از هر سياهي بود رستم تا بياييوقتي كه ساقي جمعه را روز ...
مجموعه گلشن انتظار vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... از هر سياهي بود رستم تا بياييوقتي كه ساقي جمعه را روز ...
مسجد مدرسه گلشن نيشابور، بازسازي ميشود
30 آگوست 2008 – مسجد مدرسه گلشن نيشابور، بازسازي ميشود سرويس شهرستانها: مديركل ... صابري افزود: اين بخش حقوقي قضيه است و ما انتظار داريم، حوزه حقوقي ...
30 آگوست 2008 – مسجد مدرسه گلشن نيشابور، بازسازي ميشود سرويس شهرستانها: مديركل ... صابري افزود: اين بخش حقوقي قضيه است و ما انتظار داريم، حوزه حقوقي ...
آفتاب سبز زمین - شعری برای انتظار
آفتاب سبز زمین - شعری برای انتظار-آفتاب سبز زمین هــر نــفـــس آیـنــه روی تـو را ... هـر قـدم جـاده رهپوی تو را می طلبم گلشن خاطرهام تا که نگردد پاییز دفــتــر سبـــز ...
آفتاب سبز زمین - شعری برای انتظار-آفتاب سبز زمین هــر نــفـــس آیـنــه روی تـو را ... هـر قـدم جـاده رهپوی تو را می طلبم گلشن خاطرهام تا که نگردد پاییز دفــتــر سبـــز ...
مجموعه اس ام اس های ویژه ولادت امام زمان (عج)
مجموعه اس ام اس های ویژه ولادت امام زمان (عج)-مجموعه اس ام اس های ویژه ولادت امام زمان (عج)ضمن عرض تبریک ولادت با سعادت حضرت ثامن الحجج امام زمان (عج) ، مجموعه ی ... عصر انتظار، ولادتت را به جشن گرفته است، ای گل نرگس ... در گلشن اولیا، گل سرسبد است ...
مجموعه اس ام اس های ویژه ولادت امام زمان (عج)-مجموعه اس ام اس های ویژه ولادت امام زمان (عج)ضمن عرض تبریک ولادت با سعادت حضرت ثامن الحجج امام زمان (عج) ، مجموعه ی ... عصر انتظار، ولادتت را به جشن گرفته است، ای گل نرگس ... در گلشن اولیا، گل سرسبد است ...
بارها مرده ام و باز در انتظار مرگ هستم
15 آگوست 2008 – مجموعه گلشن انتظار سلام گل نرگسبه نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيدسلام اى گل نرگس، ... كه در دنياي مرگ آلود قيامت باز برپا ميشود، ...
15 آگوست 2008 – مجموعه گلشن انتظار سلام گل نرگسبه نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيدسلام اى گل نرگس، ... كه در دنياي مرگ آلود قيامت باز برپا ميشود، ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها