واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کتابهاي من رؤياهايم هستندمروري بر جهان داستاني ژولين گرين، نويسندهي معاصر فرانسوي «پاکي جز در بهشت و جهنم پيدا نميشود.»قديس فرانسوا دوسالي
آثار ژولين گرين (1900 – 1998) نويسندهي فرانسوي آمريکاييتبار بدون ذرهاي ترديد بازتابدهندهي زندگينامهي طولاني او و در عين حال آينهاي سهبعدي است. «رمانها، نمايشنامهها و اتوبيوگرافي نويسنده» که در آن ژولين گرين در جستجوي معناي زندگي خود و رازي است که به تعبير نويسنده جز خداوند کسي از آن آگاه نيست. در سراسر آثار گرين کوشش روانشناسانه روحاني پيوستهاي براي خودشناسي بهتر به چشم ميخورد.او که تا روزهاي پاياني زندگي همچنان در آفرينش ادبي و هنري توانا بود همواره بر نقش خواب و رؤيا در کتابهايش تأکيد فراواني ميکرد، به طوري که خود گفته است «کتابهاي من رؤياهايم هستند. آنها سبب شدهاند تا من تعادلم را حفظ کنم.» ژولين گرين که به هر دو زبان انگليسي و فرانسه تسلط کامل داشت و از چشمههاي دو فرهنگ سيراب ميشد تا شانزده سالگي پروتستاني مؤمن بود. در آن سال به آيين کاتوليک پيوست و تا آخر عمر و در غالب کتابهاي مهمش اضطراب و هيجان عميق مذهبي و ديني حاصل از اين تغيير مذهب به چشم ميخورد.نخستين کتاب ژولين گرين در سال 1924 با نام مستعار تئوفيل دو لاپورت با عنوان هجويه بر ضد کاتوليکهاي فرانسه منتشر شد. در سال 1926 گرين اولين رمان خودش را با عنوان مون سي نر منتشر کرد.از آن پس تا پايان عمر ديگر از ادبيات دست نکشيد. جواني گرين و آثار اوليهي او نشان از دو چيز دارد: يکي مرگ (گرين در در سال 1914 مادر و کمي بعد خواهر و پدرش را از دست داد) و ديگري لذات و اميال نفساني (ملاقات با جواني به نام مارک و اعتراف به عشقي بيسرانجام.) اين دو عامل به تعبير ژاک پتي هستهي اصلي آثار نويسنده را تا پايان عمر تشکيل ميدهند.مسافر روي زمين اولين مجموعهداستاني است که ژولين گرين در سال 1926 منتشر کرد که ترجمهي فارسي آن روانه بازار شده نشر است (ترجمهي کاظم سادات اشکوري، نشر خورشيدآفرين.)اين کتاب شامل چهار داستان است، دو داستان بلند و دو داستان کوتاه. ژولين گرين در اين کتاب در تجسم فضاهاي مبهم در پيچ و تاب خوردن ميان عقل و بيعقلي و نشان دادن مرزي که جنون را از عقل جدا ميکند و چگونگي عبور از اين مرز قابليت شايان توجهي از خود نشان داده است.همواره بر نقش خواب و رؤيا در کتابهايش تأکيد فراواني ميکرد، به طوري که خود گفته است «کتابهاي من رؤياهايم هستند. آنها سبب شدهاند تا من تعادلم را حفظ کنم.»
داستان مسافر روي زمين در جنوب ايالات متحده اتفاق ميافتد و مضمون کلي ماجرا «ديوانگي» است، اما خواننده به تدريج متوجه آن ميشود. در ابتدا از مرگ نابهنگام جواني به اسم دانيل آگاه ميشويم که به نظر ميرسد خودش را از پرتگاهي به پايين انداخته است. او که دفتر خاطراتي از خود به جاي گذاشته و زندگياش را مو به مو شرح داده است، پدر و مادرش را در سن ده سالگي از دست داده، عمويش که مردي مردمگريز و کژخو است سرپرستي او بر عهده ميگيرد. عمو اعتقاد دارد که کودک هيچ نيازي به مدرسه رفتن ندارد، زن عموي دانيل که زني خرافاتي و ماليخوليايي است براي او هر روز قصههاي هولناک از رويدادهاي آخرالزمان تعريف ميکند. در چنين محيطي است که دانيل در هفده سالگي منزل عمو را ترک ميکند و براي تحصيل به دانشگاه ميرود. به هنگام ورود به شهر جديد او با جواني به اسم پل روبهرو ميشود و پل پيشنهاد ميکند با هم دنبال اتاقي بگردند. دانيل که در ابتدا از پيشنهاد پل خوشحال شده به زودي متوجه رفتارهاي عجيب و غريب پل ميشود. او گاه به گاه و ناگهان در زندگي دانيل ظاهر ميشود، رهنمودهايي ميدهد و سپس غيبش ميزند و حتي يک بار در غيبت دانيل کتابهاي او را ميسوزاند، به اين بهانه که «ناسالم» هستند. شب بعد دانيل سه بار پياپي کابوسي مشابه را به خواب ميبيند که پل او را تا لبهي پرتگاهي ميبرد و در خلاء سرنگون ميکند. در اين هنگام چون از خواب بيدار ميشود واقعهاي ناگهاني انتظارش را ميکشد. کيف پولش گم ميشود و تصور ميکند که پل اين کار را کرده اما به فکر شکايت نميافتد. سير داستان به تدريج بر خواننده روشن ميسازد که پل صرفاً زائيدهي ذهني بيمار بوده و در عالم واقعيت چنين کسي وجود نداشته و تنها حاصل توهمات دانيل بوده است. تمامي داستان در مرز بين خواب و رويا و بيداري مي گذرد، به طوري که تفکيک رؤيا از بيداري در اين داستان بسيار دشوار است و اين کليد درک آثار مهم گرين تا پايان عمر ادبي او است. کتاب مسافر روي زمين به مثابه شعري مرموز و عجيب خواننده را به ياد آثار ادگار آلن پو مياندازد. ژولين گرين از خلال سرگذشتهاي قهرمانانش شخصيت خود را بازمييابد. او دربارهي رمان لوياتان ميگويد: «همهي قهرمانان اين رمان خود من هستم و طغيان آنان عصيان خود من است.» دربارهي شخصيت آدرين مزورا که نام يکي ديگر از کتابهاي مهم او است ميگويد: «شخصيت آدرين مزورا خود من بودم، اسير محدوديتهايي که مرا به جنون کشانيد.» ژولين گرين معتقد است که رمان وسيلهاي است تا به تفصيل از خود سخن بگوييم و در صورتي که اين تعريف گرين را بپذيريم رمانهاي او نوعي اعتراف به شکست و ناکامي است.ادامه دارد ... آرش نقيبيانتنظيم براي تبيان : زهره سميعي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]