تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دو خصلت است كه هيچ كار خوبى بالاتر از آن دو نيست : ايمان به خدا و سود رساندن به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836379969




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رویاهای شیرین کودکی(2)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رویاهای شیرین کودکی(2)
رویاهای شیرین کودکی
سپس با زحمت دست خود را از جیبش بیرون کشید. مشت خود را روی کفه?ی ترازو خالی کرد، کفه ی ترازو وزن گرفت و پایین رفت.- دوازده تومان است. مجله ی باطله می خواهیم.پیرمرد نگاهش را از من سر داد به سکه های مقابل، تبسمی کرد. به سراغ مجله ها رفت. دسته ای از مجله ی «دختران و پسران» را روی ترازو گذاشت. به عکس های روی جلد مجله نگاه کردم؛ صفحه های مجله ورق نخورده بود. تاریخ گذشته بودند. سنگ ترازو را جا به جا کرد. تعدادی از مجله های کنار دست خود را به آنها اضافه کرد. اندازه ی مجله های اضافه شده کوچک بود. ترازو میزان شد، اما پیرمرد 3 تا مجله باز به آنها اضافه کرد. کفه ی ترازو سنگین شد، رو به ما گفت:- این هم بابت آقا رضای گل و دوستش. روی مجله های کوچک یک نقاشی چاپ شده بود و بالاتر «کیهان بچه ها» جا گرفته بود. یکی از آنها را برداشتم. ورق زدم. بوی خوشی می داد، شبیه بوی درخت تازه بریده. بوی کتاب های درسی اول مهر که کلاس ها را پر می کند. بسته ها را برداشتیم و بیرون آمدیم. رضا زور بیشتری داشت و جلوتر رفت. نمی توانستم مجله ها را حمل کنم. تلاش کردم تا به او برسم. بسیار خوشحال بود. مکثی کرد. صورتش گل گی شده بود. گفت:- فکر می کنم... سی کیلو پاکت بدهد.منتظر جواب من ماند. من که خیلی به پاکت سازی وارد نبودم، ابروهایم را به نشانه ی تعجب بالا انداختم. حیاط پر بود از «پاکت های دست ساز». رضا سریشم را توی ظرف می ریخت و با آب آن را به هم می زد.
رویاهای شیرین کودکی
سنجاق های وسط مجله را در می آورد. دسته، دسته می کرد و لبه های کناری آنها را ماهرانه می برید و تا می زد. لبه های صفحه ها را بر می گردانیدیم و با سریشم می چسبانیدیم. خمیر چسبنده ی آن زیر انگشت سر می خورد و کار را پیش می برد. وقتی نوبت به مجله های کوچک رسید، رضا آنها را ور انداز کرد و گفت:- آفرین ... اندازه ی اینها خیلی خوب است. برای پاکت سازی کوچک بسیار مناسب است. شروع به قیچی کردن مجله ها کرد. صدای قیچی توی ذهنم می پیچید. ایکاش قبل از آن می شد مجله ها را ورق زد و شعرهایش را خواند...به راه افتاده بودم. پاکت های کوچک درست می کردیم. تخمه فروش ها خریدارش بودند. درآمد خوبی بود. سه ماه تابستان مشغول بودیم. دستم راه افتاده بود. روزانه 8-7 کیلو پاکت درست می کردم.هفته ای به حجره حسن آقا می رفتم. دوست شده بودیم. مجله های کوچک را برای ما کنار می گذاشت. تا مرا می دید دسته های مجله را روی ترازو می گذاشت. تا فردا فرصت داشتم آنها را ورق بزنم قبل از آنکه به دم قیچی برسند بیشتر نوشته هایش را می خواندم. شب تا دیر وقت مشغول می شدم با داستان ها، لطیفه ها و شعرهایش. دوست خوبی بود. من بزرگ و بزرگ تر می شدم. فراموشش کردم. مسیر من و رضا جدا شد او درس را رها نمود. رفت سراغ تجارت...دنبال آرزوها افتادم. پی صداقت و ... اما گویا همه ی آرزو ها، صداقت ها ... در کودکی نهفته بود مجله ی دوران کودکی، در کودکی ماند و ما از آن دور شدیم. کاش می شد برمی گشتیم. به روزها و شب هایی که با قصه ها و شعرهایش به خواب می رفتم. رویای شیرین که تمامی نداشت. نوشته: ابوالفضل علی حسینی تنظیم برای تبیان: خرازی*********************************مطالب مرتبطقاب عکست به من لبخند می زند سفر به سرزمین آرزوها آخر هفته با جودی ابوت آهوی گمشده حرم زیباترین جای جهانه رویای تکراری ببخشید، شما؟





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 826]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن