واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بايدها و نبايدها درباره رمان
قبل از نوشتن رمانتان تعيين شخصيتهاي داستان، الزامي است. حداقل دو شخصيت برجسته در داستانتان خواهيد داشت. قهرمان مرد و قهرمان زن. که اساساً در کل داستان آن دو بر يکديگر تأثيرگذار خواهد بود و چگونگي تأثيرگذاري آن دو بر يکديگر را نتيجه داستان مشخص خواهد کرد. ميخواهيد اين دو شخصيت از ابتدا تا انتهاي داستان در عشق پايدار بمانند؟ يا اينکه ميخواهيد در ابتداي داستان به يکديگر عشق بورزند و سپس در انتها با کشمکش به جدايي برسند؟ زماني که اين دو شخصيت را انتخاب کرديد لازم است تا در مورد سن، ويژگيهاي شخصيتي و نامشان تصميمگيري کنيد.1. سنرفتارهاي مناسب سني در بسط دادن شخصيت در درجه اول اهميت هستند. به عنوان مثال اگر سن شخصيت زن را سنين نوجواني در نظر ميگيريد، بايد بدانيد که عکسالعمل او نسبت به موقعيتها متفاوت تر از اواخر سن بيست سالگياش است. اين مورد به همان اندازه در مورد شخصيت قهرمان مرد نيز صدق ميکند. در داستانهاي عاشقانه نوعاً سن قهرمان زن اوايل سن بيست سالگي در نظر گرفته ميشود. حال آنکه قهرمان مرد مسنتر است. اگر سن قهرمان مرد را بيست سالگي در نظر ميگيريد، نبايد او را يک شخص سرمايهدار و با نفوذ نشان دهيد. مگر اينکه به واسطه ارثيه ثروتمند شده باشد و اگر سن سي سالگي را برايش در نظر ميگيريد، نبايد او را در انجام فعاليتهايي نشان دهيد که نسبت به سنش نامعقول است. 2. ويژگيهاي شخصيتيدر داستانتان مستلزميد ويژگيهاي شخصيتي ممتازي را براي شخصيت اصلي در نظر بگيريد تا او را نسبت به شخصيتهاي ديگر داستان متمايز سازد. با متمايز ساختن شخصيتهاي اصلي از اشخاص ديگر داستان ميتوانيد هر نوع حالت يا موقعيت را بر اساس خصوصيات آنها خلق کنيد. بهطور نمونه در داستان ويژگيهاي شخصيتي در ميان رفتارها و ديالوگها (گفتگو با افراد ديگر) آشکار ميشود و گاهي اوقات در حين بازگويي داستان ممکن است آشکار شود که چطور فردي در آن سبک رفتاري در ميآيد.اگر با ويژگيهاي شخصيتي آشنا نيستيد ميتوانيد کتابهاي روانشناسي که اينگونه صفات را توصيف ميکنند، مطالعه کنيد. برخي از صفات شخصيتي عبارتند از: افراد درونگرا، برونگرا و يا افراطي از نوع شخصيتهاي ذکر شده و ... براي مثال يک شخص درونگرا در محيط اجتماعي، خجالتي ظاهر مي شود، زياد صحبت نميکند و از مکانهاي اجتماعي دوري مي کند. در حالي که يک شخص برونگرا، اجتماعي، صميمي و معمولا اهل معاشرت و مهماني است.
بسياري از خصوصيات رفتاري وجود دارد که مي توانيد براي قهرمان زن انتخاب کنيد. بهطور نمونه، يک زن رمانتيک اين خصوصيات را داراست: مهربان، فرهيخته، عاشق، خونگرم، مجرد، خوشگذران، دانا و جذاب. براي قهرمان مرد نيز حتي خصوصيات رفتاري ميتواند بيشتر از اين باشد و معمولا اين خصوصيات را داراست: مسن، قاطع، قدرتمند، مهربان، دستگير، مجرد، نجيب و خوش تيپ.بهطور معمول شما بايد شخصيتهاي متنوع و متعددي در داستانتان داشته باشيد. اما آگاه باشيد که شخصيتهاي کاملا بيعيب و نقص خلق کنيد. چون خوانندگان ترجيح ميدهند در مورد افراد واقعي بخوانند و در عين حال در همان لحظه مايلند کمي گريز بزنند. در حين خواندن داستان بعضي از فضاها را رها ميکنند و به سمت شخصيت مورد پسندشان بسط ميدهند تا آنها را به سمت رويداد سوق دهد. نويسنده نيز مجبور است بعضي از لغات را به شکل زيرکانهاي به کار ببرد تا چنين حادثه و رويدادي را تثبيت کند.البته خصوصيات رفتاري ديگري را نيز ميتوان در نظر گرفت، ممکن است قهرمان زن، شخصي لجوج و سر سخت باشد و به نصيحت ديگران گوش ندهد و يا ممکن است قهرمان مرد نسبت به هيچکس صادق نباشد. بنابراين جالب است که او شخصي محتاط و هوشيار باشد.زماني که در مورد ويژگيهاي هر شخصيت تصميم گيري کرديد، گام بعدي تخيل است. تخيل در مورد چگونگي عکس العمل آنها نسبت به موقعيتهاي تعيين شده است.براي مثال شخص بيفکر احتمالاً عکس العمل متفاوتي نسبت به شخص محتاط در يک موقعيت مشابه خواهد داشت. سعي کنيد خودتان را در جايگاه شخصيتتان قرار دهيد و آنچه را که آنها احساس خواهند کرد، احساس کنيد. وقتي قهرمان مرد و زن با هم صميمي مي شوند، ممکن است تا پايان داستان در بر طرف کردن معايبشان کمک کنند و در همان حال معايب و نقايص يکديگر را بپذيرند. البته کشمکشهايي در رسيدن به عشقشان وجود خواهد داشت. داستاني بدون کشمکش وجود دارد؟!آنها تا پايان داستان نقايص يکديگر را در زندگيشان ميفهمند و با اين حال نمي توانند بدون يکديگر زندگي کنند. زندگي بدون حضور ديگري معنا ندارد. مهم نيست به چه قيمتي آها ... عشق صادق و پاک! 3. نامها
زماني که سن و ويژگيهاي شخصيتي هر شخصيت را مشخص کرديد، لازم است نامي براي آنها انتخاب کنيد. اگر براي شخصيت مرد، صفت مبارز يا رهبر را در نظر داريد، نبايد نامي برايش انتخاب کنيد که جنس مونث به آن نام خوانده ميشود. مثل نام جين يا فرانسيس. همچنين بايد در مورد وضع ظاهر، منطقه يا ناحيه و دوره زماني که شخصيتها در آن هستند حساس باشيد. علاوه بر اين بايد بدانيد که نامهاي شخصيتهاي ديگر داستان نبايد بر نام قهرمانهاي داستان چيرگي يا برتري داشته باشد. 4. ساير ويژگيهازماني که شخصيتهاي اصلي را مشخص کرديد بايد در موارد افراد ديگري که ميخواهيد در داستان نقش داشته باشند، فکر کنيد. اينکه اين شخصيتها چه نقشي را در پيشبرد شخصيت قهرمانهاي اصلي ايفا ميکنند؟ اگر شما فردي را به داستان اضافه ميکنيد، فقط به اين علت که آن جنس مذکر يا مونث را دوست داريد، کافي نيست دوباره روي آن شخصيت فکر کنيد که چطور ميتواند در داستان مثمر ثمر باشد.ممکن است از طريق اين شخصيتها مواردي را بفهميد که براي قهرمانهاي اصلي مفيد باشد، سپس آنها را به داستانتان اضافه کنيد.ايجاد شخصيتهاي سطحي يا ظاهري نتيجه تمرکز کردن بر روي يکي از ابعاد شخصيت است. ويژگيهاي سطحي ميتواند روي هم رفته بد، خوب، خندهدار، غمگين و غيره باشد. البته اين موارد تزلزل زيادي در توصيفات ايجاد نميکنند. گاهي اوقات اين شخصيتها به يک رمان اضافه ميشوند تا شخصيت فرد ديگري را اثبات کنند. براي مثال يک شخصيت بد را در مقابل قهرماني که در مبارزه با او خوب ظاهر ميشود، قرار ميدهيم. صرفا هدف از داشتن شخصيت بد، خوب جلوه دادن قهرمان مرد است. سعي نکنيد تا ويژگي شخصيت بد را آن چنان بسط دهيد که بدي او را کمتر جلوه دهد. اگر چه در ادبيات اخير يکي از مواردي که بيشتر ديده ميشود ظاهر دلسوزانه افراد بد در انجام دادن کردارهاي بدشان است و در عين حال به هر طريقي شخصيت را بسط ميدهند تا احساس تأسف نسبت به آنها را در خواننده ايجاد کنند. 5. فرايند نوشتنزماني که در حال نوشتن هستيد، لازم نيست تماماً فکر کنيد. هميشه برگرديد و کارتان را براي اثبات و سازگاري در داستانتان بررسي کنيد. مطمئن شويد که اگر قهرمان در شروع داستان چشمهاي آبي دارد هنوز هم تا پايان داستان چشمهاي آبي خواهد داشت و غيره. قبل از نوشتن مطمئن شويد که شخصيتهاي داستان را خوب شناخته ايد. اگر اين طور نباشد در طول نوشتهتان عدم شناخت شما از شخصيتها معلوم خواهد شد. در کل داستان مستلزميد در توصيف اشخاص واقعي در تمامي مراحل درخششها و همچنين معايبشان دقت کنيد.
زماني که اولين چرک نويس رمان دختر ليپسيز را ميخواندم، فهميدم که بايد اندکي بيشتر و خيلي خوب درباره ايجاد شخصيتها توجه ميکردم. سپس فهميدم عمداً يک يا دو کاستي در رمانم داشتم. کاستهايي که به کشمکش در داستانم کمک ميکرد و در پيشرفت رمانم موثر بود.فرايند نهايي که در پايان به آن ميرسيد، شخصيتي است که خلق کرديد و يا آميختيد، شخصيتي کاملا جديد که با درسي که (خواننده) از داستان ميگيرد، با رشد دادن درون خود به سوي انسان بهتر شدن گام بر ميدارد. حال با خواندن اين متن شروع کنيد به نوشتن شخصيتهايتان و به آنها جان بدهيد.پتي اپوستيوليدز/ مباركه اسلامي فرتنظيم : بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]