واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: داستان جمشید از منظر عرفانقسمت اول:
جمشید یكی از پادشاهان اساطیری ایران است. او بهزعم زمرهای پسر صلبی طهمورث بود و فرقهای او را برادر طهمورث گویند و طایفهای برادرزاده گفتهاند. در زمان جهانداری وی ممالك عالم به كمال معموری و آبادانی رسید. بهزعم طایفهای از مورخان جمشید اول كسی است كه استنباط علم طب كرد. جمشید به قول طبری هفتصد سال و به عقیدة بعضی دیگر 617 سال به خداپرستی معتقد و ثابتقدم بود، آنگاه دعوی الوهیت كرد، ضحاك تازی لشكر بر سرش آورد و جمشید از مقاومت درمانده و فرار كرد. مدت سلطنت وی به قول اكثر مورخان هفتصد سال و حیاتش هزار سال بوده است. از جمله كتابهایی كه گزارشی از زندگی و روزگار جمشید به ما میدهد شاهنامة حكیم ابوالقاسم فردوسی است. بیشك از جملة داستانهای عرفانی شاهنامه داستان جمشید است. اگر از منظر و خاستگاه عارفان به این داستان بنگریم درمییابیم كه جمشید نماد سلیمان است آن هم سلیمانی كه همسویی آن با سلیمان مطرح شده در قرآن كمتر از همخوانی آن با سلیمان مذكور در كتاب مقدس و متون عرفانی است. به علت اینكه سلیمانی كه در قرآن مطرح شده است طبق اعتقاد مسلمانان پیغمبر است و معصوم، لذا خطایی از وی سر نمیزند. اما سلیمانی كه در كتاب مقدس معرفی شده پادشاهی است كه در نهایت امر، دچار شرك و انحراف از مسیر حق شده و به همین دلیل قدرت و دولتش از هم گسیخته و نابود میگردد.از نگاه عارفان سلیمان در عین اینكه ویژگیهای سلیمان پیامبر را دارد لیكن شخص خاصی نیست بلكه هر كسی كه در صراط حق گام بردارد و از عقل و اندیشة خویش به خوبی استفاده كند سلیمان است، علاوه بر این سلیمان پیامبر نیز از شأن و منزلت و حقیقت وجودی خود برخوردار است.در اینجا ما خلاصهای از داستان سلیمان را برای اطلاع بیشتر و دقیقتر طبق بیان هر یك از این سه (قرآن، كتاب مقدس و متون عرفانی) به طور جداگانه یادآور میشویم و در ادامه به داستان جمشید از منظر عرفان میپردازیم. سلیمان در بیان قرآنسلیمان در بیان قرآن پیامبری است كه علم و حكمت به او ارزانی شده. او مردی است كه جز خدا را پرستش نمیكند. با دو جن و انس در طاعت و تابع امر اوست وی زبان مرغان و دیگر حیوانات را میفهمد. باری مرتكب ترك اولی شده و توبه میكند. توبهاش نیز پذیرفته میشود. سلیمان در بیان كتاب مقدسسلیمان در بیان كتاب مقدس پادشاهی است دارای همسران متعدد و فراوان كه نهایتاً تحت تأثیر عقاید زنان خویش از راه یكتاپرستی به طور محسوس منحرف میشود و برای خدایان دیگر هم قربانی تقدیم میكند و میسوزاند، در حالیكه خداوند قبلاً او را از این كار پرهیز و نسبت به عواقب سوء آن هشدار داده است، سرانجام این خطای فاحش موجب سقوط و از بین رفتن سلطنت و حكومت وی میگردد. سلیمان در بیان متون عرفانی
سلیمان در بیان متون عرفانی نماد عقل و درایت است، نماد عقل و روحی است كه حاكم بر جهان است و از نعمت رحیمیت و رحمانیت خداوند برخوردار است و توانایی تبدیل صفات را دارد. نماد انسان كامل است. جمشید نماد سلیمان استبا توجه به مطالب فوق جای شك و تردید نمیماند كه در شاهنامه جمشید نماد سلیمان است چنانكه صاحب «شاهنامه آبشخور عارفان» نیز اشاره فرمودهاند؛ گرچه موضوع را خوب نشكافتهاند و لذا نتیجهای كه بایستی گرفته شود اخذ نمیشود. «جمشید نام پادشاهی است معروف كه در اول جم نام داشت یعنی سلطان و پادشاه بزرگ و سبب جمشید گفتن آن شد كه او سیر عالم میكرد، چون به آذربایجان رسید روزی بود كه آفتاب به نقطة اول حمل آمده بود، فرمود كه تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصعی بر سر نهاده بر آن تخت نشست، چون آفتاب طلوع كرد شعاع و پرتو آفتاب بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد و چون به زبان پهلوی شعاع را «شید» میگویند این لفظ را بر جم افزودند و جمشید گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی عظیم كردند و آن روز را نوروز نام نهادند»وی به عقیدة اكثر مورخان پسر طهمورث است كه طبق بیان شاهنامه : چو رفت از جهان نامور شهریار پسر شد به جای پدر نامدار گرانمایه جمشید، فرزند اوی كمر بسته و دل پر از پند اوی برآمد بر آن تخت فرخ پدر به رسم كیان بر سرش تاج زر زمانه برآسوده از داوری به فرمان او دیو و مرغ و پری منم گفت با «فرة ایزدی» همم شهریاری هم موبدی بدان را، ز بد، دست كوته كنم روان را سوی روشنی ره كنم فرّه ایزدی نماد حكمت و علم است«فرّه به معنای سعادت، شكوه و درخشش است. در ادبیات اوستایی و پهلوی فرّه با بركت، اقبال و خواسته مربوط است و در واقع رسیدن به بركت، اقبال و خواسته وابسته به داشتن فرّه است. اما فرّه بر اثر خویشكاری به دست میآید. اگر هر كسی، هر طبقه و هر قوم خویشكاری ورزد، یعنی به وظایف خویش و وظایف طبقه و قوم خود عمل كند. فرهمند میگردد و به سعادت و خواسته میرسد. اما فرّه نیرویی كیهانی و ایزدی نیز هست. فرّه سوزان، درخشان و روشنیبخش است. بدین روی، برمیآید كه فرّه باید نیرویی كیهانی و ایزدی باشد كه بر اثر خویشكاری ورزیدن مردم، به صورت قدرت، ثروت، موفقیت و جز آن بر زندگی مردم اثر میگذارد و شكل میپذیرد. از این نكته روشن میگردد كه خویشكاری رابط این نیروی كیهانی و جهان انسانی است. انسان میتواند دارای فرّه باشد یا نباشد و حتی اگر كسی فرّه را بدست آورد، ممكن است آن را از دست بدهد.»از منظر عرفان فره ایزدی در حقیقت همان حكمت یا عقل و علم داوری است كه به جمشید (نماد سلیمان) اعطا شده است. چنانكه در قرآن آمده است «و كلّاً آتیناه حكماً و علماً» یعنی ما به داوود و سلیمان حكم (مقام حكمرانی و قضاوت) و علم را بخشیدیم.
بر همین اساس جمشید بر نفس خویش غالب شده و به قول معروف امیر خویشتن خویش میشود. او چهار گروه را به عنوان چهار ستون اصلی پیكرة انسانی و یا جامعة انسانی انتخاب كرده و هر یك را در محل مناسب خود، كه به تعبیری اجرای عدالت با درایت كامل است، به كار گرفت و به اطاعت از خود، درآورد. ادامه دارد .... یدالله قائم پناهتنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]