واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تأملی در مقوله زیباشناختی طنز
بسیاری از ما كم یا بیش با مفاهیمی چون طنز، طنزآمیز، مزاح، مطایبه، مفاكهه، مضحكه، مضحك، هزل، هجو، فكاهی، لطیفه، بذلهگویی، شوخمنشی، ریشخند، كاریكاتور، كمدی، كمیك و یا اصطلاحات و مفاهیم فراوان دیگر از این دست آشنا هستیم. این اصطلاحات و مفاهیم ذوقی و زیباشناختی به نوع خاصی از تجربه و رابطه ما با رویدادها، واقعیتها و یا بطور كلی «چیزها» اطلاق شده و دلالت میكنند كه سرشتی عمیقاً انسانی و عاطفی داشته وطیف گستردهای از كنشها و واكنشهای ذوقی و هنری و زیباشناختی و حالات روحی و رفتارهای ما را در موقعیتهای خاص در خود گرفته و بیان كرده و باز نمودهاند.طیف دیگری از اصطلاحات و مفاهیم را میشناسیم كه آنها نیز ماهیتی انسانی داشته و گرانبار از عواطف انسانی، حالات روحی، كنشهای ذهنی و ذوقی و تجربیات عمیق بشری ما از رویدادها و و واقعیتها هستند. مفاهیمی چون تراژدی، تراژیك، درام، دراماتیك، تعزیه، مرثیه، سوگواره، سوگناك، تألمانگیز، غمناك همه دلالت بر سنخ دیگری از تجربیات و كنشها، واكنشهای بشری ما از «چیزها» میكنند.هم مقوله زیباشناختی كمیك (The Aesthetic Category of Comic)، هم مقوله زیباشناختی تراژیك (The Aesthetic Category of Tragic) به رغم تقابلی كه میانشان احساس میشود چه بسا در پارهای موارد با یكدیگر نیز تلاقی كردهاند. هر دو مقوله به دلیل ماهیت بشریشان دلالت بر دو تجربه مشترك بشری ما نیز از این منظر دارند. مشترك به این معنا كه وقتی آنها را با مقولههای دیگر به ویژه مقوله زباشناختی جمال، جلال و یا لطف و ظرافت و ملاحت و ... مقایسه میكنیم، سرشت بشری مقوله زیباشناختی كمیك یا طنز و تراژیك را به لحاظ نظری ملموس و مدللتر میتوان توضیح داد و فهمید. برای مثال وقتی از زیبایی، طراوت و شادابی شكوفههای درختان گلابی و گیلاس و بادام در بهار و لطافت و نرمی و شفافیت و درخشندگی سرخی گلبرگهای شقایق و وسعت و بیكرانگی و عظمت آسمان و یا هیبت و سنگینی حركات حساب شده شیر نر سخن میگوییم، مراد ما این است كه هم آن زیبایی شكوفههای بهاری، هم این لطف و لطافت سرخی گونههای شقایق، هم آن جلالت پر شكوه آسمان وهم این حركت گامهای سنگین و مهابت نگاه شیر بیرون از ما در عالمی كه در آن سكنا گزیدهایم، واقعاً و حقیقتاً وجود دارند. در قرآن نیز به صراحت به این نكته اشاره شده است. بشنوید: «افلا ینظرون الی الابل كیف خلقت. و الی السماء كیف رفعت، و الی الجبال كیف نصبت و ...»1 لیكن وقتی از گریه ابر، خنده گل،اشك مهتاب، داغ شقایق و ناله مرغ حق سخن گفتهایم مراد این نیست كه آنها واقعاً در بیرون از ما وجود دارند؛ بلكه ذهن ما، ذوق و ذائقه، قوه تخیل و زبان ما آنها را فراخوانده تا مجازاً تأثیرات، تألمات، قبض و بسط روحی و حالات عاطفی ما را كه واقعاًً تجربه شده و حقیقاً وجود دارند بیان كنند. بشر با همین تشخیص و انسانوارگی، انسانی دیدن و انسانی كردن و انسانی نمایاندن واقعیتها و پدیدارهای عالم سعی ورزیده و در پارهای موارد نیز موفق شده رابطهای زنده عاطفی و بازیگرانهتر با جهان و واقعیتهای آن برقرار كند. نظامهای اسطورهای و آیینی تفكر بشر عهد باستان مشحون از چنین تشخصها و گرانبار از انسانوارگیهای عالم و پدیدارهای آن است. البته در تجربههای عرفانی و اشرافی و روحانی و معنوی پخته و پروردهتر، «هستی» و جهان آفرینش من حیث هستی و آفریشن، زنده و هوشمند پذیرفته و زیسته و تجربه می شود. انسان عارف با روح هستی مأنوس بوده و رابطهاش با آفرینش همدلانه و محرمان و صمیمانه و عاشقانه است. جان او با جان هستی یگانه و زبان او با زبان آفرینش همنواست. به تعبیر مولوی:نطق آب و نطق خاك و نطق گل هست محسوس حواس اهل دل
نقد، تحلیل، شناخت، داوری و فهم نظری ماهیت مقوله زیباشناختی طنز یا كمیك به دلیل آن كه تنها در عالم بشری ما تجربه شده و اتفاق افتاده و قرینه آن را در بیرون نمییابیم در قیاس با دیگر مقولهها كه قرینههای بیرونی فراوان دارند، هم برای فیلسوفان هنر و ذوق و زیباشناختی، هم برای عالمان رشتههایی كه تمایل داشتهاند سرشت هستی و چیستی خنده و ماهیت انبساط روحی و شعف و شادیای كه آثار كمیك و طنز آمیز در روان و رفتار و وجدان ما برمیانگیخته و به وجود میآوردهاند توضیح دهنددشواریهای فراوانی را درپی داشته است. ماهیت آثار كمیك یا مقوله زیباشناختی طنز و تأثیری كه بر روان و رفتار و عواطف انسانی ما مینهاده از همان عهد باستان توجه و حساسیت متفكران آن دوره را به خود معطوف كرده بود. از اشارات افلاطون گرفته و مباحث تفصیلیتر ارسطو در كتاب شعراش تا نقدها و تحلیلها و مطالعات و مشاهدات تجربیتر عالمان دوره جدید، مسئله هستی و چیستی خنده و لبخند از یك سو و تجربه و تأثیرات ما از آثار كمیك و طنزآمیز و ماهیت مقوله زیباشناختی كمیك همچنان از جمله موضوعات سؤالخیز، مناقشه افكن و بحثانگیز به قوت خود باقی است.خنده، لبخند، شعف و شادی عاطفی و انبساط روحی هر چند فینفسه طنز و كمیك نیستند لیكن با آن مناسبت جدی و خویشاوندی عمیق و ربط وثیق دارند. در میان حجم عظیم مسئلههای ریز و درشتی كه عالمان و فیلسوفان هنر و زیباشناختی در نقد و تحلیل مقوله زیباشناختی طنز و كمیك مطرح كردهاند اساسیتر از همه مربوط میشود به ماهیت مقوله زیباشناختی كمیك و آثار طنزآمیز و طیفهای گسترده آن. به این معنا كه این مقوله و آثار متعلق و منسوب و مرتبط با آن چه ویژگیها و تمایزهایی در قیاس با دیگر مقولهها دارند كه به ایجاد نوعی احساس، حالات عاطفی و انبساط روحی خاص در مخاطب میشوند؟ امنیت خاطری كه در آن هیچ شكلی از ترس را احساس نكردهایم یا تلاقی اصل تقابل؟ فروپاشی نظم و بینظمی دور از انتظار كه مخاطرهای را به دنبال نداشته است؟ و یا آن تلاقی و تداخل و اجماع خلاف آمد یا پارادوكس عناصر متناقض و چیدمان و تركیب اجزاء متضاد؟تداخل و تلاقی خنده و طنز، تداخل و تلاقی مسئلههای مطرح شده درباره هستی و چیستی خنده و ماهیت آثار كمیك و طنزامیز را نیز در میان متفكران روزگار ما به دنبال داشتهاست. واقعیت این است كه مقوله كمیك و طنز یك پدیده چند وجهی، پیچیده، توبرتو و مركب است3 سیسرون ، بطور كلی هر توضیحی را درباره خنده، نابسنده و اساساً خنده را به لحاظ نظری یك مسئله حل ناشدنی میپندارد.4 اتفاقی نیست كه نقدها، تحلیلها و داوریهای فیلسوفان دوره جدید از كانت و شوپنهاور و بودلر و برگسون و نیچه گرفته تا لالو ، لیپس و پایانوتچوس و دیگران درباره ماهیت خنده و مقوله زیباشناختی طنز بسیار متفاوت و ضد و نقیض بوده است. از طرفی تلاقی و تداخل مقولههای زیبا شناختی و همچنین خصلت سیال، مركب و پیچیده و متنوع و متلون و چندگون تجربههای زیباشناختی ما از چیزها به گونهای است كه نمی توان خطكش بركف گرفت و آنها را كاملاً از هم تفكیك كرد و میانشان حصار كشید. به رغم همه، در اینجا به پارهای از ویژگیهای مقوله زیباشناختی طنز و كمیك به اجمال، كوتاه و فهرستوار اشاره میكنیم.
الف) اصل تقابل:به هر میزان كه مقوله زیباشناختی جمال و صور جمالی را در اعتدال، توازن، تناسب، تقارن و نظم هندسی (Techtonic ordr) اجزا زیسته و تجربه كردهایم و مقوله زیباشناختی جلال را در تقابل نیروها و تركیب پیكروار (Organic composition) یا وحدت ارگانیك اجزا شاهد بوده و یافتهایم، همینطور چنین تقابلی را در مقوله زیباشناختی و آثار تراژیك احساس كرده و شاهد بودهایم، در مقوله زیباشناختی كمیك و آثار طنز آمیز نیز نوع خاصی از تقابل را میتوان ردیابی كرد. در مقوله زیباشناختی جلال و صور جلالی تقابل میان امر حقیر و كهتر و ضعیف و محدود با قدرت و بیكرانگی و امر نامحدود، سرانجام با برشدن امرحقیر وضعیف به بام قدرت و فضای بیكرانه و امر نامحدود، نوعی احساس شكوه، عظمت، آرامش و امنیت خاطر سرشار از وقار و متانت در ما برانگیخته میشود كه بر احساس ترس و تشویش در مشاهده و مواجهه نخستین فائق میآید. به دیگر سخن جذب فرجامین جای دفع آغازین را گرفته و در شكوه اجلالی مستغرق میشویم. در مقوله زیباشناختی تراژیك نیز چنین تقابلی را در كشمكش و تنش میان نیروهایی كه بر صحنه ظاهر میشوند احساس كرده و زیستهایم. كشمكش و تنش میان نیروهایی كه هر دو مدعی حقانیت و احقاق حق خویشاند؛ یا نیروهای نابرابر و نامتعادلی كه رویاروی یكدیگر ایستادهاند. یك قهرمان در برابر یك جهان در رویارویی با سرنوشت محتوم. در اینجا نیز مشاهده تقابل نیروها نهایتاًً به نوعی پالایش درون و یا به تعبیر ارسطویی ، «كاتارسیس» میانجامد و جایی تأثیرات سنگین نخستین را میگیرد. در مقوله زیباشناسی طنز و آثار كمیك نیز با نوع دیگری از اصل تقابل به طریق دیگر رویارو میشویم. تقابل میان امر حقیر و ضعیف و كوچك و فوقالعاده محدود با امر نیرومندی كه گویی هیچكدام در جایگاه واقعی خود نیستند و دوست داریم یكی به زیر كشنده و دیگری دور از انتظار و بطرز پارادوكس بر شود و چنین نیز میشود. ادبیات ما و جهان گرانبار از چنین تقابلهای طنزآمیز و پارادوكسال است. موش و گربه عبید زاكانی تقابل میان شاه و تلخك و دلقك زیرك دربار، آثیار ماندگار و بازیهای مسحوركننده چارلیچاپلین در دوره جدید و موارد مشابه بسیار دیگر از نمونههای بارز اصل تقابل در مقوله زیباشناسی طنز است. ب) اصول نظمشكنی: فرو ریختن ناگهانی و پارادوكسال نظمها البته نظمی كه فروپاشی آن مایه تشویش نشده و زیانآور نباشد نیز از جمله مواردی است كه در مقوله زیبا چنین توضیح میدهد: «فكاهی و لطیفه هر دو نمایانگر شكسته شدن حریم نظماند، یعنی نمایانگر وضعیتی غیرممكن، معنایی دو پهلو و حالتی تناقضآمیز. گاه انسانی است كه به نظرمان همچون مترسك یا عروسك خیمه شببازی میآید، گاه برخورد غیرمنتظرهای است با یك تابو و گاه خطایی لفظی است كه از روی دستپاچگی ابراز شده است گاه كلمه یا جملهای است دو پهلو كه معنایی پنهانی در خود داشته و گاه بهتزدگی در برابر یك استدلال است كه به رغم منطقی بودن، كاملاٌ عكس مدعا را ثابت میكند. گاه اغراقی طنزآمیز است كه موجب خندهدار شدن چیزی شده و گاه فاصله فاحشی است میان تعبیری نارسا و موضوعی پراهمیت. در گیومه طنز، هجو یا بذلهگویی قرار گرفتن صریح یا ضمنی اوضاع و احوالی كه با آن مانوس هستیم، دنیای ما را از پاشنهای كه اغالب به طور نامحسسو بر آن میچرخد خارج میكند؛ در چنین وضعیتی به ریشخند گرفتن خود یا شوخطبعی گوینده میتواند به تماشاگر نیز سرایت كند و او را نسبت به فاصله موضوع با خودش هر چه بیشتر مطمئن سازد».5
ج) اصل تلاقی پارادوكسال عناصر متضاد و متناقض: تلاقی، تداخل، اجماع خلاف آمد عناصر متناقض و نیروهای متضاد كه عقلاً نامقبول و منطقاً باطلاند در مقوله زیباشناسی طنز و آثار كمیك به اوج خود میرسند و همین حضور عناصر متضاد و متناقض از عقلانیت و منطق و هندسه و نظم متداول چیرگی ذوق و سروری خیال را بر كرسی خرد عرف مینشانند. د) احساس امنیت خاطر و نبود ترس: تقابلها، نظمشكنیها و تلاقی پارادوكسال نیروهای متضاد و متناقض در عرصه مقوله زیباشناسی طنز و آثار كمیك تجربه لحظه یا لحظاتی را در ما برمیانگیزند كه تنش جای خود را به آرامش، تشویش به امنیت خاطر و سنگینی به سبكساری داده و نوع خاصی از فراموشی كه در آن در نهایت به نوع دیگری از بیداری نیز میتواند بیانجامد، با خود به همراه دارد.خلاصه سخن آن كه مقوله زیباشناختی طنز و آثار كمیك و طیف گسترده صور آن و مناسبت و خویشاوندیاش با خنده و همچنین با دیگر مقولهها از جمله مباحث سنگین و موضوعات مناقشهانگیز و سوالخیز در میان متفكران روزگار ما بوده است. آنچه در نوشتار حاضر به طریق بسیار فشرده و كوتاه گفته شد چونان حلقه كوچكی است از سلسله بیپایان مسئلهها و موضوعات و بحثها و مناقشهها، وصفها و تعریفها، نظرها و منظرها، تفسیرها و تقریرهای پیشنهاد و ارائه شده درباره هستی و چیستی طنز و آثار كمیك.پینوشتها :1- قرآن مجید، سوره غاشیه، آیات 19-172- مثنوی معنوی، نیكلسون، تهران، علیاكبر علمی، چاپ دوم 1364، ج اول، د. اول، ص 202، ب 2279.3- Papanautsous, E (1976) Aesthetic, Athen"s (Ikaros) P: 2924- Ibid, 2925- دیركس، هانس، انسانشناسی فلسفی، ترجمه محمدرضا بهشتی، تهران، انتشارات هرمس 1380، ص35.حكمت الله ملاصالحی تهیه و تنظیم : زهره سمیعی - تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]