واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: كتاب «بحران دنياي متجدد» نوشته رنه گنون، با ترجمه حسن عزيزي امسال به همت انتشارات حكمت در اختيار علاقهمندان قرار گرفته است. در اين اثر توضيح داده شده است اصطلاحاتي كه سنتگرايان براي بيان حقايق اساسي سنتهاي مختلف به كار ميبرند، معناي اصلي خود را از دست دادهاند. هنگامي كه گنون اين اثر را نوشت، بر اين عقيده بود كه هيچ ترميم ممكني وجود ندارد و از فاجعه آخرالزمان گريزي نيست، وانگهي آنچه از يك جنبه ممكن است بدبيني دنيايي تلقي شود، از جنبه ديگر مانند خوشبيني آسماني جلوهگر ميشود، زيرا پايان يك دور نشانه تكميل آن و استقرار مجدد نظم حقيقي است. معلومات سنتي راه را براي برداشتهايي باز ميكند كه عميقتر و گستردهتر است و بكلي با كوششهاي مختلف در فلسفه تاريخ كه بسيار مورد علاقه نويسندگان متجدد است، تفاوت دارد. به نظر نگارنده، تا زماني كه تمدنهاي سنتي هم در غرب و هم در شرق وجود داشتند هيچ دليلي براي تقابل ميان شرق و غرب وجود نداشت، چون تقابل فقط تا جايي كه به غرب متجدد مربوط ميشود معنا دارد و در اين تقابل بيشتر مقابله دو ذهنيت است تا بين دو امر جغرافيايي كه حدودشان كم و بيش به روشني مشخص است. نويسنده در مبحث شناخت و عمل با تفضيل بيشتري يكي از جنبههاي اصلي تقابلي را كه اكنون ميان ذهنيتهاي شرقي و غربي وجود دارد و به بيان كليتر با تقابل ميان ديدگاه سنتي و ضدسنتي تطبيق ميكند، مورد بررسي قرار ميدهد. با توجه به بررسيهاي نويسنده، اين نتيجه دريافت ميشود در تمدنهايي كه ماهيت سنتي دارند، شهود عقلاني بنياد همه چيز است و به عبارت ديگر اساس اين تمدنها را دكترينهاي مابعدالطبيعي تشكيل ميدهد و همه چيز يا به صورت نتايج يا به صورت كاربردها در مراتب مختلف واقعيت حادث، به آن مربوط است. نويسنده در فصل فردگرايي شرح ميدهد كه منظور از كلمه فردگرايي، انكار هر اصلي بالاتر از فرديت و متعاقب آن تقليل تمدن با همه شاخههايش به عناصر منحصر انساني است. فردگرايي ويژگي مشخص نظرگاه دنيوي آن است. نويسنده در اين كتاب قصد ندارد به نظرگاه اجتماعي تاكيد خاصي كند، زيرا از آنجا كه اين نظرگاه كاربرد نسبتا دوري از اصول بنيادي را نشان ميدهد و فقط به نحو غيرمستقيم مورد توجه ماست، در هيچ شرايطي ممكن نيست كه حوزهاي باشد تا هرگونه تجديد سازمان دنياي متجدد بتواند از آن شروع شود. در مبحث تمدن مادي، نويسنده شرح ميدهد كه معاني متفاوتي از كلمه ماترياليسم ميتوان برداشت كرد، چون اگر از آن به عنوان ويژگي دنياي معاصر استفاده كنيم، كساني كه ادعا ميكنند بسيار متجدد هستند بدون اين كه خود را به نحوي ماترياليست بدانند، مسلما اعتراض خواهند كرد. در آخرين بخش كتاب درباره هجوم غرب ميخوانيم. اين حقيقت دارد كه هجومهاي غرب چيز جديدي نيست، اما آنها تاكنون به تسلط كم و بيش وحشيانه بر اقوام محدود بوده و اثرات آن از حوزه سياست و اقتصاد فراتر نرفته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11821]