واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم:نوجواني دوره پيچيده اي از رشد انسان است که بين کودکي و بزرگسالي قرار دارد. به همين دليل نوجواني غالبا يک دوره انتقالي تلقي مي شود. دوره نوجواني دوراني است که در آن کسب هويت ، کسب استقلال عاطفي و مالي از والدين ، برقراري رابطه اثربخش با همسالان ، بالغ شدن و آمادگي براي انتخاب شغل صورت مي گيرد. نوجوانان از نظر جهاني بالغ تر از نظر توانايي شناختي ماهرتر، از نظر شخصي کامل تر و منسجم تر و از نظر اجتماعي مهارتهاي اثربخش تري را پيدا مي کنند. در اين دوران که همراه با تغييرات جسمي و جنسي مي باشد. تحولات زيادي روي مي دهد. تغييرات روي داده تاثير بسيار زيادي در شخصيت فرد مي گذارد. در صورتي که نوجوان بتواند از اين مرحله به نحو مناسبي عبور کند و به مرحله بعدي يعني جواني برسد به شخصيتي منسجم تر دست پيدا مي کند، در غير اين صورت به شخصيتي از هم پاشيده تبديل خواهد شد. از آنجا که اين دوران را دوران طوفان و فشار مي نامند مسائل مختلف باعث مي شود؛ نوجوان به يک شخصيت رشديافته و يا رشد نيافته تبديل شود. با وجودي که نوجوانان در مقابل هيچ يک از اختلالات رفتاري مصونيت ندارند. ولي پاره اي از اختلالات رفتاري و نابهنجاري رواني در بين آنها شيوع مي يابد. يکي از اين اختلالات شايع اختلال هاي تغذيه اي است. از آنجا که بسياري از تغييرات بدني در دوره نوجواني صورت مي گيرد، بسياري از نوجوانان براي صفات بدني احساس خجالت و کمرويي مي کنند. اکثر نوجوانان درباره رشد وضعيت بدني خود حساسيت نشان مي دهند. جذابيت بدني ، تيپ ، صورت ظاهري ، وزن بدن و زمان وقوع هر يک از ويژگي هاي جسمي و مقايسه خود با ساير نوجوانان براي هر دختر و پسري حائز اهميت است. يکي از جذابيت هابي بدني «چاق يا لاغر بودن» است که ممکن است منبع نگراني براي نوجوان باشد که واکنش عاطفي نوجوان به آن بر رشد هويت و شخصيت ، ارتباطات اجتماعي و رفتارهاي اجتماعي نوجوانان تاثير مي گذارد.نوجوان تصور ذهني خاصي از بدن خويش پيدا مي کند، اين تصوير ذهني يا تصويري که فرد از خود در آينه مي بيند متفاوت است و شامل برداشت بدني همراه با برداشت ذهني است و هرگونه نقص بدني ، برداشت ذهني نوجوان را از بدن خويش مختل مي کند روانش شناسي بنام کولب ، تصوير ذهني را به درک بدني و فهم بدني تقسيم نموده است. درک بدني عبارت از برداشتي است که فرد از بدن خويش دارد و فهم بدني مربوط به دروني ساختن احساساتي است که فرد در مورد شخصيت خود از داخل و خارج کسب مي کند.همه افراد علي الخصوص نوجوانان دوست دارند تصوير مثبتي از ظاهر و شخصيتشان نزد ديگران داشته باشند. بسياري از نوجوانان بالاخص دختران ظاهر طبيعي بدنشان را دوست ندارند و مي خواهند از هر طريق ممکن خود را مطابق الگوهاي خاص لاغري افراطي به عنوان حالت جسمي ايده آل تغيير دهند. بسياري از نوجوانان به دليل بي نظمي در خورد و خوراک دستخوش اضافه وزن يا کم وزني مي شوند. اما پس از مدتي اکثريت آنان به يک وزن مطلوب رسيده و از طريق ورزش يا رژيم غذايي آن را حفظ مي کنند. متاسفانه برخي از نوجوانان به دليل پرخوري مبتلا به فربهي مي شوند. در ساير موارد رژيم غذايي طولاني و مفرط ممکن است به نحوي منجر به کم شدن وزن شود و اصرار به داشتن بدني متناسب و ايده آل و گرفتن رژيم هاي افراطي و خطرناک مي تواند زندگي نوجوان را تهديد کند که اين وضعيت را بي اشتهايي عصبي گويند. بي اشتهايي به معني فقدان ميل به غذا و تحريک پذيري و البته به معناي عصبي بودن است بنابراين اين اختلال را مي توان روان رنجوري فقدان اشتها ناميد. بي اشتهايي عصبي يک اختلال رواني مي باشد که طي آن فرد علي رغم گرسنگي از خوردن غذا به حد کافي امتناع مي کند و وزن زيادي کم مي کند. معمولا اين بيماري به دنبال رژيم گرفتن عادي آغاز مي شود و در اين شرايط فرد علي رغم لاغري زياد تصور معوجي از بدن خود دارد و خود را چاق تر از حد طبيعي و واقعي خود مي داند. احتمال وقوع اين بيماري در دختران نوجوان طبقه متوسط و بالا شايعتر است تا پسران. افراد روان بي اشتها حدي را براي وزن خود تعيين مي کنند که به مراتب پايين تر از حد قابل قبول براي هم سنها و هم قدهاي آنهاست و غالبا وزن بدنشان به 15درصد کمتر از وزن طبيعي مي رسد. والدين غالبا از شروع اين بيماري متعجب مي شوند زيرا فرزندشان هميشه «بهنجار» به نظر مي رسيده است. بزرگسالاني که دچاراين بيماري هستند در دوران کودکي بچه هاي خيلي خوبي بوده اند ساکت ، مطيع و هميشه وابسته و مشتاق جلب رضايت ديگران بوده اند. غالب آنان دانش آموزان خوبي بوده اند. وقتي به اين پديده به دقت مي نگريم ، متوجه خواهيم شد که غالب نوجوانان بي اشتها، دست کم به طور ناخودآگاه ، احساس مي کنند که به آنان اين اجازه داده نشده که عهده دار زندگي خود باشند و نتوانسته اند از خود هويتي بيابند. شايد اين واکنشي است که به صورت نيازي وسواس آميز به کنترل همه جوانب زندگي ظاهر مي شود، به خصوص کنترل بدن خودشان. در عين حال ممکن است احساس کنند که نمي توانند خود را با تغييرات ناشي از بلوغ جنسي تطبيق دهند. اجتناب مفرط از خوردن غذا که ممکن است باعث قطع قاعدگي در دختران شود و جلوي بروز خصوصيات ثانوي جنسي را بگيرد، شايد به طور ناخودآگاه وسيله اي باشد که نوجوان براي اجتناب از بزرگ شدن از آن استفاده مي کند. علل اختلال بي اشتهايي رواني اين اختلال معمولا تحت تاثير عوامل مختلفي ايجاد مي شود. اين عوامل را مي توان تحت عنوان فشارهاي فرهنگي و اجتماعي ، عوامل زيست شناختي و عوامل روان شناختي طبقه بندي کرد. عوامل روان شناختي اختلالات خوردن اغلب نشانه اي از وجود مشکلاتي از قبيل کمال گرايي ، فقدان مهارتهاي ابراز وجود و يا پايين بودن و احساس ارزشمندي است. از سوي ديگر برخي از اختلالات رواني همچون افسردگي مي تواند در ايجاد اختلالهاي تغذيه موثر باشند. عوارض ناشي از ابتلا به اختلال بي اشتهايي رواني پوکي استخوان ، بي خوابي ، عصبي بودن ، توقف قاعدگي در دختران ، بيماري هاي قلبي ، کاهش حرارت بدن و فشار خون ، لرزش بدن ، خشکي پوست ، دست و پاهاي سرد، مشکلات گوارشي ، کم مويي و ساير بيماري هاي مرگبار همچون خودکشي به علت عزت نفس پايين. درمان اختلال هيچ داروي مشخصي وجود ندارد که تاثير آن بر اين بيماري قطعي باشد اما دو رويکرد عمده در درمان روان شناختي اين بيماري مطرح مي باشد. رفتار درمانگري و خانواده درماني. در درمان اين بيماري بايد تلاش کرد که نگرش فرد نسبت به خود تغيير کند تا با مشکلات شخصي و عاطفي خود به صورت منطقي برخورد نمايد و سعي نمايد تا با کمک مشاوران و درمانگران مجرب مشکل خود را حل کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 486]