واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علائم بي اشتهايي رواني را بشناسيم سال هاست کارشناسان نسبت به شيوع اختلالات تغذيه در کشور هشدار مي دهند. اين هشدارها به علت پيچيده تر شدن اين اختلالات و پيوند آن ها با اختلالات رواني بايد جدي گرفته شود. نمي توان از الگوي صحيح تغذيه و راه هاي پيش گيري از چاقي که پديده ناميمون زندگي شهري است، سخن گفت اما از آن سو اختلالات خوردن را ناديده گرفت. چه بهتر که اطلاعات مردم را از اين اختلالات که طيف وسيعي را در بر مي گيرد، بالا ببريم تا بهتر بتوانند به رژيم غذايي ايده آل و سبک زندگي دلخواه دست پيدا کنند. در اين مطلب به بي اشتهايي رواني که يکي از اختلالات نسبتا رايج در کشور ماست، مي پردازيم و با يکي از کارشناسان تغذيه در اين باره به گفت و گو مي نشينيم. دکتر حميدرضا فرشچي متخصص تغذيه از انگلستان درباره بي اشتهايي رواني به خراسان چنين مي گويد: يکي از مشکلاتي که در بسياري از جوامع ازجمله ايران شيوع پيدا کرده، اختلالات خوردن است. اين اختلالات که تحت عنوان eating disorder از آن ياد مي شود از يک طرف مي تواند به پرخوري عصبي و از طرفي به بي اشتهايي عصبي تبديل شود.افراد ۲ سر اين طيف به دليل مسائل رواني يا به پرخوري بيش از حد گرايش پيدا مي کنند يا دچار بي اشتهايي شديد مي شوند. درباره بي اشتهايي عصبي بايد گفت که افراد مبتلا به اين عارضه معمولا بسيار لاغر هستند، از خوردن هراس دارند يا نگاه واقع بينانه اي نسبت به وزنشان ندارند. با اين که وزن فرد ممکن است از وزن طبيعي پايين تر باشد اما تصور فرد اين است که وزنش بالاست و رژيم هاي سخت براي کاهش وزن را ادامه مي دهد. عده اي ممکن است بيشتر دچار اين عارضه شوند ازجمله کساني که سابقه اضافه وزن داشته اند اما با کنترل وزن و رژيم موفق شده اند که به وزن ايده آل برسند. با اين وجود هم چنان عقيده دارند که وزنشان هنوز بالاست. همين طور برخي از افرادي که حد تعادل وزن خود را قطعي نمي دانند و احساس مي کنند هر قدر وزنشان کم باشد، بهتر است، دچار بي اشتهايي رواني مي شوند.افرادي هم که تحت فشارهاي اجتماعي براي لاغر شدن هستند مثل بازيگران و هنرمندان در خطر معرض ابتلا به اين اختلال قرار دارند، افرادي که تحت تاثير برداشت هاي ديگران هستند، مقرراتي اند، به افکار وسواسي مبتلا هستند، کمال گرا و ايده آل طلب اند و در مجموع به اختلالات عصبي دچار هستند، ممکن است به بي اشتهايي رواني مبتلا شوند.دکتر فرشچي درباره علائم بيماري مي گويد: کاهش بيش از ۱۰ درصد وزن بدن ،کمتر بودن نمايه توده بدني، اجتناب بيمارگونه از غذاخوردن، ترس وسواس گونه از چاقي، علاقه و وابستگي به گرفتن رژيم سخت وتصور نادرست نسبت به اندام اولين علائم اين اختلال در فرد است.هم چنين در اين افراد اختلال بدشکلي بدن(disorder Dysmorphic body) قابل مشاهده است. در اين اختلال فرد از ظاهر و شکل و شمايل بدن خود اظهار نارضايتي مي کند. يعني ديدگاه دروني فرد از ظاهر خودش ارتباط مستقيمي با اختلالات خوردن دارد.به عنوان مثال فردي قسمت خاصي از بدنش را بزرگ تر مي بيند در حالي که اين قسمت کاملا متناسب است، نکته اين جاست که وقتي فردي تصور خوبي از ظاهرش نداشته باشد، عملکرد اجتماعي، فردي و حتي شغلي اش تحت تاثير قرار مي گيرد و اين امر به اضطراب و افسردگي فرد مي انجامد.اين اختلال باعث مي شود فرد هر کاري براي کاهش وزن بکند، استفاده از داروهاي ملين و مدر، داروهاي تبليغاتي خطرناک و استفراغ هاي عمدي، فقط چند مورد است. اين اختلال در صورت تداوم مي تواند به سوءتغذيه ، پوکي استخوان و در خانم ها قاعدگي هاي نامنظم يا توقف کامل آن، بي نظمي ضربان قلب، اختلالات دستگاه گوارش، پوست و مو بينجامد.هم چنين در برخي اختلالات حرارتي قابل تحمل نبودن سرما يا گرما گزارش مي شود.نکته اين جاست که همان طور که چاقي يک بيماري است، بي اشتهايي رواني نيز انسان را با اختلالات متعدد و بي شمار رو به رو مي کند.در اين ميان نقش خانواده چه در ايجاد آن و چه در کنترل بسيار اساسي است. خانواده اي که همواره فرزندان خود را براي کنترل يا کاهش وزن تحت فشار قرار مي دهند در واقع زمينه ابتلاي آن ها را به اين اختلال طي سال هاي بعد زندگي فراهم مي کنند. از طرف ديگر خانواده هايي که به بدغذايي فرزندشان در دوران نوجواني اهميت نمي دهند هم کار اشتباهي مي کنند.تصور کنيد دختر نوجواني که يک رژيم نادرست غذايي را شروع کرده است، نبايد اجازه داشته باشد آن را ادامه دهد.از آن جا که در ريشه يابي علل بيماري بي اشتهايي رواني به عوامل روان شناختي هم چون عزت نفس پايين، احساس بي کفايتي يا نداشتن کنترل بر زندگي، افسردگي، اضطراب و خشم برخورد مي کنيم، براي درمان آن روان درماني بسيار کارآمد است.در واقع مراحل درمان با کمک يک تيم شامل روان شناس و متخصص تغذيه پي گيري مي شود.از آن جا که سير بيماري مزمن است نمي توان اميد به درمان زودرس داشت. بلکه بايد تلاش کرد در طول زمان عادت هاي تغذيه اي نادرست فرد تصحيح شود.هم چنين بسياري از مبتلايان احساس مي کنند که مستحق نعمت ها و خوشي هاي زندگي نيستند و نمي توانند از مواهب زندگي لذت ببرند. بنابراين با شروع درمان و دوره هاي روان درماني فرد اندک اندک به انعطاف پذيري شناختي مي رسد و تلاش مي کند با تغيير الگوهاي قبلي به سلامتي و لذت بردن از زندگي فکر کند، البته در اين زمينه بايد به عوامل محيطي و اجتماعي تاثيرگذار در بروز اين اختلال نيز اشاره کرد. تبليغ بي رويه لاغري در گرايش زنان و دختران به گرفتن رژيم هاي سخت و چشم پوشي از برخي مواهب و نعمت ها نقش چشمگيري دارد. بنابراين تغيير اين الگوها و خط مشي رسانه ها مي تواند در حل بسياري از اين معضلات و پيامدهاي ناشي از آن کارساز باشد.
منبع:تبيان زنجان ارسال توسط کاربر محترم سایت : mohamadaminsh /ج
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]