محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826555157
دلم براي تمام كودكيم تنگ شده
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دلم براي تكتك همشاگرديهايم تنگ شده... دلم مدرسه ميخواهد، كيف، كتاب، نيمكت، تخته، مداد قرمز... دلم براي شيطنتهاي آن روزگار ميتپد... براي هل دادنها، براي نشستن در ميز اول كلاس... كوله پشتيام را با تمام دغدغههاي آن روزگار ميخواهم... كوله پشتي امروز برايم سنگيني ميكند، از اين همه بزرگشدن در هراسم... به گزارش خبرنگار سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، وبلاگ ها در آغاز مهر از مهر و احساسات كودكانهشان ميگويند، از رفتن به مدرسه يا بازگشت به گذشته اي كه خاطراتش يادآور دنياي پاكشان است: دوران خوش کودکي گذشت و خوشيها و شاديهاي کودکانه را به نهان خانهي ذهنمان فرستاد و در چشم بر هم زدني شيطنتهاي بچه گانهمان را در بقچهي سر نوشت پيچيديم و رهسپار دنياي ياسها و نسترنها شديم. دنيايي که سالهاي سال نشستن پشت نيمکتهاي کلاس درس را به دنبال داشت و باورهاي كودكيمان به بي خيالي محض گره خورده بود. اکنون پس از آن روزها، تنها و تنها خاطرات زيباي مهر و مدرسه پا برجاست، خاطراتي دل انگيز و ما با ياد روزهاي گذشته خوشيم و با خاطراتمان تا به ابد آشتي خواهيم کرد... وبلاگي به نشاني http://boghz1.blogfa.com اين گونه از الفباي سبز كوكي ميگويد : «دلم براي عطر کتابهاي تازه..... دلم براي گلهاي روي جلد کتابها که هر سال يکي به آن اضافه مي شد... دلم براي مقنعه سفيد با مانتو و شلوار طوسي ...دلم براي باز آمد بوي ماه مدرسه....دلم براي اضطراب آمدن اول مهر و بي خوابي هايش.....دلم براي گريه بچه ها در اولين روز مدرسه... دلم براي دفترهايي که اولين روز مدرسه مي دادند... دلم براي جلد کردن کتاب...دلم براي لقمه هاي نان و پنير...دلم براي شيطنت هاي در راه...دلم براي مداد رنگي هاي قد و نيم قد......دلم براي پاکي دفتر نقاشي و گم شدن در آن.....دلم براي دختري با موهاي پريشان توي دفتر نقاشي، خورشيد هميشه خندان،آسمان هميشه آبي، زمين هميشه سبز،کوههاي هميشه قهوه اي، ابرهاي هميشه آبي،آبشار هميشه جاري .... دلم براي خط کشيدن هاي دفتر با خودکار مشکي و قرمز...دلم براي مداد قرمز.....دلم براي جمع شدن وسط کلاس دور سطل آشغال....دلم براي پاكکن هاي جوهري... دلم براي تراش هاي شمشير نشان....دلم براي گونيا و نقاله و پرگار... دلم براي جامدادي...دلم براي تخته پاكکن....دلم براي گچ هاي رنگي کنار تخته... دلم براي اولين زنگ مدرسه....دلم براي واکسن اول دبستان... دلم براي سر صف ايستادن ها.... دلم براي خانم مدير .... دلم براي قرآن هاي اول صف.... دلم براي خواندن سرود ايران اول هفته... دلم براي آش و حلوا هاي نذري مدرسه....دلم براي مبصر شدن ....دلم براي از خوب ، از بد... دلم براي ضربدر و ستاره....دلم براي ترس از سوال معلم...دلم براي صد آفرين....دلم براي بيست داخل دفتر با خودکار قرمز... دلم براي کارت آفرين... دلم براي اينکه خوش خط تر بنويس...دلم براي جمعه ها و درس هاي شنبه...دلم براي ديدن هزار باره کيف براي جانگذاشتن کتاب و دفتر... دلم براي جا مدادي...دلم براي ميز و نيمکت... دلم براي جاکتابي زير ميزها... دلم براي ليوانهاي آبي که فلوت داشت... دلم براي پيک نوروزي....دلم براي دفتر انشاء... دلم براي املا نوشتن.... دلم براي زنگ ورزش....دلم براي زنگ تفريح ...دلم براي عمو زنجير باف بازي کردن ها...دلم براي دختره اينجا نشسته... دلم براي ليلي کردن...دلم براي فوتبال بازي کردن... دلم براي چشم گذاشتن روي ديوار....دلم براي شهر بازي کردن هاي روي تخته...دلم براي دعا کردن براي نيامدن معلم...دلم براي اردو رفتن...دلم براي ساعتهاي باراني...دلم براي بارانها و خيس شدن کودکي .... دلم براي تمرين هاي حل نکرده و اضطراب آن ....دلم براي روزنامه ديواري درست کردن...دلم براي تزئين کلاس... دلم براي دوستي هايي که قد عرض حياط مدرسه بود......دلم براي خنده هاي معلم و عصبانيتش....دلم براي خط کش دست ناظم... دلم براي مادر مدرسه، باباي مدرسه .... دلم براي کارنامه....دلم براي نمره انضباط....دلم براي مهر قبول خرداد...دلم براي خودم.... دلم براي دغدغه و آرزو هايم...دلم براي صميميت سيال کودکي ام تنگ شده....نمي دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند، کودکي ام را جا گذاشتم. کسي آن سوي حصار نيست کودکي ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟" وبلاگي به نشاني http://peikeilam.blogfa.com هم ميگويد: "به همراه باد پاييزي بوي مهر از لابهلاي برگهاي خزان زده به مشام ميخورد و تداعيگر دوران دبستان براي هر فرد باسوادي است كه در چنين ماهي قدم به صحن مقدس مدرسه گذارده است. براي اين نسل هم، مهر تداعيگر دوراني از گذشته و حال براي كساني خواهد بود كه به مدرسه ميروند و اما آن نوباوهگاني كه براي اولين بار پا به صحن مدرسه گذاردهاند. اينك مهري ديگر كه سرآغاز فصلي جديد از زندگي تعداد زيادي از انسانهاست از راه ميرسد تا دانشآموزان را در كلاسهاي درس پذيرا باشد و دوباره اميد و دانايي را در آنان زنده كند. در كنار اين دانشآموزان صف اولينها به چشم ميخورد كه پدران و مادران را در كنار خود دارند. آنها قدم به جايگاهي نهادهاند كه فصل ديگري براي آنها محسوب ميشود و تاكنون چنين در زندگي استقلال نداشتهاند. مهر كه همواره مملو از مهر معلم در صحن مدرسه است فضاي درس و دانش را عطرآگين نموده و اشك شوق را در ديدگان پدران و مادران جاري ساخته است. كمكم صحن مدرسه خالي ميشود و فرزندان از پدران و مادران جدا و هر يك براي اولينبار تنها راه زندگي روزمره را طي ميكنند. پدر و مادر راهي كسب و كار و زندگي خود و فرزند آنان راهي كلاسهاي درس ميشود تا در آغوش گرم و پرمهر معلم جاي بگيرد." در وبلاگ ديگري به نشاني http://postmaster.blogfa.com آمده است: "مدتهاست که بوي مدرسه ميآيد، نوستالژي همکلاسي و حياط و برگهاي زرد پاييز... قلبم فشرده است... چه دور است سالهاي خوش بي خبري، روزهاي برفي زمستان و دستکش هاي خيس پشمي... بچه ها خوش بمانيد..." در وبلاگ ديگري هم به نشاني http://voroojakhaye-70di.blogfa.com آمده است: "تابستون هم تموم شد وجاي خودشو به پاييز داد. اونوقتها که کوچک تر بودم از نيمه شهريور دلم شروع به تاپ تاپ مي کرد تا اين که بالاخره روز اول مهر ازراه مي رسيد .اول مهر روز شنيدن صداي زنگ مدرسه، روز ديدار دوستان قديمي، روز آمدن باد و خش خش برگ ها و بالاخره روز رنگارنگ شدن طبيعت. البته روز اول مهر با همه قشنگي هاش دلشوره و دلواپسي هم داشتم ولي بعد از اين که پا به مدرسه مي گذاشتم و هيا هوي مدرسه و بچه ها را مي ديدم يک دفعه همه چيز قشنگ مي شد. يادش بخير..." وبلاگ ديگري در مطلبي با عنوان"مدرسه بزرگتر" به نشاني http://azad 313.blogfa.com درباره همزماني آغاز سال تحصيلي با جنگ تحميلي آورده است: "كتابهايت را مرتب كرده اي، مثل لباسهايت. كيفت آماده است و كيفت هم كوك است. آن سوتر خواهرت هم مانتو و مقنعه اش را اتو كرد و با شادي كيف و كتاب هايش را آماده كرد براي فردا. پدر و مادرت هم در شادي شما شريك بودند، هرچند يك اندوه هم در پس زمينه نگاه شان به چشم مي خورد. اندوهي كه تو نمي دانستي چيست. شايد هم نمي خواستي. آخر قرار بود، فردا به مدرسه بروي و امروز سومين روزي بود كه به پيشواز اول مهر بعد از نماز صبح نمي خوابيدي و به وسايل مدرسه ات مي رسيدي، انگار مي خواستي عقربه هاي ساعت زودتر بچرخند تا زودتر به فردا برسند اما ... اما، يك صداي وحشتناك، صداي جغدهاي شومي كه روي شهر سايه انداختند، سايه انداختند و بمب، بمب و ويراني، ويراني و ... آغاز جنگ. به كيف و كتاب هايت نگاه مي كني و تو ميپرسي پس مدرسه ... فردا ... و پاسخت را پدر ميدهد، از همين امروز، قبل از فردا. بايد به مدرسه برويم، تو، خواهرت، مادرت، من و همه ما مردم ايران بايد به مدرسه جنگ برويم. بايد درس جهاد بخوانيم، آن هم نه پشت نيمكت، بلكه پشت سنگر ... تو كتابهايت را با حسرت نگاه ميكني، انگار كتابها هم با بغض به تو نگاه ميكنند، درست مثل كتابهاي خواهرت، مثل نگاه مادرت ... از دور صداي بمب و گلوله و انفجار مي آيد و صداي آژير آمبولانس ها ... پدرت مي خواهد بيرون برود، تو هم برمي خيزي و با او همراه مي شوي، پا به كوچه كه مي گذاري حس مي كني در خرمشهر، حالا، حالاها، مدرسه اي باز نخواهد شد، جز مدرسه جبهه، تو هم همراه پدرت نامت را در اين مدرسه مي نويسي، مثل خيلي از بچه هاي ديگر. جنگ آغاز شده است، صداي شوم گلوله هاي عراقي از هرجا به گوش مي رسد و تو ديگر فرصت آموزش ديدن هم نداري، همه آموختن ها را بايد در ميدان عمل ياد بگيري. اين را هم خودت مي فهمي و هم پدرت يادآور مي شود .... به مسجد جامع خرمشهر كه مي رسي، خيلي از بچه ها را ميبيني و خيلي از پدرها را حتي خيلي از مادرها را هم. معلمهايت هم هستند، جبر جنگ، آنها را از بحث جبر و مثلثات به مثلث «زندگي، جنگ، ايستادگي» كشانده است. معلم ادبيات و نقاشي و معارف و رياضي هم هستند، همه هستند..." در وبلاگي به نشاني http://sahel-e-salamat.blogfa.com آمده است: "پاييز آمد. پاييز هزار رنگ، پاييز رنگ رنگ که غم مي نشاند بردلم. خزان را برنمي تابم و حتي رنگارنگي اش را نشان عدم صداقت و فراموشي يکدلي ميدانم. اگر نبود لذت زنگ مدرسه و کودکان شاد و پر انرژي که روز اول به سمت مدرسه مي روند، اين روز اول هميشه غمناک مي ماند. پاييز آمد تا پاييزي ديگر در عمرمان به چشم ببينيم و بر خزان عمر رفته افسوسي دو چندان بخوريم. پس نه آمدن پاييز که آمدن مهر مهربان، خوشآمد دارد برايم." وبلاگ ديگري به نشاني http://0322.blogfa.com در مطلبي با عنوان"مهرها،درمهرماه زنده مي شوند..." نوشته است: "روز اول مهر، صبح قشنگي دارد.انگار زمين خانه ها سبزشده اند. نونهالان خانواده ها ،شکوفه کرده اند.شکوفههاي مهري که بهار را چه بي صبرانه چشم به راه بوده اند . هم آنها که همه دنياشان يک دست لباس نو ويک کيف ومداد ودفتر است. دراين روز، گويي هوا هم خوبترشده است ؛ازبس که باران مهرباني درآسمان مدرسه ها ميبارد.اين روز، فرصتي براي يک طلوع جاويدان است.بهانه اي براي نوشتن برسرسطر زندگي.روزي که ذهن کوچک آن همه کودک معصوم دربين راه مدرسه،پرازسوال وآسمان دلشان پرازصداي بال مي شود.آرزوي سبزشان،آموختن پرواز وبه خويشتن رسيدن است. مهرماه، يادآورتمام ديروزهاي کودکي ماست. روزهايي که بعد از زنگ کلاس سايربچه ها،تازه اول آشنايي ما کلاس اولي ها بود.روزهايي که به بازي وخنده گذشت.«قايم باشک»،«گرگم وگله مي برم» و...اکنون اگرچه ازآن ايام دورشدهايم اما هنوز هم سرگرم بازي هستيم.تنها تفاوتش اين است که حال همه چيز جدي شده است.مثلاالان اگر کسي گرگ شد، يک گرگ واقعي مي شود.ديگراگر کسي دربازي سوخت،واقعا دلش وشايد زندگي اش هم مي سوزد. آن روزها فقط با کساني که دوست بوديم ،بازي مي کرديم.الان اما مجبوريم با همه وحتي کساني که دوستشان نداريم، بازي کنيم. بازيهايي که در آنها کمتر با هم و بيشتر به هم ميخنديم." انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]
صفحات پیشنهادی
دلم براي تمام كودكيم تنگ شده
دلم براي تمام كودكيم تنگ شده-دلم براي تكتك همشاگرديهايم تنگ شده... دلم مدرسه ميخواهد، كيف، كتاب، نيمكت، تخته، مداد قرمز... دلم براي شيطنتهاي آن روزگار ميتپد.
دلم براي تمام كودكيم تنگ شده-دلم براي تكتك همشاگرديهايم تنگ شده... دلم مدرسه ميخواهد، كيف، كتاب، نيمكت، تخته، مداد قرمز... دلم براي شيطنتهاي آن روزگار ميتپد.
سوپ خامهای اسفناج
سوپ خامهاي اسفناج · نخريدن خودرو، داغ دل زن را تازه كرد · پشت پرده پرخوری · دلم براي تمام كودكيم تنگ شده · بركرانهی صحیفهی سجادیه: 4- توبه ... بهبود وضعيت جسماني ...
سوپ خامهاي اسفناج · نخريدن خودرو، داغ دل زن را تازه كرد · پشت پرده پرخوری · دلم براي تمام كودكيم تنگ شده · بركرانهی صحیفهی سجادیه: 4- توبه ... بهبود وضعيت جسماني ...
بركرانهی صحیفهی سجادیه: 4- توبه
سوپ خامهاي اسفناج · نخريدن خودرو، داغ دل زن را تازه كرد · پشت پرده پرخوری · دلم براي تمام كودكيم تنگ شده · بركرانهی صحیفهی سجادیه: 4- توبه ... بهبود وضعيت جسماني ...
سوپ خامهاي اسفناج · نخريدن خودرو، داغ دل زن را تازه كرد · پشت پرده پرخوری · دلم براي تمام كودكيم تنگ شده · بركرانهی صحیفهی سجادیه: 4- توبه ... بهبود وضعيت جسماني ...
يوكيا آمانو كيست؟
"يوكيا آمانو " كيست؟ دلم براي تمام كودكيم تنگ شده · 30 تا 50 درصد افراد مصروع دچار مشکلات روانپزشکی می شوند · علیپور: دادکان را من به فدراسیون فوتبال معرفی .
"يوكيا آمانو " كيست؟ دلم براي تمام كودكيم تنگ شده · 30 تا 50 درصد افراد مصروع دچار مشکلات روانپزشکی می شوند · علیپور: دادکان را من به فدراسیون فوتبال معرفی .
.com ::: بنويس «مهرباني، شوق آموختن»؛
دلم براي تمام كودكيم تنگ شده دلم براي اينکه خوش خط تر بنويس. ... مهر كه همواره مملو از مهر معلم در صحن مدرسه است فضاي درس و دانش را عطرآگين نموده و اشك شوق را در ...
دلم براي تمام كودكيم تنگ شده دلم براي اينکه خوش خط تر بنويس. ... مهر كه همواره مملو از مهر معلم در صحن مدرسه است فضاي درس و دانش را عطرآگين نموده و اشك شوق را در ...
بيا كودك شويم...
بيا كودك شويم، مثل تمام آن روزهاي خواب و خرگوش. ... بيا كودك شويم، مثل تمام آن روزهاي خواب و خرگوش. ... خوب نگاه كن، ما هنوز محتاجيم به نقاشيهاي كودكيمان كه ساده ميكرد زندگي را در يك مربع كج و ... دلم براي آن روزها كه نمي فهميدم خيلي چيزها را تنگ شده است.
بيا كودك شويم، مثل تمام آن روزهاي خواب و خرگوش. ... بيا كودك شويم، مثل تمام آن روزهاي خواب و خرگوش. ... خوب نگاه كن، ما هنوز محتاجيم به نقاشيهاي كودكيمان كه ساده ميكرد زندگي را در يك مربع كج و ... دلم براي آن روزها كه نمي فهميدم خيلي چيزها را تنگ شده است.
من یوسفم پدر
آسمان و دریا آسمان را به دریا خواهم داد تا دختر پروانهمادری برای خویش نقاشی کند. ... در ترانه مادر از زبان زندانی فلسطینی که برای مادرش دل تنگ شده می خوانیم *:برای نانهای مادرم دلم تنگ است و برای قهوه اشو نوازششبزرگ شدن کودکیم روزی بر سینه روزی دیگر عاشقم زندگانی راچراکه چون ... قيمت تمام شده ماشين هاي توليدي ايران چقدر است؟
آسمان و دریا آسمان را به دریا خواهم داد تا دختر پروانهمادری برای خویش نقاشی کند. ... در ترانه مادر از زبان زندانی فلسطینی که برای مادرش دل تنگ شده می خوانیم *:برای نانهای مادرم دلم تنگ است و برای قهوه اشو نوازششبزرگ شدن کودکیم روزی بر سینه روزی دیگر عاشقم زندگانی راچراکه چون ... قيمت تمام شده ماشين هاي توليدي ايران چقدر است؟
روز پدر/ بار دگر زنده شد، كودكيام پشت در...
فراموشي كه مي آيد دل آدمي مي گيرد، دلت برايت گذشته ات، براي نوازش هاي مادرانه مادر و براي ... بزرگ كه مي شوي، فراموش كه مي كني، دلت براي زلالي كودكي ات تنگ مي شود، براي صفاي ... و امروز، يكي از همان روزهايي كه به گفته ديگران بزرگ شده ام اما در انديشه خود، ... ما، كاهش دردت نداد بار دگر زنده شد كودكيم پشت در خانه ما منتظر، چشم به راه پدر.
فراموشي كه مي آيد دل آدمي مي گيرد، دلت برايت گذشته ات، براي نوازش هاي مادرانه مادر و براي ... بزرگ كه مي شوي، فراموش كه مي كني، دلت براي زلالي كودكي ات تنگ مي شود، براي صفاي ... و امروز، يكي از همان روزهايي كه به گفته ديگران بزرگ شده ام اما در انديشه خود، ... ما، كاهش دردت نداد بار دگر زنده شد كودكيم پشت در خانه ما منتظر، چشم به راه پدر.
درسهایی از زندگی
که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي آموخته ام . ... دلم می خواهد مثل کابوس های فراموش شده کودکیم یادت را به دست باد بسپارم . .... هرچه قفس تنگ تر باشد ، طعم آزادی شیرین تر است ؟
که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي آموخته ام . ... دلم می خواهد مثل کابوس های فراموش شده کودکیم یادت را به دست باد بسپارم . .... هرچه قفس تنگ تر باشد ، طعم آزادی شیرین تر است ؟
گفتوگو با نگاراستخر،مجري برنامه كودك
اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب ... در دوران كودكي چند شخصيت براي خودمان ساخته بوديم كه در نقش آنها ساعتها بازي ميكرديم. ... من ميگيرند و حتي تكهكلامهايش را تكرار ميكنند و ميگويند كه دلشان برايش تنگ شده است. ... و رفتارش همه يواشيواش شكل ميگيرند و تو با آن زندگي ميكني و دلت برايش تنگ ميشود.
اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب ... در دوران كودكي چند شخصيت براي خودمان ساخته بوديم كه در نقش آنها ساعتها بازي ميكرديم. ... من ميگيرند و حتي تكهكلامهايش را تكرار ميكنند و ميگويند كه دلشان برايش تنگ شده است. ... و رفتارش همه يواشيواش شكل ميگيرند و تو با آن زندگي ميكني و دلت برايش تنگ ميشود.
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها