تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص): طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804085843




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ورود بدون س‍‍‍‍‍ؤال ممنوع


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهری-فضاي داغ جشنواره فكري جوانانه «جاي پا» با ماجراي گروگانگيري دانشگاه تهران داغ‌تر هم شد. حروف اول عبارت «ج‌وان اي‌راني پ رسش ا مروزي» را به هم بچسبانيد. چسبانديد؟ خب، مي‌بينيد كه از آن يك – جاي پا – ي درست و حسابي در مي‌آيد؛ «جاي پايي» كه يك جشنواره فكري جوانانه است توي چله تابستان، همزمان با هفته جوان؛ جشنواره اي كه يك افتتاحيه اكشن و هيجاني، هم تابلوش كرد و هم يك تكان اساسي به آن داد. در جريان هستيد كه؟ گروگانگيري را مي‌گوييم ديگر؛‌ همان گروگانگيري 500نفره در تالار ابن سيناي دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران. اما جالب اينجا بود كه همان روز اگر به دبيرخانه جشنواره تلفن مي‌زديد و از لغو يا تغيير برنامه‌هايش مي‌پرسيديد، پاسخ مي‌دادند «كدام گروگانگيري آقا جان؟! يك شوخي بيشتر نبود. ما بيدي نيستيم كه با اين بادها بلرزيم كه!»؛ يعني «جاي پا»‌با خوبي و خوشي، حدود 60 كلاس و كارگاه آموزشي‌اش را برگزار كرد و 40تايي از اساتيد حوزه و دانشگاه را رودرروي 800-700 تا دانشجو قرار داد. آخرش هم يك اختتاميه بتركان با حضور رئيس قوه‌قضائيه و شهردار تهران داشت كه باروبنديل‌اش را با يك خاطره خوش جمع كرد تا سال‌هاي آينده كه دوباره جاي پايش پيدا شود. ما هم گفتيم جاي پايي از آنها و حاشيه‌هايشان را توي همشهري جوان داشته باشيم. اگر اولين پوسترها و فرم‌هاي جاي پا را در 3-2 ماه قبل ديده باشيد، 2 چيز بيشتر از همه برايتان جلب توجه كرده است؛ يكي صورت سؤالاتي است كه تلاش شده هم تحريك‌آميز و رغبت‌برانگيز باشد و هم با ادبياتي نو مطرح شود؛ مثل «گليم آزادي را چقدر بزرگ ببافيم؟»، «آيا بدبيني‌هاي ما آبياري مي‌شوند؟»، «آزادي كالايي لوكس يا حياتي؟»، «نمره عينكم در تشخيص حق از باطل چند است؟»، «در شطرنج دهكده جهاني، جوان ايراني چگونه بازي مي كند؟» و.... و ديگر تاكيد بر يك شخصيت محوري انقلاب و تاكيدهاي او؛ يعني شهيد بهشتي. آن موقع مرحله ثبت‌نام اوليه بود و عناوين كلي و صورت مسئله‌ها بود كه جذبت مي‌كرد؛ جوري كه 5هزار نفري مشتري جمع كرد و مسئولان جشنواره را مجبور كرد 1500 نفري را كه در اولويت ثبت‌نام بودند، انتخاب كنند. آنها هم بايد 2هزار تومان مي‌گذاشتند توي جيبشان و حضوري مي‌رفتند براي ثبت‌نام . 30مرداد، افتتاحيه جشنواره بود؛ خيلي از اساتيدي كه به اين راحتي‌ها گيرشان نمي‌آوري، اسمشان توي فهرست بود؛ پناهيان، زيباكلام، گلزاري، شاه حسيني، مرادي، بهشتي، فياض‌بخش، غفوري‌فرد، فياض و طباطبايي و خيلي ديگر از آدم‌هاي مشهور سياسي و اساتيد حوزه و دانشگاه. همه چيز براي يك بحث داغ فكري تابستاني مهيا بود كه آقاي گروگانگير داغ‌ترش هم كرد. كار او مقداري برنامه مراسم را خراب مي‌كند و خيلي از مشتري‌ها را مي‌پراند؛ طوري كه آمار روز اولي‌ها به 680 نفر مي‌رسد. البته كم‌كم آنهايي كه خيالشان راحت شده بود كه به خير گذشته، برگشتند و تعدادي هم تازه آمدند و ثبت‌نام كردند. مسئولان همايش هم سعي كردند از اين سنگي كه توي چاه افتاده، يك فرصت بسازند و خود اين ماجراي گروگانگيري را بكنند يك سوژه فكري. آنها علاوه بر ارائه بهترين مقالات و تحليل‌ها و گزارش‌ها درباره اين حادثه، براي بهترين فيلم‌هايي كه حاضران در سالن با تلفن‌هاي همراهشان گرفته بودند، جايزه گذاشتند. به اين ترتيب كلكسيون مسابقات مقاله‌نويسي و گزارش و كاريكاتور در ارتباط با موضوعات مراسم كامل شد. كلاس‌هاي جشنواره در 6 گروه مختلف و روزي 3 جلسه برگزار مي‌شد. هر دانشجو بايد در يكي از گروه‌ها ثبت نام و از اساتيد آن استفاده مي‌كرد. براي آنهايي هم كه حضور فعال در بيش از 90 درصد كلاس‌ها داشتند، گواهي پايان دوره در نظر گرفته شده بود. هرچند قرار بود هركسي در گروهي كه ثبت نام كرده شركت كند اما گاهي جذابيت يك استاد يا موضوع، جدول ليگ را به هم مي‌ريخت. مثلا در كلاس‌هاي «مديريت ارتباط با جنس مخالف» و «ازدواج؛ ابهام‌ها و راهكارها»‌ي دكتر گلزاري، جمعيت از 195 نفر هم گذشته بود و حتي بعضي‌ها كه صندلي به‌شان نرسيده بود و از كلاس ديگري هم نتوانسته بودند صندلي بلند كنند، ترجيح داده بودند روي زمين كار را دنبال كنند ولي بي‌خيال نشوند. چيزي كه دوره را مفيدتر هم كرد، فضاي عمومي كارگاهي بود كه با مشاركت فعال دانشجويان و پرسش و پاسخ‌هاي متعدد همراه بود و معمولا استاد نيم ساعتي بعد از كلاس هم دستش بند بود. اين هم ناگفته نماند كه اختتاميه دوره، يك روز زودتر از برنامه اوليه برگزار شد تا رئيس قوه قضاييه هم امكان حضور داشته باشد. لابد منتظر حاشيه‌ها هم هستيد. پس اين چند مورد را داشته باشيد؛ پذيرايي روزانه جشنواره فقط ناهارهاي ظهرش بود- برخلاف خيلي از سمينارها كه بين هر نيم ساعت سخنراني 2 ساعت پذيرايي چرب و چيلي دارند- كه تازه آنجا هم بايد براي دريافت قاشق و چنگال يك بار مصرف 25 تومان پياده مي‌شدي. هديه روز جوان هم فقط به آنهايي كه كارت داشتند داده مي‌شد؛ هديه بي‌نظيري شامل 3 تا كارت مشترك ورزش شهروندي كه هر كدامشان هزار تومان ارزش داشت و به جوانان انگيزه ورزش و سلامتي و دوري از اعتياد و از اين جور چيزها مي‌داد. از همه اينها كه بگذريم، حتما دست‌تان آمده كه توي كادر اجرايي و مسئولان اين جشنواره تا چشم كار مي‌كرد فقط جوان مي‌ديدي؛ جوان‌هايي كه هركدامشان همه مدل كاري مي‌كردند تا يك «جاي پاي» درست و حسابي‌ روي مغز هم سن و سال‌هايشان بماند. حرف‌هاي دبير محتوايي جشنواره دبير محتوايي «جاي پا» يك خانم است؛ خانمي كه توي خواباندن گردو خاك داستان گروگانگيري نقش اول را داشته. وقتي ما با خانم محمدزاده صحبت كرديم، خودش هم با تعجب و حيرت از كاري كه كرده برايمان گفت. ويژگي جاي پا چيست؟ جاي پا جشنواره‌‌اي است كه تا حالا سابقه نداشته؛‌ يعني هيچ وقت مستقيما جوان و دانشجو و سؤالات‌اش موضوع و دغدغه يك جشنواره چند روزه نبوده و اساتيدي كه حق مشاوره بعضي از آنها ساعتي 80 هزار تومان است، براي پاسخ به نيازهاي مستقيم جوان دعوت نشده‌اند تا مستقيما و رو در رو به پرسش جوان پاسخ بدهند. هدفتان از اين جشنواره چه بوده؟ ما مي‌خواستيم ذهن جوان، چند روزي در اوقات فراغت تابستاني قلقلك داده شود. ما مي‌خواستيم جوان بفهمد كه اولا سؤال دارد؛ ثانيا بداند كساني به فكر او و سؤالات‌اش هستند تا دلگرم شود و ثالثا باور كند كه خودش هم بايد در كنار اين نهادها و آدم‌ها براي سؤالات‌اش دنبال جواب باشد. يعني مي‌گوييد جوان‌هاي ما سؤالات‌‌شان را جدي نمي‌گيرند؟ ببينيد، اين يك واقعيت خيلي ناراحت كننده است كه جوان‌هاي ما نسبت به 10 سال پيش خيلي منفعلند. انگار براي خيلي از جوان‌هاي ما همه چيز شوخي شده است. بعضي آنها هيچ چيز را جدي نمي‌گيرند. وسط معركه گروگانگيري هر اتفاقي مي‌افتاد، بيشتر جمعيت مي‌زدند زير خنده. انگار احساس مي‌كردند يك بازي كودكانه است، در حالي كه آن موقع ما نمي‌‌دانستيم با يك آدمكش خطرناك طرفيم يا يك بيمار رواني. همين طور جمعيت تكه مي‌انداختند و مي‌خنديدند؛ البته نه خنده‌اي از سر تعقل بلكه از روي بي‌خيالي. حالا از كجا فهميديد سؤالات جوان‌ها همين‌هاست؟ ما براي فهميدن سؤالات و موضوعات ونيازها خيلي زحمت كشيديم. حتي برايمان مهم بود كه سؤالات با يك ادبيات نو و در عين حال متعادل مطرح شود كه جوان احساس كند به او توجه شده، نه اينكه فكر كند شعورش درنظر گرفته نشده.مثلا اگر به اساتيد ما دقت كنيد، وزن اساتيد و مباحث روان‌شناسي خيلي زياد است. ما حدود 10 استاد مستقيم و غير مستقيم در اين حوزه دعوت كرده‌ايم. همكاري نهادها و سازمان‌ها چطور بوده؟ من خيلي دلم مي‌خواست همه نهادهاي فرهنگي در اين كار مشاركت مي‌كردند. آخر اين درد كل مملكت ماست و انجام چنين كارهايي وظيفه همه است. اما انگار خيلي‌ها از انجام كارهاي جديد و نو مي‌ترسند. به جاي اينكه خيلي‌ها خودشان با كله بيايند و مشاركت كنند، پس مي‌زدند. البته موقعي كه كار را برايشان توضيح مي‌داديم، همه ‌از كار تعريف مي‌كردند ولي خيلي‌هايشان عملا در بوروكراسي اداري هيچ كاري نمي‌كردند. يك ماه طول مي‌كشيد تا مسئول روابط عمومي توجيه شود و قول همكاري بدهد، بعد مي‌گفت با آقاي فلاني هماهنگ كنيد. از آن به بعد آقاي فلاني ديگر در دسترس نبود و موبايل‌اش را جواب نمي‌داد و كار را راه نمي‌انداخت و... از اين نمونه‌ها خيلي بود من مي‌ترسم شما چاپ كنيد، بعد به نهادها بر بخورد و ديگر براي سال‌هاي بعد هم كمك نكنند. اين كار را ادامه مي‌دهيد؟ كار كه قرار است ادامه داشته باشد؛ يعني خود كار امسال ما را سر ذوق آورد. ما كه خودمان دائما توي فضاي دانشگاهي بوده‌ايم، از روز اول ثبت‌نام متوجه شديم كه فضاي دانشگاهي را خوب نمي‌شناسيم چون حجم ارتباط ما را شوكه كرد. از گروگانگيري هم بگوييد، شنيديم نقش شما خيلي مؤثر بوده. نقش خدا از من خيلي موثرتر و مهم‌تر بود. اصلا اين اتفاق باعث شد كه من خودم را بهتر بشناسم. من آنجا كاملا تنها بودم. همه همكاران بيرون سالن بودند. فقط پسر شهيد بهشتي توي سالن بود كه آرام و ساكت نشسته بود و چيزي نمي‌گفت. من خيلي ترسيدم. استرس فوق‌العاده زيادي هم داشتم چون احساس مي‌كردم كه نسبت به جمع هم مسئولم. يكباره تجربه سال 74 دانشكده فني جلوي چشمم آمد. آنجا هم درگيري شد (البته با صندلي نه با كلاش!) و همه هجوم بردند به سمت در سالن شهيد چمران و چند نفر زير دست و پا ماندند و من خودم هم آسيب ديدم. اينجا مي‌خواستم كاري كنم كه آن اتفاق نيفتد و بچه‌ها هول نكنند. توي دلم گفتم اگر مسئول ظاهر آرامي داشته باشد، بچه‌‌ها احساس مي‌كنند چيز خاصي نيست. اول كار هم نمي‌دانستم مي‌خواهد جمعيت را به رگبار ببندد و كسي را بكشد يا نه؟ رفتم طرفش، گفتم «هوار نزن، در را كه بستي؛ حالا حرفت را بزن، گوش مي‌كنيم. هيچ‌جا هم كه نمي‌توانيم برويم؛ فقط داد نزن كه اعصاب داد و بيداد را نداريم». از يكي از دوستانم هم كه روان‌شناس بود براي آرام كردن‌اش كمك گرفتم. واقعا خودم هم باورم نمي‌شد بتوانم چنين كاري بكنم. جاي پاي گروگانگير تازه قرآن مراسم افتتاحيه تمام شده بود و مجري داشت خوش و بش‌هاي اوليه را مي‌كرد كه ناگهان صداي فريادهاي مرد جواني كه صورتش را با روسري خاكستري رنگي پوشانده بود، در فضاي سالن پيچيد. صداي مرد جوان كه از در انتهاي سالن ابن‌سيناي دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران وارد شده بود، در ابتدا چندان مفهوم نبود ولي او با شليك 2تير هوايي از كلاشنيكوف‌اش همه را متوجه خود كرد. سالن در وحشت و سكوت فرو رفته بود.همان اول گروگانگيري، بيش از 100نفر حاضر در طبقه دوم تالار و تعدادي از دانشجويان نزديك درهاي خروجي طبقه پايين به سرعت آنجا را ترك كردند و گروگان‌ها شدند500 نفر. جوان 26ساله در حالي كه از مسئولان مي‌خواست درها را ببندند، فرياد مي‌زد كه «ناراحت است و مي‌خواهد حرف بزند». همه در شوك بودند كه پسر شهيد بهشتي با خونسردي از مرد جوان خواست خودش را كنترل كرده و بالاي سن بيايد و حرف بزند. مرد گفت كه يك مامور اخراجي پليس است و همان كسي است كه 2 سال قبل در مدرسه رازي، بچه‌هاي مدرسه را گروگان گرفته است و اصرار داشت كه 2 تا سي‌دي همراهش بايد در سالن پخش شود. حالا نوبت خانم محمدزاده (دبير محتوايي جشنواره) بود كه ياد تجربيات سال74 در سالن شهيد چمران دانشكده فني‌اش بيفتد و با شجاعت خود را به نزديكي مرد مسلح برساند و از او بخواهد كه اسلحه‌اش را كنار بگذارد و به جاي تهديد با اسلحه، حرف‌هايش را به‌آرامي بزند. مرد در نهايت تعجب، اسلحه‌اش را كنار گذاشت و در حالي كه به بيش از 100نفر از حضار اجازه خروج از سالن را داد، سخنراني طولاني خود را آغاز كرد. هر بار كه مرد جوان با لهجه خاصش حرفي مي‌زد، دانشجويان با كف زدن اورا تشويق مي‌كردند. او هم اعتراضي به دانشجوياني كه دوربين موبايل‌هاي خود را به سمت او گرفته بودند، نمي‌كرد و به سئوالات دانشجويان پاسخ مي‌داد. او همزمان با سخنراني خود، از داخل بسته سياهي كه همراه داشت، مداركي را بيرون مي‌آورد و از دانشجويان مي‌خواست آن را دست به دست كنند؛ مداركي كه نشان‌دهنده بيماري رواني مرد جوان و تاييد پزشكان بود. بيرون سالن هم غوغايي به‌پا بود؛ انگار هرچه داخل آرام‌تر مي‌شد، بيرون ملتهب‌تر مي‌شد. انواع و اقسام نيروها و ماشين‌هاي پليس آمده بودند. حتي چند تا بنز سياه آمده بودند كه رويشان نوشته بود «نوپو» (نيروي ويژه پاد وحشت). تيم‌هاي ويژه پليس تحت فرماندهي مستقيم سردار رادان، تمامي رفتارهاي مرد گروگانگير را تحت‌نظر قرار داده و آماده بودند اما با تدبير فرمانده پليس پايتخت مذاكره رواني براي تسليم گروگانگير در دستوركار قرار داشت. سردار رادان و سردار ايازي - مشاور شهردار پايتخت - با صحبت‌هاي خود و اقدامات روان‌شناسانه، از بيرون و خانم محمدزاده و يكي از دوستان روان‌شناس ايشان از داخل سالن، فقط به فكر آرام كردن مرد بودند. حالا نزديك به 2ساعت از آغاز گروگانگيري گذشته بود. مرد جوان كه خودش هم انگار از پرچانگي خسته شده بود، شروع به باز كردن خشاب اسلحه‌اش كرد و با سرعت گلوله‌ها را از آن خارج كرد و به دانشجويان داد و در آخرين لحظه‌ها گفت كه اين گروگانگيري را به خاطر مادرش كه در بيمارستان بستري است و پولي براي عمل كردن او ندارد، انجام داده است و دقايقي بعد خود را تسليم پليس كرد.لحظاتي بعد دانشجوياني كه هنوز در سالن بودند، به آرامي سالن را ترك كردند. جاي پاي اساتيد از بين كلاس‌ها و موضوعات متعدد جشنواره و اساتيد صاحب‌نامش، ما چند موردي را گلچين كرديم تا شما هم حال و هواي كارگاه‌ها و بحث‌ها بهتر دست‌تان بيايد. حجت‌الاسلام عليرضا پناهيان: ديگر همه با لحن و مدل صحبت ايشان آشنا هستيم. موضوع او اين بار «توسعه معنويت» بود و از رشد دينداري عميق و فهم ديني در جهان سخن مي‌گفت و از تجربيات و سفرهايش شاهد مثال مي‌آورد. افزايش اقبال عمومي به دينداري و احترام به مقدسات را هم به عنوان شاخص بيان مي‌كرد. حتي در مورد حجاب گفت: اول انقلاب، حجاب داشتن مد شده بود اما امروزه اگر دختري واقعا حجابش را رعايت كند به اين معني است كه معرفت پيدا كرده است». خانم دكتر بهرامي: ايشان از اساتيد روان‌شناسي اين دوره بودند كه كلاس‌هايشان هم با استقبال خوبي مواجه شد. اما براي اينكه دل همشهري‌جوان‌خوان‌هاي عزيز خيلي نشكند، اين را مي‌گوييم كه موضوعات و سرفصل‌هاي صحبت ايشان، خيلي نزديك بود به صفحات موفقيت مجله خودمان. ايشان از تفاوت عشق و هوس گفتند و از ارتباط با جنس مخالف. ايشان انواع عشق پدرانه، كودكانه، برادرانه، افلاطوني، جنسي و... را تشريح كرد و گفت هرچند درباره عشق و دوست داشتن اختلاف نظر وجود دارد ولي اين دو تا تفاوت عمده‌اي با هم ندارند و در اصل يكي هستند. دكتر صادق طباطبايي: او را هر كسي به نوعي مي‌شناسد؛ بعضي به واسطه اينكه خواهرزاده امام موسي صدر، برادر همسر حاج احمد خميني و فرزند آيت‌الله العظمي سلطاني طباطبايي بوده است مي‌شناسندش و بعضي به واسطه همراهي‌اش با شهيد بهشتي در آلمان، حضورش در كنار شهيد چمران و رفاقتش با دكتر شريعتي و اينكه در سن 27 سالگي، جوان‌ترين استاد دانشگاه‌هاي آلمان- با مدرك دكتراي ژنتيك- بوده است. شايد هم براي بعضي‌ها كه علاقه و مطالعه سياسي دارند، يادآور سخنگوي دولت موقت باشد. ايشان در صحبت‌هايش به تاثيرات دهكده جهاني اشاره كرد و از نشانه‌هاي ايدز فرهنگي در كل جهان و نه فقط ايران گفت: از نشانه‌هاي ايدز فرهنگي مي‌توان به پذيرش هر حرفي بدون دليل و سند، از بين رفتن مقدسات و كمرنگ شدن ارزش‌ها، استفاده‌هاي نابجا از دين و تبليغ ديني و... اشاره كرد». كلاس‌هاي ايشان پر بود از نقل خاطراتشان از امام و تجربيات زندگي و ديده‌هاي عيني در اروپا. حجت‌الاسلام شهاب مرادي: شايد خيلي از بيننده‌هاي «مردم ايران سلام» ندانند كه ايشان مشاور وزير كشور هم هست. موضوع صحبت ايشان در اين جشنواره معيارها و اولويت‌هاي خانواده شاد بود. او كه كارگاهي بسيار فعال، دو طرفه و پرجنب و جوش هم به راه انداخته بود، معيار اصلي زندگي شاد را در اين مي‌دانست كه شخص سلامت روحي داشته باشد و تكليفش را با خودش مشخص كرده باشد. كليدواژه صحبت‌هاي ايشان هم همين بود: «تغيير، موفقيت، رضايت و در نتيجه نشاط». مي‌گفت: «اشكال ما اين است كه خيلي از انتخاب‌هاي ما اشتباه بوده است و جرات تغييرش را هم نداريم. مثلا در انتخاب رشته يا شغل در خطاييم ولي تغيير




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن