تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830696905




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با همه سختي‌ها خدا را شكر


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهری-تنهايي‌هايي كه روزي فقط در دل‌هايمان بود، انگار روز به روز بيشتر شده و حالا در محله‌مان، آپارتمان‌مان و حتي حياط كوچك مشترك‌مان هم سرك مي‌كشد. خيلي‌ها مي‌گويند بروز اين تنهايي‌ها به خاطر آپارتمان‌نشيني و فرهنگي است كه به دنبالش مي‌آيد؛ شما هستيد و سي‌چهل واحد آپارتماني كه در كنار هم قرارگرفته‌اند. همديگر را تنها از چهره مي‌شناسيد و مطمئن نيستيد كه اگر سلام كنيد، فرد مقابل با تعجب نگاهتان بكند يا نه... . در اين غريبگي و در ميان اين تنهايي‌هاي بزرگ شهرمان، يك نفر هم مثل سرايدار مي‌شود رابط همه. با او راحت‌تر مي‌توانيم ارتباط برقرار كنيم اما باز هم در چهارچوب تنهايي‌هايمان؛ از لاي در سرك مي‌كشيم و كيسه زباله را به دست او مي‌دهيم. از اين‌كه چرا امروز آب گرم نداريم مي‌پرسيم يا هر ماه چند اسكناس سبز را روي هم مي‌گذاريم و در ازايش يك برگه رسيد از او مي‌گيريم. انگار خودمان هم مي‌خواهيم تنهايي‌هايمان بيشتر شود و از اين غربت و سكوت سنگين ساختمان‌هايمان لذت مي‌بريم. شايد هم فكر مي‌كنيم هر چه در طول روز با همكار و راننده و عابر و... سروكله مي‌زنيم بس است و حالا كه در خانه‌هايمان هستيم، بايد سرمان در لاك خودمان باشد، بنابراين تا مي‌توانيم به اين تنهايي دامن مي‌زنيم تا آنجا كه يك ستون مجزا از نيازمندي‌هاي روزنامه‌مان مي‌شود مخصوص حرفه سرايداري. اين طوري براي رسيدگي به همه‌چيز، تنها او مي‌ماند و يك نفر از كل ساختمان به عنوان مدير كه به قول خيلي‌ها سرش براي دردسر درد مي‌كند! بنابراين ديگر ارتباط با هيچ همسايه‌اي نياز نيست. براي شنيدن تنهايي ساكنان ساختمان‌هاي بلند شهرمان به چند خانه سرك كشيده‌ايم تا به اين بهانه با رابط همسايه‌ها يعني سرايدار گپي كوتاه بزنيم و حرفه او را از نزديك لمس كنيم. 1 در يك مجتمع مسكوني در حوالي ميدان پونك ساكن است. چهار سالي مي‌شود كه عنوان شغلي «سرايدار» را يدك مي‌كشد. پيداكردن اين كار به همراه چهارديواري مجاني‌اش، به قول او شانس بزرگي است كه به خاطر لطف يكي از آشناها بوده. سرايداري براي او كار چندان مشكلي نيست و وقتش را زياد نمي‌گيرد اما در نهايت، درآمد اين كار، كفاف مخارج خانواده او را نمي‌دهد؛ خانواده كوچكي كه او و همسرش را شامل مي‌شود. يك سال از ازدواج آنها مي‌گذرد و تقريبا در چنين روزهايي بوده كه براي اولين بار، همسرش را از شهرستان به اين اتاقك چندمتري در پاركينگ مجتمع آورده است. كارهايي كه به امرار معاش آنها كمك مي‌كند، شست‌‌وشوي فرش‌ها و ملحفه‌هاي ساكنان ساختمان است، به اضافه درآمد حاصل از كرايه وانتي اقساطي كه براي جابه‌جايي بار در وقت‌هاي اضافه، كمك حالشان مي‌شود. او درباره ميزان درآمدش مي‌گويد: « اين مجتمع، سه ورودي 12واحدي دارد كه شارژ هر واحد، 10هزار تومان است. از اين مبلغ تنها مقداري به من مي‌رسد و مابقي براي پول آب، گاز و مخارج ساختمان هزينه مي‌شود. با اين وضعيت، بعضي از همسايه‌ها اعتراض كرده‌اند كه چرا در حياط، فرش و پتو مي‌شوييم. سال پيش مانع‌ شدند اما امسال عيد، دوباره شروع كردم؛ ما به اين كمك‌خرج نياز داريم». 2 او تنها سرايدار زني است كه در اين جست‌وجو يافته‌ايم. سن زيادي ندارد و ثمره زندگي‌اش، دختري 5ساله است و چين و چروك‌هاي روي صورتش كه نشان مي‌دهد بيش از آنچه سهمش بوده سختي كشيده. اين زن جوان به همراه دختر خردسالش در يكي از ساختمان‌هاي 4طبقه خيابان آفريقا زندگي مي‌كند. چهارديواري رايگاني كه به آنها اختصاص يافته را با هزار زور و زحمت به دست آورده و به قول خودش، به اين آساني‌ها هم از دست نمي‌دهد. وضعيت فعلي او حاصل يك تراژدي هميشگي است؛ شوهري معتاد و زني كه به‌تنهايي، بار سنگين زندگي را به دوش كشيده. او درباره ورودش به اين خانه مي‌گويد: « در شركتي كار مي‌كردم كه نيروهاي خدماتي را به خانه‌هاي مختلف مي‌فرستاد. چند بار به خانه صاحب‌كارم آمدم. آنها از كارم راضي بودند. انتهاي حياط، يك چهارديواري كوچك بود كه در آن خرت‌وپرت مي‌گذاشتند. خودم پيشنهاد دادم كه آنجا بمانم. حالا هم سرايدارم، هم نظافتچي و هم باغبان اين باغچه. با همه اين سختي‌ها خدا را شكر مي‌كنم؛ خيلي به ما مي‌رسند. آخر هر ماه هم 200 – 150 تومان داريم». دخترك، مدام چادر مادر را مي‌كشد و او به داخل حياط كشيده مي‌شود. زن، كيسه بزرگ زباله را كنار تنه درخت مي‌گذارد و در را مي‌بندد. 3 آگهي درخواست سرايدار براي مجتمعي تجاري در غرب تهران را دنبال مي‌كنيم؛ ساعت چهار الي هفت بعدازظهر. هر كدام از آنهايي كه پشت در نشسته‌اند، با زبان و لهجه‌اي متفاوت صحبت مي‌كنند. تعدادي، حتي نمي‌توانند واژه‌هاي فارسي را بفهمند يا به زبان بياورند اما چند نفري هم هستند كه اين توانايي را دارند. از حرف‌هاي تكه‌پاره هر كدام، مي‌شود فهميد كه‌ براي مجتمع، يك سرايدار بدون حقوق ماهانه مورد نياز است؛ يعني تنها مكاني براي خوابيدن در نظر گرفته شده و در ازاي نظافت و كارهاي مخصوص ساختمان، از هر واحد تجاري، به طور مجزا حق‌الزحمه دريافت مي‌شود. هر كدام به نوبت وارد مي‌شوند. برخي خيلي زود بيرون مي‌آيند و بعضي... . جمعيت با همهمه سرسام‌آورش تنها به يك نفر تبديل شده است. او نيز داخل مي‌شود و بعد از چند لحظه در حالي كه چهره‌اش را غم پوشانده، از اتاق خارج مي‌شود؛ «اين بار هم شانس نياوردم». 4 ... و اين سرايدار، ساكن چندين‌ساله دبيرستاني بزرگ است. او همه موهايش را در ميان ديوارهاي اين حياط و همراه با شوروشوق بچه‌ها سفيد كرده و شايد به همين خاطر باشد كه حالا ديگر حوصله حرف‌زدن هم ندارد. گفت‌وگو با من را برنمي‌تابد. تنها مي‌گويد: «همه عمرمان رفت... كار ديگري نمي‌دانستيم... باز هم خدا را شكر!».




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن