محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830805572
درمان افسردگى از طريق آهنآلات
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: نفيسه محمدى با سلامى به گرمى ماه آخر بهار به خواهر خانهنشينم منيره خانم! اميدوارم كار در خانه براى تو لذتبخش بوده و بتوانى از اين لحظات بسيار زيباى به ياد ماندنى كه نه امتحانى دارى و نه بار زندگى بر روى دوشت است، نهايت كيف را برده و حسابى از شادى لبريز باشى! اوضاع خانه چطور است؟ خسته شدهاى، يا اينكه خانهنشينى بهتر از درس و امتحان و نمرههاى آخر ترم است؟ صد البته براى تو اين طور است چرا كه چهار سال ليسانست را هم با زور و اجبار خواندى و هر ماه هم گلهايى از قبيل نمرات پايين، حذف بعضى از دروس و ... به ارمغان مىآوردى كه از گفتن خيلى از آنها معذورم چرا كه شايد كسى غير از تو هم بخواهد اين نامه را بخواند و آن وقت آبرويت برود. راستى بگو بدانم حالا كه خانه از گوهرى چو من تهى شده و همه اندر فراق عزيز مهربانى ناراحت و افسردهايد، چه اتفاقهايى مىافتد كه من بىخبر هستم؟ خبرى از خواستگار و اين طور حرفها هست يا نه؟ البته تا من در آن خانه بودم و فضايل و كمالات من بر همگان روشن بود خواستگاران و عاشقان و دلباختگان زياد بودند به طورى كه هر روز چند عدد تلفات داشتيم و با اورژانس قرارداد بسته بوديم؛ اما به احتمال زياد با رفتن من از آن خانه همه دستشان را روى كول مبارك گذاشته و به خاطر اينكه تو دچار سوء تفاهم نشوى، رفتهاند پى كارشان! به هر حال اگر خبرى شد و يك آدم بيچارهاى كه مثل خودت كور و كچل بود آمد و خواست ما را از شرّت نجات دهد، خبرم كن تا از شادىِ اين اتفاق، چند هفته به پايكوبى و دستافشانى بپردازيم. شنيدهام چند روز پيش مامان و جهان كار خودشان را كردند و پولهايى كه قرار بود مثلاً آينده ما را تأمين كند حرام كرده و دادهاند دست آقاجون تا براى عزيز دردانهشان جناب داداش هادى نامحترم يك عدد موتور سيكلت ناقابل بخرد ... من كه شخصاً راضى نبوده و نهايت ناراحتى و غصهام را ابراز مىكنم و اميدوارم اگر اين كار را كردند، در همان لحظات اول موتور پنچر شود و در لحظات بعد هم به مشكلات عديده از جمله خواباندن موتور سيكلت و خراب شدن و جريمه و اين طور چيزها مبتلا شود. حالا كه قرار است حق ما دو دختر مظلوم گرفته شود و به استعمارگر بزرگى مثل يكى يكدانه آقاجون برسد، نفرين و ناله است كه پشت سرشان نثار خواهم كرد. خودت كلاهت را قاضى كن! در اين دوره زمانه چه كسى به وضعيت برادر عروس نگاه مىكند، همه در درجه اول خواستگارى، از جهيزيه و وسايل آنچنانى عروس مىپرسند نه از نوع وسيله و موتور برادر عروس! واقعاً كه مادر با اين اوضاع بدِ زمانه كه ازدواج هر لحظه رو به ركود و رخوت مىرود و بايد فكرى براى دست به سر كردن دو دختر عزيزتر از جانش بكند، به خواستههاى نافرم پسر لوس و بىادبش گوش فرا مىدهد. از تو مىخواهم شكواييهام را با صداى بلند در سالن اجتماعات خانه يعنى همان آشپزخانه بخوانى و همچنان كه دستت را مشت كرده بر سينه مىكوبى، نفرينهايم را نثارشان كنى! كه البته فكر نمىكنم صداى فريادهاى ما به جايى برسد. در ضمن به اين موضوع هم اشاره كن كه چطور شده است موتور كه اين قدر پرخطر و مسئلهساز است حق مسلّم هادىخان شده ولى جهيزيه كه از ابتداى غارنشينى مرسوم و معمول و متداول بوده بايد كنار گذاشته شود و از بين برود؟ اگر آنها بخواهند چنين حق مسلّمى را از ما سلب كنند حتماً به اداره دفاع از منافع و حقوق بانوان شكايت كرده و اظهار مىدارم كه پدر و مادر اينجانب نه تنها از شوهر دادن ما خوددارى مىكنند بلكه جهيزيه كه رمز موفقيت و برگ برنده هر عروس بدبختى است را از ما دريغ مىكنند! حالا گفته باشم. البته اگر اين دل نازك و رئوف و شفيق من اين قدر براى مامان و دستپختش تنگ نشده بود، حتماً تلفنى نوشتههاى فوق را خدمتشان ارائه مىدادم ولى حيف كه در لحظات اوليه شنيدن صداى دلنشين مامان اشك از سر و روى من جارى خواهد شد و مامان هم حتماً چند روز عزادارى خواهد كرد. در ضمن من مطمئنم كه در اين قضيه مامان اغفال شده و مورد استثمار و استعمار تكپسرش قرار گرفته كه الهى امسال تجديد بياورد و از آرزوى ديرينهاش به دور بيفتد و نتواند در خيابانها ويراژ بدهد و تكچرخ بزند. حتماً از نتيجه كار، مرا مطلع كن تا در صورت لزوم مراتب را به مسئولان ذىربط اطلاع دهم و استمداد طلب كنم. بگذريم، نمىدانم تو هم در دوران دانشجويىات همين قدر دلتنگ و مشتاق ديدار خانواده مىشدى يا نه؟ متأسفانه من به چنين دردى دچار شدهام و فكر مىكنم بعد از يك هفته استراحت در خانه كه مربوط به ماه پيش بود، بادى به سر و گوشم خورده و حال و هواى تنبلى در دلم رسوخ كرده است. البته اين قضيه فقط به من مربوط نمىشود و اكثر دوستانم در خوابگاه به اين معضل دچار گشتهاند. (به استثناى آنهايى كه به طرز ناجورى سر و گوششان مىجنبد) مخصوصاً سهيلا دوستم كه تازه به خوابگاه ما منتقل شده و به قول خودش تا يك روز قبل از ورود به دانشگاه در آغوش گرم و مهربان مادرش مىآرميده است و اين مطلب را چنان با شور و هيجان تعريف مىكند و آبغوره مىگيرد كه همه بچهها به ناگاه ناله و افغان سر مىدهند و حسابى مويه مىكنند. خلاصه دانشگاه رفتن و درس خواندن را تعطيل كرده و به مرور خاطراتش در خانه اكتفا مىكند و تأثيرى بس شگرف در روحيه دختر درسخوانى چون من گذاشته است. هر كارى هم مىكنم دست از ناله و زارى نمىكشد و مدام مىگويد: «من مامانمو مىخوام!» مادر بيچارهاش هم حتماً دلش خوش است كه دخترش دانشگاه قبول شده و دارد فرد مفيدى براى آيندهاش مىشود و از اين اراجيف كه اصلاً در مورد سهيلا صدق نمىكند. از جمله كارهايى كه براى كمك به اين عنصر ضعيف و افسرده انجام داديم، بردن او به انواع نمايشگاههاى نقاشى، عكاسى، طراحى، گلسازى و حتى نمايشگاه اتومبيل بوده، كه صد البته فايدهاى كه نداشت هيچ، كلى از وقت و پول و درسمان را هدر داديم و برگشتيم تا اينكه يكى از بچهها گفت در فلان سينماى شهر فيلم كمدى و خندهدارى هست كه اگر آن را ببينيد براى چند روز شاد و سرحال خواهيد شد و غم و غصه دورى را فراموش خواهيد كرد. من و دوستم ليلا بسيار خسته و كسل شده بوديم؛ قضيه سهيلا هم مزيد بر علت شده بود و نياز داشتيم تا به خاطر خودمان هم كه شده حتماً فكرى براى افسردگىمان داشته باشيم. به همين دليل برخاستيم و ضمن گرفتن چند عدد پفك و چيپس و مقدارى تخمه به سينما رفتيم تا در حين تماشاى فيلم به شكمهايمان هم خوش بگذرد. خلاصه درد سرت ندهم، رفتيم و يك جاى عالى در سالن سينما انتخاب نموده و نشستيم. فيلم شروع شد، من و ليلا آمده بوديم تا به طنز فيلم برسيم و بخنديم و سهيلا هم آماده گريه بود. همين كه بازيگرى مادرش را صدا مىزد گريه سهيلا شروع مىشد، تازه هيچ چيزى هم ميل نمىنمود و احساس بدى هم پيدا مىكرد از اينكه ما با او همدردى نمىكرديم. خلاصه اين قدر ادا و اصول در آورد كه در نهايت يكى از بينندگان محترم محكم بر پشت سر مبارك من كوبيد و با اندكى اخم و خشم فرمود: «چه خبره اينقده حرف مىزنيد، اومديد درد و دل كنيد يا فيلم ببينيد؟» كه با اين تذكر خيلى غير محترمانه ارتباطمان با سهيلا قطع گرديده و ديگر به اين موجود بىمزه توجه ننموديم. او هم در يك عمليات محيرالعقول از روى صندلى بلند شده و جلوى صندلىاش در همان جاى كمى كه بود روى زمين اطراق نمود و سر بر زانوان گذاشته و در انديشه فراق به سر مىبرد و صد البته شورش را هم در آورده بود و نمىگذاشت از سر و ته فيلم سر در بياوريم. هيچ نمىفهميديم كه بايد كجاى فيلم بخنديم و مثلاً لذت ببريم و هر چه هم سعى كرديم، از داستان فيلم چيزى دستگيرمان نشد، بس كه سهيلا غرغر كرد كه من مىخواهم بروم و از اين حرفها اما از جايى كه درهاى سينما بسته بود و تا پايان فيلم باز نمىشد، نمىتوانست فرار كند. خلاصه هر طور كه بود فيلم تمام شد و بلند شديم تا راه بيفتيم و از سوى تاريكى به روشنايىهاى بيرون هجوم ببريم، كه چشمت روز بد نبيند. سهيلا خانم مثل بچهها روى زمين ولو شده بود و هر كارى مىكرد نمىتوانست يكى از پاهاى مباركش را بيرون بياورد، چرا كه همراه با كفشش زير صندلى جلويى و لاى آهن قراضهها گير كرده بود. همه تماشاگران با نگاههاى تمسخرآميز، من و ليلا و سهيلا را كه براى در آوردن پاى دخترى مظلوم تقلا مىكرديم، مىنگريستند و بعضىها بلند، بعضىها هم آرام مىخنديدند، اما چه كنيم كه قضيه بيخ پيدا كرده بود. هر راهى را كه بلد بوديم به كار برديم و نتيجه نگرفيتم. هيچ كس جز مأمور تخليه سالن نمانده بود و ما داشتيم با خنده و گريه مخلوط، عمليات نجات پاى سهيلا را انجام مىداديم، نشد كه نشد، تا اينكه چند نفر ديگر هم به گروه ما پيوستند اما پاى سهيلا واقعاً گير بود و هيچ راهى هم كارساز نشد، آنقدر هم خودش را لوس مىكرد و با هر تكانى از جا مىپريد كه همه را خسته كرده بود. گرچه كار خيلى طول كشيد و خيلى هم خستهكننده بود، اما آنقدر قضيه خندهدار و مضحك بود كه بين كار، همه مىخنديدند، تازه يك نفر هم آمده بود از اين عمليات فيلمبردارى مىكرد و مىخواست فيلم مستند بسازد. به احتمال زياد چند وقت ديگر روى پرده خواهد رفت. القصه يك ربعى شد تا اينكه عمليات نجاتبخشى، بالاخره با موفقيت به انجام رسيد و دختر حساس كوچولو كه مدام بهانهگيرى مىكرد آزاد شده و به آغوش خوابگاه برگشت. اما چنان از اين اتفاق خنديديم و لبريز شادى شديم كه فكر مىكنيم تا چند هفته حسابى روحمان آزاد و به دور از افسردگى باشد. آن قدر هم اين قصه را براى همه تعريف كرديم كه بچههاى خوابگاهى اعلاميه درست كردند و براى فيلم جديد سينما انواع و اقسام تبليغات را ارائه نمودند و خودشان را آماده امضا گرفتن از تنها قهرمان فيلم كردهاند. راستى از تو هم دعوت مىكنم كه حتماً فيلم «پاى دخترى در صندلى گير كرده» را ببينى و لذت ببرى و اما از حال سهيلا بگويم. با اينكه پايش چند روزى درد داشت و اوقاتش را حسابى تلخ كرده بود، اما بعد از آن كمى روبهراه شد و از افسردگى در آمد. به قول يكى از بچهها سهيلا منتظر بود پايش جايى گير كند تا از اين رو به آن رو شود. اگر مىدانستيم، همين جا يك صندلى جور مىكرديم و از دلگرفتگى نجاتش مىداديم. البته اين جريان به ما فهماند كه از اين پس چگونه دل سهيلا را شاد كنيم. احتمالاً دفعه بعد با آچار و پيچگوشتى و آهنآلات دلگرفتگىاش رفع خواهد شد. شايد هم راستى راستى وسايل مكانيكى در درمان افسردگى تأثيرگذار باشند. بايد يك تحقيق پزشكى هم انجام شود تا به درستىِ مطلب دست پيدا كنيم. اما از من مىشنوى دل سهيلا گير كرده بود آن هم در گرو جناب فيلمبردار، چرا كه بعد از اين جريان مدام دنبال عذرخواهى و تشكر از گروه نجات، بالاخص آقاى فيلمبردار است و همچنين فيلم كذايىاش را هم مىخواهد. جريانش را به احتمال زياد تا ماه ديگر پيگيرى كرده و برايت مىنويسم. اين هم از مسخرهترين دلباختگى سال كه به احتمال، ركورد خواهد شكست. القصه مامانجان را ببوس و از قول من دوباره يك اعتراض حسابى از بابت خريد موتور سيكلت تحوليش بده و خبرهاى جديد را برايم بفرست. اميدوارم هيچ وقت دلت نگيرد و اگر هم گرفت با درد سر باز نشود. خواهر قبراق و سر حالت: مهرى!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]
صفحات پیشنهادی
درمان افسردگى از طريق آهنآلات
درمان افسردگى از طريق آهنآلات-نفيسه محمدى با سلامى به گرمى ماه آخر بهار به خواهر خانهنشينم منيره خانم! اميدوارم كار در خانه براى تو لذتبخش بوده و بتوانى از اين ...
درمان افسردگى از طريق آهنآلات-نفيسه محمدى با سلامى به گرمى ماه آخر بهار به خواهر خانهنشينم منيره خانم! اميدوارم كار در خانه براى تو لذتبخش بوده و بتوانى از اين ...
افسردگى همه گير مى شود
15 آگوست 2008 – افسردگى متوسط: علائم ... درمان افسردگى از طريق آهنآلات درمان افسردگى از طريق آهنآلات-نفيسه محمدى با سلامى به گرمى ماه آخر بهار به ... چو من تهى ...
15 آگوست 2008 – افسردگى متوسط: علائم ... درمان افسردگى از طريق آهنآلات درمان افسردگى از طريق آهنآلات-نفيسه محمدى با سلامى به گرمى ماه آخر بهار به ... چو من تهى ...
براي از بين بردن منافذ باز پوست چكار كنم .
نرم افزار فشرده ساز قدرتمند WinArchiver 2.2 Final · براي از بين بردن منافذ باز پوست چكار كنم . پيراشکي گوشت · درمان افسردگى از طريق آهنآلات ... . گوناگون .
نرم افزار فشرده ساز قدرتمند WinArchiver 2.2 Final · براي از بين بردن منافذ باز پوست چكار كنم . پيراشکي گوشت · درمان افسردگى از طريق آهنآلات ... . گوناگون .
نرم افزار فشرده ساز قدرتمند WinArchiver 2.2 Final
پيراشکي گوشت · درمان افسردگى از طريق آهنآلات ... . گوناگون. ميرزاپور: همه بازيكنان سايپا مشكل دارند · وزيرعلوم: ايران سالانه ميليونها دلار براي توسعه فناوري هزينه ...
پيراشکي گوشت · درمان افسردگى از طريق آهنآلات ... . گوناگون. ميرزاپور: همه بازيكنان سايپا مشكل دارند · وزيرعلوم: ايران سالانه ميليونها دلار براي توسعه فناوري هزينه ...
نشست اقتصادي بزرگان فوتبال جهان در انگليس
رفتارهای پرخاشگرانه · اعلام نامزدهای جایزه دیسکاوری آکادمی فیلم اروپا · درمان افسردگى از طريق آهنآلات · نشست اقتصادي بزرگان فوتبال جهان در انگليس .
رفتارهای پرخاشگرانه · اعلام نامزدهای جایزه دیسکاوری آکادمی فیلم اروپا · درمان افسردگى از طريق آهنآلات · نشست اقتصادي بزرگان فوتبال جهان در انگليس .
اعلام نامزدهای جایزه دیسکاوری آکادمی فیلم اروپا
رفتارهای پرخاشگرانه · اعلام نامزدهای جایزه دیسکاوری آکادمی فیلم اروپا · درمان افسردگى از طريق آهنآلات · نشست اقتصادي بزرگان فوتبال جهان در انگليس . . سینما ...
رفتارهای پرخاشگرانه · اعلام نامزدهای جایزه دیسکاوری آکادمی فیلم اروپا · درمان افسردگى از طريق آهنآلات · نشست اقتصادي بزرگان فوتبال جهان در انگليس . . سینما ...
معضل دلباختگی
درمان افسردگى از طريق آهنآلات ... و كمالات من بر همگان روشن بود خواستگاران و عاشقان و دلباختگان زياد بودند به ... به من مربوط نمىشود و اكثر دوستانم در خوابگاه به اين ...
درمان افسردگى از طريق آهنآلات ... و كمالات من بر همگان روشن بود خواستگاران و عاشقان و دلباختگان زياد بودند به ... به من مربوط نمىشود و اكثر دوستانم در خوابگاه به اين ...
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها