محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828673410
شهر و مناسک دینی
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > فکوهی، ناصر - آنچه در پی میآید گفتوگویی با آقای پیمان اسحاقی درباره نسبت میان مناسک دینی و زندگی شهری از منظر انسانشناسی است. به عنوان اولین سؤال و در مقام یک مردمشناس متخصص شهر، بفرمائید که از نظر شما انسانشناسی شهری چه کمکی میتواند به شناخت مناسک آیینی در شهر و خصوصا مناسک سوگواری حسینی کند؟یکی از تصورات نادرستی که به نظر من ناشی از مطالعات مردمشناسی کلاسیک، چه در سنت غربی و چه در بازتولید این سنت در مردمشناسیهای بومی در نسل اول آنها، نشات میگیرد و هنوز هم گاه با آن روبهرو میشویم، در آن است که میان سیستمهای مناسکی و در مورد خاص ما، مناسک و آیینهای دینی به ویژه مناسک و آیینهای شیعه مثلا عزاداریها و جشنها و سایر مراسم، از یک سو و زیستگاههای غیر شهری به خصوص روستایی و سنتی، رابطهای بیش از اندازه مبالغهآمیز برقرار میکردند. به عنوان نمونه این تصور که چنین مناسکی با تغییر زیستگاه از روستا به شهر دچار تغییرات گسترده محتوایی و نه فقط شکلی شده و یا حتی از میان میروند. اما دو تجربه اساسی در کشور ما در طول نیم قرن اخیر نشان میدهد که چنین استدلالهایی چندان مستحکم نبودهاند: نخست تجربه شهری شدن و به معنای «مدرن شدن» و حتی میتوان گفت «غربی شدن» بسیاری از شیوههای زندگی ایرانی در طول این پنجاه سال که انقلاب اسلامی نه فقط از آن جلوگیری نکرد بلکه آن را در مسیری منطقیتر و عملیتر در دراز مدت قرار داد و دیگر تجربه مهاجرت گسترده ایرانیان در طول سی سال اخیر به کشورهای مختلف جهان و عمدتا اگر نگوئیم انحصارا به کشورهایی با فرهنگ و تمدن مسیحی که در آنها اسلام در اقلیت محض بوده، انجام گرفته است. در هر دو این تجربیات میبینیم که میزان نفوذ و رواج آیینها و مناسک نه فقط کاهش نیافته بلکه در ترکیب خود با سیستمهای جدید شهری و یا دایاسپورایی (در کشورهای دیگر) سبب تقویت این آیینها نیز شده است. البته شکی نیست که آیینها و مناسک و مراسم در سیستمهای شهری یا دایاسپورایی با شکل و گاه محتوایی متفاوت تداوم یافتهاند اما به نظر من این تفاوتها آنقدر که گاه بر آنها مبالغه شده، نبودهاند. به عنوان تنها یک نمونه که ممکن است در بحثهای بعدی آن را بازتر کنم فرایندی که با عنوان «کارناوالی شدن» مناسک دینی از آن به مثابه یک آسیب یاد شده است و من نیز خود با این تز تا حدی موافق هستم، در عین حال بار مثبتی نیز در خود دارد. اینکه از خلال این فرایند، مذهب و آیین و رسوم دینی توانستهاند در نوعی همسازی با زندگی مدرن قرار بگیرند. این تقریبا همان اتفاقی است که در سالهای دهه 1340 در حوزه هنرهای تجسمی با هنر سقاخانهای و در حوزه هنرهای نمایشی با تعزیه، افتاد و به آفرینش آثار هنری و نمایشی بسیار ارزشمند و از آن مهمتر به ایجاد مکاتبی هنری رسید که امروز در سطح بینالمللی شناخته شده و از جمله مهمترین دستاوردهای ایران در عرصه هنر قرن بیستم به حساب میآیند. اما اگر به صورت دقیقتر به پرسش شما بپردازیم، اینکه انسانشناسی شهری چه کمکی به ما برای شناخت بهتر پدیدههای آیینی میتواند بکند، شاید مهمترین دستاورد این شاخه از انسانشناسی آن بوده است که نشان دهد پدیدههایی چون نظام خویشاوندی، نظامهای سنتی سیاسی و یا نظامهای آیینی میتوانند در محیطهای کاملا متفاوت با محیط منشاء آنها وجود داشته و به حیات خود ادامه دهند. بنابراین میتوان این طور استدلال کرد که آیینها و مناسک دینی را میتوان نه فقط به مثابه اشکال و محتواهایی دینی در قالب فرضا انسانشناسی دینی با روشها و رویکردهای آن بررسی کرد بلکه میتوان آنها را به مثابه اشکال و محتواهایی در حوزه فضاهای شهری و زندگی روزمره انسانها در شهر نیز مورد مطالعه قرار داد. در اینجاست که سهم انسانشناسی شهری به شدت افزایش مییابد. مناسک به مثابه زندگی روزمره یا سبک زندگی در واقع بحث تازه ای است که میتواند البته مناقشه بر انگیز هم باشد. این مناقشه ممکن است از موضع الهیاتی با موضوع درگیر شود یعنی این استدلال را مطرح کند که «روزمره» و «سبک زندگی» تلقی کردن آیینها و مناسک قدسی بودن یا «دیگر بودگی » آنها را تقلیل میدهد. این بحثی است که خود من در قالب یک انتقاد به پدیده کارناوالی شدن مناسک یا «زیبا سازی رسانهای» آنها مطرح کردهام و هنوز هم بر این استدلال خود هستم. با این وصف و در کنار آن استدلال میتوان اشکال همسازی (articulation) میان پدیده قدسی و سبک زندگی را نیز مطرح کرد. برای مثال چه اشکالی وجود دارد که افراد در پدیدههایی چون سبک پوشش، سبک تغذیه، سرگرمیها و بسیاری دیگر از مسائل زندگی روزمره خود، از آیینها و مناسک الهام بگیرند و آنها را وارد چنین پدیدههایی بکنند؟ آنچه متاسفانه به نظر من سبب انحرافی در این رویکرد شده است، ورود عامل قدرت بوده است که همه معادلات را بر هم میریزد. برای نمونه زمانی که یک پوشش یا یک آرایش و ظاهر شخصی نه یک انتخاب بلکه یک اجبار باشد، دیگر نمیتوان از سازوکارهای فرهنگی برای رواج آن استفاده کرد. در چنین حالتی این پوشش و یا این منبع قابلیت خود را به مثابه یک منبع از دست داده و حتی برعکس در برابر خود نوعی مقاومت ایجاد میکند که نقطه یورش یک فرهنگ بیرونی و سلطه آن فرهنگ را میسازد. پدیدهای که در سالهای اخیر بارها با آن روبهرو بودهایم. هر اندازه ما به عنوان فرهنگشناس، پرهیز از الزام را به مثابه راه اصلی تبلیغ و رواج سنت مورد تاکید قرار دادهایم متاسفانه، درست برعکس از طریق الزام، اشکال غیر سنتی و غربی بیشتر رایج شده اند. بنابراین انسانشناسی شهری، راهی است که به ما نشان میدهد چگونه در شرایط مدرن و در زیستگاههایی کاملا امروز و حتی در محیطهایی سیبرنتیک که باید آنها را اشکالی جدید یا نسلی بعدی از فضاهای شهری به شمار آورد میتوان به سراغ مطالعه مناسک به مثابه سلولهایی شکل دهنده به زمان و مکان رفت. شما در نیمترم سال تحصیلی 1387-1386 موضوع پژوهش شهری دانشجویان خود را مسئله جشن در شهر تعریف کردید و جشن را همسان انواع مراسم و مناسک در نظر گرفتید. هدف شما از طرح چنین موضوعی چه بود؟ و نتیجه پژوهشهای دانشجویان شما چه آگاهیهایی درباره مسئله مناسک شهری را ارائه کرد؟جشن، چه در سنت ایرانی و چه در سنت اروپایی و مسیحی، یک پدیده مقدس است و شاید بتوان این را به عنوان یک امر تقریبا جهانشمول درباره آن عنوان کرد. به عبارت دیگر سئوال شما باید معکوس باشد. جشنهای غیر دینی و غیر قدسی در واقع تنها یکی از اشکال جشن هستند. به عبارت دیگر جشن که از فارسی باستان «یسنا» میآید به معنی نوعی مناسک و عبادت بوده است که البته در ایران باستان به دلایلی که در اینجا فرصت پرداختن به آن نیست صرفا شکل شادی و سرور داشته است و حتی در مراسمی چون به خاک سپاری نیز مردم اجازه تن دادن به اندوه و غم و اشک ریختن را نداشتهاند که گناهان بزرگی به حساب میآمده است اما در سنتهای دیگر به ویژه در ادیان ابراهیمی و در بسیاری دیگر از ادیان و سیستمهای اعتقادی از جمله در ادیان ترکیبی و یا ادیان کوچک آفریقایی و اقیانوسیهای ما شاهد آن هستیم که جشن هم در قالب یک سیستم از شادی و نشاط و لذت تعریف میشود و هم در قالب غم و اندوه و گاه نیز به صورتی ترکیبی از این دو. اما به هر رو، مسئله تقدس در آن بر جاست. در یک معنا تمام اشکال مناسک، آیینها و قربانیهای دینی جشن به حساب میآید. در این حال، با تغییرات عظیمی که زندگی انسانها از قرن نوزده، انقلاب صنعتی و انقلاب فناورانه و جهانی شدن به خود گرفت، چشنهای غیر دینی که البته پیش از آن نیز وجود داشتند هر چه بیشتر رواج یافتند و یکی از پدیدههایی که جمهوری از سیستمهای پیش از خود گرفت و به نام خود کرد، همین پدیده جشن بود که پیشتر در انحصار سیستمهای دینی قرار داشت. اما جمهوری آن را به سیستمی لائیک بدل نمود. بدین ترتیب بود که هر چه بیشتر جشنهای دینی قدرت و رسمیت خود را از دست دادند و جشنهای ملی جایگزین آنها شد. نگاهی به تقویم روزهای تعطیل به مثابه نماد قدرت در کنترل اصل محوری جامعه انسانی یعنی کار، موضوع را روشنتر میکند اگر به ترکیب و دلایل روزهای تعطیل در کشورهای جهان و سیر تحولی آن نکاه کنیم به چند نکته پی میبریم. نخست آنکه از تعداد روزهای تعطیل (و نه مرخصی سالانه) به تدریج کاسته شده است: تعداد روزهای تعطیل در اروپای پیش از انقلاب بسیار بیشتر از اروپای پس از انقلاب بود و این روزها عمدتا تعطیلات دینی بودند. و اما نکته دیگر آن است که هر چند هنوز تعطیلات دینی تا حدی باقی مانده اند (برای مثال روز کریسمس) اما تعداد تعطیلات یا جشنهای ملی بسیار بیشتر است. روز تاسیس جمهوری، روز استقلال،روز پایان جنگهای ملی و غیره از این قبیل هستند. منظور من از آوردن این مثالها آن بود که سیستمهای مدرن توانستند جشن را از چارچوب دینی آن خارج کرده و در چارچوب سیاسی قرارش دهند. اما این به هیچ وجه بدان معنا نیست که جشنها خاصیت قدسی بودن و یا به خصوص مناسکی بودن خود را از دست داده باشند. اتفاقی که افتاده است در حقیقت آن است که نوعی مناسک لائیک و به ظاهر غیر قدسی (اما در واقع قدسی در معنای جدید آن) جای اشکال پیشین را گرفته است. آنچه ما در طول تحقیقات خود به دست آوردیم نیز این امر را تایید میکند. اینکه جشنها هر چند از لحاظ شکل و محتوا در لایههای نخستین و سطحی خود تغییرات زیادی کرده باشند، اما در لایههای عمیق خود، همچنان از همان سازوکارهای باستانی تبعیت میکنند و اغلب به همان اهداف و به همان تاثیر گراریهای اجتماعی میرسند. از این لحاظ به نظر من این کاملا، لااقل در چشم انداز کنونی ما از فرهنگ، نا محتمل به نظر میرسد که ما شاهد از میان رفتن جشنها یی چون مراسم گذار (تولد، بلوغ، ازدواج و مرگ) باشیم. چنین جشنها یا مناسکی دائما خود را بازتولید میکنند. شاید جالب باشد که تداوم یافتن چشنها را در سیستمهای به شدت مجازی شده یا شبکهای برای مثال در نرم افزارهای شبکهای چون گوگل، فیس بوک و توتیتر، دنبال کنیم، در این صورت میبینیم که جشنها دائما در حال افزایش هستند. در واقع افزایش شبکههای در هم تنیده سبب میشود که ما دائما و در لحظه و هر مکانی از جهان، با یک تولد، یک مرگ یا هر نوع دیگری از گذار روبرو باشیم و با آدمهایی که در این مراسم از طریق «کامنت گذاشتن» یا ارائه عکس و فیلم و غیره، در این مراسم شرکت میکنند. این همان چیزی است که شاید به توان به تعبیر همینگوی در داستان معروفش «پاریس، جشن بی پایان» به نوعی جشن دائم تعریفش کرد. اگر در این استدلال همچنان به پیش برویم، به این موقعیت انتزاعی میرسیم که انسانها در حال تبدیل همه چیز و همه موقعیتها به موقعیتهایی جشنی یا مناسکی هستند. حال بیائیم و جشن را در معنای «واژگونی» اش که یکی از معانی اصلی آن بوده اسیت به این استدلال اضافه کنیم. در واقع، جشن نوعی «تعلیق» زمانی و مکانی است که این مفهوم را در واژه «اورژی» و در بسیاری از مناسکی که انسانشناسی بر آنها مطالعه کرده است همچون مراسم تولا و پتلاچ ( که مالینوفسکی بر آنها در اقیانوسیه کار کرده است) مشاهده میکنیم. در این حالت زمان و مکان تعلیق یافته و تابوها کارکرد خود را از دست میدهند تا بار دیگر پس از پایان یافتن جشن با قدرت بیشتری به کارکرد خود بازگردند. این معنی را ما در مراسم موسوم به «شاهکشی» که در ایران آن را با عنوان «میر نوروزی» و در معنایی دیگر در شخصیت «حاجی نوروز» و در سنت «سیاه بازی» داشتهایم، میبینیم. در این معنا، «واژگونی» جشن، به معنی تعلیق با مناسکی شدن آن و اینکه جهان در حال گسترش فضاها و زمانهای جشن است، ما را به سوی این استدلال میکشاند که جهان در پی ایجاد نوعی حالت تعلیق به مثابه موقعیتی اصلی در برابر ثباتی است که پیش از آن بر آن تکیه میکرد. این صرفا یک فرضیه است که میتوان بر آن تامل کرد و آن را در موقعیتهای گوناگون به آزمون گذاشت. نتیجه چنین موقعیتی شاید بتواند بسیاری از وضعیتهای غیر قابل درک را در جهان کنونی برای ما بیشتر قابل درک کند. هم از این رو در برخی از شاخههای انسانشناسی همچون انسانشناسی سیاسی در طول سالهای اخیر رویکردها و تحلیلهای مبتنی بر مناسکی دیدن رفتارهای اجتماعی به شدت مورد توجه قرار گرفته است. شما اساسا معتقدید که آینده انسانیت آیندهای کاملا شهری خواهد بود و نرخهای شهرنشینی به صورت فزایندهای افزایش خواهد یافت تا به حدود صد در صد خواهد رسید. همچنین گرایشهای آینده در شهر نشینی را گرایش به افزایش جمعیت و گرایش به مهاجرت میدانید، با توجه به این که ما شاهد شهرنشینی 70 درصدی در ایران کنونی هستیم و فرایند شهری شدن در ایران در حال گسترش است، به نحوی که شاهد تهران به عنوان یک کلان شهر در کنار بیش از ۷۰۰ شهر و چشمانداز هزار شهر در بیست سال آینده هستیم، با این وصف و در کلیترین صورت، نسبت شهرنشینی و مناسک آیینی در شهرهای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟همانگونه که گفتم اگر از این تصور نادرستی بیرون بیائیم که آیینها و مناسک مختص محیطهای غیر شهری است، به این نتیجه نیز خواهیم رسید که این آیینها در شهر ادامه مییابند. اما بلافاصله باید بگوئیم که آیینها و مناسک شهری به دلیل آنکه شهر شکل خاصی از ترکیب فضا و زمان را به افراد تحمیل میکند و آنها را ناچار میکند که جماعتهای خویش را نیز در روابط مشخصا فضایی - زمانی برگزینند، به همین دلیل نیز مناسک را به سوی شکل و محتوای خاصی میبرد که لزوما با شکل و محتوای آنها در اشکال غیر شهری انطباق ندارند. با این وصف با توجه به آنکه درباره روند عمومی زندگی انسانها در دوران مدرنیته گفتم گمان من آن است که جهان مدرن به شدت تمایل به مناسکی شدن دارد و این تمایل در سطح شهری، ممکن است به این نتیجه برسد که با مناسکی شدن هر چه بیشتر فضاها و زمانهای شهری روبرو شویم. به عبارت دیگر، شاهد معکوس شدن گرایشی باشیم که کمی پیشتر از آن سخن گفتم یعنی تاثیر گذاری فضا و زمان شهری بر مناسک، جای خود را به تاثیر گذاری مناسک بر فضا و زمان شهری بدهد. معنای ساده این حرف آن است، که افراد در شهر بر اساس ریتم و ضرب آهنگهای مناسکی - آیینی زندگی کنند. و این امر میتواند نه فقط شامل «روزمرگی» در معنای متعارف آن یعنی همه اشکال «تکرار شوند» و متعارف زندگی شود، بلکه شامل همه اشکال مفروض استثنایی بودن را نیز در بر بگیرد. چند مثال در این مورد، موضوع را روشنتر میکند. برای نمونه به وقایعی همچون شورشها و خشونتهای شهری، یا جشنها و کارناوالها و انفجار نشاط در شهر نگاه کنیم که هر دو در قالبهای مناسکی عابل بررسی هستند. کنشگران اجتماعی دراین موقعیتها، رفتارهاهای خود را بسیار خود انگیخته تصور میکنند. در حالی که با کمی فاصله گرفتن از وقایع و از جمله با روشهای مقایسهای، مثلا مقایسه شورشهای شهری در یک شهر و یک دوره تاریخی با شورشهایی مشابه در شهری دیگر و دورهای تاریخی در گذشته، میتوان به شباهتهای بیش از اندازه بالای این رفتارها پی برد که ما معتقدیم نمیتوان این شباهتها را به حساب موقعیتهای کارکردی گذاشت و در آنها باید بیشتر موقعیتهای مناسکی را دید. مثل اینکه یک شورشگر یا یک نیروی ضدشورش بر اساس مدلها و الگوهایی رفتار میکنند که در قالبهای شناختی- مناسکی از پیش در ذهن خود دارند. و طبعا این قالبها را کاراترین قالبها میدانند. اما دقیقا به همین دلیل نیز اغلب میتوان سرنوشت یک موقعیت «استثنایی» را پیش بینی کرد زیرا همچون نوعی مناسک شامل تکرار پذیری نیز میشود. گرایش به مناسکی شدن در شهر، گرایش به صوری شدن را نیز نشان میدهد و در اینجا میتوان از خود پرسید آیا در این صوری شدن نباید نوعی الزام کارکردی را مشاهده کرد؟ پرسش اساسی در حقیقت این است که هر اندازه شهر با پیچیدگی بیشتری افراد بیشتری با رفتارها و کنشها و اندیشههای متفاوتتر و با سبکهای زندگی متفاوتتری را به زندگی و همزیستی در اشکال متراکمتری وادار میکند، نیاز به صوری شدن روابط میان این افراد برای حفظ نظم بیشتر میشود. در این حالت نظم باید هر چه بیشتر به موقعیت قدسی برسد، تا بتوان آن را با صرف انرژی کمتری در کنشگران اجتماعی درونی کرد. و از همین جا هر گونه رفتار ممکن باید فضا و زمانی مناسکی برای خود بیابد: از رفتارهای روزمره تکرار شوندع همچون به سر کار رفتن، و تفریح آخر هفته و خرید روزانه و هفتگی گرفته،تا جشنها و عزاداریها و حتی شورشها و اعتراضات و غیره. نظم، با صوری شدن، قابلیت پیش بینی پذیری را در خود بالا برده و هزینه خود را کاهش داده و همزیستی را میان افرادی که ذاتا قابلیت همزیستی با یکدیگر را ندارند بالا میبرد. مناسک آیینی، خصوصا مناسک ایام محرم چه ارتباطی با اقتصاد، خویشاوندی و سیاست شهری دارد؟ابتدا باید توجه داشت که مناسک، برای آنکه شکل بگیرند، نیاز به زمان زیادی دارند. برای مثال در ایران شکل گیری و درونی شدن مناسکی همچون محرم نیاز به صدها سال زمان داشته است. هر مراسم و هر مناسکی، هر سال به صورت انباشت جدیدی بر تجربههای پیشین شناختی عمل میکند و رفتارها را درونیتر و تاثیر آنها را افزایش میدهد. بنابراین وقتی با مناسکی همچون محرم روبرو میشویم باید در ابتدای امر بگوئیم که کل سیستم اجتماعی درگیر آنها میشود. این مراسم در واقع از چنان قدرتی برخوردارند که کل سیستم را از روال عادی خود ارج کرده و واژگونی خود را به واژگونی کل سیستم تبدیل میکنند. البته ممکن است در مواردی نیز شاهد موقعیتهای معکوس باشیم بدین معنا که مناسک و مراسمی قدرت تاثیر گذری خود را به تدریج از دست بدهند و و سرانجام از میان بروند. بسیاری از جشنهای دینی در عالم مسیحیت در طول قرنهای گذشته دچار همین سرنوشت شده اند. از جشنهای ایران باستان نیز جز چند جشن نظیر نوروز و جشن سده و مهرگان و... باقی نمانده و مابقی از میان رفتهاند. اینجا پرسشی اساسی مطرح میشود که چرا مناسک از میان میروند و یا چرا پایدار باقی میمانند؟ پاسخی سطحی به این پرسش، مقولات قدرت را به مثابه راه حلهای بلافصل مطرح میکند. کما اینکه بسیاری معتقدند اگر برخی از مراسم مذهبی در ایران در طول سالهای اخیر رشد زیادی کرده است، به دلیل آن بوده است که سیستم سیاسی این امر را میخواسته یا آن را تشویق کرده است که البته به خودی خود نمیتوان این تز را رد کرد اما به گمان من، رشد سیستمهای مناسکی را نمیتوان لزوما ناشی از رویکردهای سیستم سیاسی دانست کما اینکه در غرب روی آوردن به معنوی گرایی در دهه 1990 را نمیتوان لزوما به تمایل سیستمهای سیاسی ربط داد. اما برای آنکه دقیقتر به سئوال شما بر گردم، رابطه مناسک دینی با سیستمهای خویشاوندی و اقتصادی، در کشور ما بسیار بالا و بسیار پیچیده است. اغلب روابط سیاسی و بسیاری از روابط اقتصادی ریشههای خود را در مساجد و هیئتهای محلهای و سپس در سطوح بالاتر اما باز هم بر اساس ساختاری متحد المرکز از همان پایههای هیاتی و مذهبی در ایران یافته اند. نقش بازار برای بسیاری در این روابط روشن است و درباره آن به تفصیل صحبت شده است. هر چند متاسفانه هنوز امکان بررسیهای علمی و دقیقی که بتواند این روابط را به خوبی و با دقت علمی نشان دهد، فراهم نبوده است. از همین رو انچه ما در اینجا میگوئیم صرفا میتواند در حد برخی فرضیهها مطرح باشد. این فرضیهها گویای آن هستند که اساس سیستمهای سیاسی و اقتصادی ایران، سیستم خویشاوندی است و اساس این سیستم خود را در سیستمهای دینی مییابد. این فرضیه عمومی که میتوان آن را به دهها فرضیه کوچکتر تقسیم رد میتواند موضوع مطالعات گستردهای باشد که به گمان من در صد سال آینده بر جامعه ایرانی انجام خواهد گرفت تا بتواند نشان دهد که چگونه این جامعه در سازوکارهای درونی خود عمل میکرده است و روابط پیچیدهای که این سیستمهای متفاوت را به یکدیگر مرتبط میکرده آن کدام بوده اند. این مطالعات به نظر من ممکن است نشان دهند بسیاری از ساختارهای منطقی که به مثابه پیش فرض برای درک روابط سیاسی- اقتصادی و اجتماعی تا کنون به کار برده شده اند، بر اساس الگوهای پیشینی بوده اند که در این روابط چندان معنایی نداشته اند. مکانیسم ایجاد زمان و مکان قدسی در شهرهای ایران بوسیله مناسک آیینی به صورت عام و مناسک سوگواری حسینی به صورت خاص چیست؟این بحث را میتوان به مثابه یک بحث تاریخ و به مثابه یک بحث کنونی مطرح کرد. به نظر من باید در گفتگوی کنونی بحث تاریخ را کنار بگذاریم زیرا ما را بسیار از موضوع مرکزی دور میکند و نیاز به مطرح کردن مباحث مفصل دیگری دارد. اما اگر به موضوع بیشتر در دیدگاهی معاصر نگاه کنیم به نظر من باید مناسک را ابداع کننده واقعی زمانها و مکانهای شهری در کشوری همچون کشور ما در نظر گرفت. البته لازم است که بلافصل این نکته را مطرح کنیم که منظور ما از مناسک، کلیترین مفهومی است که از این واژه میتوان تصور کرد. بنابراین نباید تصور کرد که مناسک به مناسک دینی و مناسک دینی صرفا به مناسک محرم محدود میشوند. در سالهای پس از انقلاب اسلامی، ما لااقل سه نوع از مناسک را در همراهی با یکدیگر و با کش و قوسهایی مقطعی همراه داشتهایم: نخست مناسک دینی سنتی نظیر مناسک ماههای حرام، دوم مناسک دینی - ملی غیر اسلامی، که مهمترین آنها مراسم نوروز و چهارشنبه سوری و جشنهای دیگری همچون شب چله و غیره است، و سرانجام سوم، مناسک سیاسی - ملی مربوط به وقایع سیاسی مهم پس از انقلاب. بخش کوچکتری از مناسک نیز در ایران وجود داشته است که جنبه بینالمللی داشته است نظیر روز کارگر و روز زن و غیره. در این مناسک گوناگون سه تقویم با یکدیگر ترکیب شده اند: تقویم قمری، تقویم شمسی، و تقویم مسیحی. همسازی، تناقضها و همراهیهای این تقویمها با یکدیگر بحثی طولانی را میطلبد. ما در طول سی سالی که از انقلاب گذشته است میتوان گفت تا حد زیادی به خوبی این مراسم گوناگون را با یکدیگر ترکیب کردهایم البته این امر سبب برخی از آسیبهای خاص نظیر افزایش مبالغه آمیز روزهای تعطیل و یا افزایش بی معنی نام گذاری بر روزها و هفتهها را نیز داشه است اما در مجموع همسازی به خوبی انجام شده است. این امر به باور من امری تصادفی نیست و حاصب تجربه ایرانی در ترکیب فرهنگهای گاه متضاد با یکدیگر و ارائه سنتزهایی است که در فرهنگها و جوامع دیگر شاید غیر ممکن به نظر میرسیده است. همین طور این امر به دلیل گریز و اجتناب تقریبا خود آگاهانه و وسواس انگیزی از خشونت و رفتارهای تعصب آمیز بوده است که میتوانسته اند به سرعت با افزایش خشونت کار را به موقعیتهای غیر قابل مدیریت برسانند. همین اتفاق در سطح مکان و فضا نیز رخ داده است. ما خوشبختانه مشکلی نداشتهایم که بتوانیم فضاها را به صورتهای چند گانه مورد استفاده قرار بدهیم و از یک فضای قدسی به فضایی تفریحی و یا فضایی کاملا کاری برسیم و یا مناسک را بنا بر موقعیتهای مختلف در فضاهایی با اشکال و کارکردهای بسیار متفاوت برگزار کنیم. اما باید دقت داشت که ولو آنکه به نظر میرسد این کار، کار سادهای است در حقیقت در پشت آن میتوان نشانههایی از یک بلوغ و جا افتادگی و پختی عمیق تاریخی و تمدنی را مشاهده کرد که مدرنیته آن را تهدید میکند. سنت در اینجا میتوان کمک بزرگی به ما بکند، زیرا در سنتهای ما حتی امروز میبینیم که اصل اقتصاد استفاده از فضا و مکان حاکم است و برای این کار نیاز به کنار گذاشتن بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز و تند و برعکس اختیار کردن رفتارهایی دیگر بوده است. هم از این رو، باید توجه داشت که فاصله گرفتن از این سنتها که گاه شاهد آن هستیم، میتوان به شدت خطرناک باشد چون سیستم را از منابع طبیعی خود برای ایجاد همسازی مسان اجزایش محروم میکند. کارکرد مناسک و اماکن مناسکی (هیئتها، حسینیهها و تکایا) با توجه به پدیده مهاجرت و مکانیابی شهری در تکوین شهرهای ایران چه بوده است؟همانگونه که گفتم لااقل در تاریخ معاصر ایران این مکانها به مثابه مراکز اساسی عمل کرده اند که به گرد خود ایجاد قطبهای جاذبه جمعیتی و ایجاد روابط گوناون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کرده اند و هنوز نیز میکنند. در سطح شهرهای بزرگ البته فراتر از این تقسیم بندیهای فضایی در لایه نخستین، ما لایه دیگری را داریم که هویتهای دیگر قومی، شهری، اقتصادی و غیره را نیز میافزاید و بر اساس آن به روابط جدیدی دامن زده و شکل میدهد. اما شاید آنچه در سالهای اخیر به مثابه یک گرایش منفی شاهد آن بودهایم، ورود قدرتمند عنصر سیاسی در قالب دولتی کردن این فضاها به خصوص از طریق اتصال آنها به سیستمهای مالی دولتی وده است که اثر بلافصل آن از میان رفتن خود انگیختگی این فضاها و ایدئولوژیزه شدن و یا هنجارمند شدن سیاسی و حتی نظامی آنها بوده است که لزوما گرایشی مثبت نیست. باید توجه داشت که سیستمهای مناسکی فضایی در شهرای ایرانی صدها سال است به مثابه قلب محله کار میکرده اند و درون خود ایجاد روابطی خودانگیخته میکرده اند که بیشترین اعتماد و احساس تعلق را در مردم محله به وجود میآورده اند. ورود عنصر سیاسی به هر دلیلی در این فضاها آنها را به تدریج از خودانگیختگی شان جدا کرده و از آنها فضاها و سلولهایی میسازد که بیشتر به سلولهای حزبی در سیستمهای کمونیستی شباهت دارند و نه مکانهایی مردمی. برای جلوگیری از این خطر به نظر من باید، این فضاها را بار دیگر به موقعیت خود انگیختگی شان بازگرداند و این کار جز از طریق قطع جریان مالی منشاء گرفته از دولت و اتصال دوباره این سیستمها به جریان خود انگیخته گیهای مردمی امکان پذیر نیست. در حقیقت دولت باید کمکهای خود را همچون کمکهایش به سازمان هی غیردولتی به صورت غیر مستقیم و به صورتی انجام دهد که ایجاد وابستگی بین این فضاها و فضای سیاسی که بنا بر تعریف رویکردهایی جانبدارانه را انتظار دارد، نشود. این کاری مشکل و حساسی است که نیاز به مدیریت فرهنگی در سطح بسیار بالایی دارد. اما به نظر من کاملا ممکن است زیرا ما از لحاظ سنتی دارای منابع بی پایانی هستیم که میتوانند به عنوان مدل مورد استفاده قرار بگیرند. حوزههای علمیه در شهرهای زیارتی ما یکی از این منابع هستند که سالیان سال است توانسته اند استقلال خود را حفظ کنند و به مثابه دستگاهها و نهادهایی قدرتمند، فضاهایی را تشکیل دهند که در عین خود مختار بودن، تاثیری اساسی در تغییرات کشور داشته و دارند. به نظر شما چه ارتباطی میان خردهفرهنگهای «صنفی» (بازار) و «قومی» (محلات قومی) با مناسک آیینی مخصوصا مناسک سوگواری حسینی در شهرهای ایران وجود داشته و دارد؟مراسم عزارداری حسینی برای هر یک از این اصناف و این جماعتها در واقع نوعی مراسم هویت ساز است. این امر را زمانی بهتر میبینیم که در ریزه کاریها، و نکات ظریف مراسم دقت کنیم. از وسایل و اشیائی که هر یک از هیئتهای قومی و محلهای به کار میبرند، تا اشعار و نوحههایی که سر میدهند، از مسیرهایی که در مراسم دستهها طی میکنند تا نحوهای که این عزاداری را انجام میدهند، مکانهای توقف، و حرکت. از نحوه پذیرایی در مساجد گرفته تا سخنرانیهایی که در آنها انجام میشود و غیره و غیره. تمام این نکات به ظاهر کوچک در حقیقت روشها و روندهای هویت ساز پر اهمیتی هستند که جماعت را باز تولید میکنند. پرسشی که حال میتواند مطرح شود این است که آیا این تفاوتها مثبتند و یا منفی. به نظر ما این تفاوتها را باید مثبت ارزیابی کرد زیرا سبب آن میشوند که فرهنگهای قومی، محلهای و جماعتی زنده باقی بمانند. در نهایت ما با وجود این مناسک متفاوت صدها و هزاران شکل از عزاداری و مناسک خواهیم داشت و نه تنها جند نوع محدود. در برخی از سیستمهای سیاس که تلاش کرده ان مناسک را دولتی کنند، برای مثال در کشور چین و تلاشی که در آن برای یکسان سازی مناسک شمنی صورت گرفته است، ما بلافاصله شاهد فقیر شدن و ضربه خوردن شدید مناسک بودهایم. البته نسل نخست عموما در برابر این گونه تمایل به یکسان سازی مقاومت میکنند اما متاسفانه از نسل بعدی، مقاومت کاهش یافته و مناسک در عین حال که به شکلی هر چه بیشتر سطحی تداوم مییابد از دورن خالی شده و افراد باور خود را به آن از دست داده و به همین ترتیب نیز تاثیر و نفوذ واقعی مراسم از لحاظ اجتماعی کاهش مییابد. این خطری است که باید متوجه آن بود. به عبارت دیگر دولتی و رسمی شدن مناسک، آنها را از محتوای قدسی شان خارج کرده و به آنها شکل نهادینه میدهد و در نهایت میتواند یک مناسک دینی را کاملا شبیه که یک رژه نظامی کند. با توجه به اهمیت یافتن روزافزون زندگی روزمره و اوقات فراغت در شهرهای بزرگ کشور ما، مناسک آیینی هفتگی و ماهانه به صورت مجالس زنانه و مردانه چه نسبتی میتوانند با این امر برقرار کنند؟به نظر من این مراسم و مناسک اگر بتوانیم مدیریت فرهنگی درستی نسبت به آنها داشته باشیم میتوانند به عنوان یکی از اشکال پر کردن و استفاده از اوقات فراغت به کار گرفته شوند که بسیار سالم نیز هستند. امروز در سایر کشورهای جهان نیز یکی از اشکال گذران اوقات فراعت، استفاده از این اوقات برای عبادت و مراسم دینی است. بنابراین شکی نداشته باشیم که این منبعی ارزشمند است که میتوان و باید از آن استفاده کرد. اما بلافاصله بگوئیم که ورود عنصر قدرت در قالب الزامی شدن صریح یا ضمنی هر یک از این مناسک و مراسم سبب تضقیف آنها خواهد شد و این مناسک را به سود برنامه و سرگرمیهای فرهنگهای بیرونی از میدان به در میکند. بنابراین نهادها و دستگاههایی که تصور میکنند از طریق اجباری کردن ویا تشویق مادی شرکت در این مراسم به آنها کمک میکنند، سخت در اشتباه هستند زیرا در حقیقت در حال تخریب این مراسم هستند. تا زمانی که کسی احساس واقعی آزادی در رفتن به یک مراسم نکند و علاقه اش به هرشکلی ناشی از یک ترس یا یک طمع برای رسیدن به امتیازی مالی باشد، بی شک اعتقاداتش روز به روز ضعیفتر شده و به تدریح از میان خواهد رفت و جای خود را به تمایلاتی دیگری خواهند داد. با این وجود به نظر من، ما خوشبختانه از چنین موقعیتهایی هنوز فاصله زیادی داریم. اما این بدان معنا نیست که نیاز به مدیریت فرهنگی در این زمینه نداشته باشیم. اما بهتر است هر جه بیشتر به مردم و به سازماندهیهای خود انگیخته آنها اعتماد کنیم و به آنها اجازه دهیم که خود بتوانند در آزادی کامل مناسک و مراسم دینی خویش را ولو با زرق و برق کمتری برگزار کنند. این امر نیز ممکن نیست مگر آنکه سیستم به طور کلی روی به سوی باز کردن فضا و دموکراتیک کردن هر جه بیشتر آن داشته باشد. شکی نداشته باشیم که هیچ سیستم غیر دموکراتیک و حتی نیمه دموکراتیکی نمیتواند فضاها و زمانهای قدسی رادر اختیار اراده آزاد مردم قرار دهد زیرا همواره باید از تنشهایی احتمالی و رویکردهای سیاسی مممکن در اعتراض به خود در این گونه مراسم واهمه داشته باشد و حق هم دارد که واهمه داشته باشد زیرا اینگونه فضاها بهترین موقعیت را برای خودانگیختگی و بنابراین ظاهر شدن خواستههای افراد و جماعتها ایجاد میکنند. شماری از هیئتها، حسینیهها و تکایا هم اکنون جزئی از حافظه تاریخی شهری ایران شدهاند. چگونه میتوان این عناصر را به به سرمایههایی فرهنگی برای آینده ایران تبدیل کرد؟ (چگونه میتوان به بازسازی آنها دست زد؟)برای این کار اولا نیاز به یک مدیریت فرهنگی بسیار دقیق و حساس وجود دارد. یعنی باید بتوان از یک طرف این فضاها را بازسازی کرد و از آنها به عنوان فضاهای جهانگردی استفاده کرد، کاری که امکان دارد به موقعیت قدسی آنها ضربه بزند و در عین حال باید موقعیت قدسی آنها را حفظ کرد، کاری که ذاتا با موقعیت جهانگردی در تضاد است. اما این کار، کار غیر ممکنی نیست، به خصوص در کشوری همچون کشور ما که ر آن سنتهای تسامح و بردباری بسیار بالایی وجود داشته است که به نظر من از مسیحیت درخشانتر بوده اند. با این وصف این کار، خودکار نیست و باید با دقت و هوشمندانه به آن عمل کرد. نکته دیگر آن است که برای این کار ما هرگز نمیتوانیم، تنها بر منابع و امکانات درون کشور خود حساب کنیم، زیرا میزان میراث فرهنگی ایران به حدی زیاد است که اگر خواسته باشیم صرفا خود این کار را به عهده بگیریم باید بخش بزرگی از سرمایهها و نیروهای کار کشور را به این حوزه وارد کنیم که اصولا چنین کاری ممکن نیست. بنابراین لزوما باید از نیروی کار، دانش و همکاریهای بینالمللی در این زمینه استفاده کنیم. این حوزه، حوزه بسیار خوبی چه برای سرمایه گذاریهای اقتصادی مشترک و چه برای همکاریهای فرهنگی و دینی و سیاسی با سایر کشورها است و به نظر من در این زمینه کار اندکی انجام گرفته است در حالی که تجربه برخی کشورهای اسلامی نظیر عربستان سعودی و حتی برخی از کشورهای مسیحی نظیر ایتالیا و مکزیک میتواند کمک مناسب و در خور توجهی به ما در این زمینه بکند. با توجه به حضور وسیع اقلیتهای دینی در مجالس سوگواری حسینی و نذورات فراوان آنها، این مناسک چه نسبتی با همبستگی شهری میتوانند ایفا کنند؟مناسک دینی در ایران، همواره جنبه هویتی داشته اند و به خصوص از زمانی که شیعه در ایران به مذهب اصلی تبدیل شد، این امر نیز تشدید گردید. و همانگونه که گفتید، ما شاهد حضور و مشارکت اقلیتهای دینی در مراسم و مناسک شیعه در ایران هستیم که این امر در دیدگاه آنها به هیچ رو در تضاد با باورها و اعتقادات دینی شان قرار ندارد و برعکس به دلیل ایجاد همبستگی و بالا بردن روابطشان با مسلمانان، نوعی امر قدسی و عبادت نیز به حساب میآید. این موقعیتی بسیار مناسب و استثنایی برای ما به حساب میآید که بتوانیم، مفهوم اقلیت دینی را به مثابه یک ثروت و عنای فرهنگی برای خود به حساب بیاوریم و در همکاری و همراهی با این اقلیتها بتوانیم نه تنها وحدت و انسجام ملی را بالا ببریم بلکه پلی در رابطه بهتر با سایر فرهنگهای ملی نیز ایجاد کنیم و هر چه بیشتر آن فرهنگها را با فرهنگ غنی خود آشنا و آنها را به دیدار و همکاری و کمک به ساختن و رشد فرهنگ خودمان تشویق نمائیم. شما معتقدید «مدرنیته در تناقض با سنت نیست بلکه باید از دل آن بیرون بیاید»، مناسک آیینی چه کمکی میتواند به طراحی مدرنیته برای جامعه ایران داشته باشد؟ مناسک آیینی و دینی دقیقا یکی از موارد مهمی است که میتوان از آن به مثابه منبعی سرشار و تقریبا پایان ناپذیر برای ساختن مدرنیتههای ایرانی استفاده کرد. تنها یک مثال برای شما میزنم. یکی از مهمترین محورهای ساخت مدرنیته جدید در جهان مسئله حقوق بشر بوده است، یعنی احترام به عقاید دیگری، که معمولا برای آن به اعلامیه جهانی حقوق بشر استناد میشود. اما ما میدانیم که ما چه در سنتهای ایران باستان و چه در سنتهای ایران اسلامی از منابع بی شماری در جهت این حقوق برخورداریم در صورت استفاده از این سنتها و یادآوری و برجسته کردن آنها و طبعا دوری کردن از هر حرکت و رفتار و گفتاری که در جهت معکوس با این سنتها قرار دارد و یا خود را به بخش محدود و اقلیتی در این سنتها مستند میکند، میتوانیم زمینه را برای ساختن مدرنیته ای بسیار ریشهدارتر و در نتیجه بسیار قابل تعمیم یافتنتر و قابل درونی شدنتر فراهم آوریم. آیینهای ما میتوانند به صورتهای مختلفی تفسیر و تعبیر شوند و طبعا اگر ما این تعبیرها را در جهت زندگی مدرن و سالم و اهدافی قرار دهیم که امروز تقریبا همه در جهان بر سر آنها توافق دارند یعنی ارزشهایی چون آزادی، عدالت، برابری؛ همبستگی اجتماعی و عیره بدون شک موفقتر خواهیم بود. یک راه کاملا غیر منطقی و حتی دشمنی با خود و با سنتهای خویش نیز آن است که این سنتها را در جهتی مخالف با کل جهان تعبیر و تفسیر کنیم و سعی کنیم از آنها بهانهای برای رفتارهای غیر عقلانی و خشن و زورگویانه خود که در حقیقت نه رفتارهایی سنتی بلکه رفتارهایی کاملا مدرن منتها در بعد نامناسب و سرکوبگرانه مدرنیته هستند، بسازیم که روشن است در این صورت خدمتی جز به دشمنان خود و خیانیت جز به مردم خود نگردهایم و در عین حال بدترین ضربات را نیز بر منابع معنوی خود وارد کردهایم. در باره مردمانی که چاههای آب خود را در بیابانی خشک و کم آب مسموم میکنند واقعا چه میتوان گفت، جز اینکه خواسته و ناخواسته، دانسته یا ندانسته در حال ارتکاب یک انتحار سیاسی و اجتماعی هستند. شهرهای سهبعدی مجازی و شهرهای مجازی که در آینده نمودار خواهند شد، چه ارتباطی با مناسک آیینی و مناسک سوگواری حسینی خواهند داشت؟یک شهر مجازی اولا هر گز مجازی باقی نمیماند، تصوری که در ابتدای سالهای دهه 1990 درباره دیجیتالی یا مجازی شدن کامل فضا وجود داشت امروز به کنار گذاشته شده است و ما شاهد آن هستیم که فضاهای مجازی و فضاهای فیزیکی واقعی توانسته اند در همسازی مناسبی با یکدیگر عمل کنند و همراه هم پیش روند و امروز نیز چشم اندازی برای خروج از منطق عین همراهی نیست. در نتیجه میتوان گفت که مناسک و آیینها نیز در فضای مجازی و فضای فیزیکی به همراه یکدیگر پیش خواهند رفت و یکی مانع دیگری نخواهد بود و حتی برعکس موقعیتهای مجازی برای مثال شبکههای اینرتنی همچون گوگل، تویتر و غیره میتوانند بیشتر به مثابه عاملی برای افزایش ارجاع به محیط واقعی و فیزیکی برای مثال شرکت در یک مناسک تبدیل شوند تا راهی برای گریزاز آن و این یک واقعیت است که انسان که موجودات فیزیکی هستند که بر اساس سیستمهای حسی مستقیم با یکدیگر رابطه بر قرار میکنند و ما هنوز فاصله زیادی با آن داریم که ماشینهای پیشرفته بتوانند کل این حسها و به خصوص سنتز شناختی و زبان شناختی حاصل از آنها را در فضاها بسته باز تولید کنند. بنابراین به گمان من اگر ما شاهد نوعی بازگشت بر اساس واکنش نسبت به انجام مناسک در سنتیترین و متعارفترین اشکال آن در آینده نباشیم، شاهد فاصله گرفتن از چنین مناسکی هم نخواهیم بود. اما در اینجا هم دقت داشته باشیم که یک مدیریت بد فرهنگی برای مثال استفاده سیاسی نادرست از رسانهها و تحمیل مناسک به مردم میتواند به دلیل واکنش آنها را از روی آوردن به مناسک واقعی بازدارد و ایجاد دافعه کند. به عنوان سؤال پایانی، اولویت موضوعات پژوهشی در زمینه مناسک آیینی به صورت عام و مناسک سوگواری حسینی به صورت خاص در حال حاضر و نیز در آینده در عرصة شهرهای ایران چیست؟ به نظر من مهمترین اولویت در این زمینه روشن کردن روابط پیچیده ای است که میان سیستمهای مناسکی و سیستمهای هویت بخش وجود دارد. این هویت از آن رو برای ما در اولویت مطلق قرار دارد که ما در حال تجربه ای منحصر به فرد هستیم یعنی تجربه ملت سازی و دولت سازی در کشوری با پیشینهای چند هزار ساله با دهها زبان و قومیت و صدها و بلکه هزاران هوت جماعتی، محبی، قومی، و غیره. مناسک و آیینها میتوانند از مهمترین منابع برای کمک به ما در مدیریت فرهنگی و سیاسی این فرایندهای پیچیده باشند. اما برای آنکه بتوانیم از آنها به خوبی استفاده کنیم ابتدا باید آنها راخوب بشناسیم، سپس باید به تجربههای جهانی در این زمینه روی آوریم و سرانجام باید از قدرت بالایی در تحلیل و سنتز کردن این سیستمها با سایر سیستمهای پیچیده در سطوح ملی و بینالمللی برخوردار باشیم. این امر نیازمند برنامه پیچیده در مدیریت فرهنگ است که جز با بالا بردن اولیه قابلیتها و ظرفیتهای دموکرایتک سیستمهای اجتماعی یعنی بدون بالا بردن قابلیت تحمل دیگری و برخورداری جامعه از ابزارهایی بسیار گسترده در بیان و رودروییهای فکری و اجتماعی بدون انکه تنشها سیستم را دچار اخلال کنند، امکان پذیر نیست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]
صفحات پیشنهادی
نقدی فرهنگی بر چشم انداز بیست ساله مکه مکرمه
تصور نقطه ای از اماکن مذهبی ، روح مناسک را به جسم آن تقلیل می دهد. در افق 1450 مکه شهری است که محور توسعه آن توریسم دینی در مفهوم ما بعد تجددی است. ...
تصور نقطه ای از اماکن مذهبی ، روح مناسک را به جسم آن تقلیل می دهد. در افق 1450 مکه شهری است که محور توسعه آن توریسم دینی در مفهوم ما بعد تجددی است. ...
کاسترو اولین مسجد را برای مسلمانان كوبا میسازد.
کاسترو در حین بازدید از شهر کارابین که جمعیت آن نزدیک به 11میلیون است، به ... ساخت مسجدی را داد که آنها بتوانند به راحتی در آن به مناسک دینی خود بپردازند. ...
کاسترو در حین بازدید از شهر کارابین که جمعیت آن نزدیک به 11میلیون است، به ... ساخت مسجدی را داد که آنها بتوانند به راحتی در آن به مناسک دینی خود بپردازند. ...
صالحي: ايران در توليد كيك زرد هسته اي خودكفا شد
اتاق خواب و فنگ شويى · اگرسست و بیحال هستید اینجا را.... مار سمي دو سر در استان سيستان و بلوچستان کشف شد · شهر و مناسک دینی · ترخیص ملیپوشان در ازای پول ...
اتاق خواب و فنگ شويى · اگرسست و بیحال هستید اینجا را.... مار سمي دو سر در استان سيستان و بلوچستان کشف شد · شهر و مناسک دینی · ترخیص ملیپوشان در ازای پول ...
اخلاق شهروندی در کشور ما
تعاریف و طرح مساله در سنت اسلامی، پس از پیشینه صدر اسلام و تجربه دینی ... نقطه مشخص (شهر) و تبعیت از خدایان و قوانین واحد و همچنین شرکت در مناسک مشترک است. ...
تعاریف و طرح مساله در سنت اسلامی، پس از پیشینه صدر اسلام و تجربه دینی ... نقطه مشخص (شهر) و تبعیت از خدایان و قوانین واحد و همچنین شرکت در مناسک مشترک است. ...
آيين کنفوسيوسي؛نگاهي از فراز(1)
... هاي ظاهري اين آيين وهمچنين مناسک واشکال دين ورزي ومکان ها وزمان هاي مقدس آن ... کنفوسيوس هميشه برآن بود تا منصبي حکومتي بيابد وآرمان شهر باستاني خود را ...
... هاي ظاهري اين آيين وهمچنين مناسک واشکال دين ورزي ومکان ها وزمان هاي مقدس آن ... کنفوسيوس هميشه برآن بود تا منصبي حکومتي بيابد وآرمان شهر باستاني خود را ...
موسيقي و جايگاه آن نزد مولانا
... جنبهي روحاني داشته و در قالب ستايش و نيايش خدايان و مناسك ديني بوده است. ... در اين سفر، او با موسيقي كارواني آشنا گشت و نيز از هر شهر كه ميگذشتند، با ...
... جنبهي روحاني داشته و در قالب ستايش و نيايش خدايان و مناسك ديني بوده است. ... در اين سفر، او با موسيقي كارواني آشنا گشت و نيز از هر شهر كه ميگذشتند، با ...
ساختار حکومت دینی امام(ره) بر پایه جمهوری اسلامی است
ساختار حکومت دینی امام(ره) بر پایه جمهوری اسلامی است. ... و سپس عراق در زمانی که در شهر نجف اشرف به تدریس میپرداختند یکی از مباحثی که مطرح کردند ... ایشان این بود که در ایام مناسک حج و عمره شیعیان باید در مسجدالحرام و مسجدالنبی به ائمه ...
ساختار حکومت دینی امام(ره) بر پایه جمهوری اسلامی است. ... و سپس عراق در زمانی که در شهر نجف اشرف به تدریس میپرداختند یکی از مباحثی که مطرح کردند ... ایشان این بود که در ایام مناسک حج و عمره شیعیان باید در مسجدالحرام و مسجدالنبی به ائمه ...
بازگشت حاجی ها از فردا
با نزدیکی به پایان مناسک حج ابراهیمی از فردا حرکت حجاج ایرانی مدینه بعدها ... اولین گروه حجاج ایرانی به کشور حرکت زائران مدینه بعد نیز به شهر مدینه از فردا ... شده و گرفته دین را به میان در پایان با قلبی آکنده از محبت ، درود خالصانه خود ...
با نزدیکی به پایان مناسک حج ابراهیمی از فردا حرکت حجاج ایرانی مدینه بعدها ... اولین گروه حجاج ایرانی به کشور حرکت زائران مدینه بعد نیز به شهر مدینه از فردا ... شده و گرفته دین را به میان در پایان با قلبی آکنده از محبت ، درود خالصانه خود ...
برقع؛ پوششي خارج از دايره حقوق بشر فرانسوي
در سال 1385 نيز وزير آموزش و پرورش آلمان، با وجود راي دادگاهي در شهر ... ميليون شهروند مسلمان فرانسوي حتي براي برگزاري مناسك ديني خود همچون نماز، فضاي كافي ...
در سال 1385 نيز وزير آموزش و پرورش آلمان، با وجود راي دادگاهي در شهر ... ميليون شهروند مسلمان فرانسوي حتي براي برگزاري مناسك ديني خود همچون نماز، فضاي كافي ...
استان کرمانشاه
شهر یاران ساسانی به علت نزدیکی این منطقه به پایتخت آنها یعنی تیسفون ایام تابستان را ... گروهی نیز زیر پوشش بدعتهای دینی با نام اهل حق با حفظ آداب و مناسک و ...
شهر یاران ساسانی به علت نزدیکی این منطقه به پایتخت آنها یعنی تیسفون ایام تابستان را ... گروهی نیز زیر پوشش بدعتهای دینی با نام اهل حق با حفظ آداب و مناسک و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها