واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حكايت همچنان باقي است
در ادبيات سينمايي ايران «فيلمفارسي» از سر نكوهش و تحقير به كار رفته است؛ واژهاي كه براي هر فيلمسازي كه اثرش بدين صفت خوانده ميشود، سنگين و آزاردهنده است و بيترديد موجب گارد گرفتن او ميشود.از اينرو دور از انتظار نيست اگر به كار بردن اين واژه از سوي پارهاي فيلمسازان با مخالفتي سفت و سخت روبهرو ميشود و آن را نه فقط قضاوتي غيرمنصفانه كه گاه مغرضانه نيز محسوب ميكنند. اما با اين اوصاف اين واژه همواره مورد استفاده قرار گرفته است، چرا كه برخلاف نظر عدهاي فيلمفارسي مختص به يك دوران نبوده است كه تمام شده و به تاريخ پيوسته باشد. حقيقت اين است كه بار معنايي فيلمفارسي به تعريفي بدل شده است كه در هر دوره طيفي از فيلمها را در خود جاي ميدهد؛ فيلمهايي كه متأسفانه هيچ واژهاي تا اين حد نميتواند مصداق بارز آنها به حساب آيد.پس به ناگزير همچنان بسياري اين واژه را آگاهانه يا ناخودآگاه براي آثاري كممايه يا بيمايه به كار ميبرند و تا زماني كه چنين آثاري در سينماي ايران رؤيت ميشوند نميتوان انتظار داشت كه چنين واژهاي از ادبيات شفاهي يا مكتوب سينماي ايران حذف شده و به كار گرفته نشود.«فيلمفارسي» در معناي كنايياش، آنگونه كه در ادبيات سينمايي ايران مصطلح شده، مصداق آثاري است كه به واقع نه فيلم هستند و نه فارسي. به تعبير روشنتر نه از ارزش سينمايي و هنري بهره ميبرند و نه به لحاظ مضموني متضمن نشانههايي ارزشمند يا قابل اعتنا از زندگي و فرهنگ اين ديار هستند.قدمت به كارگيري اين واژه به نزديك نيم قرن، يعني همزمان با دوره دوم فيلمسازي در ايران ميرسد. در اين سالها بود كه سنگ بناي بدنه سينماي ايران توسط بانيان آن، به شكلي كج گذاشته شد. حاصل توليدات آن نيز با وجود رشد كمي روزافزون، آثاري بيمايه بودند كه براي جذب و جلب توجه سطحيترين سليقهها ساخته ميشدند.«فيلمفارسي» در معناي كنايياش، آنگونه كه در ادبيات سينمايي ايران مصطلح شده، مصداق آثاري است كه به واقع نه فيلم هستند و نه فارسي. به تعبير روشنتر نه از ارزش سينمايي و هنري بهره ميبرند و نه به لحاظ مضموني متضمن نشانههايي ارزشمند يا قابل اعتنا از زندگي و فرهنگ اين ديار هستند.در اين سالها بود كه براي نخستين بار فيلمفارسي به چنين آثاري نسبت داده شد و پس از آن نيز با تداوم ساخت چنين آثاري و شناسايي مولفههايي كه همه اين فيلمها به نوعي از آن بهره ميبردند، رفتهرفته فيلمفارسي از تعريفي از مولفههاي مشخص برخوردار شد.فيلمفارسي بيش از هر چيز حاصل يك نوع نگرش و تلقي نسبت به سينماست؛ نگاهي كه نسبتي با جوهر سينما بهعنوان يك هنر ندارد، بلكه آن را صرفا يك حرفه محسوب ميكند مانند ديگر حرفهها كه ميتواند منبع كسب درآمد افراد يك جامعه باشد.از اين منظر فيلمسازي را ميتوان بدل به حرفهاي پردرآمد كرد و اين كاسبكاري در سينما باعث به وجود آمدن شرايطي است كه مولفههاي فيلمفارسي از دل آن بيرون ميآيد. فيلمفارسيساز شايد نسبت به هزينهاي كه سرمايهگذاران و تهيهكننده فيلم گذاشتهاند احساس تعهد داشته باشد اما بيشك نسبت به مخاطبي كه فيلم را به او ارائه ميكند چنين تعهدي ندارد.بنابراين فيلمفارسيساز از كمگذاشتن پارهاي از هزينهها كه روي كيفيت فيلمش تأثيري مستقيم ميگذارد، ابايي ندارد. جالب اينكه برعكس اگر همين فيلمسازان احساس كنند كه مواردي وجود دارد كه در بالا بردن فروش فيلمشان تأثيرگذار است، دست و دلبازانه عمل ميكنند.به همين لحاظ اگر تماشاگر حرفهاي و آشنا به سينما در رويارويي با فيلمفارسي به روشني خست به كار رفته در ساخت آن را درمييابد، از سوي ديگر مخاطب عام با ظاهري پر رنگ و لعاب اما به واقع تو خالي روبهروست كه فريبش ميدهد. معمولاً بيشترين هزينه فيلمفارسي را دستمزد ستارگانش تشكيل ميدهند؛ ستارههايي كه در تيپهايي آشنا و كليشهاي ظاهر ميشوند. اغلب اين بازيگران بدترين نقشآفرينيهاي خود را به اجرا ميگذارند، چرا كه به دلايل اقتصادي حضور در اين فيلمها را ميپذيرند و دل به كار نميدهند.فيلمفارسيساز كار خود را خيلي سريع جمع ميكند، با حداقل برداشت از صحنهها ابراز رضايت ميكند و معمولاً اين فيلمها به لحاظ پرداخت سينمايي بسيار سست و سرهمبندي شدهاند.فيلمفارسيها به لحاظ مضموني شباهتهاي دروني و بيروني بسياري با يكديگر دارند، چرا كه اغلب براي تضمين موفقيت از الگوهاي امتحان پس داده در جذب مخاطب بهره ميبرند.دنياي فيلمفارسي دنياي كوچكي است، همه چيز بر پايه اتفاقهايي ناملموس و غيرواقعي بنا شده و به كمك ماجراهايي كه پي در پي رخ ميدهند، پيش ميروند. در اين آثار جزئيات جايي ندارد و تنها به كليات پرداخته ميشود، بنابراين مخاطب به سادگي ميتواند داستان را دنبال كند، چرا كه به گونهاي ساخته ميشوند كه تماشاگر اگر مشغول صرف تنقلاتي باشد و يا با بغلدستي خود گپ هم بزند، چيزي را از دست نميدهد! اكثريت قريب به اتفاق اين فيلمها از پيام اخلاقي و آموزنده برخوردارند كه بهصورت گل درشت به مخاطب ارائه داده ميشوند.شخصيتها تكبعدي هستند، يا سياهند يا سفيد و خوبها در پايان پاداش عمل خود را به دست ميآورند و بدها نيز به سزاي عمل خود ميرسند. هميشه يك يا چند شخصيت منفي وجود دارند كه بدون زمينهسازي قابلقبول يكباره متحول ميشوند.اما در اين روزها كه كمدي همچنان در زمينه جذب مخاطب بيرقيب است فرصت مناسبي به دست آمده تا شاهد احياي سنتهاي قديمي فيلمفارسي باشيم به ويژه اينكه زوج قهرمان و وردست بذلهگو امكان آن را فراهم ميسازد تا به مضمونهاي كم و بيش جدي هم رنگ و لعاب كمدي زده شود در مجموع چون فيلمفارسيساز همواره به شيوه سرهمبنديكاري عمل ميكند، ساخته او نيز همواره در سطح باقي ميماند. فيلمفارسي مخاطب را به فكر وا نميدارد، بلكه بديهياتي كليشهاي را به شكل شعاري تحويل او ميدهد و تماشاي آن برابر است با 2 ساعت اتلاف وقت. نكته درخور اعتنا آن است كه فيلمفارسيساز براي توجيه فيلم خود شعار فيلمسازي براي مخاطب و مردم را مطرح ميكند و سعي دارد، نابلدي و نيت واقعي خود را پشت اين شعار پنهان سازد و اين يعني فيلمي را كه بدون كمترين تعهدي نسبت به مخاطب ساخته شده بخواهيم با عنوان سينمايي به او قالب كنيم.فيلمفارسيساز چون براساس نگرش و تلقي مشخصي كار ميكند، همواره فيلمفارسي ميسازد و در هر ژانر يا با هر اندازه توان و تسلط سينمايي، شايد در بهترين حالت فيلم او كمي خوشساختتر از بقيه باشد اما در نهايت فيلمفارسي است، چرا كه اين نوع نگاه و يا نيت اوست كه همواره چنين دستاوردي را بهدنبال دارد. اگر فيلمفارسي همچنان زنده و سرحال به حيات خود ادامه ميدهد.از اين رو است كه در طول سالهاي دور يا نزديك هميشه آثاري برخوردار از ويژگيهايي كه برشمرديم، سهمي از توليدات سينماي ايران را بهخود اختصاص دادهاند، سهمي كه متأسفانه اندك نيز نيست، چرا كه در طول همه اين سالها هرگاه كه قصد ساخت فيلمهايي براي جذب مخاطب انبوه در ميان بوده، نزديكترين و در عين حال مطمئنترين راه همين بوده است. فيلمفارسي هيچگاه سليقه مخاطب را بالا نميبرد، بلكه در بهترين حالت آن را در همين حدي كه هست نگه ميدارد. بنابراين در طول همه اين سالها با وجود پيشرفتهايي كه در ابزار و وسايل فيلمسازي صورت گرفته، فيلمفارسيسازان از اين ابزار در همين جهت سود بردهاند. با اين اوصاف نبايد تعجب كرد كه توده تماشاگران امروز با تماشاگران ديروز تفاوت چنداني داشته باشند. همانگونه كه فيلمفارسيهاي اين روزگار نيز تفاوتهاي چنداني با گذشته ندارند؛ نه به لحاظ پرداخت سينمايي و نه به لحاظ مضموني. آن دسته از مؤلفههاي فيلمفارسي كه بهدليل تغيير سياستگذاريهاي فرهنگي و سياسي اين سالها با سالهاي دور امكان استفاده از آنها وجود ندارد نيز يا شكل خفيفتري بهخود گرفتهاند و يا اينكه تغيير يافته و به گونهاي ديگر نمود يافتهاند. فيلمفارسي در متفاوتترين شكل خود در هر دوره به مقتضيات زمانه شكل گرفته است.از آنجايي كه يكي از ويژگيهاي بارز آن استفاده از الگوهاي از پيش امتحان شده است، هرگاه فيلمي پر مخاطب از كار درآمده و يا گونهاي بيش از ديگر گونهها مورد توجه تماشاگران قرار گرفته است، فيلمفارسيسازان خيلي زود نسخههاي مورد نظر خود را متأثر از اين گونهها بيرون دادهاند. به همين خاطر در سالهاي نخست انقلاب شاهد ساخته شدن فيلمفارسيهاي انقلابي بوديم؛ آثاري كه از قضا تعدادي از آنها توسط فيلمفارسيسازان شناخته شده گذشته جلوي دوربين رفته بودند. در ميانه دهه 60 فيلمفارسيهاي خانوادگي را شاهد بوديم، اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 فيلمفارسيهاي اكشن به بازار آمدند، اندك زماني بعد فيلمفارسيهاي جوانگرايانه عشقي روي كار آمدند و يا فيلمفارسيهاي شبهه سياسي و حالا نيز چند سالي است كه با رونق گرفتن فيلمهاي كمدي، فيلمفارسيهاي كمدي يكي پس از ديگري روي پرده ميروند. لابد پس از مدتي اگر ژانر وحشت جايي بيشتر براي خود باز كند شاهد فيلمفارسيهاي وحشتناك خواهيم بود، كه اين يكي معجون واقعاً جالب توجهي خواهد بود، چرا كه فيلمفارسي ذاتاً خود اثري وحشتناك است!اما در اين روزها كه كمدي همچنان در زمينه جذب مخاطب بيرقيب است فرصت مناسبي به دست آمده تا شاهد احياي سنتهاي قديمي فيلمفارسي باشيم به ويژه اينكه زوج قهرمان و وردست بذلهگو امكان آن را فراهم ميسازد تا به مضمونهاي كم و بيش جدي هم رنگ و لعاب كمدي زده شود و به اين وسيله اداي ديني به يكي از مولفههاي قديمي آثار كلاسيك شده دنياي فيلمفارسي صورت گيرد! در اين زمينه كار بدان جا رسيده است كه فيلمفارسيسازان امروز به شيوه كار يا الگوبرداريهاي موردي بسنده نكرده و هر از چندي شاهد هستيم برخي به شكلي كاملاً آشكار به بازسازي فيلمفارسيهاي قديمي پرداخته و سعي دارند كه از ديگر كشورهاي صاحب سينما كه به بازسازي آثار كلاسيك قديمي خود ميپردازند عقب نمانند.اين مسئله به خوبي مؤيد آن است كه تا چه حد با چنين فيلمهايي سليقه توده سينماروها درجا ميزند، به گونهاي كه فيلمفارسيسازان با نيت كاملاً كاسبكارانه خود دوبارهسازي چنين فيلمهايي را سودآور ارزيابي ميكنند.اين را نيز بايد در نظر گرفت تا زماني كه تقاضا باشد، عرضه صورت ميپذيرد. متأسفانه اگر در سينماي ايران فيلمفارسي شكلي متداوم پيدا كرده است بهعلت تقاضاهايي بوده كه همواره وجود داشته است.منبع : همشهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 263]