تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 2 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812158977




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نابغه فقه و اصول


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نابغه فقه و اصول
رسایل
زندگینامه شیخ انصاری ولادت شیخ مرتضی روز هجدهم ذی الحجه ـ عید غدیر ـ سال 1214 هـ. ق. در محله مشایخ انصاری دزفول تولد یافته است. والدین نام پدر او شیخ محمد امین از فضلای خاندان انصاری دزفول بوده است. وی سه پسر داشته که به ترتیب سن: مرتضی و منصور و محمد صادق نام داشته‌اند  و هر کدام از برادر بزرگتر خود، ده سال کوچکتر بوده‌اند. مادر شیخ انصاری بانویی درس خوانده و مؤمنه و متعبده و از خاندان انصاری‌های دزفول بوده است، گویند سعی داشته که هنگام شیر دادن به فرزند بزرگ خود ـ مرتضی ـ با وضو باشد. کودکی مرتضی از کودکی چنان شوق تحصیل داشته و با کوشش بسیار به درس و مطالعه مشغول بوده که کمتر به بازی‌های بچگانه می‌پرادخته است، چنانکه در ده‌سالگی کوچه‌های نزدیک به خانه خود را نمی‌شناخته، گویند روزی پدرش خواست او را به جایی بفرستد که تا خانه آنها راه چندانی نبود، به پدرش گفت: کوچه‌ای را که نام می‌بری نمی‌دانم کجاست! در حالی که در همان زمان روزی جمعی از طلاب که به سن از او بسیار بزرگتر بودند، درباره معنای کلمه اَسنی بحث می‌کنند، مرتضای ده‌ساله به آنها می‌گوید: اَسنی یعنی روشن‌تر و توجه آنها را به شعر نصاب الصیبان: ضیاء نور و سنی روشنی افق چه کران... جلب کرد و به مباحثه و قیل و قال آنها خاتمه داد. شیخ انصاری مورد احترام فوق العاده فقها و دانشمندان و رؤسای کشورهای اسلامی قرار گرفت و نخستین فقیهی بود که یگانه مرجع شیعیان جهان گردید. شیخ مرتضی به روزگار نوجوانی طلبه‌ای پرکار و خوشفکر و خداترس بود، غالبا تا نیمه شب به مطالعه و نوشتن درس‌های خود مشغول بود، اول شب شام نمی‌خورد تا خوابش نیاید و پس از رسیدگی به دروس خود شام می‌خورد. شیخ مرتضی ادبیات عرب و مقدمات را نزد پدرش و فضلای دزفول خواند و فقه و اصول دوره سطح را خدمت عموزاده خود شیخ انصاری که از فقهای درجه اول دزفول بود، تحصیل کرد و سپس به همراه پدرش برای تکمیل تحصیلات به عتبات ـ کربلا و نجف ـ رفت. سفر به عتبات شیخ محمد امین به سال 1232هـ ق. برای زیارت کربلا و نجف اشرف به عراق رفت و فرزند هیجده ساله‌اش را با خود برد تا در آنجا که از مراکز بزرگ علمی شیعه بود، دوره عالی فقه و اصول را ببیند و تحصیلات خود را کامل کند. شیخ محمد امین در کربلا به خدمت سید محمد مجاهد که از فقهای بزرگ شیعه در آن زمان بود و ریاست حوزه کربلا را داشت، رسید و به ایشان عرضه داشت: فرزندم را برای استفاده از محضر مبارک آورده و به شیخ مرتضی که در آخر مجلس نشسته بود، اشاره کرد. سید نگاهی خاص به شیخ مرتضی کرد! زیرا کمتر کسی با این سن و سال کم می‌توانست از محضر درس استاد و فقیهی بزرگ چون او استفاده کند، برای آزمایش معلومات فقهی طلبه جوان مساله‌ای پیش آورد و گفت: شنیده‌ام برادرم شیخ حسین در دزفول نماز جمعه می‌خواند در حالی که برخی از فقهای شیعه اقامه نماز جمعه را در زمان غیبت ولی‌عصر (عج) جایز نمی‌دانند!در این موقع شیخ مرتضی دلایلی در وجوب نماز جمعه در زمان غیبت آورد که سید مجاهد از تقریر دلایل و بیان مطلب او شگفت زده شد و به شیخ محمد امین رو کرد و گفت: این جوان نبوغ ذاتی دارد، او را به صاحب این حرم ـ اشاره به بارگاه امام حسین علیه‌السلام کرد ـ بسپارید. شیخ مرتضی چهار سال از محضر دو فقیه بزرگ یعنی سید مجاهد و شریف العلما استفاده کرد،. بعد از آن  برای ملاقات با پدر به دزفول مراجعت کرد. شیخ انصاری چون شوق تحصیل علم در وجودش جوشش می‌کرد و مقام علمی فقهای کربلا و نجف را درک نموده بود، بیش از یک‌سال نتوانست در دزفول بماند و سال 1237 ق. برای بار دوم به عتبات رفت و یک‌سال از مجلس درس شیخ موسی فرزند جعفر کاشف الغطا بهره‌مند گردید و پس از دو سال به دزفول بازگشت. ظاهرا توقف کوتاه شیخ انصاری در سفر دوم، سببش آن بوده که خودش را از درس و بحث علما بی‌نیاز دانسته و محاصره کربلا توسط داود پاشا حاکم دولت عثمانی دربغداد، که به سال 1239 ق. بوده او را نگران ساخته است. در این زمان که شیخ انصاری 25 سال داشت با دختر شیخ حسین ـ استاد نخستین خود ـ ازدواج کرد. در محضر فقهای ایران شیخ در سال 1241 ق. عازم مسافرت به شهرهای معروف ایران که حوزه علمیه داشتند گردید و به خویشاوندان خود گفت که از فقهای مشهور عراق ـ کربلا و نجف ـ استفاده لازم را برده‌ام اکنون می‌خواهم به شهرهای بزرگ ایران بروم و از محضر علمای آنجا بهره‌مند شوم. نظر و فکر شیخ نشان می‌دهد که وی بسیار علم دوست و محقق و متواضع بوده است، زیرا با آنکه استادانی فقیه و مشهور به او گفته بودند که مجتهد هستید و احتیاج به استاد ندارید؛ به گفته آنان قناعت نمی‌کند و تصمیم می‌گیرد، از علمای معروف ایران نیز دیدن کند. شیخ به برادرش ـ شیخ منصور ـ می‌گوید: آیا کفایت می‌کند که چند فقیه عالم ما را مجتهد بدانند و ما به گفته آنان مغرور شویم؟ آیا بهتر نیست علم خود را به رجال و بزرگان این فن در ایران عرضه بداریم و در صورت لزوم از آنها استفاده کنیم؟مادر شیخ با مسافرت او مخالفت می‌کند و می‌گوید طاقت دوری تو را ندارم! شیخ انصاری با اینکه مادرش را فوق العاده احترام می‌کرد، در رفتن به مسافرت، اصرار بسیار می‌کند، لذا بنابر استخاره با قرآن گذاشتند، آیه هفتم سوره قصص آمد: «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ » « و به مادر موسی وحی کردیم که : شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریایش بینداز و مترس و غمگین مشو ، او را به تو باز می گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم». مادر شیخ که زنی باسواد و با معرفت بود، با دیدن آیه به مسافرت شیخ راضی شد. رفتن شیخ از دزفول دو علت مهم و اساسی داشته است:اول: علاقه و توجه شیخ به مراکز و حوزه‌های بزرگ علمی نجف و کربلادوم: ناخشنودی شیخ از نفوذ ملاکان و خوانین و وضع اخلاقی، تربیتی آنها شیخ مرتضی به سفر علمی رفت و برادرش شیخ منصور را که جوانی 18 ساله بود، با خود برد؛ از دزفول به بروجرد و بعد از آن به کاشان رفتند تا از محضر ملا احمد نراقی که در فقه و اصول و شعر و ادربیات فارسی استادی کامل بود استفاده کند. شیخ مرتضی  در خدمت ملا احمد نراقی سه سال به تدریس و مباحثه و تالیف مشغول گردید و از شاگردان درجه اول آن فقیه ادیب در حوزه علمیه کاشان گردید. ملا احمد فوق العاده به شیخ احترام می‌گذاشت. از احترامات  ملا احمد نسبت به شیخ همین بس که  به طلاب خود بود: من پیر و عاجزم بروید از شیخ مرتضی استفاده کنید. پیداست که شیخ با آنکه جوان بوده و سی سال بیشتر نداشته، به اندازه‌ای در فقه و اصول مسلط بوده که یک شخصیت علمی همچون ملا احمد او را جانشین خود در تدریس این دو علم مهم دانسته است. جناب نراقی اجازه روایت مفصلی که تصدیق اجتهاد نیز هست به شیخ داد. سپس شیخ انصاری از کاشان به تهران رفت و از آنجا به مشهد مشرف گردید و قریب شش ماه به زیارت ثامن الائمه علیه‌السلام و استفاده معنوی از حضور در بارگاه قدسی آن حضرت مشغول بود. ایشان از مشهد به تهران و از آنجا به اصفهان آمد.روزی برای شناختن علمای مشهور آن دیار به مجلس درس حجةالاسلام (سید) شفتی که ریاست حوزه علمی اصفهان را داشت، رفت و در آخر مجلس نشست. سید آن روز اشکالی علمی را که چند روز پیش مطرح ساخته بود، برای بار دوم بیان کرد، و منتظر جوابی از طرف فضلای پای منبر شد.شیخ انصاری جواب اشکال حجه الاسلام شفتی را به یکی از طلاب نزدیک خود گفت و خود از جلسه درس بیرون رفت، آن طلبه که جواب شیخ را شنیده و یاد گرفته بود، موقع را مغتنم شمرد و جواب را بیان کرد.سید به وی گفت:این پاسخ از تو نیست، یا ولی عصر حجة بن‌الحسن علیه‌السلام به تو تلقین کرده و یا شیخ مرتضی به تو یاد داده است!طلبه گفت: شخص عالمی که او را نمی‌شناختم، جواب اشکال را به من گفت و از مجلس بیرون رفت. حجة الاسلام شفتی دانست که شیخ انصاری به اصفهان آمده است و چند نفر را برای پیدان کردن محل سکونت شیخ روانه کرد. بعد از یک ماه  و علی‌رغم اصرار سید، شیخ اقامت در اصفهان را نپذیرفت و از آنجا به دزفول مراجعت کرد.مسافرت علمی شیخ انصاری که نزدیک به پنج سال طول کشید، برای او استفاده شایانی از نظر شهرت و استفاده از محضر فقیه ادیب شاعری همچون ملا احمد نراقی داشت و او را از هر جهت پخته و ورزیده ساخت. شیخ در شهر خودش مورد توجه علما و طلاب قرار گرفت و مجلس درسی تشکیل داد و از سال 1245 تا 1249 ق. در دزفول ماند. پدرش به سال 1248 ق. به بیماری، وبا که در آن موقع به صورت همه گیر در ایران شیوع داشت، وفات کرد، یکسال پس از فوت پدرش به عتبات برای سکونت رفت و تا آخر عمر در نجف اقامت نمود. مهاجرت به عتبات رفتن شیخ از دزفول دو علت مهم و اساسی داشته است:اول: علاقه و توجه شیخ به مراکز و حوزه‌های بزرگ علمی نجف و کربلادوم: ناخشنودی شیخ از نفوذ ملاکان و خوانین و وضع اخلاقی تربیتی آنها شیخ سال 1249ق. به قصد اقامت در عتبات به کربلا رفت و زمانی وارد آن شهر مقدس گردید که چند سال از فوت شریف‌العلما متوفای 1245ق. گذشته بود و فقیه برجسته‌ای در آن شهر نبود، و تدریس حوزه علمیه نجف را دو نفر از فقهای بزرگ و مشهور به نامهای شیخ علی فرزند شیخ جعفر کاشف الغطا و شیخ محمد حسن صاحب جواهر به عهده داشتند.شیخ انصاری در کربلا سکونت گزید و برای استفاده از شیخ علی کاشف الغطا، بیشتر اوقات از کربلا به نجف می‌رفت و در مجلس آن فقیه شرکت می‌کرد و با اینکه استادش صریحا می‌گفت که شیخ مرتضی به استاد نیاز ندارد و خودش مجتهد مطلق و صاحب فتواست، اما شیخ انصاری به احترام خاندان بزرگ و مشهور کاشف الغطا، تا سال مرگ شیخ علی یعنی 1254ق. در مجلس درس وی حاضر می‌شد.شیخ انصاری پس از وفات کاشف الغطا، مجلس درسی در کربلا تشکیل داد.شیخ روزگاری طولانی ـ قریب شش سال ـ در نحف اشرف، در خدمت شیخ علی ـ کاشف الغطا ـ نیز گذرانید تا یگانه روزگار شد و مرجع اهل زمانه گشت.  زعامت  حوزه  نجف  تا وفات اداره حوزه علمیه نجف در سال 1262 ق. به شیخ محمد حسن معروف به صاحب جواهر رسید وی از فقهای بزرگ شیعه و مؤلف کتاب معروف جواهر در فقه است، این کتاب بسیار مفصل، مرجع فقها در مسایل فقهیه است. شیخ محمد حسن در روزهای آخر عمرش به تشکیل مجلسی امر نمود و سفارش کرد که فقهای مشهور نجف در آن حاضر شوند، چون جلسه فراهم آمد، صاحب جواهر، شیخ انصاری را در آن مجلس نیافت. فرمود تا شیخ را نیز در آن مجلس حاضر کنند، شیخ را در حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام یافتند در حالی که برای سلامتی صاحب جواهر دعا می‌کرد؛ او را به آن مجلس آوردند، صاحب جواهر شیخ را نزد خود طلبید و دست او را روی قلب خود نهاد و گفت: اکنون بر من گوارا شد. سپس روی به فقهای حاضر در مجلس نمود و گفت: مرجع و رئیس علمی شما پس از من ایشان هستند؛ آنگاه شیخ انصاری را مخاطب قرار داد و گفت: ای شیخ در مسایل فقهی احتیاط‌های خود را کمتر کن، که اسلام شریعتی است که احکام آن بر سهولت و سادگی نهاده شده است. معروف بود که شیخ انصاری در فتواهایش بسیار احتیاط می‌کند. مادر شیخ انصاری بانویی درس خوانده و مؤمنه بوده است، گویند سعی داشته که هنگام شیر دادن به فرزند بزرگ خود ـ مرتضی ـ با وضو باشد. صاحب جواهر ماه شعبان 1266 ق. وفات نمود و مرجعیت شیعه به شیخ انصاری رسید. کثرت علم و شهرت و تقوای شیخ نزد صاحب جواهر مسلم بود که ریاست حوزه علمیه نجف را به او واگذار نموده است و الا رسم نیست که مجتهد مرجعی برای خود جانشین تعیین کند. پس از وفات صاحب جواهر، شیخ انصاری بوسیله نامه‌ای جریان را به دوست و همدرس قدیمی خود، سعید العلماء مازندرانی نوشت و چنین یادآور شد: زمانی که هر دو در کربلا از محضر درس مرحوم شریف العلماء استفاده می‌کردیم، شما از حیث درس و معلومات بر من مقدم بودی، حال شایسته است، به نجف آمده ریاست حوزه را عهده‌دار شوید. سعید العلماء در جواب شیخ نوشت: چون مدتی است به امور درسی اشتغال ندارم ولی شما تاکنون به تدریس و مباحثه مشغولید؛ لذا برای احراز این مقام سزاوارترید. شیخ انصاری تا رسیدن جواب سعید العلما، ریاست حوزه را به عهده نگرفت و پس از دریافت جواب به منبر رفت و برای عده کثیری از فقها و طلاب و فضلا حتی مردمان عادی که پای منبر او گرد آمده بودند، در اثبات تقلید اعلم، دلایلی علمی بیان داشت که همه دلیل‌ها، اعلمیت وی را نزد فقها و فضلا و شنوندگان ثابت گردانید و دلایل شیخ چنان قوی بود که مخالفین وی نیز به مرجعیت او اعتراف کردند.شیخ پس از ایراد سخنرانی از منبر به زیر آمد و به حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام مشرف شد و از حضرت خواست تا او را لغزش‌های مختلف در این امر خطیر ـ ریاست عامه شیعیان ـ مصون دارد و در مشکلات وی را یاری فرماید. شیخ انصاری از سال 1266ق. تا هنگام وفات 17 جمادی الثانی سال1281ق. ریاست علمیه فقهای شیعه را داشت و مورد تکریم و احترام فوق العاده فقها و دانشمندان و رؤسای کشورهای اسلامی قرار گرفت و نخستین فقیهی بود که یگانه مرجع شیعیان جهان گردید. كتاب تندیس زهد؛ بااندكی تصرف و تغییر





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن