واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روزي روزگاري طهران
تعطيلات نوروزي را چطوري گذرانديد؟ اين موضوع قديمي انشا، موضوع گزارش ما از تعطيلات نوروز سال هاي دور است.مي توانيد تصور کنيد بابا بزرگ ها و مادربزرگ هايمان، نه، اصلاً پدرها و مادرهايمان وقتي هم سن و سال ما بودند، چه کار مي کردند؟ آن موقع، نه اينترنتي بوده و نه گيمي نه شبکه هاي جورواجور تلويزيوني که صبح تا شب براي ملت فيلم پخش کنند و نه حتي شمال. باورتان مي شود آن موقع، ملت چيزي به نام ساحل دريا و ويلاي شمال را اصلاً نمي شناختند؟ فکر مي کنيد به چه اميدي منتظر بهار و آمدن نوروز بودند؟ دلشان به چه چيز خوش بود؟ چي مي خواندند؟ چي تماشا مي کردند؟ کجا مي رفتند؟ اين گزارش به تان کمک مي کند تا حال و هواي عيد آن سال ها دست تان بيايد و تصويري از نوروز جوان هاي قديم داشته باشيد؛ قديم، يعني دهه هاي 40 و 50 .اسفندماه که مي آمد، خانه تکاني شروع مي شد. آن موقع هم همه با اسفند، سراغ فروردين مي رفتند. هر خانواده اي را که مي ديد، دنبال کفش، لباس و رخت نو بود. پشت تمام پنجره هاي خانه ها، سبزه بود و گل شمعداني و اين دومي، نشانه آمدن بهار بود. سمنوفروش ها توي کوچه ها راه مي رفتند و داد مي زدند و مشتري ها را خبردار مي کردند. فرش ها همان جا وسط کوچه ها با تشت و لگن شسته مي شد. مردم موسيقي هاي فلکلور نوروز را زمزمه مي کردند. همه جا لامپ هاي رنگي روشن مي شد و چشمک مي زد. جلوي هر مغازه اي هم يک ظرف سبزه مي گذاشتند. تمام اين تصويرهاي نوروزي را مي توانيد توي همان حال و هواي «طهران» قديم تصور کنيد. شزم با نوروز مي آيداکران زمستاني سينماهاي آن روزگار تا 20 اسفند بود. بعد، 10 روزي سينما از رونق مي افتاد تا اول فروردين برسد. فيلم هايي که در تعطيلات نوروزي به نمايش در مي آمد، خاص همان روزها بود؛ يعني دقيقاً مخاطب و تعطيلات نوروزي را هدف مي گرفت. براي همين، هميشه هم با استقبال خوبي همراه بود. جالب اينجاست که بيشتر اين فيلم ها، همان هفته هاي پاياني سال و به قولي، خيلي «هول هولکي» ساخته مي شد. چند روز مانده به عيد، تازه مي رفت در استوديوي دوبلاژ و در نهايت به اکران نوروزي مي رسيد. به هر حال، سينما رفتن از جمله مهم ترين تفريحات مردم در آن سال ها بود.تماشاي فيلم هاي معروف به «سريال»، يعني فيلم هاي ماجرايي قهرمان هايي مثل شزم، صاعقه و زورو، از برنامه هاي اصلي سينماها بود. آن روزها اين دسته فيلم ها طرفداران بسياري داشت. (پرويز دوايي کل کتاب «بازگشت يکه سوار» ش را به شرح تماشاي همين فيلم ها اختصاص داده). بنابراين، زياد عجيب نبود اگر مي شنيدي يک نفر، همه پول عيدي اش را خرج کرده تا فيلم مورد علاقه اش را 4 بار يا 5 بار از پرده سينما ببيند. از اين استوديو به آن استوديواز سينماها گفتيم و روزگار استوديوهاي دوبله در آخرين روزهاي سينما.بد نيست خاطره «چنگيز جليلوند» را در باب آن روزهاي پرکار اهالي دوبله و سينما بخوانيم؛ «آن سال ها چيزي به نام «صداي سرصحنه» باب نبود؛ تمام صداگذاري ها در استوديوهاي دوبلاژ انجام مي شد و به قول اهالي سينما، فيلم ها «نيم دوبله» مي شد. آن موقع در بيشتر فيلم ها حضور داشتم و جاي بازيگرهاي بزرگ ايران و جهان حرف مي زدم. براي همين، نزديک عيد که مي شد هميشه بين اين استوديو و آن استوديو در حال رفت و آمد بودم. بيشتر کارها هم شبانه روزي بود تا فيلم به اکران عيد برسد . يادم هست که يک سال با ماشين شخصي ام در شهر مي چرخيدم. در آن سال ها، سينماها يک بلند گو هم بيرون سالن مي گذاشتند تا صداي فيلم، توجه عابران را جلب کند و آنها را به سينما بکشاند. يادم هست که از 10 سينما، صداي خودم را مي شنيدم. عيد آن سال و اين خاطره را هرگز فراموش نمي کنم».
تيارت چي ديدي؟ يکي از بزرگ ترين سرگرمي هاي مردم آن روزگار در کنار ماشين دودي و زيارت حضرت عبدالعظيم(ع)، تئاتر يا به قول خودشان «تيارت» بود. تئاتر دوستان تهران، روزهاي تعطيلي نوروز را در خيابان لاله زار جمع مي شدند. سالن هاي «تئاتر نصر»، «تهران» و «جامعه باربد»، بهترين نمايش هايشان را براي ايام عيد کنار مي گذاشتند و با معروف ترين چهره هاي آن روزها همچون «سارنگ»، «جعفري» و «تفکري» نمايش را روي سن مي بردند. اين نمايش ها آن قدر با استقبال مردم همراه مي شد که گاهي تا سانس هشتم و نهم هم ادامه مي يافت. در کنار اينها نمايش هاي خياباني هم بود که مردم را ساعت ها سرگرم کند. 30 درصد ويژه نوروزبرخلاف حالا، فصل عيد و نوروز، فصل فروش فوق العاده کتاب ها بود. هميشه نوروز، فصل مورد علاقه کتابفروشان و کتابخوان ها بود. صحبت هاي يکي از ناشران قديمي درباره آن روزها خواندني است؛ «از اول اسفند سري به انبارها مي زديم و کتاب هاي درجه يک را پشت ويترين مي گذاشتيم. به خاطر روال چاپ کتاب و وضعيت مبهم صدور مجوز چاپ که هيچ وقت تاريخ و زمان معيني نداشت، نمي شد کتاب خاصي را دم عيد چاپ کرد و به اصطلاح باب نوروز کرد اما به هر حال، فرارسيدن تعطيلات و ايام عيد آداب خاص خود را داشت. يادم هست در آن سال ها بهترين کتاب ها را که مشتري داشت، حراج مي کرديم و با تخفيف هاي 20 تا 30 درصد عرضه مي کرديم که مورد استقبال بود، علاوه بر اين کارها، در ايام نوروز هم مغازه و کار را تعطيل نمي کرديم تا مشتري ها و کتابخوان ها که در روزهاي تعطيل فرصت بيشتري براي گشت و گذار داشتند، بتوانند کتاب تهيه کنند. آن سال ها تفريح مردم کتاب و مجله و سينما بود. از اسفند تا پايان تعطيلات نوروز، بساط حراج و تخفيف برپا بود و کلي هم مشتري داشت. علاوه بر آن به سراغ پاورقي هاي مورد علاقه خوانندگان در جرايد هم مي رفتيم و با تبديل آنها به کتاب که احتياج به مجوز نداشت، تمام بساط نوروز و روزهاي تعطيل را تدارک مي ديديم و به قول معروف از هيچ چيز غافل نمي مانديم. اين برنامه تخفيف همشه در اين ايام مورد استقبال بود. حال سال هاست که از آن روزگار گذشته و جالب اينکه در اين سال ها کتابفروش ها هم مانند ديگر مشاغل 15 روز تعطيل مي کنند و مي روند. از حراج و تخفيف آن زمان هم خبري نيست؛ در حالي که تعطيلات 15 روزه بهترين زمان براي خريد و مطالعات کتاب است ولي هيچ توجهي به آن نمي شود». ادامه دارد... همشهري جوان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 554]