واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: كارگردان «خاك آشنا» اظهار داشت: پس از اين كه در سينماي آزادي، فيلم را با مردم ديدم، خودم را سريع به ماشينم رساندم و اگر رانندهام نبود تا منزلم در لواسان بايد گريه ميكردم. به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، نشست نقد و بررسي فيلم «خاك آشنا» به كارگرداني بهمن فرمانآرا ، ديروز پس از نمايش فيلم در باشگاه فيلم تهران فرهنگسراي هنر با حضور عوامل فيلم و جمعي از علاقمندان سينما و هنر و با حضور طهماسب صلحجو منتقد سينما و حسن زاهدي صدابردار و بابك حميديان بازيگر اين فيلم برگزار شد. در ابتداي اين جلسه بهمن فرمانآرا با اشاره با بيماري «نيكو خردمند» بازيگر و هنرمند عزيز اشاره كرده و برايش آرزوي بهبودي كرد چرا كه نظير وي در سينماي ايران بسيار كم است. وي در ادامه گفت: من قبل از هر چيز بايد به بخشهاي حذف شده در اين فيلم اشاره كنم. در ادامه وي با توضيح سكانسهاي حذف شده تاكيد كرد، اين فيلم را براي مردم مملكتم ساختهام و براي اينكه مردم بتوانند فيلم «خاك آشنا» را ببينند اين اصلاحات را پذيرفته است. وي در ادامه خاطر نشان ساخت: در فيلمي كه ديديد، چهار سكانس كاملا حذف شده بود، من در مصاحبه ديگري هم گفتهام، فيلم من شبيه عكسي شده كه چشمايش را در آوردند و اين تشبيه دور از واقعيت نيست. فرمان آرا در ادامه افزود پس از اينكه در سينماي آزادي، فيلم را با مردم ديدم، خودم را سريع به ماشينم رساندم و اگر رانندهام نبود از سينما آزادي تا منزلم در لواسان بايد گريه ميكردم. سه سال زندگي من از بين رفت ولي چارهاي نداشتيم؛ چون فيلمم را براي مردم اين مملكت و مكالمه با نسلي ساخته بودم كه الان در جامعه زندگي ميكنند. فرمانآرا در رابطه با بحث ميراث فرهنگي در آثارش اظهار داشت: در فيلمهايم بهخصوص «يك بوس كوچولو» اين مساله صدق ميكند، ايده آن فيلم وقتي سراغم آمد كه در خانه يكي از دوستانم در كتاب تاريخ درسي بچهاش متوجه حذف شدن بخشي از گذشته و تاريخ كشورمان شدم و اين نطفه شروعي براي ساخت «يك بوس كوچولو» شد. به هرحال موضوع ميراث فرهنگي اگر به موضوع فيلمم بخورد در جاهايي به آن اشاره ميكنم. كارگردان «خاك آشنا» با اشاره به اين فيلم ادامه داد: در كل فيلم يك داستان موازي از سوره اصحاب كهف قرار گرفته است. آنها 309 سال خوابيدند؛ از خواب بيدار ميشوند، ميبينند فساد جهان را گرفته است و ميخواهند جانشان گرفته شود، در قرآن آن روز، روز قيامت است، براي همين چوپان هر وقت بيدار ميشود ميگويد قيامت است. راهحل آخر براي توجيه اين مساله اين بود كه همه آنها زمان دستگيرشدن غيب شوند؛ قصد من اين بود كه اگر تماشاچي اين قسمت را متوجه شود، ميفهمد چرا مدام چوپان ده اين جمله را ميگويد كه قيامت است؛ وضعي كه ما در آن زندگي ميكنيم نيز به نوعي قيامت است؛ غيب شدن افراد در غار هم به همين دليل استفاده شده و تبليغ خرافات نيست. منتقد سينما در مورد انتخاب وي از كردستان پرسيد: وي در مورد انتخاب كردستان براي لوكيشن فيلماش گفت: وقتي رفتم پروانه ساخت فيلم را بگيرم، گفتند چرا كردستان، گفتم مگر كردستان جزء ايران نيست. گفتند كاشان را انتخاب كنم؛ گفتم آنجا ديوار و باغ دارد و من جاي پهناور ميخواهم كه كيلومتر ها گندم كاشته شده باشد كه كردستان از اين نظر مناسب بود و من ميخواستم پهناوري ايران را نشان بدهم و جاهاي ديگر اين حس و حال را نداشت. «بابك حميديان» نيز درباره حضورش در فيلم «خاك آشنا» گفت: زماني كه «خاك آشنا» در جشنواره دو دوره قبل بود، درجشنواره «ريسمان باز» را هم داشتم. آن سال خيلي هيجان زده بودم كه در دو فيلم در دو نقش خيلي متفاوت بازي كردم. اما فيلم «خاك آشنا» از جشنواره خارج شد، «ريسمان باز» هم از بخش مسابقه خارج شد. الان با اين تغييرات دوست ندارم اين فيلم را در سينما ببينم. وي با اشاره به نقشي كه در فيلم بازي كرده است، تصريح كرد: بابك كم سن و سالتر از من است و نمونهاش در اطراف ما خيلي زياد است. بچههايي كه به جهت مشكلات خانوادههايي به سمت اعتياد ميروند، پيدا كردن مصداقهايش سخت نبود. «طهماسب صلحجو» منتقد حاضر در اين نشست هم با اشاره به بخشهايي از فيلم كه در آن به موضوع ثروتهاي ملي پرداخته ميشود، اظهار كرد: فيلم آن چيزي نيست كه فيلمساز ميسازد آن چيزي است كه تماشاگر ميبيند؛ فيلم ثروتهاي ملي را تنها در سكههاي قديمي نميبيند، بلكه درباره مجموعهاي از آدمها از گذشته و حال صحبت ميكند كه دچار ناكامي هستند، به عشق و آرمانهايشان نرسيدهاند و رسيدن به هدف مثل زخم در دلشان باقي ماندهاست. وي ادامه داد: «خاك آشنا» قصه يك آدم نيست، بلكه قصه آدمهاي مختلفي است كه هر كدام داستاني دارند و ميتوانند محور يك فيلم شوند. صلحجو افزود: فيلم روايتكننده قصه نقاشي است كه دچار كابوسهاي خودش است؛ اين كابوسهايي كه مدام با آن كلنجار ميرود، به زندگي بابك و نسل معاصر هم منتقل ميشود. ضمن اينكه فيلم كلاژهايي از تصاوير سمبليك است و روستايي كه در فيلم ميبينيم در حقيقت مجموعهاي از عناصر روستاهاي مختلف است؛ شخصيتها و سرنوشتها فيلم هم داراي چنين مشخصاتي هستند. در ادامه نشست فيلم «خاك آشنا»، حسن زاهدي، صدابردار فيلم نيز درباره نحوه كار خود گفت: اين فيلم در دشتي باز فيلمبرداري ميشد و يكي از مشكلات ما براي صدابرداري، صداي كُمباينها بود. ضمن اينكه دكوري كه زده بودند سقفش برزنت بود و تختهها صداي خاص خودشان را داشتند؛ از كنار دشت نيز جادهاي ميگذشت كه صداي كاميونها مدام از آنجا به گوش ميرسيد. بر اين اساس سكوتي در صحنه ديده نميشد. حسن زاهدي گفت: من اصولا عادت ندارم به بازيگر بگويم بلند صحبت كن و اصلا چنين اجازهاي هم ندارم؛ حتي آقاي كيانيان در ابتداي فيلم به من گفت كه به دليل ويژگيهاي نقشش بايد آرام و آهسته صحبت كند و در چنين فضايي براي صدابرداري با مشكل مواجه خواهيم شد كه من به ايشان گفت شما نگران اين مساله نباشيد و هر طور كه بايد صحبت كنيد. صدابردار «خاك آشنا» به نحوه كار خود در فيلم فرمانآرا اشاره كرد و افزود: يكي از دلايل موفقيت كار صدابرداران اين است كه پس از خواندن فيلمنامه، فيلمنامهاي صوتي در ذهنشان شكل گيرد. ما بايد بتوانيم سر صحنه آرامش بهوجود آوريم؛ صدابراداري موفق است كه حضورش در صحنه حس نشود. در اين نشست بهمن فرمانآرا درباره مسأله جرح و تعديل در فيلم «خاك آشنا» گفت: در مصاحبهاي چند روز پيش هم گفتم كه ساختار قسمت سينمايي وزارت ارشاد دچار دوگانگي است. يعني گروهي كه به شما پروانه ساخت ميدهند با گروهي كه به شما پروانه نمايش ميدهند متفاوت هستند؛ آنها ميدانند وقتي فيلمي با 340 ميليون هزينه ساخته ميشود، سازندگان آن مجبورند به اصلاحات آنها تن دهند. وي ادامه داد: هنگامي كه ميخواستند براي «خاك آشنا» به من پروانه ساخت بدهند، تنها از من خواستند يك اسم را عوض كنم و من به جاي اسم نظام، اسم منصور را براي همسر بيتا فرهي انتخاب كردم. آنها هيچ چيز ديگري از فيلمنامه را نخواستند كه عوض كنم. اما بعد از ساخت فيلم، گروه ديگر بايد پروانه نمايش را ميدادند و اين بهانه را داشتند كه نظرات ما با گروهي كه پروانه ساخت ميدهند، متفاوت است. انتهاي پيام/ا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]