واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: متمهديان و مدعيان مهدويت (7)
اشاره:نوشتار حاضر در ادامه مجموعه مقالاتي است كه از چندي پيش در واكاوي و شناخت يكي از جدي ترين آسيبها و آفتهاي تنيده شده با فرهنگ مهدويت، يعني فرقه ها و مدعيان دروغين مهدويت، يه صورت سلسله وار تقديم شما كاربران عزيز مي شود. در مقالات گذشته چنانكه ديديم دعاوي و هويت پاره اي از فرق ياد شده در ترازوي نقد فرو ريخت؛ اينك برآنيم تا مدعيات كذب و هويت پوچين برخي ديگر از اين فرقه ها را بر آفتاب افكنيم؛ پس با ما همراه باشيد. اسماعيليه:گروهى از اسماعيليه عقيده دارند كه اسماعيل فرزند امام صادق(ع) فوت نكرده است؛ بلكه از باب تقيه، نسبت مرگ به وى داده شده است؛ او رجعت خواهد كرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت و او را مهدى و قائم منتظر مىدانند.(1) اين گروه را نوبختى، خالصه يا پيروان ابوالخطاب كوفى معرفى كرده است. اينها معتقدند كه امام ششم(ع) او را در زمان خويش به جانشينى منصوب كرده است و چون نص بر امامت رجوعناپذير است و بداء نيز محال است، پس امام هفتم اسماعيل خواهد بود و امام صادق(ع) از بيم آسيب رسيدن به وى، او را از ديد مردم پنهان مىكرد.البته تمام اين گروهها از طرف امام صادق(ع) مورد طرد و انكار قرار گرفتند، مطلبى كه دلالت كند خود محمدبن اسماعيل ادعاى امامت و مهدويت داشته باشد، يافت نشد. چون اين دوره طرح مسأله مهدويت، نويد برپايى حكومت عدل و داد و جايگزينى آن با حاكميت فاسد و ستمگر عباسيان و حكومتهاى خشن و بيدادگر تابع آنان بود، قشرهاى محروم شهرها و روستاها را متوجه داعيان اسماعيل مىساخت. آنان مردم را به سوى امامان مستور، كه در نهان مىزيستند، فرا مىخواندند.حسنبن موسى نوبختى مىنويسد: گروهى گفتند كه پس از جعفربن محمد(ع) پسرش اسماعيلبن جعفر امام بود و مرگ اسماعيل را در زمان حيات پدرش انكار كرده گفتند: اين نيرنگى بود كه پدرش ساخته و از بيم مردمان او را پنهان كرده است. چنان پنداشتند كه اسماعيل نمرده و نخواهد مرد؛ تا اين كه زمين از آنِ وى شود و به كار جهانيان پردازد. اسماعيل مهدى قائم است؛ زيرا پدرش پس از خود به امامت او اشاره كرده و پيروان خود را پايبند ولايت او ساخته و گفته است كه وى خواجه و سرور ايشان است. چون امام جعفر صادق(ع) سخن راست گويد؛ از اين رو در آن هنگام كه آوازه مردن او برخاست، دانستم كه سخن نخست او راست بود و وى نمرده و قائم آخرالزمان است. اين دسته اسماعيليه خالص هستند.(2)اسماعيل، كه نام اسماعيليه از وى گرفته شده است، به گونهاى جلوه داده شده كه گويا به شدت مورد طعن، لعن و طرد پدرش امام صادق(ع) قرار داشته و به شرب خمر نيز متهم شده است.(3) عطاملك جوينى در اين باره مىگويد: در روايت است از آن حضرت كه گفت: «اسماعيل فرزند من نيست؛ شيطانى است كه در صورت او ظاهر آمده است.»(4) درباره شخصيت اسماعيل، فرزند ارشد امام صادق(ع)، كه در زمان حيات پدر، سال 145هـ.، وفات كرد؛ گونهاى جز آنچه حاكى از رد و تقبيح اسماعيل است، سخن گفته شده است. اسماعيل از افكار و رفتار رهبران اسماعيلى منزه مىباشد. وى فردى مورد تأييد و توجه خاص پدرش جعفربن محمد(ع) مىباشد. شيخ مفيد درباره او مىگويد: اسماعيل بزرگترين پسر امام صادق(ع) بود و امام او را بسيار دوست داشت و نسبت به او بيش از ديگران نيكى و محبت مىكرد؛ ولى اسماعيل در زمان حيات پدر در عريض (نام درهاى است در نزديكى مدينه) از دنيا رفت و مردم جنازهاش را به مدينه نزد امام صادق(ع) آوردند و در قبرستان بقيع دفن كردند. روايت شده است كه حضرت در مرگ او بسيار بيتابى مىكرد؛ به گونهاى كه با پاى برهنه و بى ردا به دنبال تابوت او مىرفت؛ و دستور فرمود تابوت او را پيش از دفن، چندينبار به زمين نهادند و هر بار حضرت مىآمد و پارچه از روى صورتش بر مىداشت و در روى او نگاه مىكرد؛ و مقصودش از اين كار اين بود كه مرگ او را پيش چشم آنان كه گمان امامت و جانشينى او را پس از پدر بزرگوارش داشتند، قطعى كند و شبهه آنان را درباره زنده بودن اسماعيل، برطرف سازد و به آنها به فهماند كه اسماعيل از دنيا رفته است. افرادى از اصحاب امام(ع) كه او را پس از امام صادق(ع) امام مىپنداشتند، از اين عقيده بازگشتند و گروهى اندك كه نه در زمره نزديكان امام بودند و نه از راويان حديث آن بزرگوار، كه گروهى از مردمان دور دست و بىخبر از مسأله امامت بودند، گفتند: اسماعيل زنده است و امام پس از پدرش است؛ و به اين عقيده باقى ماندند.(5)البته اسماعيلبن جعفر ادعاى مهدويت نداشته است و از طرفى (صفوانبن مهران) از امام صادق(ع) نقل كرده، كه فرمود: «كسى كه به تمام ائمه اقرار كند؛ ولى «مهدى» را انكار نمايد؛ همانند كسى است كه نسبت به همه انبيا اقرار نمايد، ولى محمد(ص) را انكار نمايد.» از حضرت سؤال شد:اى فرزند رسول خدا! «مهدى» كدام يك از فرزندان توست؟ حضرت فرمودند: «پنجمين فرزند از اولاد هفتمين امام كاظم(ع) است. او از شما غايب خواهد شد و بر شما جايز نيست نام او را بر زبان آوريد.»(6) گروهى از شاخه اسماعيليه، بنام فرقه مباركيه هم محمدبن اسماعيل را مهدى و امام زنده غايب مىدانند.(7) وجه تسميه مباركيه اين است كه: مبارك، غلام اسماعيلبن جعفر بود(8) كه وى بعداً غلام خود را آزاد كرد.(9) بنابر قولى مبارك لقب محمدبن اسماعيل است(10)؛ بنابر قولى يكى از رهبران فعال اين گروه، مبارك(11) نام داشت؛ كه باعث شد اين فرقه بنام مباركيه شهرت يابند. قرامطه، كه از گروه اسماعيليه مىباشند و در طول تاريخ بدنامىهاى بسيارى را براى شيعه به ارمغان آوردهاند؛ و هنوز هم رسوبات آن در ذهن بسيارى از مخالفان شيعه مانده است؛ به گونهاى كه عقايد قرامطه را به شيعه نسبت مىدهند؛ از جمله اين ادعاى آنها كه محمدبن اسماعيل را مهدى موعود مىدانستند و عقيده داشتند كه وى زنده است و در بلاد روم زندگى مىكند.(12) فرقه قرامطه در بحرين قدرت يافت وحتى تشكيل دولت دادند و به شدت با عباسيان مخالفت مىكردند. بنابه گفته نوبختى، مباركيه گفتند كه پس از جعفربن محمد(ع) نوه او، محمدبن اسماعيل، كه مادرش كنيز بود، امام است؛ زيرا در روزگار جعفربن محمد، پسرش اسماعيل بدان كار نامزد بود و چون درگذشت، جعفر پسر او محمد را جانشين خود ساخت. امامت حق محمد است و جز او، ديگرى شايسته آن نيست. پس از امام حسن و امام حسين، امامت از برادرى به برادر ديگر نرسد و جز در فرزندان و بازماندگان امامان روا نباشد.(13) قرامطه معناى قائم را كسى مىدانند كه با رسالت و شريعت جديدى مبعوث مىشود؛ كه شريعت محمد(ص) را منسوخ مىكند. البته اين فرقه سياسى بودند، نه مذهبى و به دنبال اهداف خاص و منافع خود بودند. گروهى از اسماعيليه عقيده دارند كه اسماعيل فرزند امام صادق(ع) فوت نكرده است؛ بلكه از باب تقيه، نسبت مرگ به وى داده شده است؛ او رجعت خواهد كرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت و او را مهدى و قائم منتظر مىدانند.(1) اين گروه را نوبختى، خالصه يا پيروان ابوالخطاب كوفى معرفى كرده است.طرفداران ابوالخطاب (درگذشت 138 هـ) قائل به الوهيت امام صادق(ع) بودند و ابوالخطاب را پيامبر و فرستاده امام صادق(ع) مىدانستند؛ حتى برخى ابوالخطاب را قائم دانستند و گفتند وى نمرده است؛ كه معروف به «خطابيه» شدند. گروهى از پيروان ابوالخطاب، پس از مرگ اسماعيل، فرزندش محمد را امام دانستند و در هوادارى وى و فرزندانش استوار ماندند.(14)البته تمام اين گروهها از طرف امام صادق(ع) مورد طرد و انكار قرار گرفتند، مطلبى كه دلالت كند خود محمدبن اسماعيل ادعاى امامت و مهدويت داشته باشد، يافت نشد. چون اين دوره طرح مسأله مهدويت، نويد برپايى حكومت عدل و داد و جايگزينى آن با حاكميت فاسد و ستمگر عباسيان و حكومتهاى خشن و بيدادگر تابع آنان بود، قشرهاى محروم شهرها و روستاها را متوجه داعيان اسماعيل مىساخت. آنان مردم را به سوى امامان مستور، كه در نهان مىزيستند، فرا مىخواندند.ادامه دارد ...پي نوشت ها:1. نجم الثاقب، نورى، ص 215، تاريخ شيعه و فرقههاى اسلام، مشكور، ص 128.2. همان، ص 101.3. تاريخ الرسل و الملوك، محمدبن جرير طبرى، ج 3، ص 154.4. تاريخ جهانگشا، عطاملك جوينى، تصحيح قزوينى، ج 3، ص 145، هلند، 1937.5. الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه: محمدباقر ساعدى خراسانى، ص 554-553، تصحيح: محمدباقر بهبودى، انتشارات اسلاميه، تهران، 1364 ش.6. كمالالدين و تمام النعمة، صدوق، ج 1، ص 333، ح 1.7. نجم الثاقب، نورى، ص 215 و المهدية فى الاسلام، سعد محمد حسن، ص 170.8. تاريخ شيعه و فرقههاى اسلام، مشكور، ص 195.9. همان، ص 233.10. تاريخ عقايد اسماعيليه، دكتر فرهاد دفترى، ص 115، ترجمه: فريدون بدرهاى.11. تاريخ شيعه و فرقههاى اسلام، مشكور، ص 199.12. احياى فرهنگ در عهد آلبويه، جوئل. ل. كرمر، ص 104 و ص 113 (پاورقى)، انتشارات مركز نشر دانشگاهى، چاپ اول، 1375.13. فرق الشيعه، نوبختى، ص 102.14. همان، ص 105-104. منبع:محمدرضا نصورى، مجله انتظار، شماره 8
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]