تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند متعال، به بنده اش در هر روز نصيحتى عرضه مى كند، كه اگر بپذيرد، خوشبخت و اگر ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812787727




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نمايش مرده‌هاي بي‌کفن و دفن


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نمايش "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن"
نمايش مرده‌هاي بي‌کفن و دفن
نگاهي به نمايش "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن"، نوشته ژان پل سارتر، به کارگرداني اميرحسين حريري .در پس آن خشونت جاري بر صحنه، نمايشنامه "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن"، طرح "موقعيت" مي‌کند. موقعيتي که بر مبناي "دلهره"، "مسئوليت"، "التزام"، "تعهد" و در کل همه آن مضامين و مفاهيمي گسترش مي‌يابد که فلسفه و نظام فکري سارتر بر پايه آن‌ها بنا شده است. پس هم بحث "اضطراب" و "وانهادگي" بشر مطرح است و هم بحث اخلاق اگزيستانسياليستي؛ هم نفي و طرد "از پيش بوده‌ها" و هم "تقدم وجود بر ماهيت"؛ هم "آزادي"، هم "اختيار" و "عمل"؛ و در وراي همه اين مقولات انديشه‌هاي فيلسوفي خودنمايي مي‌کند که در کتاب "اگزيستانسياليسم و اصالت بشر" مي‌نويسد: "بشر نخست هيچ نيست. سپس چيزي مي‌شود، يعني چنين و چنان مي‌گردد؛ و چنان مي‌شود که خويشتن را آنچنان مي‌سازد. "اين مبنايي است که سارتر بر پايه آن جبرگرايي را به چالش مي‌کشد تا انسان را (پيش از هر برچسب ماهيتي)، وجودي تعريف کند که همواره با "عمل‌اش" دست به "انتخاب" مي‌زند؛ انتخابي همراه با "دلهره" و "اضطراب" دائم که انسان در آن مخير و آزاد است؛ مخير و آزاد تا چنان عمل کند که در نبود "از پيش بوده‌ها" (و با انتخاب‌اش) بار مسئوليتي را به دوش کشد که همه بشريت را ملتزم مي‌کند! چه آن که فلسفه اگزيستانسياليسم عقيده دارد: "هر فرد مسئول تمام افراد بشر است. "
نمايش مرده‌هاي بي‌کفن و دفن
و چنين است که "تريلر اگزيستانسياليستي" سارتر در آميزه‌اي از مفاهيم فلسفي و تجارب شخصي او در جنگ جهاني دوم، جان مي‌گيرد و با عنوان "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن"، محملي مي‌يابد تا در قالب ادبي نمايشنامه، انديشه‌هاي سارتر در عالم فلسفه را به شکلي ديگر (هم‌سو با ديگر آثار نمايشي‌اش) بسط و گسترش بخشد.براي اين منظور در نمايشنامه "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن"، سارتر دو گروه از فرانسويان را در دوران اشغال فرانسه توسط نازيسم و سلطه فاشيسم، مقابل هم قرار مي‌دهد تا از دل اين مواجهه، موقعيت‌هاي متعددي بيافريند. موقعيت‌هايي که "اشخاص نمايش" را مجبور به انتخاب و عمل مي‌کند و به واسطه اعمال آن‌ها، امکاني فراهم مي‌آورد تا زمينه شناخت‌شان، ميسر و ممکن شود.وقتي که اعضاي نيروي مقاومت، تحت شکنجه بازجويان قرار مي‌گيرند، اين پرسش مطرح مي‌شود که آنان چه هزينه‌اي براي پنهان نگه داشتن رازشان بايد بپردازند؟! و در ادامه که اين شقاوت و خشونت به اوج مي‌رسد و حلقه مفقوده (ژان) به اشتباه، سر از زندان درمي‌آورد، اين موقعيت در ابعاد ديگري گسترش مي‌يابد؛ تا آنجا که سارتر "دلهره ابراهيمي" "سورن کي‌يرکه‌گور" را در قالبي انضمامي و ملموس در رابطه با موقعيت دشواري که "لوسي" در آن قرار گرفته، به تصوير مي‌کشد.
نمايش مرده‌هاي بي‌کفن و دفن
"لوسي" نيز چون "آگاممنون" در معرض و مقام انتخاب قرار مي‌گيرد.او نيز مشابه با آگاممنون که بين جان دخترش "ايفي ژني" و جان يارانش‌اش، دست به انتخاب زد، مجبور مي‌شود تا بين برادرش (فرانسوا) و اعضاي گروه مقاومت، دست به انتخاب بزند؛ با اين تفاوت که در اينجا از فرستاده خدايان و پيش‌گويان يوناني نشاني نمي‌توان سراغ گرفت و آنچه که موجد اين موقعيت و وضعيت است، صرفاً مبناي عقلي، منطقي و انضمامي دارد؛ گو اين که سارتر "اصالت" را به "بشر" مي‌دهد و با نفي و رد اصول و قواعد "اخلاق تجريدي"، انسان را مسئول سرنوشت خويش (و ديگران) مي‌داند. چنان که سارتر معتقد بود انسان خود بايد خويشتن را قانع کند و هيچ نشانه‌اي از خارج، او را مدد نخواهد کرد؛ که انسان هيچ نشانه‌يي براي قانع کردن خود نخواهد يافت و صرفاً اوست که بر مبناي عقل‌اش تصميم به انجام عملي مي‌گيرد و دست به انتخاب مي‌زند. همان گونه که "لوسي" در نهايت گروه مقاومت را ترجيح مي‌دهد و برادرش را قرباني مي‌کند. اين قرباني کردن اما درجهان متن سارتر، و مبتني بر فلسفه او، در موضعي فراتر از اخلاق (در مقام امري از پيش موجود) قرار مي‌گيرد؛ چرا که از منظر سارتر اخلاق، اصول مشخص از پيش موجود نيست و در رابطه مستقيم با عمل فرد و شرايط انتخاب او قرار دارد. سارتر مي‌نويسد: "بشر، اخلاق خود را مي‌سازد. "عمل "سوربيه" نيز که از هراس لو دادن "ژان" و از ترس تاب نياوردن شکنجه‌ها، خود را از پنجره بيرون مي‌اندازد و جان مي‌دهد، در راستاي همين موقعيت خلق شده توسط سارتر در نمايشنامه، قابل بررسي است. در واقع سوربيه در مواجهه با موقعيتي که در آن گرفتار شده، خود را مي‌کشد و "فرانسوا" توسط خواهرش و ديگر اعضاي گروه (هانري و کانوريس) به مرگ محکوم مي‌شود؛ حال آن که هر دو اقدام در راستاي يک هدف مشخص صورت مي‌پذيرد، هرچند که شيوه‌هاي تحقق آن، متفاوت جلوه مي‌کند.
نمايش مرده‌هاي بي‌کفن و دفن
به عبارتي ديگر سارتر موقعيتي فراهم مي‌آورد تا بر مبناي آن شخصيت‌ها دست به عمل بزنند و بدين ترتيب هويت و ماهيت خود را آشکار کنند. روايت سارتر بر همين پايه استوار است و در اين راستا سارتر، روايت‌اش را بر محور توازي دو رويدادي به پيش مي‌راند که به طور مجزا در دو اتاق به طور هم‌زمان اتفاق مي‌افتد؛ بدين ترتيب که روايت سارتر متکي است بر رفت و برگشت از اتاق بازداشت‌شدگان به بازداشت‌کنندگان و بلعکس و داستان بر طبق اين توازي و در ترکيب با خشونت حاکم بر روابط، گسترش مي‌يابد؛ تا اين گونه التزام و تعهد سارتر و رويکرد اگزيستانسياليستي‌اش به ادبيات در مقام "محملي براي نمايش پليدي‌ها در راستاي دگرگون کردن شرايط" به منصه ظهور رسد. کنش حاصل از تقابل گروه‌هاي درگير در متن نيز به نقد سو‌ءتعبيرهاي رايج درباره اگزيستانسياليسم با انگ مکتب "بي‌عملي" يا مکتب "مشاهده" و "تأمل" مي‌انجامد. چنان که سارتر عقيده داشت: "فلسفه ما به "فعل عبث" نمي‌انجامد و اگزيستانسياليسم مخالف گوشه‌گيري و راحت‌طلبي است. " و بازنمايي اين مقصود در جهان متن "مرده‌هاي بي‌کفن ودفن" از مسير کشمکش و مبارزه‌اي مي‌گذرد که ميان دو گروه بازجويان و بازداشت‌شدگان در جريان است. در يک سو مبارزه مبتني است بر تحمل شکنجه‌ها به منظور حفظ يک راز و به تعبيري سکوت در برابر گروه بازجويان؛ و در سوي ديگر، تلاش بازجويان براي به حرف آوردن و اقرار گرفتن از بازداشت شدگان. و نکته اينجاست که گروه مقاومت، پيش از دستگير شدن، به اشتباه، مردم بي‌گناه يک دهکده را به آتش و خون کشيده‌اند!"اسايد"ها تمهيد روايي ديگري است که موجب انکشاف ابعاد موضوع مدنظر مي‌شود و اين امکان را فراهم مي‌آورد تا به همراه جدل موجود ميان دو گروه بازجويان و بازداشت‌شدگان، گوشه‌هاي ديگري از گستره وقايع واتفاقات داستان نمايش مکشوف شود؛ و اين‌ها همه به منظور تسهيل در امر قضاوت و داوري درباره آدم‌هاي نمايش و ايجاد زمينه‌اي براي معرفي آنان (بر مبناي اعمال‌شان) به مخاطب است تا به تناسب مشخصه‌هاي موقعيتي و اعمال شخصيت‌ها، امکان قضاوت فراهم آيد. برخلاف سوءتعبيرهاي رايج، در مکتب اگزيستانسياليسم" نمي‌توان دست به هر کاري زد" و آنچه که سارتر از اين گفته مشهور با مضمون "اگر واجب‌الوجود نباشد، هر کاري مجاز است"، مراد مي‌کند، وانهادگي انسان و نبود بهانه و مستمسکي براي سلب مسئوليت از خويش و نداشتن عذر براي انداختن تقصير بر گردن مفاهيمي چون "طبيعت بشري"، "اخلاق تجريدي" و... است. از آنجا که انسان همواره در مقام انتخاب قرار دارد (حتي انتخاب نکردن نيز خود نوعي انتخاب است)، پس برخي از انتخاب‌ها بر اساس اشتباه و خطا و برخي ديگر بر مبناي حقيقت صورت مي‌پذيرد؛ که از اين رو چون عمل انتخاب در برابر ديگران انجام مي‌پذيرد، همواره امکان قضاوت و داوري نيز بر اساس منطق و نه بر حسب ارزش‌ها، وجود دارد!
نمايش مرده‌هاي بي‌کفن و دفن
اين گونه است که سارتر از قالب ادبي نمايشنامه به دليل خصيصه جدلي آن، بهره مي‌گيرد تا مفاهيم فلسفي مدنظرش را منتقل سازد؛ و اگر چه "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن" در ميان خيل آثار نمايشي سارتر (و در قياس با ديگر آثار او) جايگاه شاخصي ندارد اما از منظر به دوش کشيدن بار مفاهيم فلسفي-فکري سارتر (و در حد ساير آثارش) قابل تأمل مي‌نمايد؛ چرا که آثار ادبي-نمايشي سارتر به ويژه نمايشنامه‌هاي او (که به زعم بسياري از منتقدان نسبت به نوشته‌هاي داستاني او ماندگارتر و شاخص‌ترند)، مهر آثار سياسي را بر پيشاني دارند و از همين روست که غفلت از اين خصلت، در مقام اجرا، مي‌تواند تصويري ابتر و بي‌هويت از سارتر و آثارش را بازتاب دهد؛ چنان که اجراي "اميرحسين حريري" از "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن" در زمره همين رويکرد بي‌هويت به سارتر و مفاهيم فلسفي موجود در آثار او، قرار مي‌گيرد.اجراي "حريري" با اتکاء صرف به برجسته‌نمايي شقاوت و خشونت موجود در روابط ميان غالب و مغلوب (آن هم به واسطه تصويرسازي‌هاي ابتدايي و نه چندان خلاقه) از موقعيت‌هاي متعدد ايجاد شده توسط سارتر، شتابزده مي‌گذرد و در اين ميان آنچه ناديده گرفته مي‌شود، هويت و ماهيت (و به تعبيري) جهان فلسفي سارتر است. بدين ترتيب است که نمايش از موقعيت‌هاي موجود از جمله تقابل "ژان" با رفقايش، مواجهه "لوسي" با "فرانسوا"، درگيري‌هاي درون گروهي اعضاي مقاومت، رويارويي دو گروه از فرانسويان در برابر يکديگر، فاشيسم، جنگ و... به راحتي و بدون هر نوع تأکيدگذاري هدفمند عبور مي‌کند و به سبب تهي شدن متن از خصايص سياسي و انتقادي‌اش به روايت و اجرايي متشتت، سرگردان و خنثي (و صرفاً مبتلا به عصبيتي بي‌منطق و بي‌دليل) تبديل مي‌شود. ناتواني از تفکيک اين موقعيت‌ها و انفعال اجرا در برابر متن (به نحوي که به تقليل مفاهيم و مضامين مدنظر سارتر مي‌انجامد) عملاً روايت و قرائت "حريري" از "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن" را با تناقض مواجه مي‌سازد؛ تناقضي که ماحصل رويکرد به سارتر، بدون بهره‌گيري از جهان انديشه‌هاي اوست؛ در حالي که تفکيک ادبيات سارتر از نظام فکري-فلسفي او اساساً غيرممکن و ناموجه است؛ گو اين که ادبيات نيز براي سارتر در راستاي همان التزام و تعهدي تعريف مي‌شود که ريشه در عقايد و فلسفه اين فيلسوف اگزيستانسياليست دارد، که ناديده گرفتن اين پشتوانه و پيش‌زمينه، در مقام اجراي آثار ادبي-نمايشي او، عملاً به تهي کردن ظرف از مظروف و بي‌هويتي اجرا مي‌انجامد.
نمايش مرده‌هاي بي‌کفن و دفن
اجراي "حريري" به چنين فرجامي ختم مي‌شود؛ به عصبيت و اضطراب و خشونتي بي‌دليل (آن هم فقط در بيان بازيگران)، بي آن که براي اين ويژگي‌ها، مبنا و توجيهي در نمايش وجود داشته باشد؟ و چنين است که اين سرگرداني و بي‌هويتي به ميزانسن‌ها نيز راه مي‌يابد و موجب بلاتکليفي و سکون شخصيت‌ها، روي صحنه مي‌شود. ناتواني از طراحي حرکت به دليل دور شدن از جهان متن و ناديده گرفتن زيرمتن‌ها و حذف سارتر فيلسوف از اجرا، اغراق در بيان بازيگران را نتيجه داده و بر اين مبناست که حرکت در نمايش "مرده‌هاي بي‌کفن ودفن"، تنها محدود به ورود و خروج‌هاي مکرر از يک صحنه سه سويه شده است. صحنه سه سويه بي‌کارکردي که در حقيقت يک سويه و قاب عکسي است و منطقي براي طراحي آن صحنه به شکلي که در اجرا مي‌بينيم (با توجه به اجراي حريري)، وجود ندارد؛ چه آن که کارگردان، بهره‌اي از آن چيدمان نمي‌برد و اساساً در نمايش، جز بيان شتابزده ديالوگ‌ها، حرکت يا اتفاقي مشاهده نمي‌شود که قابليت "تماشا"، آن هم از سه جهت، داشته باشد.پس بگذاريد نمايش را فقط بشنويم و آن را به گونه‌اي ديگر در ذهن تصوير کنيم؛ که راه اجراي "مرده‌هاي بي‌کفن و دفن"، قطعاً از مسيري که "حريري" برگزيده است، نمي‌گذرد!منابع: 1- سارتر، ژان پل، اگزيستانسياليسم و و اصالت بشر، ترجمه مصطفي رحيمي، تهران، نيلوفر، چ اول 2- کرنستن، موريس، ژان پل سارتر، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، خوارزمي، چ اول اشکان غفارعدلي  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن