تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834922388




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شاهزاده روم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شاهزاده روم(قسمت چهارم)
شاهزاده روم
داستان شاهزاده روم به حساس ترین لحظات رسید.یعنی همان لحظاتی که شاهزاده را در میان کنیزان،به کنار پل بغداد آورده بودند تا او را معامله کنند.در آن میان، مردی عرب، نامه ای را که به دست امام حسن عسکری نوشته شده بود،به شاهزاده رسانید و به این ترتیب شاهزاده کمی آرام شد و فهمید که دوران سختی و فراق،کم کم به پایان خواهد رسید.شاهزاده بعد از این اتفاق به فروشنده خود اصرار کرد تا او را به صاحب نامه بفروشد و تهدید کرد که اگر چنین نشود خود را به هلاکت میرساند.خلاصه با اصرار فراوان به قیمت 220 اشرفی زر به مرد عرب سپرده شد.نام مرد عرب،بشر بن سلیمان بود که مردی مومن، از دوستداران اهل بیت بود که در مکتب امام هادی پرورش یافته بود و مورد اطمینان ایشان بود.بشر در انجام ماموریتی که امام به او داده بودند بسیار تعجب کرده بود که چرا این شاهزاده اسیر،نامه کسی را که هرگز ندیده و او را نمی شناسد،اینچنین تکریم می کند و به خاطر آن اشک می ریزد.تا اینکه بشر تعجب خود را برای ملیکه بازگو کرد و می خواست پاسخ سوالش را بگیرد.شاهزاده اتفاقات گذشته را برای بشر بیان کرد.بشر بسیار شاد شد و خدا را شکر کرد که از عهده این ماموریت به خوبی برآمده است.سپس به سرعت به سمت شهر سامرا به راه افتادند.
شاهزاده روم
در طول راه ملیکه در این فکر بود که آیا این حوادث را در خواب می بیند یا بیداری؟آیا این واقعیت داشت که او به سمت دیدار امام میرفت؟با اینکه در دلش بسیار خوشحال بود اما ترسی نا امید کننده در دلش وجود داشت.این ترس باعث می شد تا او گریه کند و وقتی اشک می ریخت انگار ملائک هم با او اشک می ریختند و به او امیدواری می دادند که :ای عروس آسمانها!سعادت و خوشبختی دو دنیا بر تو مبارک باد!...و این امیدواری شاهزاده را برای رسیدن به سامرا امیدوارتر می کرد.بالاخره به سامرا رسیدند.شهری که تا کنون آنرا ندیده بود.ملیکه احساس کرد که این مکان عطر و بویی آشنا برایش دارد.عطر و بوی کسی که او را در خواب دیده بود.
شاهزاده روم
بالاخره قافله به خانه امام رسید و ملیکه از شتر پیاده شد و بشر درب خانه را زد و اجازه ورود گرفت.ملیکه در حالیکه بسیار مضطرب شده بود، ناگهان آوایی به گوشش رسید که:" بر تو بشارت باد ای خاتون!خداوند فرزندی به تو می دهد که آرامش و صلح را برای عالم و آدم به ارمغان می آورد و راه و رسم درست زیستن را به همه مردم نشان خواهد داد."شاهزاده ملیکه می دید که ملائک به دورش حلقه زده اند و شاخه گلهای بهشتی به پایش می ریزند و او را همراهی می کنند.از لحظه ای که درب منزل باز شد و شاهزاده به حضور امام هادی رسید،ملائک نام او را "نرجس"صدا زدند.نرجس بعد از دیدن امام احساس می کرد که مثل فرزندی خسته و دلشکسته است که بعد از سالها غربت و دوری از پدر مهربانش،دوباره به سوی او آمده است.سپس امام با مهربانی به او فرمودند:"می خواهم تو را گرامی بدارم و دوست دارم بدانم چه چیز را بیشتر دوست داری؟اینکه 10 هزار اشرفی به تو ببخشم یا شرافتی ابدی به تو هدیه کنم؟"نرجس خاتون پاسخ داد:ای مولای من،من شرافت می خواهم نه مال و پول.امام  به او فرمودند:"بشارت باد به تو ، به فرزندی که نورش زمین را روشن خواهد کرد."سپس نرجس خاتون گفت که در عالم خواب پیامبر او را به عقد امام حسن عسکری در آورده اند.بعد از آن نرجس خاتون به امر امام هادی در خانه حکیمه خاتون خواهر بزرگوار امام، ساکن شدند.حکیمه خاتون چندین سال با احترام و ادب از نرجس خاتون پذیرایی کرد تا اینکه امام حسن عسکری 23 ساله شدند و نرجس خاتون نیز بیشتر برای این ازدواج آماده شدند.مدتی نگذشت که امام هادی به شهادت رسیدند و پرچم امامت به دستان امام عسکری داده شد.بعد از این ازدواج مبارک مدتی گذشت تا شب تولد حضرت مهدی فرا رسید.زمانی که امام عسگری این خبر خوش را به عمه شان-حکیمه خاتون-اعلام کردند، ایشان بسیار تعجب کرد چون آثار تولد بچه را در نرجس نمی دید.در این زمان امام به ایشان فرمودند:"حکایت مادر شدن نرجس مثل مادر موسی است که تا زمان تولد اثری از مادر شدن در او پیدا نبود.داستان تولد مهدی ما هم همین طور است"حکیمه خاتون در همان حال تعجب به نرجس نگاه می کرد و آن شب را پیش مادر خورشید صلح، خوابید و از او مراقبت کرد.اما آن شب،شبی متفاوت بود.گویا مهربانی خدا رنگی دگر پیدا کرده بود.انگار آسمان هم آرزو داشت از جنس زمین باشد تا ورود آن موجود عزیر را بر روی زمین بزرگ دارد.کاش می شد در آن لحظات بر صدای عالم وحی گوش سپرد تا نغمه ای از آن شب پر زمزمه را به گوش جان، خرید.چرا که در گوشه ای از یک خانه محقر در سامرا کسی به راز و نیاز مشغول بود که از طرف خدا بر همه مخلوقات امام و حجت بود.نرجس خاتون در حالتی روحانی منتظر پذیرش بزرگترین امانت الهی بود.پس آ« زمان که تقدیر خداوندی مسلم شد،امام حسن عسکری (علیه السلام)فرمودند:"عمه جان!بر نرجس سوره قدر را تلاوت کن."
شاهزاده روم
سخن حضرت که به پایان رسید جهان دگرگون شد و هستی چهره ای دیگر به خود گرفت.در آرزوی آن روز که طلوع و ظهور نام زیبای مهدی بر سراپرده هستی،چشمان خفته آدمیان را روشن کند و هزاران هزار امید و سعادت که بر قدوم مبارکش،بوسه جانهایمان را تقدیم کنیم.سالروز آغاز امامت منجی عالم بشریت بر همه شما دوستان عزیر،مبارک باد! با تغییر و تلخیص.برگرفته از کتاب شاهزاده روم/نوشته حسن مومنی 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن