تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815443517
سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 5؛ بخش چهارم سليمي نمين تشريح كرد؛ علت مخالفت امام با مبارزه مسلحانه چه بود؟/مجاهدين خلق ماركسيسم شدن خود را مخفي كردند
واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 5؛ بخش چهارم سليمي نمين تشريح كرد؛ علت مخالفت امام با مبارزه مسلحانه چه بود؟/مجاهدين خلق ماركسيسم شدن خود را مخفي كردند
مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران با بيان اينكه مجاهدين خلق كه ماركسيسم شدند وقتي واكنش جامعه را در سال 54 ديدند، ماركسيسم شدن خود را مخفي كردند و ...
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، در ادامه سومين جلسه از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» با عنوان «جريان روشنفكري در ايران» كه به همت مؤسسه ولاي منتظر (عج) و با همكاري مؤسسه آموزشي - پژوهشي امام خميني (ره) و مركز مطالعات عالي انقلاب اسلامي در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد، عباس سليمينمين، مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران به بررسي جريان شناسي سياسي ايران معاصر پرداخت.
حذف سوگند ياد كردن به قرآن يك برنامه فرهنگي براي مبارزه با اسلام بود
با مشاهده تاريخ پهلوي يك برنامه فرهنگي براي مقابله با اسلام در ايران را ميتوانيد ببينيد، به عنوان مثال سوگند ياد كردن به قرآن را حذف كردند كه امام(ره) با اين مساله مقابله نمودند. وقتي افراد پستي را به عهده ميگرفتند بايد به قرآن سوگند ياد ميكردند، اما آن سوگند را برداشتند. عليالقاعده اين يك نوع مقابله با اسلام و تضعيف جايگاه اسلام بود كه بتوانند بگويند بهاييها هم در مصدر امور قرار بگيرند و به كتاب خودشان سوگند ياد كنند.
اينجا انجمن حجتيه چه كاري انجام داد؟ در دهه 40 امام به صحنه آمدند و رژيم پهلوي را وادار به عقبنشيني كردند، اما انجمن حجتيه اصلا وارد صحنه نشد. عليالقاعده بايد از قرآن و جايگاه و كيان آن و عرصه مسائل اجتماعي دفاع ميكرد كه نكرد و وارد ميدان نشد.
انجمن حجتيه خواهان مبارزهاي شسته رفته، و بدون هزينه بودند
انجمن حجتيه ميگفتند كه ما ميخواهيم با بهاييت فقط و فقط در عرصه فرهنگي مقابله كنيم، البته در اين قضيه هم صادق نبودند و ميخواستند راهي پيدا كنند كه هم اسم آن مبارزه باشد و هم هزينهاي براي مبارزه ندهند.
دربار، مشوق مبارزاتي از جنس مبارزات انجمن حجتيه بود
در اين ايام بسياري از راحتطلبان و كساني كه ميخواستند خوب زندگي كنند و هزينهاي براي مبارزه ندهند مبارزهاي ساختند كه اين مبارزه نه تنها هزينه نداشت، بلكه خود دربار هم گاهي آن را تشويق و به آن كمك ميكرد و بسياري از عناصر نظامي را هم به تشكيلات انجمن ميفرستاد.
اين شكل از مبارزه شيوهاي بود كه ميخواستند ترويج شود، چون فقط در مبارزه در آن ايام ميتوانستيد خود را قانع كنيد كه كاري انجام دادهايد.
آيا انجمن حجتيه توانست بازوي صهيونيست را بزند؟
يك مسلمان در آن ايام اگر هيچ كاري نميكرد هميشه عذاب وجدان داشت و به اين وسيله عذاب وجدان خيليها را برطرف كردند و گفتند كه شما داريد با بازوي صهيونيست مبارزه ميكنيد. همان ايام ميگفتند كه بهاييت بازوي صهيونيست است و ما وقتي بهاييت را زديم يعني بازوي صهيونيست را زديم. آيا واقعا بازوي صهيونيست را ميزدند؟
در ايران جرياني به وجود آمد به نام انجمن حجتيه كه در سراسر كشور هم گسترش پيدا كرد و بخش قابل توجهي از جوانان را به خود جذب كرد و يك مبارزه بسيار شسته رفته، بدون هزينه و بدون مشكل را در جامعه ترويج كرد.
ارتباطات نظامي و اطلاعاتي فداييان خلق با شوروي
در كنار اين بحث، جريان چپ هم به دو دسته تجزيه شد كه يك دسته به مبارزه مسلحانه و دسته ديگر به مبارزه سياسي اعتقاد داشتند و هر كدام از آنها نيز به اتحاد جماهير شوروي متكي بودند.
گرچه وقتي تشكيلات فداييان خلق بهوجود آمد، اعلام كردند كه ما هرگز با شوروي همگوني نداريم، حتي ميگفتند كه شوروي سوسيال امپرياليسم است، اما بعدها در پيوندهايي كه بين تشكلهاي چپ دانشجويي در خارج كشور با فداييان خلق صورت گرفت براي دانشجويان خارج كشور محرز شد كه فداييان خلق با شوروي ارتباطات نظامي و اطلاعاتي دارند.
گروه ستاره در آلمان ميخواستند با جبهه فداييان خلق پيوند داشته باشند، ولي بعدها كه پي بردند چريكهاي فداييان خلق با جماهير شوروي ارتباط دارند اين اتحاد و به هم پيوستن ديگر صورت نگرفت.
اين را به اين دليل توضيح ميدهم كه بگويم در آن ايام امكان نداشت كه ما وارد فاز نظامي شويم و دست تكدي به روسها دراز نكنيم، چون همه راهها را ميبستند، جز اين كه رقيب راه نفوذ داشته باشد. بايد وارد ميدان ميشديم و طبيعتا آرام آرام مجبور بوديم كه خواستههاي سياسي آنها را هم تامين كنيم.
امام(ره) معتقد بودند براي تحول جامعه انسانها بايد متحول شوند
البته علت مخالفت امام با مبارزه مسلحانه اين نبود. در جريانشناسي امام بايد توجه كنيد كه ايشان به لحاظ اعتقادي و باوري تغيير روبنايي را تغيير درستي نميدانند و تحولي را قبول دارند كه براساس تحول در آحاد جامعه باشد، يعني امام معتقدند كه اگر ميخواهيد يك جامعه را متحول كنيد بايد انسانها را متحول كنيد.
بايد انسانها را به خودشان و قدرتي كه خدا به آنها داده سوق دهيد و اگر بتوانيم انسانها را متوجه قدرتي كه خداوند متعال به آنها داده بكنيم تحول بزرگي در جامعه رخ خواهد داد.
فهمي كه بايد در درك مشي سياسي امام بهوجود ميآمد در دوران گذشته وجود نداشت. الان هم يك مقدار درك اين معنا براي سياسيون و حتي كساني كه مدعي خط امام هستند چندان روشن نيست. نگاهها در ما بسيار مادي است، زيرا ما نميتوانيم با معنويت پيوند بخوريم و نگاه ما همچنان در خيلي از مسائل سياسي كاملا مادي است.
در زمان امام (ره) وضعيت به گونهاي بود كه عمده جريانات سياسي در برابر ايشان صفآرايي كرده بودند، يعني در ابتداي حركت، هم جريان انجمن حجتيه افراطي در جهت سازش و هم جريانات افراطي در جهت تندروي مشغول بود كه همه اينها با امام مخالفت داشتند و ميگفتند امكان ندارد و مگر ميشود در اين وادي توفيقي كسب كرد، اما امام در دوراني كه همه به او پشت كرده بودند حركت را آغاز كردند.
ضرورت انجام كار فرهنگي در كلام امام (ره)
در كتاب «ناگفتهها» شهيد عراقي كه از قبل معتقد به مبارزه مسلحانه بود، ميگويد كه در سال 42 خدمت حضرت امام (ره) رفتيم و به ايشان گفتيم كه بايد چه كار كنيم؟ امام گفتند بايد كار فرهنگي كنيد. من دوباره تكرار كردم كه وظيفه اصلي ما الان چيست؟ امام گفتند كار فرهنگي، آمدم تا دم در فكر كردم شايد امام (ره) ميخواهند به نوعي مخفيكاري كنند، اما ايشان گفتند نه كار فرهنگي كنيد روي مردم.
كار فرهنگي چيزي است كه امروزه فراموش شده، باز هم نگاهها مادي شده و ما هيچ توجهي به اينكه بايد مردم را از لحاظ فرهنگي رشد بدهيم نداريم. نظرمان اين است كه نيازي به كار فرهنگي نداريم و ميگوييم كه ما قدرت داريم و با قدرت ميتوانيم مردم را اين طرف و آن طرف كنيم و تصميم آنها را عوض كنيم، نگاه بسياري از ما اينگونه است.
مشكلات امروز ما در عرصه فرهنگ به دليل بي توجهي به مسير اصلي امام (ره) است
ما حركت مبنايي امام را درك نكرديم و مشكلاتي كه امروز در عرصه فرهنگي به آنها دچار هستيم عمدتا به اين برميگردد كه به مسير اصلي امام كه پايه اصلي هر تحولي در جامعه مردم هستند و همه توانمنديها بايد در جهت متحول كردن و رشد انسانها باشد نگاه جدي نداريم.
بعضي الان در حوزه كساني هستند كه ميگويند اين مردم اصلا فهم ندارند و ما بايد مكانيزمي را اعمال كنيم كه مردم هميشه تابع باشند و ما براي آنها تصميم بگيريم، چون مردم نميتوانند به رشد برسند، اين فكر كه الان در حوزهها شكل گرفته هيچ قرابتي با نگاه امام ندارد.
تضادهاي موجود در حرف و عمل نسبت به پيروي از خط امام (ره)
در گذشته شخصيتها و علما براي اينكه بتوانند يك فرد را متحول كنند يا خانمي را كه به حجاب اعتقاد ندارد جذب كنند ساعتها وقت ميگذاشتند، اما الان با يك برخورد ناشايست صدها خانم را از خودمان ميرانيم يا با يك برخورد از موضع قدرت، صدها جوان را نسبت به راه امام دچار مشكل ميكنيم، در حالي كه نگاهمان كاملا با امام متفاوت است و بعد هم خودمان را خيلي در راه امام ميدانيم.
اگر در جريانشناسي امام دقت كنيد ميبينيد كه امام (ره) ميگويند، روحانيت و كساني كه به من اعتقاد داريد برويد روي تكتك آدمها كار كنيد و كتاب به آنها بدهيد، با آنها بحث كنيد و در اين زمينه سرمايهگذاري كنيد، محبت كنيد، ارتباط برقرار كنيد و به آدمها عشق بورزيد تا بتوانند رشد كنند.
چرا اين مساله در جريانشناسي ما درك نميشود؟ چون نگاه معنوي نسبت به انسان امر بسيار غريب و ناشناختهاي است. ماديات براي ما حرف اول را ميزند، البته نه ماديات به لحاظ پول، آنهم البته بخشي از ماديات است.
وقتي ميخواهيم بگوييم قدرت در جايي شكل گرفته و براساس مسائل مادي مجتمع شده ميگوييم اينجا قدرت هست و نيست و يا كمتر است، نه براساس رشد فكري، نه براساس قابليتهايي كه ميتواند براساس رشد معنوي در انسانها شكل بگيرد، اصلا نگاه معنوي در اين قضيه وجود ندارد.
بنابراين، در جريانشناسي امام به اين نكته توجه ميكنيد كه خيلي از مسلمانها به زندان ميرفتند و بعد ميگفتند امريكا در ايران قدرت پليسي و سركوبگري دارد و مگر ميشود با اين قضيه مقابله كرد؟ اما ديديد كه اين تحول در انسانها چه تحول بزرگي را در جامعه ايجاد كرد، تحول در انسان به عنوان يك واحد در يك جامعه ميتواند آن جامعه را متحول كند.
انقلاب از طريق اثبات برتري ديدگاه امام توانست در ايران شكل بگيرد. همه كساني كه در برابر امام صفآرايي ميكردند اين تحول تدريجي را در جامعه حس كردند و زير پوست جامعه يك تحول اساسي فكري آرامآرام شكل گرفت.
مبارزه همزمان با امريكا و شاه؛ تز امام(ره) در مبارزات بود
حتي مهندس بازرگان وقتي در پاريس با امام ملاقات ميكند ميگويد به فرض كه بپذيريم شما شاه را در ايران ناديده بگيريد، آخر چگونه ميخواهيد امريكا را هم ناديده بگيريد؟ بياييد با امريكاييها به نحوي وارد مذاكره شويم.
مهندس بازرگان در كتاب «انقلاب در 10 حركت» با صداقت ميگويد كه من رفتم اين مطلب را به امام گفتم و امام هم جواب دادند كه ما هر دو را ناديده خواهيم گرفت.
بازرگان با امام (ره) توافق سياسي كرد ولي باور او تغيير نكرد
اين قدرت مادي اينگونه بود كه ميگفت شاه قدرتمند است، به فرض بتوانيد قدرت شاه را ناديده بگيريد آيا ميتوانيد قدرت امريكا را هم ناديده بگيريد؟ آخر امام با او صحبت ميكند و او ميپذيرد كه مشي امام را دنبال كند، اما با يك توافق سياسي كه در انسان تحول فكري ايجاد نميشود. باور آدم بايد تغيير كند، اما باور بازرگان تغيير نكرد.
درست است كه بازرگان براساس مذاكرهاي كه با امام در پاريس داشت و بعد از مشاهده اينكه همه مردم تز امام را پذيرفتهاند و با امام همراه هستند با امام همراه شد يا حتي دكتر سنجابي در ملاقاتشان به عنوان رهبر جبهه ملي اين تز را پذيرفتند كه هم با شاه و هم با امريكا به صورت همزمان مبارزه كنند، اما در عمل تحول اساسي در آنها شكل نگرفت.
جريانات مبارزه مسلحانه ناكامي خود را در نيمه دهه اول دريافتند و چريكهاي فدايي خلق كاملا مضمحل شدند، چون در برابر آنها هم ساواك و هم ارتش انگيزه بيشتري براي مقابله داشتند.
نفوذ ساواك در فداييان خلق و مجاهدين خلق و اضمحلال آنها
وقتي بحث از كشتن باشد، يك سرباز ارتش وقتي سلاحي را در برابر خود ببيند طبيعتا انگيزه بيشتري براي مقابله دارد، اما در برابر كسي كه كار فكري و دعوت به عزت و استقلال ميكند قطعا خيلي براي به كار بردن سلاح انگيزه پيدا نخواهد كرد، لذا جرياناتي كه به مبارزه مسلحانه مربوط بودند، سركوب شدند و ساواك توانست هم در چريكهاي فداييان خلق و هم در مجاهدين خلق نفوذ و به سرعت آنها را مضمحل كند.
از اين جريانات تقريبا نشاني نماند جز نيروهايي كه در زندان بودند و سازمان و تشكيلات خود را در زندان حفظ كردند.
مجاهدين خلق ماركسيسم شدن خود را از مردم پنهان كردند
مجاهدين خلق كه نفاق جدي داشتند و ماركسيسم شدند وقتي واكنش جامعه را در سال 54 ديدند ماركسيسم شدن خود را مخفي كردند و سالها نماز خواندند بدون اينكه اعتقادي به آن داشته باشند و بعد تعبير منافق برايشان به درستي گرفته شد، زيرا آنها منويات خود را كاملا پنهان كرده بودند.
اين جريان نتوانست در جامعه پايگاهي براي خود پيدا كند و از صحنه مسايل سياسي كاملا محو شد و اعضاي آن در زندان بودند تا اين كه انقلاب پيروز شد و آنها از زندان آزاد شدند.
احياي برخي از جريانات سياسي بعد از پيروزي انقلاب
مجاهدين خلق بعد از انقلاب توانستند مجددا روي جوانها كار كنند و يك سازمان و ميليشيا بهوجود بياورند. بعد از انقلاب بعضي جريانات جديد شكل گرفت و بعضي از جريانات قديمي دوباره احيا شد.
مجاهدين خلق و چريكهاي فدايي خلق، جبهه ملي و زحمتكشان دوباره احيا شدند. مظفر بقايي در آستانه انقلاب اسلامي، نامهاي 8 صفحهاي در دفاع از امام نوشت و همين باعث شد كه بعضيها نسبت به ايشان نظر مثبت پيدا كنند، منتها بعضي از جريانات جديد شكل گرفت.
جرياناتي كه در سالهايي كه منجر به انقلاب اسلامي شد، دست به سلاح برده بودند و تصورشان اين بود كه براي مبارزه مسلحانه با رژيم پهلوي آمادگي داشته باشند، مجاهدين انقلاب اسلامي را شكل دادند.
تشكيل حزب جمهوري اسلامي توسط بنيصدر
چند گروه كه در جاهاي مختلف كار ميكردند به هم نزديك شدند و يك سازمان را تشكيل دادند. بنيصدر حزبي تشكيل داد كه گرچه در قالب حزب نبود ولي دفتر هماهنگي رئيسجمهور با مردم بود و كاملا كار حزبي ميكرد و روزنامه انقلاب اسلامي ارگان آن بود.
بعد از انقلاب حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد كه ارگان آن روزنامه انقلاب اسلامي بود و جريانات جديدي شكل گرفتند.
تركيب اعضاي حزب جمهوري اسلامي
در حزب جمهوري اسلامي تركيبي وجود دارد كه بايد آن را مقداري مطالعه كنيم. شوراي مركزي حزب جمهوري مثل يك جبهه است و در واقع حزب نيست، گرچه حزب تشكيل شده است.
در حزب جمهوري اسلامي اقليتي هستند به نام طرفدار مظفر بقايي، 4 نفر در شوراي مركزي طرفدار مظفر بقايي هستند كه عبارتند از آقايان زوارهاي، آيت، جاسبي و كاشاني، اين يك فراكسيون است كه با آن بايد جبهه تشكيل شود، نه حزب.
اقليت ديگري هستند به نام اقليت موتلفه كه ارتباطات موتلفهاي خود را حفظ كردند، اما به درون حزب جمهوري آمدند و براي خود موقعيتي كسب كردند، مثل آقاي عسكراولادي، آقاي بادامچيان و... .
چطور شد كه امام دستور دادند حزب جمهوري اسلامي اصطلاحا فيتيله خود را پايين بكشد؟
فراكسيونهاي متعددي در حزب جمهوري هست كه يكي از آنها نيروهاي روشنفكري هستند به سردمداري ميرحسين موسوي و ديگران كه اينها بعدا دچار مشكل ميشوند و مسائلي رخ ميدهد كه امام دستور ميدهند حزب جمهوري اسلامي اصطلاحا فيتيله خود را پايين بكشد.
پايان
يکشنبه|ا|20|ا|فروردين|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[مشاهده در: www.snn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]
-
گوناگون
پربازدیدترینها