واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عاشقان پاكدامنعشق پاك، هوس شعلهور، نشانهها (4)
لینک مقاله اول (عشق پاك، هوس شعلهور)لینک مقاله دوم(رهروان عشق آگاهانه یا ...)لینک مقاله سوم(عشق نبوَد عاقبت ننگى بود ) عفتزایى عشق و آلودهدامنى هوسعشق پاك عفتزاست. عاشق صادق هم خود باحیا، عفیف و پاكدامن است و هم حیا، عفت و پاكدامنى محبوب را مىطلبد، بر عكس هوس شعلهور كه پردهدر گستاخ، فحشاطلب و آلودهدامن بار مىآورد. قرآن داستان عشقهایى را بیان مىكند كه بعضى ناب و پاكاند و بعضى هوس شعلهور تا راهنماى موقتطلبان باشد. دختر شعیب(ع) و موسى(ع)، عاشقان پاكدامنموسى(ع) جوانى است رعنا، بلندقامت، باحیا، پاكدامن، قوى و نیرومند كه با یك ضربه مشت، ظالمى را از صفحه روزگار محو كرده است. این جوان رعنا كه مطلوب هر دختر جوانى است، از سرزمین ظلم و ستم فرعونى فرار كرده و به سرزمین شعیب(ع) وارد شده و كنار چاه آب زیر سایه درختى آرمیده است كه مىبیند مردانى چوپان براى آب دادن گوسفندان خود به سوى چاه هجوم آورده و با پر كردن آبشخورها، گوسفندانشان را سیراب مىكنند و آن طرفتر دو دختر جوان، باحیا، عفیف و رعنا در كنارى جلوى گوسفندان خود را گرفتهاند و نمىگذارند به سوى آبشخورها هجوم آورند. موسى(ع) از این همه عفت و حیا و پاكدامنى در كنار آن رعنایى به تعجب مىافتد و نزد آنان مىآید و احوالشان را جویا مىشود. آنان با لحن عفیفانه و معصومانه ی خود وى را آگاه مىكنند كه پدرشان شعیب پیامبر، پیر و از كار افتاده است و برادر یا مرد دیگرى در خانوادهشان نیست كه چراندن و چوپانى گوسفندان را عهدهدار شود. از اینرو خود مجبورند این وظیفه را عهدهدار شوند و چون نمىخواهند از حریم عفاف و پاكى خارج شوند و به هم نشینى و اختلاط گناهآمیز با مردان تن دهند، در چرانیدن و آب دادن گوسفندان همیشه از چوپانان مرد كناره مىگیرند و به هنگام آب دادن صبر مىكنند تا آنان دور شوند آنگاه بر آبشخور وارد مىشوند. موساى جوان به این همه حیا، عفاف، پاكدامنى و احساس مسئولیت عشق مىورزد و فتوّت، جوانمردى و ظالمستیزىاش او را به دفاع از این دختران مظلوم وا مىدارد.دختران شعیب هم این جوان رعنا، قوى، بلندبالا، چهارشانه، باحیا، مؤمن و پاكدامن را متفاوت با مردان اطراف خود مىبینند و مشاهده مىكنند كه چگونه به دفاع از آنان همه چوپانان را از آبشخور كنار مىزند و دلو سنگینى را به تنهایى از چاه بالا مىكشد و گوسفندان را سیراب مىكند. به طور طبیعى موساى جوان به این دختران ارزشمند علاقهمند مىگردد و آن دختران نیز چنین جوان رعنا، قدرتمند و جوانمردى را همان مرد ایدهآل رؤیاهاى خود مىیابند ولى هیچ كدام از دو طرف عجله نمىكند و حریم عفت و حیا را لكهدار نمىكند و علاقه مكنون قلبى خود را آشكار نمىكند اما رسیدن به آرزوى قلبى خود را از خدا مىطلبند و خداوند هم آن چنان كه وعده داده، آرزوى بندگان مؤمن خود را برآورده و نیازهاى طبیعى آنان را به بهترین وجه برآورده مىگرداند.این سخن موساى جوان بعد از روانه كردن دختران است كه متضرعانه به درگاه خدا عرض حاجت مىبرد:«رَبِّ اِنى لِمَا اَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خیرٍ فقیرٌ؛پروردگارم، من به خیرى كه از جانب تو باشد نیازمندم.» (قصص، 24) در این كلام نیز او حاجت خود را اجمالاً ذكر مىكند. دختران شعیب نیز آن روز زودتر از همیشه و شاداب و مسرور به خانه باز مىگردند و پدر پیر، چرایىِ این زود آمدن را مىپرسد و از واقعه مطلع مىگردد. او نیز انتظار جوانى شایسته را مىكشد تا او را به فرزندى و دامادى بپذیرد و زمام امور خانوادهاش را به وى بسپارد و با شنیدن اوصاف موسى از دخترش، به دیدار او علاقهمند و بىتاب شده، دختر را براى دعوت وى روانه مىگرداند. حیا، عفت، پاكدامنى و عرض نیاز موسى(ع) و دختر شعیب ثمر داده و مقدمات وصلت، ناخودآگاه دارد آماده مىشود. دختر كه جوانه علاقه به موسى(ع) در قلبش رشد كرده و ریشه زده است، با حیا و عفت قدم برمىدارد و به محضر موساى جوان مىرساند و با لحن محكم بدون اینكه ذرهاى غمزه، ناز و كرشمه در سخن یا كلام او آشكار گردد، از موسى(ع) مىخواهد كه دعوت پدرش را اجابت كند و موسى(ع) به راه مىافتد و براى آنكه نگاهش به اندام دختر جوان نیفتد از دختر مىخواهد كه پشت سر او حركت كرده و او را راهنمایى كند.موسى(ع) به محضر شعیب(ع) مىرسد و دختر جوانِ شعیب به رمز و راز، علاقهمندى خودش به موسى و ازدواج با وى را به اطلاع پدر مىرساند. او به پدر پیشنهاد مىدهد كه چه مناسب است این جوان برومند و پاك و توانمند براى انجام چوپانى اجیر گردد و اعلام مىكند كه:«إِنَّ خَیْرَ مَنِ استأجرت القَوِىُّ الامین؛این جوان بهترین كسى است كه مىتوانى اجیر كنى چه اینكه او جوانى قدرتمند و پاكدامن است.» (قصص، 26) پدر با شنیدن این اوصاف از علاقهمندى دختر به ازدواج و وصلت با موسى(ع) مطلع مىشود و به موسى(ع) پیشنهاد ازدواج با دخترش و به عهده گرفتن وظیفه چوپانى را مىدهد و موساى جوان نیز شاكر درگاه خداوند كه آرزوها و خواستههاى وى را اجابت كرده، به شعیب جواب مثبت مىدهد و این گونه عشق پاكى، زمینه وصلتى نیكو مىگردد و این همسر و شوهر عاشق تا پایان عمر به پاى هم مىمانند و با وجود همه سختىهاى زندگى پیامبر عظیمى چون موسى(ع)، در درون خانه آن دو، آرامش و آسایش و عشق و صفا موج مىزند. عشق خدیجه و پیامبر(ص) نیز این گونه عشقى است. خدیجه آن بانوى بزرگ و پاكدامن با وجود همه خواستگاران نام و عنواندار، به دنبال جوانى است برازنده، پاك، عفیف و خداباور و در مناجاتهایش از خداوند چنین همسرى را طلب مىكند. اوصاف جوان برومند هاشمى، در مكه دهان به دهان واگو مىشود. خدیجه برآورده شدن آمال و آرزوهایش را در كنار محمد(ص) مىجوید چه اینكه همه آنچه طالب است از ایمان، جوانمردى، فتوت و دلبرى در او شنیده است. مدتى است كه طالب دیدار اوست تا اینكه روزى به دیدار نایل مىگردد و واقعاً محمد(ص) را شایسته همسرى بلكه سرورى مىیابد ولى بانویى چون خدیجه، كسى نیست كه به یك نظر دل ببازد و زمام اختیار از كف بدهد. او باز هم در پى كسب آگاهى بیشتر از خصوصیات و اخلاق و رفتار نواده عبدالمطلب است و از اینرو به او پیشنهاد شركت در تجارت مىدهد و در سفر تجارى، امینترین و زیركترین غلام خودش - میسره - را همراه وى مىفرستد تا در طول سفر او را زیر نظر داشته و به هنگام بازگشت، به وى گزارش دهد. به هنگام بازگشت كاروان، میسره گزارشهاى شوقآفرین فراوانى به خدیجه مىدهد به طورى كه خدیجه را تصمیم قطعى بر ازدواج با پیامبر(ص) حاصل مىشود. او وقتى جوان برومند، باایمان، امین و توانمندى چون نواده عبدالمطلب را مىیابد و با گزارشهاى گوناگون از شایستگىهاى ویژه و منحصر به فرد او مطلع مىگردد، به پیامبر پیشنهاد ازدواج مىدهد و خودش و همه اموالش را به او مىبخشد. عشق صادقانه خدیجه به رسول خدا(ص) و علاقه متقابل آن حضرت به خدیجه مثالزدنى است. خدیجه به مدت بیست و پنج سال نه همسر پیامبر كه كنیز او مىگردد و پیامبر نیز نه تنها در طول عمر وى بلكه تا آخر عمر خود و سالها بعد از وفات خدیجه، هر گاه او را به یاد مىآورد، در حسرت روزهاى خوش با وى، غم و اندوه وجودش را فرا مىگیرد. این عشق آگاهانه است كه جز عفت، پاكدامنى، گذشت، ایثار و همكارى در طریق بندگى ثمرى ندارد. در مقاله ی بعد در مقابل عشق های پاکی که در این مقاله ذکر شد ، به بیان هوس های شعله ور و مثال هایی در این رابطه مثل داستان " عزیز مصر و حضرت یوسف (س) " می پردازیم .منبع : ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 358]