واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ایثارگری عشقعشق پاك، هوس شعلهور، نشانهها (6)
لینک مقاله اول (عشق پاك، هوس شعلهور)لینک مقاله دوم(رهروان عشق آگاهانه یا...)لینک مقاله سوم(عشق نبود عاقبت ننگی بود)لینک مقاله چهارم(عاشقان پاکدامن)لینک مقاله پنجم(آنکه عاشق شدوکتمان کرد) ایثارگرى عشق و سلطهجویى هوسعشق پاك، عاشق را محبّ معشوق و طالب سعادت، آسایش و كمال او بار مىآورد و گرچه وصال محبوب غایت آرزوى اوست ولى حاضر است براى رضاى محبوب حتى از این وصال چشم بپوشد و هر چه دارد در راه محبوب ایثار كند و فقط به تمناى وصال بسنده نماید. او محبوب را نه براى خواهش دل خودش، بلكه براى كمالاتى كه در او هست مىطلبد و مىخواهد در كنار وى و به كمك او راه بندگى را بپوید و با انس و آرامش حاصل از همسرى او، در بندگى كوشاتر باشد. ولى هوسبازانِ مدعى عشق، در پى جستن رضاى دل و كام خویش هستند نه كامدادن به محبوب. «جوهر عشق، رنج بردن براى چیزى و پروردن آن است. عاشق نسبت به معشوق احساس مسئولیت مىكند و آماده ایثارگرى است ولى مدعى عشق به جاى احساس مسئولیت نسبت به معشوق در پى سلطهجویى و تملك اوست. در آنجا كه احترام است، استثمار نیست.»(1) چه زیبا گفته است شاعر:اى كاش كه معشوق ز عاشق طلب جان مىكردتا كه هر بىسر و پایى نشود یار كسى داستان زیر مىتواند معیارى براى شناسایى محبت صادقانه از خواهش نفسانى باشد.گفتهاند مردى فقیر و مؤمن به مردى مؤمن و ثروتمند ارادت داشت زیرا او را در ایمان صادق مىدانست. روزى به حاجت نزد دوست ثروتمندش رفت و دوست ثروتمند كه بارها از وى ابراز ارادت دیده بود، در مقام امتحان وى برآمد و با اینكه مىتوانست خواسته وى را برآورد، ولى اجابت نیازش را رد كرد. مدتى گذشت و در ارادت مرد فقیر نسبت به خود خللى ندید. دو بار دیگر نیز تقاضا و عرض حاجت دوست فقیرش را به عمد رد كرد ولى در دوستىِ وى خللى مشاهده نكرد. بعد از بار سوم روزى به او گفت: اى دوست، سه بار به من عرض حاجت كردى و هر سه بار تو را جواب رد دادم با اینكه مىتوانستم خواستهات را برآورده سازم و خودت هم بر توانایى من عالم بودى ولى در این مدت و با وجود این سه بار نامهربانى من، در دوستى تو نسبت به خود خللى و نقصانى نیافتم. علت چه بود؟ مرد فقیر جواب داد: من تو را نه براى خودم بلكه براى صفات متعالىات كه مىشناختم دوست مىداشتم و لذا اجابت نكردن تو خواستههاى مرا، در آن محبت خللى ایجاد نمىكرد. اگر تو همین گونه بارها هم مرا رد كنى باز هم تو را به خاطر كمالات وجودىات دوست خواهم داشت. اگر عشق ناب و پاك و ناشى از شناخت و مبتنى بر كمالات نفسانى باشد، به هیچ وجه نه از بین مىرود و نه نقصان مىیابد هر چند كه از محبوب نامهربانىها ببیند و چنین عاشقى ایثار و فداكارى و جلب رضایت محبوب را بسیار بیشتر از وصال وى دوست مىدارد. عشق ناب، طریق عشق حقیقى است؛عشق به كمال مطلق و یگانه بىنظیر و جمال جمیل وى در نهاد همه انسانها هست و عشق ناب، مظهرى از آن عشق مطلق است. عاشق در عشق ناب و پاك، در محبوب خود رنگ و بوى محبوب مطلق را مىیابد و بدو عشق مىورزد و عشق به او برایش رشدآور است. به او روح تازه مىدمد و قوت و قدرت او را چندین برابر مىكند. تنبلى و سستى را از او دور مىسازد و نشاط و شادابى و كوشش را جایگزین آن مىگرداند. بینش او را نسبت به جهان تغییر مىدهد و زیبایى مطلق را در چهره زیباى محبوب مىبیند. چنین عاشقى با عشقورزیدن، خود را وسعت مىبخشد و توانمندتر مىسازد. این عاشق براى رسیدن به معشوق صبورى مىكند و همچون فرهاد سالها تیشه به كوه مىزند. عشق ناب اگر شوریدگى مىدهد، توان صبورى هم مىدهد. اگر هیجان زندگى مىدهد، توان تحمل فراق براى وصال نهایى را هم مىدهد. اگر چنان به خاطر این دلدادگى هیجانزدهاید كه تاب تحمل و طاقت صبورى را ندارید، این دلدادگى عشق نیست.اى برادر و خواهر مدعى عشق، در خود بنگر، آیا از آن دم كه خود را عاشق یافتهاى، به خداوند، معنویات، خدمت به خلق، كار و كوشش و تلاش، احترام گذاشتن به اطرافیان، رقت قلب و صفاى نفس نزدیكتر شدهاى؟!این جمله امام سجاد، داستان عشق واقعى را به ما نشان مىدهد:«اللهم ارزقنى حُبَّك و حبَّ من یُحِبُّكَ و حبَّ كلَّ عملِ یُوصلنى الى قربك» (مناجات محبّان)حبّ خدا، حب محبوب (مؤمن و صاحب كمالى كه شایسته محبوب بودن است) و حب هر عمل صالحى كه انسان را به خدا مىرساند. این سه با هم و در یك راستایند. اگر محبتى در این سرى نیست، عشق ناب نیست بلكه هوس شعلهور مىباشد.بسیار شنیدهاید كه جوان تنبل، كسل، بداخلاق، فرارى از مسئولیت و وظیفه و ... عاشق شده و به ناگاه همه آن اخلاقیات و روحیات ناپسند از او رخت بربسته و به عكس آنها متخلّق شده است. او صبح زود از خواب برمىخیزد، بعد از انجام عبادت صبحگاهى با نشاط و علاقه دنبال كار و كسب مىرود. حرمت پدر و مادر و اطرافیان را نگه مىدارد و به دیگران عشق مىورزد و ... اینها همه نشانه عشق پاك اوست و این عشق پاك آثار مثبت فراوان دیگرى در پى خواهد داشت؛ پس مناسب است كه هر جوانى در خلوت خود با خدا از او عشق بخواهد، عشق به بندگانى كه شایسته محبوب واقع شدن هستند و محبوبى كه شایسته عشقورزیدن باشد. تقاضاى محبوب رعنا، باكمالات، مؤمن، جوانمرد، پاكدامن، عفیف و ... آرزوى ارزشمندى است كه شایسته است در قنوت از خدا خواسته شود و در روایات از معصومین رسیده كه یكى از مصداقهاى حسنه دنیا در دعاى «ربنا آتنا فى الدنیا حسنةً و فى الاخرة حسنةً ...» همسر شایسته است. پس اى دختر و پسر جوان، اى عزیزانى كه هنوز سامان نیافتهاید، در قنوت نمازتان با تضرع و التماس از خداوند معشوقى بخواهید كه تا آخر عمر شایسته عشقورزیدن باشد و مونسى كه در تمام لحظات زندگى از مصاحبت با او لذت ببرید. آرى، خواهر و برادر گرامى، عشق ناب بجویید و اگر یافتید، قدر آن را بدانید كه عشق در هر حال سازنده و رشددهنده است و معشوق تعالىدهنده، عشق ناب، هم آمدنش و هم رفتنش كمالزاست؛ آمدنش «مولوى» خلق مىكند و از دستدادنش «شهریار». (مجله پیام زن، شماره 126، ص57) و در آخر آنكه، عشق ناب زیرمجموعه عشق به كمال مطلق است و هیچ گاه بر عشق به كمال مطلق غلبه نمىكند.قرآن مىفرماید:«آنان كه مؤمن هستند، عشقشان به خدا شدیدتر از همه عشقهاى دیگرشان است.» (بقره، 165) اگر به محبوبى دل بستهاید و این دلبستگى شما به حدى است كه براى وصال حاضرید بندگى خدا را كنار نهید، این عشق ناب نیست بلكه هوس شیطانى است. عشق ناب در راستاى عشق به كمال مطلق و زیرمجموعه آن است. پىنوشتها: 1) هنر عشق ورزیدن، اریك فروم، ترجمه پورى سلطانى، ص41.ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 529]