تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر بنده‏اى بخواهد چيزى بخواند يا كارى انجام دهد و بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820279512




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تصوير امنيت و آزادي در اولين نهاد جمعي‌


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: خانواده اولين نهادي است كه در آن فرديت انسان با جمع ارتباط برقرار مي‌كند و حتي به بيان عميق‌تر، اولين نهادي است كه فرديت انسان در آن شكل مي‌گيرد. با ارائه يك تحليل روان‌شناختي فلسفي از روند شكل‌گيري شخصيت كودك مي‌توان گفت در ابتدا كودك درك چنداني از تمايز بين خود و غير خود ندارد. او همه چيز را با هم دريافت مي‌كند. گويي يك كل را يكباره درك مي‌كند و بين اجزاي اين كل تجزيه‌اي قائل نيست. كودك خود و محيط اطرافش را كلا يك چيز مي‌بيند. مثلا وقتي به طرف بخاري مي‌رود و مي‌خواهد به آن دست بزند، تمايزي بين خود و بخاري قائل نيست. وقتي حرارت سطح بخاري موجب سوختن دست او مي‌شود، اين تمايز را درك مي‌كند. رفته رفته در ارتباطي كه بين كودك و غير او برقرار مي‌شود و موانعي كه اشياء و انسان‌هاي ديگر بر سر راه او قرار مي‌دهند، تصويري از تمايز «خواست» و «مانع» در ذهن كودك ايجاد مي‌شود. بتدريج اين خواست‌ها مجموعه‌اي مي‌شود و تصوري از كل آن به دست مي‌آيد و به شكل «من» در در ذهن كودك حاصل مي‌شود. اولين تصور از «من» در ذهن كودك از تقابل خواست او با غير من ساخته مي‌شود. به همين شكل، تصور كودك از بدن و جوارح خود حاصل مي‌شود. كودك در ميان ادراكات حسي خود 2 گونه اشياء را از هم متمايز مي‌بيند. اشيايي كه درون و نهاد او مختار در به حركت درآوردن آنهاست و اشيايي كه نهاد كودك نسبت به آنها چنين اختياري ندارد. اشياي گروه اول همان بدن كودك خواهند بود. همچنين او در ذهنش خود را قادر مي‌بيند كه تصاويري بسازد و آنها را كنترل و هدايت كند كه اين همان خيال كودك است. بنابراين تصور كودك از خود يا همان من تكميل مي‌شود. به صورت كلي مي‌توان گفت تصوير من در ريشه و بنيان با تصور آزادي، خواست و اراده در ارتباط و به نوعي هم‌رديف است. از سوي ديگر «غير من» كه همان موانعي است كه بر سر راه خواست كودك وجود دارد، در اشياء و افراد ديگر تحقق مي‌يابد. بنابراين تصور ديگري در ذهن كودك در اصل و اساس و به صورت اوليه چيزي است كه آزادي او را محدود مي‌كند. در واقع، ديگري در درجه اول جنبه‌اي منفي براي كودك دارد و سلب خواست اوست. از سوي ديگر، اين پرسش مطرح مي‌شود كه تصور ديگر اشياء چگونه از تصور ديگر افراد در ذهن كودك متمايز مي‌شود. هر دوي اين (ديگر اشياء و ديگر افراد) يك وجه اشتراك دارند كه همان مانع بودن بر سر راه خواست كودك است. اما تمايز آنها به اين طريق حاصل مي‌شود كه كودك همچنان كه تصور بدن خود را از طريق اشيايي كه قادر به كنترل آنهاست به دست آورد، تصور ديگران را هم از طريق اشياي محسوسي كه به نظر مي‌آيد تحت كنترل يك من يا يك نهاد دروني مختار هستند، حاصل مي‌كند. اين اشياء، بدن ديگري هستند و آن من مختار، من‌هاي ديگر. اما اشيايي كه تحت كنترل هيچ مني نيستند. تصور شيء به معناي خاص كلمه را براي كودك مي‌سازند و از مجموعه اشياي تصور جهان و طبيعت براي او حاصل مي‌شود. (بايد دقت كرد كه هيچكدام از آنچه ما در اينجا به عنوان تصور يادآور شديم نمي‌توانند مفهوم دانسته شوند. اصلا در ذهن كودك به صورت اوليه چيزي كه ما به عنوان مفهوم طبيعت، مفهوم جهان و مفهوم من و... مي‌شناسيم، وجود ندارد: بلكه اينها تماما به شكل تصاويري مبهم براي او وجود دارند). در نتيجه تصور انسان‌هاي ديگر در اولين مرتبه براين شكل براي كودك حاصل مي‌شود كه اينها موجوداتي داراي اختيار هستند كه اختيار من را كم مي‌كنند و مانعي در جهت خواست من هستند. اما اولين انسان‌هايي كه كودك با آن‌ها برخورد دارد، پدر، مادر و نهايتا خواهر و برادر بزرگتر و به عبارت خلاصه‌تر، همان اعضاي خانواده او هستند. خانواده اولين نهادي است كه در آن «منِ» مختار كودك در مقابل «من»‌هاي مختار و محدود كننده ديگر قرار مي‌گيرد. تا اينجا خانواده حيثي سلبي در تحليل روانشناسي كودك داشت. اما خانواده داراي حيث ايجابي بسيار مهم و اساسي‌اي نيز هست و آن چيزي است كه از نسبت كودك با طبيعت و يا به عبارت ديگر مجموعه اشياي غيرمختار حاصل مي‌شود. همان‌طور كه پيشتر بيان شد تصوير اشياء در ذهن كودك همان محسوساتي است كه به نظر نمي‌رسد تحت اختيار يك «منِ» مختار قرار داشته باشند. اين اشياء كه موانعي نيز بر سر راه خواست كودك بودند (چرا كه آنها نيز همچون ديگر افراد براي كودك، ديگري هستند) گاهي نه تنها مانع خواست كودك هستند بلكه براي او آزاردهنده نيز هستند. مثلا كودك با دست زدن به تيزي چاقو احساس درد مي‌كند و همچنين با لمس كردن سطح بخاري احساس سوزش مي‌كند. بنابراين اشياء براي كودك گاهي مخاطره آميز و رنج آور خواهند بود. اين باعث مي‌شود اولين تصويرها از مفاهيم ترس و عدم امنيت در ذهن كودك شكل بگيرد. در اينجا نقش ايجابي خانواده ظاهر مي‌شود. خانواده به مثابه مجموعه‌اي از ديگر منهاي داراي اختيار در تقابل كودك و اشياء از كودك محافظت كرده و حس امنيت را به او بر مي‌گرداند. بنابراين احساس امنيت جزو اولين زمينه‌هاي تمايل و احساس عشق كودك به خانواده است. در مرحله بعد خانواده با آموزش دادن كودك بتدريج به او اين امكان را مي‌دهد كه خود در مقابل اشياء از خود محافظت كند. به نحوي كه او ديگر مي‌داند كه مثلا نبايد به سطح بخاري دست بزند. آنچه در اينجا بسيار قابل توجه است، اين است كه احساس امنيت مقدم بر آموزش دادن كودكان است. اما اين تقدم رفته رفته در ميان برخي خانواده‌ها به فراموشي سپرده مي‌شود. وقتي كودك به سن‌هاي بالاتر مي‌رسد، گاهي برخورد آمرانه و تحكم آميز ميان والدين و فرزندان به نحوي شدت پيدا مي‌كند كه فرزند به والدين خود صرفا همچون ديگراني كه آزادي او را محدود كردند مي‌نگرد. بنابراين خانواده حيث ايجابي و مثبت خود (محلي براي احساس امنيت) را رفته رفته از دست مي‌دهد. در اينجا طبيعي‌ترين رفتار از سوي فرزند، تمايل به رها شدن از حصار خانواده است. شايد بي‌توجهي به اين نكته موجب ظهور بسياري از مشكلات خانوادگي در رابطه با فرزندان باشد. آنچه خانواده‌هاي ما به آن نياز دارند، بازگرداندن حس امنيت و در نتيجه ايجاد عشق و حس دوست داشتن ميان اعضاي خانواده است. با برقرار شدن اين اصول اوليه تعليم‌ها و آموزش‌ها معنا پيدا مي‌كند و داراي اساس و بنياني محكم مي‌شود. در تعليم مسائل ديني و مذهبي، در مورد مسائل درسي و غيره اين نكته بسيار سودمند خواهد بود. اما نه تنها درباره روابط بين والدين و فرزندان، بلكه در خصوص روابط بين زن و شوهر و خواهران و برادران با يكديگر اين امر مصداق دارد. شايد آنچه تا كنون ذكر كردم، بتوان به اين شكل خلاصه كرد كه اصل، اساس و بن مايه خانواده حس امنيت و در پي آن حس دوست داشتن و عشق است و امر و نهي و تعليمات آمرانه و در نتيجه ايجاد ترس به هيچ عنوان نمي‌تواند بنيان محكمي براي خانواده باشد. محيا سادات اصغري‌




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن