تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن ابتدا به سلام مى كند و منافق منتظر سلام ديگران است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819856664




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

استفاده از ظرفیت های دیپلماتیک / همشهری


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > انتظامی، حسین  - گفگو با همشهری ، 84/4/19 اشاره : حسین انتظامی چهره نام آشنای مطبوعات است که چند دهه فعالیت حرفه ای و سیاسی به نوعی نام او را عجین با مطبوعات کرده است.او که فعالیت خود را با روزنامه های قدس خراسان و تهران آغاز کرده بود در دهه 70 مدیر کل مطبوعات داخلی شد و همان سرچشمه تلاشی بود برای اینکه بعدها بتواند روزنامه جام جم را تاسیس نماید و با مدیر مسئولی و سردبیری روزنامه به مدت هفت سال خود را به عنوان یکی از بهترین مدیران مطبوعاتی ایران معرفی کند . حسین انتظامی اکنون غیر از عضویت در هیات منصفه و هیات نظارت بر مطبوعات در مقام سخنگوی شورای امنیت ملی اولین گفتگوی خود را با روزنامه همشهری انجام داده است و ضمن آن نشان می دهد که انتظامی در این حوزه نیز نگاه تحول گرای فرهنگی خود را داراست، متن این گفتگو از نظرتان می گذرد: می خواهیم بیشتر درباره جایگاه و ساختار جدید شورای عالی امنیت بدانیم.در ساختار جدید دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی 7 معاونت تشکیل شده اند، معاونت های راهبردی، سیاست خارجی، امنیت بین الملل، امنیت داخلی، دفاعی، اقتصادی و فرهنگی اجتماعی. این معاونت ها که زیر نظر دبیر شورای عالی امنیت ملی فعالیت می کنند چند وظیفه و کارکرد اصلی دارند که عمده ترین آنها مطالعه، بررسی، آماده سازی و هماهنگی بین دستگاههای ذیربط برای پیگیری و اجرای مصوبات شورا و پیشنهادهای لازم به شوراست. و جایگاه ؟شورای عالی امنیت ملی که در اصل 176 قانون اساسی کشورمان تشریح شده بالاترین مرجع تصمیم گیری درباره حوزه های منافع ملی و امنیت ملی است. در این شورا رؤسای 3 قوه، دو نماینده از سوی رهبر معظم انقلاب، وزرای خارجه، اطلاعات، کشور، دفاع، فرماندهان نظامی و انتظامی عضویت دارند و مجموعه ای را فراهم می کنند که اولاسطح بالای تصمیم گیری و هماهنگی را به وجود می آورد و ثانیا به دلیل جایگاه و اشراف اعضا، درک جامعی از منافع و مصالح ملی پدید می آید. تنها مرجعی هم که مطابق قانون اساسی، مصوبات آن با موافقت رهبری ابلاغ می شود همین شوراست. تنها مرجعی که رسانه های کشور موظف به اجرای تصمیمات آن هستند همین شوراست. می دانید مطابق اصل 4 قانون مطبوعات هیچ مقامی حق ندارد مطلبی را به مطبوعات دیکته کند یا از انتشار مطلبی جلو گیری و یا سانسور کند و ماده 5 هم اطلاع رسانی آزاد را حق طبیعی و قانونی رسانه ها می داند. اما تبصره ذیل همین ماده، شورای عالی امنیت ملی را مستثنی می کند چون فرض قانونگذار این بوده که اصل منافع ملی بر اصل آزادی رسانه ای ترجیح دارد. به عبارت بهتر آزادی اگر چه خودش جزو منافع ملی است اما نسبت به اولویت دیگری در مرتبه پایین تر قرار می گیرد. آیا این به معنای محدود کردن رسانه ها نیست؟نه، اینطور نیست. شبیه این اولویت در قوانین کشورهایی که مطابق فرمول های رایج، دمکراتیک شناخته می شوند وجود دارد یا رویه آن وجود دارد. اتفاقا آنها معتقدند وقتی پای منافع ملی یک کشور پیش می آید ارزش هیچ اولویتی قابل قیاس با آن نیست. می دانید که موضوعات مهمی مثل تمامیت ارضی، امنیت ملی، قدرت ملی، همه و همه، زیر مجموعه منافع یک ملت هستند. مثلا در آمریکا که مشهور است رسانه هایی آزاد دارد، به محض وقوع حالت جنگی، تمام خبرنگاران باید چارچوب های ابلاغی پنتاگون را رعایت کنند. آنها از این گله مند نمی شوند که باید مطالب و فیلم های خود را پیش از پخش به دایره ذیربط در پنتاگون تحویل دهند تا بازبینی کند چون آنها به این باور رسیده اند که در حالت جنگی، منافع ملی و امنیت ملی را مقامات نظامی تشخیص می دهند. در جنگ نیروهای ائتلاف علیه عراق ماجرای اخراج خبرنگاری به نام پیتر آرنت از شبکه NBC درس آموز است. جرم این خبرنگار این بود که در هنگام ارسال گزارش زنده از بغداد قبل از سقوط این شهر گفته بود مقاومت جدی است. اما ظاهرا این حرف ، مخالف سیاست رسانه ای پنتاگون و به عبارت بهتر نظام سیاسی آمریکا بود. با وجود آن که در گزارش بعدی حرف خود را تصحیح کرد و تا جایی که یادم هست حتی عذرخواهی هم کرد، اما مسئولان شبکه او را اخراج کردند. از این ماجرا این نتیجه را می گیریم که وقتی موضوعی یا پرونده ای، ملی می شود بدون تعارف باید یک صدا حاکم باشد. ظاهر این امر ممکن است به خود کامگی تعبیر شود اما واقعیت این است منافع ملی، تعارف بردار نیست چون بقای یک ملت به آن وابسته است. چند صدایی البته لازمه حیات با نشاط یک ملت است و باید هم باشد و رسانه ها هم اصلی ترین کارگزار آن هستند اما همان رسانه ها در کشورهایی که تمرین مداوم در دمکراسی داشته اند وقتی پای منافع ملی باز می شود به اصطلاح خودشان One-Voice را حاکم می کنند و نظرات و انتقادات در قالب های غیر عمومی در اختیار متولیان قرار می گیرد. آیا این باعث نمی شود صرف نظر از شرایط واقعی و معدود، فعالیت آزاد و کارکرد انتقادی و نظارتی مطبوعات به اسم امنیت و شرایط امنیتی بسته شود؟حق با شماست. ما نباید امنیت ملی را آنقدر وسیع ببینیم که عملکرد یک مسئول دستگاه را هم به آن پیوند بزنیم. این تعریف موسع باعث می شود مقدمه خودکامگی فراهم شود. اتقاقا وظیفه مراجعی مثل شورای عالی امنیت ملی باید این باشد که نگذارند به هر موضوعی بر چسب امنیتی بخورد تا هر کس به خود اجازه دهد در سایه آن از نظارت رسانه ای رهایی یابد."باری بوزان" یک متفکر مشهور در حوزه مسائل امنیتی است، چند کتاب از او به فارسی ترجمه شده و چند سال پیش هم به ایران آمد و سخنرانی هایی داشت. او می گوید یک دولت قوی اجازه نمی دهد هر موضوع غیر مهمی در فاز امنیتی تعریف شود. در واقع او معتقد است هدایت و کنترل مسائل حتی در بستر غیر امنیتی راحت تر است چون شرایط اضطراری ایجاد نمی کند. پاسخگویی شورای عالی امنیت ملی در مقابل مجلس چگونه است؟مجلس مکانیزم های نظارتی متعددی دارد. از احضار وزیر و سئوال و حتی استیضاح او، دیوان محاسبات و تحقیق و تفحص مکانیزم های مختلف نظارت قوه مقننه هستند. شورای عالی امنیت ملی از این حیث مستقیما پاسخگوی مجلس نیست. البته وزرای عضو شورا به اعتبار عملکرد دستگاه خود و یا موضوعات مرتبط با شورا، چرا. مجلس اگر نیاز به روشنگری داشته باشد، حسب مورد مسئولان شورای عالی امنیت ملی در جلسات شرکت می کنند. البته تحقیق و تفحص مجلس که از ابزار نظارتی آن است در همه دستگاه ها نافذ است . مدیریت جدید شورا با تیم جدید خود به دنبال چیست؟البته عبارت مدیریت قدیم و مدیریت جدید یا در بحث مذاکرات هسته ای، تیم قدیم و تیم جدید نارساست. آقای دکتر روحانی و آقای دکتر لاریجانی سالهاست که نماینده رهبر معظم انقلاب در شورا بوده و هستند . نمایندگی و در واقع حیثیت حقوقی آنها که تغییر نکرده، شورای عالی امنیت ملی هم از آنجا که تقریبا کارکرد ستاد هماهنگ کننده دارد ، اگر چه بی تاثیر از ترکیب دولت نیست، اما همانطور که عرض کردم عمدتا هماهنگ کننده است. قاعدتا نگاه، رو به جلو است. درباره تیم مذاکرات هسته ای هم، تغییرات یکی دو نفره در تیم به وجود آمد اما در سطوح کارشناسی یا مشارکت دستگاه های ذیربط یا مکانیزم تصمیم گیری های کلان تغییری رخ نداده. یعنی در شورا هیچ تغییری رخ نداده؟خب طبیعی است وقتی دبیر عوض می شود حسب نگاه مدیریتی او تغییراتی به وجود بیایید. فرضا تغییر ساختار و به تعبیر بنده، تکمیل و اصلاح تشکیلات. یا تغییر در میزان تعامل یا نقش آفرینی در دستگاه ها. اتفاقا آقای دکتر لاریجانی بهترین انتخاب برای جایگزینی آقای دکتر روحانی بودند.نظر و تاکید بزرگان کشور هم همین بود. آن هم به خاطر حساسیت این جایگاه و این که کسی باید مسئولیت دبیرخانه را به عهده بگیرد که سابقه طولانی در این شورا و مناسبات و طرز تفکر حاکم بر آن و تعاملات آنجا داشته باشد. وزن و سابقه مدیریت شخصی او هم امکان اعمال مدیریت مقتدر را به او بدهد. رهبر انقلاب در شورا دو نماینده دارند که سالهای متمادی است آقایان روحانی و لاریجانی هستند. مدتی یکی از آنها دبیر بوده و حالا دیگری: طبیعی است هر کدام که مدیریت آنجا را به عهده می گیرند به خاطر ضرورت کاری و کشش آنجا از ظرفیت نیروهای با تجربه استفاده می کنند. آقای دکتر لاریجانی هم چون عملا از قدیم در شورا عضویت داشته اند، بنابر این در کمیته های مختلف شورا با نیروهای با تجربه آشنا بوده اند و شاید یکی از مزیت های انتخاب ایشان این بود که اگر کسی از بیرون می آمد و دبیر می شد امکان بهره گیری کامل از منابع انسانی موجود را نداشت. اگر موافق باشید به بحث شیرین هسته ای بپردازیم؟!درباره پرونده هسته ای به اندازه کافی صحبت شده. حرف ما این است که می خواهیم به عنوان یک عضو NPT به حق خود یعنی دانش هسته ای برسیم، آن هم تحت نظارت آژانس، چون هر عضو آژانس موظف است به این نظارت تن بدهد. به نظر شما کجای این اشکال دارد؟ اما غربی ها مسئله بمب اتمی را مطرح می کنند؟نه، خود آنها هم می دانند که ما بمب اتمی نداریم. آنها از سطح و توانایی های فنی هر کشوری در زمینه غنی سازی اورانیوم مطلع هستند. آنها می گویند با توجه به آن که اسرائیل بمب اتمی دارد هر کشور منطقه که به این توان دست یابد امکان وقوع یک جنگ هسته ای فراهم می شود؟از یک جهت حرف درستی می زنند ولی چرا نمی روند اسرائیل را خلع سلاح اتمی بکنند؟ چرا به او فشار نمی آورند که عضو NPT شود؟ چرا به قول معروف "ماکان" را رها کرده اند و "مایکون" را مطرح می کنند؟ تازه آن هم که اصلا قطعی نیست و در قالب حدس گفته می شود. اسرائیل همین الان سلاح اتمی دارد. حتی اگر حرف آنها درست باشد - که نیست - می گویند ایران "نیت" ساخت بمب اتمی دارد و "شاید" به آن دست پیدا کند. این چه مبنای عقلایی است که بدون وجود عنصر مادی جرم، یکی را محاکمه کنیم ولی متهم دیگر و در واقع مجرم واقعی با محقق بودن هر 3 عنصر مادی و معنوی و قانونی، برای خودش آزاد بگردد؟! همان طور که عرض کردم بحث ، جای دیگری است. این بهانه است که تا حدی افکار عمومی دنیا را نگران کنند.واقعیت ماجرا این است که آنها نمی خواهند ایران قدرتمند باشد. امروزه مؤلفه علمی در برآیند قدرت یک کشور مهم است. پارادایمی که تا جنگ دوم جهانی حاکم بود قدرت را فقط در حوزه نظامی تعریف می کرد. یعنی هر کشوری که توپ و تانک و نیروی نظامی و آمادگی رزمی بیشتری داشت قدرتمندتر بود. پس از جنگ دوم جهانی قدرت هایی سر برآورند که بعضی از آنها مثل ژاپن و آلمان اساسا حق تشکیل ارتش بزرگ نداشتند، آنها با اقتصاد خود تبدیل به قدرت های بزرگی شدند که در نظام ژئو پلتیک جدید، حوزه نفوذ گسترده ای پیدا کردند. این مؤلفه اقتصادی بود که شاخص های خودش را هم دارد از تولید نا خالص تا نرخ رشد و میزان صادرات و برخی شاخص هایی که در HDI هم گفته می شود. به همین ترتیب مؤلفه های سیاسی، فرهنگی اجتماعی و علمی هم در ساخت قدرت ملی مؤثر هستند. مثلا کشوری که در منازعات منطقه ای به عنوان داور نقش آفرینی کند و طرفین از او دعوت به میانجیگری کنند به معنای این است که "قدرت" دارد یا کشوری که درجه انسجام ملی آن بالا باشد یعنی قدرت ملی بالایی دارد.به همین سیاق، دانش های نو و فناوری های جدید هم مؤلفه علمی قدرت را می سازند. وقتی ملتی به تکنولوژی های مدرن که یکی از آنها هسته ای است دست می یابد، وقتی تعداد دانشگاه و دانشجوی قابل توجهی دارد، وقتی مقالات علمی پژوهشگران آن در ژورنال های علمی دنیا رفرنس می شود، وقتی در سمینارهای معتبر علمی از دانشمندانش دعوت می شود، وقتی صادرات علمی دارد نشانگر آن است که مؤلفه علمی قدرت را دارد. الان ایران دارد به یک قدرت علمی تبدیل می شود. این علاوه بر پرستیژ بین المللی و غرور ناشی از آن ، فی حد نفسه قدرت بخش است. الان چند کشور به تکنولوژی غنی سازی اورانیوم دست پیدا کرده اند؟ چند کشور به دانش سلول های بنیادی رسیده اند؟ چند کشور صاحب تحقیقات و پایلوت در بیو تکنولوژی و نانوتکنولوژی هستند؟ همین که یک کشور به تکنولوژی های نو برسد مؤلفه علمی در برآیند قدرت آن ملت سنگین تر می شود، یعنی قدرت ملی بالا می رود و خود این، وزن و منزلت و رتبه ژئوپلتیکی آن کشور را بالا می برد. بالا رفتن منزلت ژئوپلتیکی یعنی افزایش امنیت ملی و این خودش به معنای تحقق منافع ملی است.آنها دقیقا نمی خواهند همین موضوع محقق شود. شما الان ببینید چرا کشورهای مسلمان دارند به این توان ما افتخار می کنند و صراحتا به ما می گویند این توان فقط مال خودتان نیست بلکه شما نماینده و پیشتاز ما هستید و مبادا عقب نشینی کنید. یا اصراری که کشورهای عدم تعهد دارند که حتی در قطعنامه های سنگین این عبارت تصریح شود که غنی سازی اورانیوم و داشتن چرخه سوخت هسته ای حق ایران است. به دلیل این که می دانند اگر این حق نادیده گرفته شود فردا نوبت خود آنهاست که با همین حربه جلوی عضویت آنها در باشگاه دارندگان چرخه سوخت هسته ای سد شود. چارچوب همکاری های ما با آژانس چیست؟ما همچنان آژانس بین المللی انرژی اتمی را مرجع تصمیم گیری می دانیم و به تصمیمات آن احترام می گذاریم و البته امیدواریم اجازه ندهد پرونده یک عضو به جای مسیر فنی و حقوقی تحت فشار سیاسی قرار گیرد. چون این اتفاق، حیثیت آژانس را با چالش مواجه می کند و مشروعیت و صلاحیت مرجعیت آن را زیر سئوال می برد.همکاری ما البته ادامه خواهد یافت و طبعا در 3 حوزه اساسنامه آژانس، پادمان هسته ای و پروتکل الحاقی. که البته می دانید مورد آخر را با وجودی که هنوز توسط مجلس ایران تصویب نشده ولی دولت خودش داوطلبانه و به نیت اعتماد سازی اجرا کرده و می کند. اساسا منطقی نیست خارج از این چارچوب ها انتظاری از تهران باشد. مثلا گفته می شد ایران باید اسناد خود را علاوه بر آژانس در اختیار قدرت های هسته ای هم بگذارد. سئوال این است آیا آمریکا حاضر است اسناد و نتایج مطالعات تکنولوژی های استراتژیک خود را مثلا مطالعات هسته ای یا در سطح پایین تر مثلا سلول های بنیادی را در اختیار ما بگذارد؟ ما نه،‌ آیا حاضر است در اختیار آلمان یا فرانسه یا انگلستان بگذارد؟! مطمئن باشید که یک دولت قوی و یک دولت ملی به خودش چنین اجازه ای نمی دهد که اطلاعات تکنولوژی های استراتژیک را به کسی غیر از مراجع قانونی بدهد. شما می دانید که برخی علوم تا سالها دارای طبقه بندی حفاظتی هستند. مثلا تکنولوژی GIS و GPS که در موشک های بالستیک استفاده می شد یا صنایع مخابراتی پیشرفته و بخش هایی از آنها که هنوز جزو فناوری های محرمانه هستند. خط قرمز ما در مذاکرات هسته ای چیست؟ما چرخه کامل تولید سوخت هسته ای را می خواهیم، آن هم در خاک خودمان . هرگونه تضمین هم حاضریم بدهیم، کما این که با معلق کردن کلیه فعالیت ها و حتی فعالیت های پژوهشی، عالی ترین شکل اعتماد سازی را انجام دادیم، آن هم دو سال که فرصت کمی نبود، 1400 نفر ساعت بازرسی انجام شد که در نوع خودش بی نظیر است، حتی گفته شد اگر شما تضمین می خواهید که فعالیت ها ما به سوی ساخت سلاح اتمی منحرف نشود بیایید در کارخانه های ما مشارکت کنید و سهام آن را بخرید تا عملا به عنوان مالک، امکان نظارت داشته باشید. اما متقابلا نکات تکراری مطرح می شود. برای همین است که ناظران بیطرف می گویند ماهیت این پرونده به هیچوجه فنی و حقوقی نیست بلکه تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گرفته. نام کنت پولاک را حتما شنیده اید . او سالها کارشناس ایران و عراق در سازمان سیا بوده است. اخیرا برای چندمین بار گفته آنچه ایرانی ها در زمینه برنامه هسته ای خود انجام داده اند به طور کامل قانونی است .او می گوید مشکل این است که ما احتمالا هیچ سندی نداریم که بگوئیم ایران پیمانNPT و یا سایر معاهدات بین المللی را نقض کرده است. امثال این نظرات که مؤید رفتار سیاسی آمریکاست به وفور دیده می شود. نظرات واقعگرایانه ای که می گوید سند جرم نداریم بلکه یک سری جریان سازی های رسانه ای داریم که می تواند محافل دیپلماتیک غیررسمی را متاثر کند. همین و همین . پس رفتار سیاسی است و نه حقوقی و فنی، برای همین به عنوان یک عضو آژانس انتظار داریم آژانس در مقابل فشارهای سیاسی ایستادگی کند. آیا حاضر نیستیم از این خط قرمز ،یعنی چرخه سوخت هسته ای عقب نشینی کنیم؟خوشبختانه هم دنیا و هم مردم خودمان فهمیده اند کدام طرف دارد حرف معقول و مطابق عرف و معاهدات بین المللی می زند. الان ببنید قذافی چه گفته. او همین چند روز پیش قریب به این مضمون گفت که غربی ها به وعده خود عمل نکردند و او پشیمان است . این درس عبرتی برای سایر کشورهاست.یک ایرانی، طبیعی است که قبول نمی کند در قبال رها کردن این دانش نو، دانشی که عرض کردم چرا قدرت ملی را بالا می برد و به تبع آن جزو منافع ملی است، درقبال رهاکردن این دانش به او لوازم یدکی هواپیما بدهند و عضویت اورادر WTO بررسی کنند! دقت کنید حتی نمی گویند عضویت را قبول می کنیم، می گویندحاضریم "بررسی" کنیم. آیا یک ایرانی این توهین را قبول می کند؟ آن هم در شرایطی که ما در معادلات منطقه ای به ویژه اوضاع افغانستان و عراق، دارای نفوذ هستیم و امکان امتیازگیری داریم؟ مسئولان کشور اگر گوتاه بیایند در مقابل تاریخ و آیندگان مسئولند که چرا پای منافع ملی معامله کرده اند. قدرت ملی هم مثل تمامیت ارضی و امنیت ملی ، جزو منافع ملی است و همچنان که رژیم قاجار یا پهلوی در تاریخ به خطر از دست دادن اراضی مملکت محکوم هستند حکومتی که منافع ملی را نادیده بگیرد با همین قضاوت روبرو است. البته طبیعی است که باید این منافع با تدبیر و با خویشتن داری محقق شود. یعنی مذاکره؟اساسا روشهای دیپلماتیک و استفاده از ظرفیت های آن بهترین روش است. مذاکره هم به عنوان یکی از فنون دیپلماسی قابل تکیه است.آمریکا در طی 5/2 سال گذشته خیلی اصرار داشت، ایران را لجباز و جنگ طلب معرفی کند اما توفیق نیافت. همین پروسه اعتماد سازی نشانگر عدم توفیق اوست. در طی این مدت افکار عمومی داخلی و بین المللی به این اقناع رسیدند که تهران همه راه های مسالمت جویانه را صبورانه و از سر خویشتن داری طی کرد. آن هم در شرایطی که حریف، رفتاری کاملا دوگانه داشت. اگر عدم شفایت به عنوان یک ترم حقوقی در آژانس، تخلف محسوب می شود چرا با کره جنوبی برخورد نشده؟ سئول که در سال 1999 پروتکل الحاقی را امضا کرده، تازه سال گذشته اعلام کرد که بعضی از فعالیت های هسته ای سری خود را به آژانس گزارش نکرده و گفته که در بین سالهای 1979 تا 1981 غنی سازی شیمیایی اورانیوم داشته و در سال 1982 اورانیوم مصرف تسلیحاتی را تولید کرده است. از این نمونه ها زیاد است. این رفتار دوگانه آمریکا حیثیت این کشور را به چالش کشیده. این فقط ادعای ما نیست. همین دو سه هفته پیش در ژون آفریک مقاله ای به قلم دو تن از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا چاپ شد که نکات قابل توجهی داشت. می دانید که این شورا مهمترین ایده پرداز سیاست خارجی آمریکاست. در این مقاله نکات جالبی وجود داشت که من از رو می خوانم "سیاست دوگانه آمریکا در برابر مسائل هسته ای بزرگترین ضربه را به قوانین بین المللی منع تکثیر سلاحهای هسته ای زده است" یا در جای دیگر می گوید : " به دشوار می توان پذیرفت امریکا نگران تکثیر سلاح های هسته ای است. واشنگتن در یک اقدام جدید در نقض قوانین نقض سلاحهای هسته ای بسیاری از متحدانش همچون چین و پاکستان را که هرگز فعالیت های هسته ای آنها در چارچوب قوانین نبود بخشید"در جای دیگر می گوید : " اصرار واشنگتن در ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به دلیل نگرانی از تکثیر سلاحهای هسته ای نیست بلکه علت آن مخالفت آمریکا با رژیم ایدئولوژیک ایران است " یا باز در جای دیگری می گوید: "سیاست دوگانه دولت بوش در قبال مسائل هسته ای ایران به اعتبار بین المللی آمریکا ضربه زده و امروز ایران می تواند با موفقیت اعتبار آمریکا را به چالش بکشد. "اینها حرفهای کمی نیست. اعتبار آمریکا مخدوش شده، آن هم کشوری که حرف اول را در معادلات جهانی می زد. دولتی که با دستکاری در اطلاعات مربوط به سلاحهای کشتار جمعی در عراق توانست بدون طی کردن مسیر شورای امنیت، چند کشور را با خود همراه کند و بدون اجماع بین المللی، به یک واحد سیاسی به نام عراق حمله کند و یک تنه حیثیت سازمان ملل را به عنوان یک نهاد حقوقی بین المللی به چالش بکشد. امروز به جایی رسیده که حرفش خریدار ندارد و مثلا ماجرای لپ تاپ را که مطرح می کند طول عمر رسانه ای اش 72 ساعت هم نمی شود و در کل دنیا مسخره می شود.طبیعی است اگر ما این تدبیر دیپلماتیک را همراه با تداوم رفتار اعتماد ساز و در عین حال اصرار بر اراده ملی ادامه بدهیم افق روشنی پیش روی ماست. وقتی می گوییم تدبیر دیپلماتیک یعنی این که بین دو اجلاس سپتامبر و نوامبر، دیپلماسی فعالی از خود نشان دادیم، کشورهای غیر متعهد عضو آژانس ، دوستان استراتژیک ایران و قدرت هایی مثل روسیه و چین نسبت به اقدامات ایران توجیه شدند و انصافا همراهی کردند، نامه بموقع آقای دکتر لاریجانی هم یک تدبیر بود. شما در مبحث مدیریت بحران و تحلیل ریسک با این مقوله مواجهید که یک حرکت و اقدام چگونه می تواند برای شما تولید فرصت بکند و آیا اقدامی که می کنید باصطلاح به ریسکش می ارزد؟ نامه آقای لاریجانی به وزرای سه کشور اروپایی توانست بن بست مذاکرات را بشکند و تصویر روشنی از تهران بدهد که ما همچنان به مذاکره پایبندیم و امیدواریم که خواست ملتمان از دالان مذاکره در بیاید.اما مذاکره ای موفق است که چارچوب داشته باشد و موضوع مذاکره و باصطلاح دستور کار، روشن باشد. موضوع مذاکره قاعدتا باید روند رفع تعلیق از تاسیسات مولد سوخت هسته ای ایران باشد، ضمنا مذاکره باید زمانمند باشد علاوه بر آن باید طرفین مذاکره در حالت عادی و به دور از تهدید با هم حرف بزنند. الان تهدیدی متوجه طرف ایرانی است و آن قطعنامه 24 سپتامبر است که شورای امنیت را مطرح می کند. در یک مذاکره سازنده، آرامش روانی برای طرفین ضروری است. اما آقای دکتر لاریجانی در مصاحبه مطبوعاتی اخیر خود گفتند که بحث مونتاژ قطعات سانتریفوژ را جزو دستور کار مذاکرات نمی دانیم؟موضوع مذاکره همانطور که عرض کردم مربوط به تاسیسات فراوری و غنی سازی اورانیوم برای تولید سوخت هسته ای است. منطقا انحراف از اهداف صلح آمیز همینجا ممکن است اتفاق بیفتد و مراجعی که نگران هستند قاعدتا بر این بخش باید نظارت کنند و مثلا خواستار تداوم و یا رفع تعلیق آن از سوی طرف ایرانی باشند نه بر بخشهایی که انحراف یا عدم انحراف در آن مدخلیت ندارد . در تحقیقات یا در دستگاههای پایلوت یا مونتاژ قطعات که عمل فرآوری رخ نمی دهدپس انحراف هم معنا ندارد. حالا اگر طرف ایرانی برای نشان دادن حسن نیت و در واقع اعتمادسازی اگر داوطلبانه اینها را هم به حالت تعلیق درآورده، منطقا خودش باید تصمیم بگیرد، چون اینها مرتبط به موضوع اصلی نیست روش دیگری هم به غیر از مذاکره متصور است؟مذاکره بهترین روش است. با دیپلماسی همه جانبه و استفاده از ظرفیت ها می توان به آن امیدوار بود. البته مذاکره تنها و آخرین راه نیست. این که جواب دیپلماتیک بود!یعنی اگرمذاکرات باتروئیکای اروپایی به بن بست رسید، می توان موضوع راازطریق خودآژانس ومکانیزم های آن دنبال کرد. اما مساله اینجاست که یک وکالت غیر رسمی از سوی آژانس و حتی از سوی آمریکا به این 3 کشور داده شده بود؟منافاتی با هم ندارند. مگر در فاصله 2 اجلاس سپتامبر و نوامبر مذاکره ای با این 3 کشور داشتیم؟ بالاخره در داخل آژانس هم فرصت هایی هست. و اگر پرونده به شورای امنیت ارجاع شود؟مگر در طی این مدت به دنبال این گزینه نبودند؟ چرا آمریکا حتی در اجلاس سپتامبر نتوانست اجماع درست کند؟ در تحلیل چنین پرونده هایی معمولا بازیگران، سناریوهای محتمل را فهرست می کنند و برای هر کدام درجه احتمال می گذارند. وضعیت آمریکا در منطقه و فشاری که از سوی افکار عمومی داخلی دارد، امکان باز کردن جبهه جدید به او نمی دهد. باید در معادلات جهانی واقع بین باشیم. البته باید بدانیم که زمان از جهاتی به ضرر ماست و باصطلاح نباید فرصت سوزی شود.ماجرای ارجاع پرونده به سازمان ملل بیشتر با هدف تخریب روانی جامعه، مسئولان و حتی تیم مذاکره کننده صورت گرفت و اگرچه این روزها کمرنگ شده ولی اگر دوباره موج رسانه ای راه بیفتد با این هدف است. البته من منکر محتمل وقوع صرف نظر از میزان احتمال آن نیستم ولی عرضم این است که بیشتر کارکرد روانی دارد. اگر بتوانند مردم ما را به این نتیجه برسانند که داشتن تکنولوژی هسته ای مساوی محاصره اقتصادی ، جنگ و بدبختی است و باصطلاح هزینه ی داشتن این امکان را بالا ببرند پشتوانه عمومی این پدیده از بین می رود و همان اراده ملی که ما می گوئیم الان به دنبال تحقق آن هستیم کمرنگ می شود.اگر درک درستی از کارکرد مجامع بین المللی داشته باشیم، اگر معادلات جهانی را بشناسیم و بتوانیم بر مبنای این درک درست، از نقاط باصطلاح گریز استفاده کنیم اولا میزان توفیق آمریکا در اجماع دیگر قدرتها را خیلی قوی نمی بینیم ، ثانیا می توانیم ظرفیت سازی کنیم.    




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 605]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن