تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 18 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1810149598




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتگو اسفنديار قره‌باغي با ايلنا: نمي‌گذارم لغات روس و باكو؛ وارد موسيقي آذربايجان شود


واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: گفتگو اسفنديار قره‌باغي با ايلنا: نمي‌گذارم لغات روس و باكو؛ وارد موسيقي آذربايجان شود
قره‌باغي كه حماسي‌ترين سرودهاي انقلابي را از او در خاطر داريم، امروز نگران هجمه‌هاي عامدانه‌اي‌ست كه فرهنگ، ادبيات و مويسقي آذربايجان را شديدا تهديد مي‌كند. مي‌گويد: هيچ آذربايجاني وطن پرستي اين اجازه را نمي‌دهد.


ايلنا: اولين فريادش را همه به گوش جان شنيديم:‌اي ايران!‌اي مرز پرگهر. اسفنديار قره‌باغي و سفير بلند آوازه‌اش كه گوش «عقرب جراره» را كر مي‌كرد، مردي كه سال‌هاي غم بار جنگ را با حماسه خواني‌اش، يار و ياور رزمنده‌ها و مردم بود. استاد هنوز هم درد وطن دارد و گويي ملول از ديو و دد شده و در سر هواي ديگري دارد. هنوز بدنبال عاشقانه‌ترين و تن سوز‌ترين غزل فرياد براي وطن‌اش است. انساني آرمان خواه كه مي‌گويد شايد ايده‌هاي ما هميشه چند گام از ما جلو‌تر و به شتاب بروند اما اين انديشهٔ فرا پرواز ماست كه رهايي مي‌طلبد و سر تسليم به پندار كريه بيگانه نمي‌دهد. آموزشگاه موسيقي كلاسيك اسفنديار، جايي كه جوانان شهر تبريز با ذوق و شوقي وافر نزد استاد، هنر را آن گونه كه بايد فرا مي‌گيرند.
قره‌باغي دربارهٔ خودش مي‌گويد: من هم مثل هرمخلوق نه از آسمان آمدم نه از كره‌اي ديگر. من سال ۱۳۲۲ به عنوان يك طفل ايراني درسرد‌ترين ماه زمستان بهمن ماه دركوچه قره‌باغي‌ها در پشت ساختمان شهرداري، ساعت ۱۰ شب به دنيا آمدم. پدرم «سالار قلي خان» از ادبا و طنز پردازان به نام شهر تبريز بود كه سال ۱۳۴۸ ديده از جهان فروبست. مادر بزرگم نبات خانم همسر «ستارخان» بود كه نواده‌هايشان بيوك خانم و كوچك خانم و آقا يدا... كه سرهنگ ارتش بود. دوران ابتدايي را درمدرسه پرورش درزخيابان تربيت تمام كردم. مدت زماني را در تهران بوديم سال ۱۳۳۸ مجددا «به تبريز آمديم و من وارد هنرستان موسيقي شدم و درسال ۴۳ به دنبال كار اپرا رفتم و سال ۴۷ سرپــرستي گروه اپراي تالار رودكي (تالاروحدت) را داشتم همزمان با اين كار سُليست هم بودم. خوانندگي مي‌كردم ضمن همكاري با اداره فرهنگ و هنردر راديو نيزفعاليت داشتم. درسال۱۳۵۰ سرودهٔ ايران را با آهنگي از زنده ياد روح الله خالقي و شعر دكترحسين گل گلاب خواندم كه قبلا» شادروان بنان اجرا كرده بود. آموزش هنر جويان را در زمينه سلفژ و صدا سازي و تعليم خوانندگي را از نيز‌‌ همان زمان شروع كردم كه تا به امروز ادامه دارد و اعتقار دارم كه آموزش هنرموسيقي بايد علمي باشد نه ديمي.

* چرا مجددا «زادگاه‌تان را براي سكونت انتخاب كرديد؟
__ بعد از ۴۰ سال دوري از شهرم درسال ۱۳۸۱ دوباره به تبريز آمدم. گروه كر صد نفره را اينجا تشكيل دادم. همه اعضاي گروه سواد موسيقي داشتند و همين طور تئوري موسيقي و چندصدايـــي خواندن. درعرض ۳ سال بيشتراز پنجاه اجرا دركل آذربايجان به مناست‌هاي مختلف داشتيم. در سال ۸۴ مجددا رفتم و مدت يك سال است كه دوباره در زادگاهم و درخدمت هموطنان عزيزم هستم. اين اولين آموزشگاه تخصصي درايران است. بنده اعتقاد دارم، آموزش موسيقي بايد، به‌طور تخصصي و با رعايت حقوق مردم باشد. يعني يك كلاس و يك كار و يك رشته.

* اساتيد موسيقي شما چه كساني بودند؟
__ اولين استاد من زنده‌ياد عزيز شعباني در هنرستان موسيقي بود و معلمم آقاي علي محمد رشيدي بودند، اساتيد رشته آوازم آقاي مي‌كل كازاتو از ايتاليا و آرنادوف از موسيقيدانان بلوك شرق بودند. مدت زماني را آسيستانت خانم اولين باغچه‌بان بودم كه ايشان اهل تركيه و معلم آوازو رهبرگروه كر در ايران و همسر ثمين باغچه‌بان بود. همزمان گروه كر تهران درخيابان ارفع را پايه گذاري كردم و اركس‌تر اپرا تشكيل شد كه با ادغام اين دو شروع به كـار در اپرا كردم. نوازندگان اين اپرا همه از بلوك شرق بودند.
بلافاصله گروه كر دانشگاه را تشكيل دادم و رهبر گروه كر تالار وحدت شدم. گروه كر ديگري نيز در صدا و سيما تشكيل دادم. ضمن آموزش پيانو، آموزش سلفژ هم داشتم كه ۴۵ سال است. هنوز كارم ادامه دارد و خوشحالم كه هدفمند كار كرده‌ام.

* چطور شد كه خارج نشين نشديد؟
__ من عاشق اين خاكم. خون من جان من يعني وطن من. مگر بي‌وطن بودم، كه غربت نشين شوم. هر چند سال‌هايي را در خارج از كشور گذراندم ولي اين دوري به قصد بازگشت بود. به قول مي‌ر‌زاده عشقي:
اين خانه قشنگ است، ولي خانه من نيست
اين خاك چه زيباست، ولي خاك وطن نيست

* بيشتر اجراهاي شما حماسي و رزمي است. آيا جنس صدايتان ايجاب مي‌كند كه چنين باشد يا عرق ملي؟
__ عرق ملي و صدا هر دو باهم حماسه مــي‌سرايند. به خاطر همين حس و حال بود كه حدود ۸۴۷ تا ترانهٔ ملي در زمان جنگ تحميلي خواندم. البته اوايل انقلاب رويه ثابتي نسبت به موسيقي وجود نداشت. عده‌اي به استوديو ضبط ما حمله مي‌كردند و از طرف ديگر مسئولان بالا‌تر، از ما انتظار تحويل كارهاي سفارش شده را داشتند. فتوايي كه آن سال‌ها شخصا از امام خميني گرفتم و همه جا ابلاغ كردم اين بود كه فرمودند؛ موسيقي در راه خلق و انقلاب كراهتي ندارد. كه البته صدور اين فتوا در آن برهه كار شجاعانه‌اي بود. من بار موسيقي حماسي و ملي را به دوش كشيدم. كار رزمي و ميهني كردم، آنچه كه من كردم مثل اسلحه بزرگي بود عليه بيگانگان. تمام هشت سال دوران جنگ ايران و عراق با صداي من و ۸۰۰ ترانهٔ حماسي و ميهني من گذشت.

* يكي از معروف‌ترين اجراهاي شما، سرود ضدامپرياليستي،» امريكا، ننگ به نيرنگ تو «بود. چه شد كه چنين سرودي را خوانديد و داستان سرايش آن چگونه بود؟
__ بازهم درد وطن بود و خون جوانان بي‌گناه اين مرز و بوم. سال ۶۰ بود كه در راديو بوديم و تيم‌هايي داشتيم از شعراء، تنظيم كننده، گروه صدا و... يك شب تهران شب سختي داشت. هر روز بمباران هوايي بود. بيشتر سرودهاي ما زير همين بمباران اجراء مي‌شد. آقاي حميد سبزواري آمد و گفت شعري در نكوهش اعمال آمريكا نوشته‌ام.‌‌ همان شب بچه‌هاي گروه، زيربمباران‌هاي پياپي كه نزديك هفت موشك به تهران زده شد، شروع كردند به كارهاي اوليه براي اجراي چنين سرودي. احمدعلي راغب ملودي ساخت و سيدمحمد مير زماني آهنگ را تنظيم كرد. درعرض ۴۸ ساعت اين سرود خوانده شد و در همه رسانه‌ها پخش شد. به هرحال آن دوره درعرض يكسال ۱۰۳ توليد سرود ملي - ميهني داشتم.

* آيا با توجه به گذشت زمان و بسياري ديگر از مسائل، هنوز نيز نيز نسبت به آن سرود و اجراي آن نظر مثبتي داريد؟ يا فكر مي‌كنيد اثري بود با توجه به شرايط و جو سياسي دهه شصت؟
__ من اعتقاد دارم، اين سرود زيبا‌ترين ناسزا‌ها در وصف آمريكا بود. هنوز هم معتقدم كه كلمه «روبه مكاره» و «عقرب جراره» بهترين صفت آمريكا است. بينيد در خاورميانه چه‌ها مي‌كند و مي‌دانيد كه چه با ما كرده‌اند از ۲۸ مرداد به اين سو و مي‌دانيد كه داستان انقلاب و جنگ و موضع آمريكا چه بود و چه حيلت‌هايي در سال‌هاي انقلاب عليه ملت ما به كار بست. بعد حمايت‌اش از صدام و امروز سياست‌اش در خاورميانه و نسبت به ايران. بنابراين اصلا پشيمان نيستم و خوشحال‌ام از اجراي اين سرود ميهن پرستانه.

* روند موسيـقي را در تبريز چه ازنظر كشش چه از نظر ظرفيت چگونه مي‌بينيد؟ نظرتان در مورد كساني كه يكباره قرائت ديگري از موسقي آذربايجاني ارائه دادند و چاشني قومي به آن افزودند، چيست؟
__ متاسفانه موسيقي در تبريز به فقر نشسته است. زماني بود كه براي اجراي كنسرت‌هاي بزرگ پايتخت، از گروه اركس‌تر تبريز استفاده مي‌شد. يكي از بزرگ‌ترين موزيسين‌هاي تبريز، زنده ياد يوسف يوسف‌زاده بود كه به همراه شادروان، صفريان، گريگوريان، آشوت بابايان و خاچاطوريان حرف اول را در كشور مي‌زدند. چون سواد موسيقي داشتند، هارموني و نت مي‌دانستند. متاسفانه در ۴۰ سال اخير تعدادي كه مطلقا سواد موسيقي ندارنـــد پيشقراول موسيقي در تبريز و آذربايجان شده‌اند، موسيقي كه فقط ساز و آواز نيست. آموزش و استادي موسيقي مستلزم دانستن تئوري علمي موسيقي است. امروز هنر موسيقي ايران از گروه‌هايي علنا ضربه مي‌خورد. گروه‌هايي كه چسبيده‌اند به موسيقي صد سال پيش باكو و قبله‌گاه آن‌ها «حيدرعلي اف» و امثال آن‌ها است. اين افراد مانند زالو به موسيقي آذري چسبيده‌اند و ر‌هايش نمي‌كنند. درحالي كه هيچ نسبتي با آذربايجان ما ندارند. براي بسياري از اين عده سرافكندگي و فروپاشي ايران يك آرزو است. وقتي زبان و لغت‌هاي موسيقي خود را انتخاب مي‌كنند به نحوي مي‌خواهند همين آرزو را بيان دارند. آن‌ها از طريق موسيقي وارد عرصه سياست مي‌شوند. بنده نسبت به مسائل ملي و سربلندي ميهن‌ام حساسيت زيادي دارم. به خاطر همين از وقتي به تبريز آمده‌ام و فعاليت‌هاي هنري را مجدد در اين شهر آغاز كرده‌ام، برخي از اين وطن فروشان تجزيه‌طلب كه از طريق موسيقي قصد دارند وارد خانواده‌ها و مغز‌ها بشوند، گفته‌اند، قره باغي را از تبريز فراري خواهيم داد. بايد بگويم من پدر در پدر،‌زاده تبريزم. كور خوانده‌اند از شهـرم نخواهم رفت. هستم و تا هستم براي ملت ايران و به خصوص همشهريانم خواهم بود. من هرچه دارم ازاين مردم غيور دارم. اين آقايان از اعمال زور روس و باكو خوششان مي‌آيد و نوش جانشان است ولي من تا زنده هستم نمي‌گذارم حتي خواب آن روز را ببينند كه فرهنگ باكو بيايد، لغات روس بيايد و جايگزين زيبا‌ترين گويش آذربايجان يعني گويش تبريزي بشود. حتي كلام و گويش آن‌ها، زبان مردم تبريز نيست. كلام مزدوران توده‌اي و خائن منافق صفت است. اين‌ها ريشه در خاك روس دارند. همه اين آقايان كه دم از موسيقي آذربايجان مي‌زنند ولي آذربايجاني نمي‌خوانند. ريشه در خاك روس دارند. هيچ آذربايجاني وطن پرستي اين اجازه را به اين‌ها نخواهد داد. اين‌ها همه كلمات بي‌رگ و ريشه روسي و باكو را مي‌خواهند وارد موسيقي ما بكنند، اين كار غلط است. كاري كه اين‌ها مي‌كنند، موسيقي نيست، وطن فروشي است. حرف من حرف عارف قزويني است كه براي كلنل پسيان سروده بود:
اين سر كه نشان سرپرستي است
امروز‌‌ رها ز قيد هستي است
با ديده عبرتش به بينيد
اين عاقبت وطن پرستي است

* در چند سال اخير گروه‌هاي موسيقي از باكو آمدند و در شهرهاي ما برنامه‌هايي اجرا كردند. اما علاوه بر موسيقي تلاش كردند پيام‌هاي ديگري نيز بياورند. به موازات آن در سال‌هاي گذشته برخي از گروه‌هاي به ظاهر موسيقي و نيز خواننده‌ها محلي كنسرت‌هاي پرسش برانگيزي را برگزار كرده‌اند. چيزي كه به نظر مي‌رسد اين است كه چنين كنسرت‌هايي بيش از يك برنامهٔ ساز و آواز معمولي است و اتفاقا‌گاه امكانات خوبي نيز دريافت مي‌دارد. چند سال قبل يك عده، برنامه‌اي در سالن بزرگ وزارت كشور داشت و توهين‌هايي به ايران و ايرانيت ضمن برنامه‌اش انجام داده بود كه بي‌پاسخ ماند. اين درحالي‌ست كه گروه‌هاي موسيقي اصيل و كساني كه واقعا قصد هنر و هنرجويي دارند از چنين امكانات و فرصت‌هاي بي‌بهره مي‌مانند و حتي اگر اين گونه نباشد، بهره‌مندي كساني كه نسبت به آب و خاك پدريشان سوء نيت دارند، از امكانات ملي و دولتي چندان خوشايند نيست. نظر شما در اين ارتباط چگونه است؟
__ من قصد توهين به كسي يا مقامي ندارم. ولي متاسفانه يك سياست بي‌تفاوتي باعث شده كه هرچه مسئول فرهنگي در شهر ما است، از بيسواد‌هـا انتخاب بشوند. به خصوص بيسواد در زمينه هنر. وقتي ديوارنويس سابق مي‌آيد و مي‌شود مديركل يك نهاد مهم فرهنگي، نتيجه كار همين است كه مي‌بينيد. من از همين‌جا مي‌گويم، آقايان موسيقي واقعي آذربايجان درحال محو شدن است و ميدان براي باكو و باكو نشينان باز مي‌شود كه بيايند و پيام و سخنراني از اجنبي بياورند. آقايان محترم بگوش باشيد. شما سواد اين كار را نداريد كنار برويد و بگذاريد باسواد‌ها كار كنند. فرهنگ موسيقي دارد از دست مي‌رود. جوان‌هاي ما در خطر هستند. بگذاريد دلسوز‌ها كار كنند. اين آقايان بيگانه پرست باكو گرا و منافق صفت، اين وطن فروشان، درصدد خاموشي من هستند. از ملي خواندن ما ناخرسندند! ولي بدانند، كه خاموش نخواهم شد. من مديون اين وطن هستم. نبايد اجازه بدهند هر بي‌سوادي كتاب موسيقي چاپ كند اين كار را به عهده كساني بگذاريد كه سوادش را دارند.

* چرا موسيقي آذري در تبريز با كلام و گويش خودمان خوانده نمي‌شود؟
__ اگر آثار جديدي خوانده شود، آن هم به زبان هنرمندانه و شيرين شهرمان، باعث نا‌اميدي اين آقايان مي‌شود. بايد هشتصد سال ديگر هم بخوانيم «كوچه لره سو ـ سپميشم، يار گلنده توز اولماسن». بله آقايان را چه به نو آوري و پيشرفت! اين عين پس رفت است، اصلا» اين خاصيت مدعيان ترك‌گرايي است كه به علت عدم سواد و عدم اطلاع كافي پاي هنر واقعي را دراين شهر بشكنند، تا وطن ستيزي خود را ثابت كنند و فرهنگ كهنه اجنبي را نوش جان فرمايند.

* سمفوني ارس و خليج فارس دراين برهه از بهترين كارهاي شما بود. چه شد كه چنين كاري را اجرا كرديد؟
__ ارس و خليج فـارس پاره تن اين وطن هستند، به هر زباني كه مي‌خوانديم فرق نمي‌كرد من در سمفوني ارس با يك كمانچه وارد ريتم آذري شدم و با، يك ساز محلي خليج فارس (ني همبان) ملودي را بندري كردم و نشان دادم كه همه جاي ايران بايد سراي ما باشد.

* چه سبك موسيقي لحظات تنهايي شما را پر مي‌كند؟
__ معمولا «اپرا گوش مي‌كنم. درد و غم‌ام كم مي‌شود. و صحنه‌هايـي از خاطرات عزيزانم زنده مي‌شود و زيبايي‌هاي آن‌ها.

* از هنرمندان شناخته شده‌اي كه روزگاري هنرآموز شما بودند چه كساني را در خاطر داريد؟
__ آقايان مسعود امير سپهر، رامين مجلسي، امير تاجيك، نيما نكيسا، حامي حميد خندان، حميد غلامي و خيلي‌هاي ديگركه الان حضور ذهن ندارم.

* هنر موسيقي از ديدگاه علمي و بار معنوي چگونه معني مي‌شود؟
__ هنر از ديدگاه علمي به سه قسمت تقسيم شده:
۱- هنر primitive كه ابتدايي است و بار علمي ندارد.
۲- هنر exotic يا هنر بومي و محلي. نواخته مي‌شود كه شايد بيشتر از يكي دوبار به آن گوش ندهيم به اين معني كه با روحمان عجين نمي‌شود.
۳- هنرclassic علمي، يعني پيشرفته با علم و تخصص، ايــــن هنر زماني معني مي‌گيرد كه هارموني درآن به وجود بيايد مثل نقاشي كه يك استـاد نقاش با چند رنگ هارموني نقاشي‌اش را به وجود مي‌آورد. درنقاشي هارموني رنگ است و در هنر موسيقي اصوات هارموني هستند و اما بار معنوي هنر: كنفوسيوس مي‌گويد با موسيقي مي‌توان بخدا رسيد.

* در پايان چه پيامي براي جواناني كه دلبسته و جوياي موسيقي هستند، داريد؟
__ مي‌خواهم بگويم؛ عزيزان من! هر خواننده و يا هر نوازنده‌اي معلم نيست. با آرزوي اينكه هيچگاه لبخند عشق آموز از لبان هيچ ايراني دور نشود.
پايان پيام

چهارشنبه|ا|10|ا|اسفند|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن