تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805104558
خيانت، زندگي مردي جوان را متلاشي كرد
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: بهتر بود وسوسه نمي‌شدم....خيانت گناهي بزرگ و نابخشودني است كه بازتاب آن در زندگي خيانتكار نمود پيدا مي‌كند و باعث مي‌شود او تاوان اعمال ناپسند خودش را بدهد. رضا مردي 30 ساله است كه براي گرفتن مشورت به يك مركز مشاوره نيروي انتظامي مراجعه كرده، او كاملا مستاصل و درمانده است و مي‌گويد اين روزها تاوان خطايي را پس مي‌دهد كه خودش مرتكب شد. رضا دوران كودكي، نوجواني و جواني‌اش را مثل بيشتر مردم گذراند و مشكل خاصي نداشت او وقتي به سن ازدواج رسيد با موافقت خانواده‌اش به خواستگاري دختري به نام «هاله» رفت و اين وصلت بدون مشكلي سر گرفت. مرد جوان توضيح مي‌دهد: «هاله همسر خوبي بود ما در كنار هم احساس خوشبختي مي‌كرديم و مشكلي با هم نداشتيم. هاله دخترعمويي به نام «فروغ» داشت كه خيلي با هم صميمي بودند. فروغ مرتب به خانه ما رفت و آمد داشت او از همه جزئيات زندگي ما خبر داشت، البته من هم مشكلي با اين موضوع نداشتم و اصلا فكر نمي‌كردم شايد روزي حضور فروغ در زندگي ما دردسرساز شود.» رضا ادامه مي‌دهد: «حدود 2 سال از ازدواج ما گذشته بود كه همسرم بيمار شد. او به عمل جراحي نياز داشت و بايد چند روزي در بيمارستان بستري مي‌شد در اين مدت فروغ به خانه من مي‌آمد و از بچه‌ام مراقبت مي‌كرد، در همين ايام بود كه سعي كرد مرا براي خيانت به همسرم وسوسه كند، ولي من تسليم او نشدم.» بعد از مدتي هاله از بيمارستان مرخص شد، اما فروغ هچنان در خانه او ماند. رضا مي‌گويد: «بهانه فروغ اين بار انجام دادن كارهاي همسرم بود. او مرتب در گوش من مي‌خواند زنم ديگر مثل سابق نمي‌شود و بهتر است از او جدا شوم. دخترعموي هاله بالاخره مرا فريفت و ما مدتي با هم رابطه پنهاني داشتيم تا اين كه زنم باخبر شد.» پس از افشاي رابطه پنهاني، زن جوان از رضا طلاق گرفت و حضانت تنها فرزندش را هم عهده‌دار شد. رضا مي‌گويد: من گاهي بچه‌ام را ملاقات مي‌كردم، اما فروغ چنان چشم و گوش مرا بسته بود كه كم‌كم حس پدرانه‌ام را هم از دست دادم و ما چون نمي‌خواستيم فاميل باخبر شوند، مخفيانه عقد كرديم. هنوز يك سال از ازدواج دوم رضا نگذشته بود كه او پشيمان شد. مرد جوان دليل ندامتش را اين‌طور توضيح مي‌دهد: «برادرم درباره فروغ تحقيق كــرده و فهميده بود او قبلا ازدواج كرده، اما با مرد ديگري نيز رابطه داشته به همين دليل شوهرش او را طــلاق داده است. همسرم ماجراي ازدواج اولش را از من پنهان كرده بود و درباره رابطه‌اش با مردي ديگر اصلا حرفي نزده بود، همان موقع متوجه شدم كه چه فريب بزرگي خورده‌ام، حالا درمانده هستم و نمي‌دانم چه كار كنم، اي كاش از همان اول براي رابطه با فروغ وسوسه نمي‌شدم.» jamejamonline.ir پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]
-
گوناگون
پربازدیدترینها