واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: برای دیدن عکسها روی عکس زیر کلیک کنید خانواده سبز - نادر سليماني را از سالها قبل با بازي در مجموعه «ساعت خوش» ميشناسيم، اما او اعتقاد دارد، همانقدر كه اين مجموعه برايمان، خوب بود برايمان دردسر هم آفريد، پس از پخش اين مجموعه دو ماه ممنوعالكار شدم، قرار بود مسعود كيميايي در فيلم ضيافت از ما استفاده كند، اما تمامي رشتهها پنبه شد... حضور او در ساعت خوش با بازي در نقش خاندايي در كنار سعيد آقاخاني و ترانه محبوب آنها «سلام سلام، خان داييجان» هنوز از يادها نرفته است سيماني از نامهربانيها به ويژه ممنوعالكارياش كه هيچگاه دليلش را نفهميد، خاطره بسيار تلخي در دل دارد، او در باطن غمگين است، اما عجيب اينكه در سر صحنه خنده از لبانش محو نميشود، چهل سال از خداوند عمر گرفته است و در عرصه هنري، خود را يك تئاتري ميداند، بچه جنوب، «آبادان» است، مثل خيلي از آبادانيها، خونگرم... از كارهاي سينمايي او ميتوان به مرد عوضي، لاكپشت، كليد ازدواج، علي سنتوري، نصف مال من نصف مال تو، اشاره داشت... گفتههاي او را بخوانيد: • من گلهاي كوچك دارم، دوستان وقتي در چارچوب جادويي و خيالي ديده نشويم ما را باور ندارند و قبول نميكنند كه هنرمند هستيم. وقتي كه ديده ميشويم تازه به ياد ما ميافتند. اين اشتباه است، هنرمند اگر بميرد هم زنده است، سعي كنيم در زمان زنده بودن به ياد او باشيم و از او تقدير كنيم، اين حرفها را براي خودم نميگويم براي همه هنرمندها مطرح ميكنم. البته اين گله را دوستانه محسوب كنيد. • ميتوان گفت بازيگري طنز غريزي است اما معتقدم اول بايد خوب ببيني بعد خوب گوش كني و در آخر هم خوب ادا نمايي، بايد در وجود بازيگراني كه كار طنز انجام ميدهند بداههگويي سرشته شده و بازيگر طنز با اين مهم آميخته باشد در غير اين صورت نسبت به خواستههاي مردم كم خواهد آورد، بايد درونمايه كار طنز را داشته باشي، البته ميشود آن را به مرور زمان ياد گرفت ولي خيلي سخت است. • شما در طنز جاهايي را مثل كاريكاتور درست ميكني، يك جور اغراق البته دست روي نقاطي خواهي گذشت كه حساسيت برانگيز است حال به سود آن موضوع يا ضررش. • سادهنگري اصل اول يك طنز است و بعد نكتهبيني، اين دو مقولهاي است كه در كارهاي مهران مديري وجود دارد. همين موضوع طنز او را از بقيه كارها جدا ميكند و باعث تمايز ميشود. در كل مديري دنبال قيد و بندهاي مرسوم نمايشي نيست البته اين هم يك گونه از طنز به حساب ميآيد. • خودم را بازيگر تئاتر ميدانم، اگر غلو حساب نكنيد تئاتر را خيلي ميپسندم چون ساده و بيغل و غش بوده به قول خودمان Face to face است، نفس به نفس تماشاگر كار ميكني خيلي سختتر از بازي در سينما و تلويزيون است، در تئاتر جاي برگشتي وجود ندارد، گذشته همان لحظه تمام ميشود و به حال ميرسد. • پرويز پرستويي نمونه يك بازيگر بسيار تواناست يا اكبر عبدي و... • كارگرداني را بعد از بازيگري خيلي دوست دارم البته نه اينكه آن را در زماني كوتاه تجربه كنم و به خاطر وقت مناسب در اختيار نداشتن يا همان «فورسماژور» بودن، سريع و تند دست به كار شوم، دوست دارم يك يا دو سال روي آن تحليل و بررسي كنم و بعد به عمل برسانم. اميدوارم روزي اين روياي شيرين به واقعيت تبديل شود نه فقط براي من بلكه براي تمام كارگردانهاي جوان. • «سلطان و شعبان» را خيلي دوست داشتم. بعد «محله برو بيا» و «محله بهداشت». از بهترين طنزهايي بود كه ديدم. • ممنوعالكاري آن هم بدون هيچ دليل قانعكنندهاي، بعد از ساعت خوش چه فيلمهاي خوبي آن هم با كارگردانهاي بزرگي مثل مهرجويي، افخمي، بيضايي، يدا... صمدي و مسعود كيميايي را از دست دادم، آنموقع شنيده بودم ضيافت آقاي كيميايي اول قرار بود با بچههاي ساعت خوش ساخته شود. • به زندگي شيماييها خيلي زياد علاقه دارم، بچههايي كه در جنگ شيميايي شدند مشكلات متعدد و طاقتفرسايي دارند اين را بهخاطر چيز خاصي نميگويم براي امتحان هم كه شده يك دقيقه نفس خود را حبس كنيد آنها به سختي نفس ميكشند اگر داستان آنها عين واقعيت ساخته شود ميتوان خنده و گريه را همزمان از مخاطب گرفت، ميشود كاري كرد كه مردم در سينما و بعد از بيرون آمدن زارزار گريه كنند. • از خودم راضيام چون نادر سليماني خيلي زحمت ميكشد. اين را جدي ميگويم تا آنجايي كه توان دارد به رفقايش كمك ميكند و به فكر خانوادهاش هم هست، پس چرا بايد ناراضي باشم؟ • وقتي تهمت ناروا به من ميزنند يا حرفي را به زور ميخواهند به من بقبولانند به شدت عصبي ميشوم. اين تنها نقطه ضعفم است، اينكه كاري نكرده باشم و بگويند تو انجام دادهاي، آنقدر جسارت دارم اگر كاري كرده باشم با قدرت جوابگوي آن باشم چون كسي را بالاتر از خدا نميبينم. • در زماني كه كاري پيشنهاد نشود فقط قرض كردن را ياد گرفتهايم. خوشبختانه يا متاسفانه حقيقت محض است، چه كار ميتوانم انجام دهم مكانيكم؟ رانندهام؟ بايد قرض كنيم و خجالت بكشيم اول قرض ميكنيم بعد كه كار جور شد قرضها را ميپردازيم. • ممنوعالكاري بدترين ساعت زندگي من است. زماني بود كه انتظار ميكشيدم در باز شود و بگويند تو ميتواني بازي كني، اگر نگذارند بازيگر بازي كند انگار دست و پايش يا زبانش را قطع كردهاند، انگار همه چيزش را گرفتهاند، يك مرده متحرك. • عاشق كارتون هستم شايد ساعتها بنشينم به تماشا كردن و خسته نشوم در حالي كه يك فيلم سينمايي خستهام كند و از ديدن آن حالم به هم بخورد، پا به پاي پسر شش سالهام هومان به تماشاي كارتون مينشينم سيندرلا، پينوكيو، سفيد برفي و هفت كوتوله و در كل همه كارتونهاي والت ديزني، پت و مت هم ماه است. بازيگر بايد كارتون ببيند مخصوصا اگر كارش طنز باشد، در كارتون خلاقيت فوقالعادهاي وجود دارد چون غيرممكنها را به راحتي ممكن ميكند. • يك بار عاشق شدهام، كه الان همسرم هستند. دروغ هم نميگويم عشق نور الهي است و اگر عشق نداشته باشي مطمئن باش اتصالت به خداوند درست نيست، من عاشق خانوادهام هستم. • چهاردهم اسفند 1345 در آبادان، به دنيا آمدم. • تا 14 سالگي در منطقه ارتشيهاي كارون آبادان، بعد از شروع جنگ رفتيم شيراز، رفسنجان و تهران، نقطه به نقطه تهران هم زندگي كردهام چون مستاجر بودهام و هنوز هم هستم. • الان در غرب تهران، مرزداران زندگي ميكنم. • فوقديپلم بازيگري و كارگرداني، ديپلمم نيز راه ساختمان بود. • من زياد شيطنت نميكردم، شيطنتم از دبيرستان به بعد شروع شد بيشتر هم كل كل انداختن با بچهها. يك بار دسته بخاري كلاس را طوري گذاشتم كه حسابي داغ شود معلم وقتي آن را گرفت دستش سوخت. الان از كارم عذر ميخواهم ولي در كل رابطهام با معلمها خيلي خوب بود. • از سن 14 تا 21 سالگي كشتي آزاد ميگرفتم. به خاطر تئاتر ورزش را ول كردم، ورزش كردنم از زماني كه وارد دانشكده شدم كم شد تا روز به روز به وزنم اضافه شد. • وزنهبرداري كار كردهام البته بيشتر براي علاقهام. به صورت تفريحي هم به پينگپنگ و دوچرخهسواري پرداختهام. • اصلا فوتبال بازي نكردهام، تا به حال پايم به توپ نخورده، فوتبال سخت است اما تماشاي آن را دوست دارم بهخصوص بازيهاي تيم ملي چون عرق مليام اجازه نميدهد تماشا نكنم. • در استان فارس دوبار مدال طلا در رشته كشتي گرفتم البته طلا كه نبود از اين مدالهاي مثلا طلا در وزن 72 كيلو رده سني جوانان اول شدم. • شگردم يك خم و دو خم بود، خاك هم بيشتر ميرفتم دنبال سگك، يك خم را خيلي خوب تبديل به دو خم ميكردم. • اصلا برايم فرق نميكند استقلال ببرد يا پرسپوليس، اميدوارم هر دو تيم موفق باشند. از ورزشي كه تعصب در آن جنجال و حاشيه به پا كند بدم ميآيد. • جهان پهلوان تختي هميشه زنده است. براي او نميتوان مرگي در نظر گرفت، سن من كه قد نميدهد اما شنيدم مردانگي در وجودش موج ميزده، نمايانگر يك ورزشكار و انساني اصيل است. • هنرمندها هم مثل ورزشكاران زود فراموش ميشوند. در هنر هم علي داييهاي زيادي داشتيم كه بعد از زحمات زياد آنها را شكستيم و فراموش كرديم، در هنر هم مثل ورزش اين جمله صدق ميكند كه قهرمان زنده را عشق است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 624]