تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ای على! عقل چيزى است كه با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى‏آيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804628215




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در مسیر دریا


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در مسیر دریا                        عمامه‌گذاری طلاب جوان در حضور رهبر معظم انقلاب
سفر مقام معظم رهبری به یزد
 در جریان سفر به دارالعباده، مراسم عمامه گذاری تعدادی از طلاب جوان استان یزد، در حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد. آنچه در پی می آید، حاشیه هایی کوتاه است از این مراسم: سخت ترین تصمیم چند ساعتی بیشتر نبود که به‏شان خبر داده بودند. بعضی می‏گفتند و می‏خندیدند و بعضی بدجوری غرق در فکر و ذکر بودند؛ دعا و نماز هم مشتری‏های خودش را داشت؛ اما همه یک وجه مشترک داشتند: ذوق زده بودند و مضطرب؛ انگار که یک چیزی می‏دانستند و هزاران چیز نمی دانستند! حالتی داشتند مثل حال و هوای شب امتحان.رفتم و کنار یکی از جوان تَرَک‏ها که التهاب غریبی داشت، نشستم: "حاج آقا سلام، آخرین نماز بدون عمامه تون قبول باشه."لبخندی زد و باز برگشت به همان حالت پکر سابقش!- "حاج آقا خیلی خوشحال به نظر نمیاید!"- "حاج آقا باباته! اسم من رضاست."هنوز درست و حسابی خوش و بش نکرده بودیم که آقا رضا رفت سر اصل مطلب: "قصد نداشتم به این زودی‏ها لباس بپوشم؛ می‏خواستم بیشتر روش فکر کنم... اما همین دو ساعت پیش زنگ زدند به‏م. خونه پدر خانومم بودم؛ گفتند برا مراسم عمامه‏گذاری به دست آقا اسمت رو دادیم؛ منگ شده بودم؛ نه هنوز درست و حسابی تصمیم گرفته بودم ،نه عبا و عمامه برا خودم خریده بودم. می‏فهمی چه حالی داشتم؟ نه، هنوزم نمی‏فهمی چی تو دلم داره می‏گذره!"دل را زده بود به دریا. به قول خودش تصمیم سخت زندگی‏اش را گرفته بود و با یک دست عبا و عمامه "قرضی" -که یکی از دوستانش به او امانت داده بود- آمده بود مسجد روضه محمدیه و الان انتظار آقا را می‏کشید. گذاشتم توی حال خودش باشد، ولی زیر چشمی می‏پاییدمش؛ هر از چند گاهی می‏رفت توی فکر که ...! عمامه‏ قرضیهمین‏طور این پا و اون پا می‏کرد و زیر لب صلوات می‏فرستاد؛ "حسن" رفیقش که قبلا معمم شده بود، او را دلداری می‏داد و آرام می‏کرد.یک ساعت قبل از مراسم خبرش کرده بودند؛ وقت نکرده بود برود عبا و عمامه‏ای که برای خودش خریده و در حرم امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) تبرکشان کرده بود، بردارد. فقط سر از پا نشناخته خودش را رسانده بود تا این موقعیتی که سالها بوده آرزویش را داشته از دستش نرود؛ اصلا هم فکر نکرده بود که بدون عمامه چطوری قرار است معمم بشود؟چند لحظه بعد با عمامه‏ای سفید و چشمی نمناک دست در دست "حسن" از مسجد خارج می‏شد. حالا درست بر خلاف لحظه وارد شدن، او معمم بود و حسن بی‏عمامه! مامورم ومعذورچهار، پنج نفری دورش جمع شده بودند؛ عمامه‏ها را دایره‏ای گذاشته بودند آن وسط و می‏گفتند و می‏خندیدند.آدم خوش مشربی بود با چهره‏ای جذاب واز آن عینک‏های بزرگ!پرسیدم: "وقتی نوبت‏ات شد میخوای چی بگی به آقا؟"به یزدی غلیظی گفت: "راستش رو میخوای؟ می‏گم:آقاجان! خانواده سلام گرم رساندند و خواستند برایشان دعا کنید.به من هم گفتند:بدون چفیه آقا اصلا برنگرد ! خلاصه بنده مامورم و معذور.حالا یک ترحمی به این طلبه ناچیز می‏فرمایید که مغضوب خانواده واقع نشود ؟همین!"پایان مراسم وقتی آقا خداحافظی کردند، رئیس دفترشان با صدای بلند اعلام کرد: "آقا به همه طلبه‏هایی که تازه معمم شدند یک چفیه هدیه می‏دهند!"                                          دیدار با مردم ابرکوه
سفر مقام معظم رهبری به یزد
                                               اقبال سبزپیرمردی که در سرمای صبح زانو بر خاک و سنگریزه‏ها گذاشته بود و لب‏هایش می‏لرزید و تسبیح می‏گرداند؛ جوانی که شاخه‏های گل شب بو به دست داشت و چشم از جایگاه برنمی‏داشت؛دانش‏آموزی که در پناه بزرگ‏ترها پاها را بغل گرفته بود و سربند بسته بود؛مادر شهیدی که در یک دست عکس فرزندش و در دست دیگر عکسی از آقا داشت؛جانبازی که با دو پای مصنوعی‏اش به عصا تکیه کرده بود و مشتاق ایستاده بود؛ساربانی که شترش را آورده بود تا جلوی پای مهمان قربانی کند؛نوزادی که لای پتو پیچیده در بغل مادرش صورتش گل انداخته بود؛...؛ابرکوه آنروز با همه وجودش میزبان آقا بود و زمزمه می‏کرد:این قرعه به نام شهر ما تا افتاد           خوش نامی او سر زبان‏ها افتادگفتند که اقبال ابر کوهی‏ها                سبز است که در مسیر دریا افتاد منبع: مهر 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن