واضح آرشیو وب فارسی:مهر: اسوه هاي بيداري اسلامي-4/سيد عباس موسوي؛ شهيد راه مقاومت حزب الله
سيد عباس موسوي؛ شهيد راه مقاومت حزب الله
خبرگزاري مهر-گروه دين و انديشه:سيدعباس موسوي ، يكي از مؤسسين و دبير كل سابق حزب الله لبنان بود كه توسط نيروي هوايي اسرائيل در حالي كه از مراسم سالگرد شهادت شيخ راغب حرب باز ميگشت، به همراه خانوادهاش ترور شد و به شهادت رسيد.
جريان بيداري اسلامي، محصول مجاهدت زنان و مرداني بوده است كه مصلحانه پرچم پايداري اسلامي را به دوش كشيدند.
در واقع شناخت اين راد مردان، شناخت ريشه ها و اصول مهمترين جريان جهاني هزاره سوم، يعني جريان مقاومت و بيداري اسلامي است كه اميد آن وجود دارد در آينده نه چندان دوري، به احياي تمدن عظيم اسلامي منجر شود.
امروز و در آستانه سالگرد شهادت سيد عباس موسوي از رهبران و شهداي مقاومت اسلامي لبنان مروري بر زندگي و انديشه هاي وي خواهيم داشت.
سيدعباس موسوي در سال 1952 (1331ش. ) در شهرك نبي شيت از توابع بعلبك لبنان به دنيا آمد. پدرش از متخصصين معماري بود. .وي در سال1966م. در شهر صور با امام موسي صدر آشنا شد و به خواست او به حوزه علميه صور كه مؤسس آن امام موسي صدر بود رفت. نهضت توسعه و محروميت زدايي در مناطق محروم شيعهنشين از زمان آمدن امام موسي صدربه لبنان آغاز شد. گسترش آگاهيهاي سياسي و فرهنگي و طرح خواستههاي اصولي مردم از آن برهه آغاز شد. امام موسي صدر به عنوان رهبر طايفه شيعه از دولت لبنان خواست براي بهبود اوضاع مناطق شيعهنشين اقدام كند.
موسوي در سال 1967 م براي پيگيري تحصيلات علوم ديني به حوزه علميه نجف رفت و نزد اساتيد بزرگ آن حوزه به تحصيل در رشتههاي علوم اسلامي پرداخت. وي از محضر آيت الله سيد ابوالقاسم خويي و آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر فيض برد و با او روابط نزديك فكري و سياسي برقرار كرد. سيد عباس در اين باره ميگويد:"شهيد صدر پرده از اسلامي عظيم و انديشهاي آرماني برافكند. اسلام را به عنوان فكري جهانشمول مطرح كرد؛ انديشهاي كه ميتواند مسائل زندگي بشري را در تمام ابعادش دربرگيرد."
وي در نجف تمام وقت خود را صرف تحصيل علوم ديني و فقاهت كرد. سيد در همين ايام ازدواج نمود، و اين بار به همراه همسرش به نجف رفت. او با مشاهده ظلم صدام بر مردم عراق در مقابل حكومت حاكم به فعاليت سياسي پرداخت. در سال 1979م كه همزمان با پيروزي انقلاب 1357ش ايران بود ، تحت مراقبت ويژه صدام قرار گرفت. و چندي بعد به علت فشارهاي مداوم عراق در حالي كه جانش در معرض خطر بود به توصيه سيد محمد باقر صدر و سپس به اجبار دولت عراق به لبنان بازگشت. در همين سال، حوزه علميه بعلبك را تأسيس كرد. سپس به همراه همسرش حوزه الزهرا را جهت آموزشهاي اسلامي براي بانوان به راه انداخت.
تقريبا همزمان با تشكيل نظام جمهوري اسلامي در ايران توسط امام خميني(ره) و در پي حمله اسرائيل به جنوب لبنان و اشغال وطنش، او با همفكري جمعي از روحانيون شيعه و تعدادي از شاگردان خود با جدا شدن از جنبش امل كه آن روزها پس از ربوده شدن امام موسي صدر و شهادت مصطفي چمران وارد جنگ داخلي با مقاومت فلسطين شده بود ، اقدام به تشكيل حزب الله لبنان كرد. وي در سال 1370 خود دبير كلي اين حزب را بر عهده گرفت.
بعد از ترور شيخ راغب حرب، سيدعباس براي سخنراني به كنار مزار ايشان مي رود دستش را روي قبر او مي گذارد و به احمد، پسر شهيد شيخ راغب حرب نگاه مي كند و مي گويد: "وصيتي داري كه بخواهي براي پدرت برساني؟"
سپس به نزد شيخ عبدالكريم، اسير آزاده شده از زندان اسرائيلي و نزد مادرش مي رود و دعايشان مي كند. محافظان سيدعباس، متوجه هليكوپترهاي جنگي اسرائيلي ميشوند كه حالت عادي نداشتند. اين را، به سيد مي گويند. سيد، مي گويد: "مگر ترسيده ايد؟" محافظ ها به شوخي ميگويند: "اگر شما از جان خودتان نميترسيد، ما زن و بچه داريم."سيد، خم مي شود، سنگي را از زمين برميدارد و به دست پسر پنج ساله اش حسين ميدهد و ميگويد: "با اين سنگ، آن هليكوپترها را بزن."
بعد، سيد به طرف بيروت حركت مي كند. همسرش ام ياسر و پسرش حسين نيز همراهش بودند. همسر سيد، هميشه با او بود. چون سيد به او گفته بود كه من، شهيد خواهم شد.به منطقه اي به نام تفاحتا مي رسند. چند فروند هليكوپتر، از پشت كوه بيرون مي آيند و ماشين سيد را موشك باران ميكنند. با يك موشك شش هزار درجه، ماشين سيد را ميزنند كه مطمئن باشند، كسي در آن زنده نمي ماند. دو محافظي كه كنار سيد نشسته بودند، فقط قسمتي از بدنشان ميسوزد. اما شهيد نميشوند. چون سيد قبلا به آنها گفته بود: "كسي از همراهان من، به سبب من شهيد نمي شود."آن دو محافظ، بعدها خوب ميشوند و چهلم شهادت سيد را هم مي بينند. اما سيد عباس موسوي به همراه همسر و فرزندش در16 فوريه 1993به شهادت ميرسد.
خون به ناحق ريخته ي اين شهيد بزرگوار و همراهان مظلومش مبارزه حق طلبانه مردم لبنان و فلسطين را بر ضد اشغالگران صهيونيست جدي تر و عميق ترساخت. اين سيد عاليقدر كه علم را با عمل و گفتار را با صدق وفداكاري را با درايت توأم كرده بود در راه هدف الهي و مقدس خود كه دفاع از اسلام و مقابله با ظلم و تجاوز بوده به شهادت رسيد و به سعادت ابدي نائل آمد و راه او بوسيله ياران و هم سنگرانش و ملت مسلمان و مظلوم لبنان و فلسطين ادامه يافت.
در حقيقت حزبالله و در مرحله گذشته جنبش امل دو تلاش را ملاك عمل خود قرار داده بودند. يكي تلاش براي آزادسازي سرزمينهاي اشغالي جنوب لبنان و ديگري توسعه مناطق محروم لبنان، اما پيكار سياسي به پشتكار و پيگيري نياز دارد. هيچ كس منكر اين نيست كه حزبالله در شرايطي خاص بر پا شد. حزبالله يك پديده بسيار مهم در تاريخ اعراب و مسلمانان است. همه احزاب و سازمانهاي سياسي كه در جهان عرب برپا شدند، عوامل نفوذي و سرويسهاي امنيتي اسرائيل در آنها رخنه كرده بودند. به استثناي حزبالله! سرويسهاي امنيتي حتي در احزاب كمونيست عربي نيز رخنه كرده بودند.
حزبالله با رهبري سيد عباس موسوي همه تلاش خود را روي مبارزه با دشمن صهيونيستي متمركز كرد و از ابتداي شكلگيري اعلام كرد كه ما يك دشمن داريم و همه توان و توجه خود را به سوي اين دشمن متمركز خواهيم كرد. وظيفه داريم در حد امكان با قدرتهاي سياسي لبنان متحد شويم. يا دستكم آن دسته از قدرتهايي كه علاقمند به اتحاد و ائتلاف با حزبالله نيستند را بيطرف كنيم. سيدحسن نصرالله اين راهكار را همچنان ادامه ميدهد.
حزبالله در سال 2000 با اين عملكرد و با اين مديريت، سرزمينهاي اشغالي جنوب لبنان را آزاد كرد. اين آزادسازي چشمگير، افكار عمومي جهان را تحت تأثير قرار داد، همه سران و پادشاهان كشورهاي عربي اين آزادسازي را تحسين بر انگيز دانسته و آن را ستودند. برخي سران عرب پس از آزادسازي جنوب به لبنان آمدند و اين دستاورد حزبالله را تبريك گفتند. پس از شكلگيري قدرت سياسي و توان نظامي حزبالله و دستاوردهايي كه در صحنه لبنان در پي داشت، باعث شد كه دولتمردان لبناني از حزبالله حرف شنوي داشته باشند. حزبالله اكنون اين توان را يافته است تا مطالبات خود را براي اجراي برنامههاي توسعه در مناطق شيعهنشين جامه عمل بپوشاند.
© 2003 Mehr News Agency .
پنجشنبه|ا|27|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]