واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: با جدی شدن حضور چند ستاره خارجی در فیلمهای ایرانی پاسخ به این پرسش که حضور خارجیها پاسخگوی کدام نیاز مخاطب ایرانی است میتواند نوع نگاه فیلمسازان را به این مقوله روشن و کارکردی بودن آن را برای سینمای ایران مشخص کند. حضور بازیگران خارجی در فیلمهای ایرانی هر چند سابقه طولانی دارد و به سینمای قبل از انقلاب بازمیگردد، ولی هیچوقت منجر به حضوری شاخص و خاص نشده است. حضور آنتونی کوئین در فیلم محصول مشترک قبل از انقلاب با نام "کاروانها" شاید مهمترین نمونهای باشد که میتوان به آن اشاره کرد. هر چند این تعامل میان سینمای ایران و جهان هر از گاهی به واسطه خبر پروژههایی که هیچ وقت قطعیت پیدا نکرده مورد توجه قرار گرفته، ولی این وجه در مقطع کنونی به واسطه رویکرد اخیر فیلمسازان ایرانی میتواند نوعی فتح باب در سینمای بحرانزده کنونی کشورمان محسوب شود. به گزارش خبرگزاری مهر ، قهر دیرینه مخاطب با سینما که همیشه با دسترسترین گزینه یعنی مشکل فیلمنامه در سینمای ایران پاسخ میگرفت، به تدریج عمق و گستردگی خود را به گونهای نمایان کرد که سینماگران به زعم خود به فکر پیدا کردن راههای چاره افتادند. گروهی که به نظر میآید شتابزده تر عمل کردند، بدون توجه به آسیبشناسی این قهر دیرینه تلاش کردند در آثار خود مخاطب را به گونهای با وجوه جذابیتزای سطحی بمباران کنند تا فرصتی برای اندیشیدن پیدا نکند. اندیشیدن به اینکه چه چیز در فیلم او را مجذوب کرده و این وجوه چقدر از نیازهای درونی یا سطحی او را پاسخگو بوده است. در همین امتداد بود که بخشی از سینماگران ایرانی به سوی تولید چنین فیلمهایی رفتند که وجه مشترک آنها داشتن تاریخ مصرف محدود بود، البته با محوریت قصههایی کممایه، مبتذل و تکراری و حضور بازیگرانی که به واسطه همین گونه آثار چهره شدند. فیلمهای در حال حاضر سینمای ایران به خوبی میتواند افراط در این رویکرد را مورد توجه قرار دهد. آنچه به دست آمده در مقابل آنچه سینمای ایران از دست داده، به نظر ناامیدکننده میآید. در این میان بودند سینماگرانی که رویه خاص خود را از همان ابتدا خلاف جریان عمومی انتخاب و تلاش کردند در روند تدریجی به قوام کارهایشان بیفزایند. فیلمسازانی که در جهت جریان باد و امواج قرار نگرفتند و با پافشاری بر شیوه خاص خود، سویههای جدیدی را آزمودند. البته حاصل کار آنها هم گویای درستی مسیری بود که از ابتدا انتخاب کردند و البته ارتقاء کیفی کار که طبیعتاً باید در فیلمساز به گونه تدریجی اتفاق بیفتد. عباس کیارستمی یکی از این فیلمسازان خاص است که تنها به واسطه حرکت و نبوغ شخصی خود دنبال خط را گرفت و آمد تا جایی که بدل به چهره جهانی سینمای ایران شد. فیلمهای کیارستمی چه آنها که به اصطلاح فیلمهای کانونی نامیده میشوند و چه آنها که به دنیای وسیعتر اجتماع سرک کشیدند، همواره با اکران خاص و محدود و حتی بیاکرانی مواجه شدند. اما کیارستمی انتهای خط را رها نکرد تا فیلمهای او به اکران جهانی دست پیدا کردند و سینماگر ما در آن سوی آبها کشف شد. کیارستمی در مجموعه آثارش روندی خاص را در پیش گرفته که به قولی او را از فیلمسازانی که پز مخاطبگریزی میدهند، مجزا میکند. او از فیلمهای مهجور اما ساده کانونی و دنیای معصوم کودکان به طرف مضامین خاص ولی فراگیر چون بحران فکری بشر، خودکشی، زندگی و مرگ، عشق و. .. حرکت کرد که در این حرکت بیش از هر چیز توجه او به ارتباط گرفتن با مخاطب بیشتر نمایان می شود. این چنین است که وقتی می بینیم او در جدیدترین فیلمش تصمیم دارد با ژولیت بینوش بازیگر مشهور فرانسوی همکاری کند، رویکرد او حاصل یک طرز تفکر است که در این مقطع به چنین راهکاری رسیده است. مسلماً فیلمسازی که چهره جهانی خود را با نگاهی ساده به اندیشههای خاص خود تثبیت کرده، نمیتواند با چنین رویکردی به سهلنگری به مقوله حضور بازیگران خارجی در سینمای ایران متهم شود و همین وجه نشان می دهد او راهش را درست انتخاب کرده است. در این مقطع بنا به دلایلی که نیاز به تحلیل عمیق تر دارد ، همزمان چند فیلمساز و پروژه دیگر هم به فکر استفاده از بازیگران بینالمللی افتاده اند. اما آیا میتوان گفت رویکرد آنها هم حاصل یک نگاه آسیبشناسانه به سینمای ایران یا حتی به مجموعه آثار خودشان است؟ به نظر میآید اثبات این ادعا نیاز به فرصت بیشتر دارد تا نوع نگاه این فیلمسازان به این حرکت مشترک وضوح بیشتری پیدا کند. مجید مجیدی که او هم به نوعی چهره ای جهانی دارد ولی از وجهی دیگر، این روزها تصمیم دارد فیلمی در کشور هند بسازد که به همین زودی نام فیلم و حضور بازیگران هندی در آن تکذیب شده است. هر چند هنوز وقت باقی است تا بتوان درباره نتیجه کار قضاوت کرد، ولی رویکرد مجیدی در این خصوص میتواند قابل تأمل باشد. به خصوص که این فیلمساز عرصههایی خاص را پیموده و مهمترین وجهی که میان چهره جهانی او و کیارستمی تفاوت ایجاد میکند، حمایت از مجیدی و به نوعی تکیه او بر جریانی است که حرکت رو به جلو را برایش تضمین کرد. در این میان صحبت از پروژههای دیگری هم هست که امضا سینماگران پای کار به نوعی آنها را در معرض توجهی خاص قرار می دهد. در مردادماه امسال خبر توافق اولیه علی شاه حاتمی با آمیتاب باچان و سلمان خان (بازیگران مطرح هندی) برای حضور در فیلم جدیدش منتشر شد. ادامه خبر حاکی از این بود که پس از مذاکرات شاهحاتمی با فارابی و مشخص شدن تهیهکننده و سرمایهگذار، او مذاکرات خود را با باچان و سلمان خان قطعی می کند. چند روز بعد هم خبری منتشر شد که قاسم جعفری قرار است تازهترین فیلم خود را با نام "مجنون لیلی" (با نام هندی "رام و سیتا") در کشور هند بسازد و برای بازدید از لوکیشنها در این کشور به سر می برد. نیمه آبانماه در خبرها آمد که عمر شریف بازیگر کهنهکار سینمای جهان برای حضور در فیلم سینمایی "سن پترزبورگ" به کارگردانی کمال تبریزی پاسخ مثبت داده است. در این فیلم پرویز پرستویی و شریف بازی خواهند کرد و داستان درباره دو کلاهبردار است که دائما در حال خدعه به یکدیگر هستند. این فیلم به تهیه کنندگی حمید اعتباریان ساخته می شود. تحلیلی که در مورد رویکرد کیارستمی به حضور بازیگران خارجی در فیلمش مطرح شد، اگر در مورد دیگر کارگردانان انجام شود حاصلی متفاوت در پی دارد و همین تفاوت است که می تواند موجب نگرانی شود و این برگ برنده برای سینمای ایران را بدل به ضد خود کند. اگر بنا باشد رویکرد به محصولات مشترک و حضور بازیگران خارجی در فیلم ها چیزی حتی نزدیک به مجموعه "شکرانه" شود، که به کل باید از آن قطع امید کرد. در این میان مهمترین نکته نوع نگاه به این مقوله است. آیا در مورد همه این فیلمسازان میتوان مدعی شد آنچه اتفاق میافتد ادامه یک دوره فعالیت کاری پربار و حاصل ته نشین شدن نگاه فیلمساز حتی به عوامل جذابیتزاست یا اینکه احتمالاً نوع نگاه فیلمساز ضد خود عمل کرده و اصل مسئله را زیر سئوال میبرد؟ حضور بازیگر خارجی قرار است کدام نیاز مخاطب ایرانی را پاسخگو شود؟ پاسخ هر سینماگر به این پرسش میتواند ابهام در این رویکرد را تا حدی روشن کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]