تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1821140724
در رثاي ميرزا كوچك خان جنگلي
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: از ميرزا يونس معروف به ميرزا كوچك فرزند ميرزا بزرگ مي گويم كه زندگي اش سراسر مبارزه براي آرمان استقلال بود و سرانجام نيز در راه نيل به آن و برچيدن دست اجنبي از سرزمين ايران شربت شهادت نوشيد. ميرزا كوچك خان براي من و همه آدم هايي كه صداقت برايشان كالايي گران سنگ است نامي باشكوه و قابل احترام است. او فرزند بزرگ گيلان و روح بلند جنگلهاي سرسبز و فرزند راستين انقلاب مشروطه و پايه‌گذار نهضت جنگل بود كه هيچگاه اصول مذهب و آزادگي را فراموش نكرد. مي‌گويند روشنفكرنماهاي آن زمان همواره وي را از توسل به استخاره و رجوع به تسبيح ملامت مي‌كردند؛ اما او كه در رجوع به باورهاي مذهبي به سترگي عدم تخطي از اصول ديني پايبند بود، هيچگاه پا پس نكشيد. ميرزا هيچگاه به روي فرزند و سرباز ايراني گلوله‌اي نگشود و در راه حفظ ماندگارترين ارزشهاي اخلاقي همواره در حال تلاش و مجاهدت بود. اما راه سخت وي براي همه طي شدني نبود؛ سرماي زمستان يادآور شرافت اوست كه حاضر نشد خود را تسليم بيگانه كند و عمري به خفت زندگي كند. و اينك از خود مي‌پرسم رضا اسكستاني مزدور كه سر از تن اين مبارز وطن، استقلال و آزادي بريد و خنجر بر گلوي يخ زده‌اش مي كشيد تا جيبش را با سكه هاي رضاقلدر پر كند، چشمان بيدار ميرزا را مي ديد؟ و آيا به اين فكر مي‌كرد كه سوي چشمان ملتي را كور مي‌كند كه هنوز به آن قد رشيد و چشمان آبي اميدها بسته بودند.ك/4 // 695
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]
-
گوناگون
پربازدیدترینها