محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826251313
نويسنده: محمدرضا علم ريشههاي هويت ايراني در قيام ميرزا كوچك خان جنگلي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدرضا علم ريشههاي هويت ايراني در قيام ميرزا كوچك خان جنگلي
خبرگزاري فارس: مقاله حاضر بر اين موضع است كه اگر اسلام گرايي ميرزا كوچك خان مبنا و انگيزهاي سياسي يا غير آن داشته باشد، بر آمده از تمايلات ايران گرايانه و ميهن دوستانه وي ميباشد؛ چرا كه ميرزا كوچك خان در راه اعتلاي وطن و نجات كشور از هيچ اقدامي فروگذار نكرده است.
جنبش جنگل و قيام ميرزا كوچك خان، در دورهاي از تاريخ پر هرج و مرج، پريشاني، فقر و دخالت خارجي صورت گرفت. در مورد اين حركت، ديدگاههاي مختلفي در تاريخ معاصر ايران شكل گرفته كه با هم متفاوت و حتي در مواردي متضادند.
برخي آن را جنبشي ناسيوناليستي، برخي سوسياليستي، برخي اسلامي و برخي ديگر نيز بدون داشتن مرام و مواضع مشخص دانسته و آن را فناتيك توصيف كردهاند. هرچند كه منابع موجود تبيين كاملاً شفاف و روشني از ماهيت اين حركت ارائه نميكنند، اما با توجه و تأمل در حوادث رخ داده و تبيين شرايط حاكم بر آن و همچنين تكيه بر شواهد و قرائن به جا مانده از حوادث آن ايام، تا حدود زيادي ميتوان به تفسير و توجيه شكل و ماهيت آن پرداخت. تلاش مقاله حاضر در راستاي نشان دادن سمت و سوي اين قيام ميباشد.
طرح مسأله
در تاريخ معاصر ايران، هر از گاهي حركتها، نهضتها و قيامهايي به وقوع پيوسته كه بنا به شرايط سياسي – اجتماعي كشور، ويژگيها و شرايط خاص خود را دارا بوده است. بعضي از اين حركتها در مقابل استبداد سياسي حاكم بر ايران صورت گرفته و اين ويژگي، آن را از حركتهاي ديگري كه بر مبناي ضديت با بيگانگان شكل گرفته تفكيك و متمايز نموده است. از طرف ديگر، جنبشهايي كه مبناي آنها عدالت گستري و يا آگاهي بخشي بوده، با دو مورد پيش گفته متفاوت بوده است. شناخت ميرزا كوچك خان و نهضتي كه او در تاريخ معاصر ايران ايجاد كرد، در همين چارچوب امكانپذير است. به عبارت ديگر، ميرزا كوچك خان موجد نهضتي شده كه مدتها عليه دربار ايران و سلطه اجانب پيكار نموده و توانسته بخشي از ملت ايران را با خود همراه و موجد انگيزه مبارزه در آنان گردد. سؤال اصلي مقاله حاضر اين است كه روش، شيوه و تدبير ميرزا كوچك خان در تهييج حداقل بخشي از ملت ايران در مقابله با اجانب و دربار ايران چه بود، و با استفاده از كدام مؤلفهها حركت خود را آغاز كرد؟ به نظر نگارنده، اگر چارچوب راهبري حركت ميرزا شناخته شود، ميتوان به بسياري از زواياي پيدا و پنهان قيام مذكور پي برد.
يونس، معروف به ميرزا كوچك فرزند ميرزا بزرگ اهل رشت، ساكن استاد سرا، در سال 1298 هـ.ق در خانوادهاي متوسط به دنيا آمد. سنين اول عمر را در مدرسه حاجي حسن، واقع در صالح آباد رشت به آموختن صرف و نحو و تحصيلات ديني پرداخت؛ مدتي هم در تهران، در مدرسه محموديه، به همين منظور اقامت گزيد. به حفظ و ضبط اشعار متقدمين علاقه داشت و گاهي هم اشعاري به رشته نظم ميكشيد. «به اشعار فردوسي علاقه خاص داشت به طوري كه در گوراب زرمخ مركز تأسيسات نظامي جنگل جلسات منظمي براي قرائت شاهنامه فردوسي و تهييج روح سلحشوري افراد ترتيب داده بود» (فخرايي، 1348: 38).
در فتح تهران به مشروطهخواهان كمك كرد و هنگامي كه در تهران بود، به دوستانش كه هر كدام داراي مناصب و مأموريتي بودند اظهار احتياج نكرد و با وجود آنكه شديداً مشكل مالي داشت، حاضر نشد، به اين دليل، در مقابل دولت دست از اعتقادات خود بردارد. در نهايت اوضاع آشفته، فقر و ناامني كشور بر روحيه ميرزا اثر گذاشت و وي را به قيام و تلاش در راه وطن تهييج كرد و سرانجام، ميرزا جان خود را در اين راه از دست داد. به بيان احمد كتابي: «ميرزا كوچك خان شخصاً مردي با ايمان، وطن دوست، فداكار، آزاده و به تمام معنا نيك فطرت و پاك دامن بود كه در همه احوال انديشهاي جز سربلندي ايران و بهرهوري هم وطنانش در سر نميپروراند» (1362: 125).
چارچوب مفهومي
هويت ملي به عنوان پديدهاي اجتماعي و سياسي، زاده عصر مدرن اروپاست كه از قرن 17 آغاز ميشود. اين مفهوم از اواخر قرن نوزدهم و مخصوصاً بعد از دو جنگ جهاني، به كشورهاي جهان سوم و تازه استقلال يافته راه پيدا كرده است. به همين دليل است كه ميتوان پديداري هويت ملي را با شكلگيري ملت به معناي امروزي آن مقارن دانست.
گيبرنا معتقد است «ملت يك گروه انساني است كه از تشكيل اجتماع خود آگاه است، گذشتهاي مشترك و طرحي براي آينده و ادعاي حق حاكميت بر خود را دارد. از اين رو ملت شامل پنج بعد اصلي است: بعد روان شناسانه، بعد فرهنگي، بعد سرزميني، بعد سياسي و بعد تاريخي» (گيبرنا، 1378: 81).
بر اين اساس، هويت ملي به ويژگيها و مشخصاتي گفته ميشود كه يك جامعه را از ديگر جوامع متمايز و نوعي انسجام كلي در جامعه ايجاد ميكند (افروغ، 1380: 119). در مورد مؤلفههاي هويت ملي، انديشمندان حوضههاي مختلف علوم انساني، ديدگاههاي متفاوتي دارند در حالي كه در جغرافيا، سرزمين و تاريخ مشترك مؤلفههاي اساسي هويت ملي قلمداد ميشوند، در علوم سياسي، بر ساختار سياسي مشترك و در علوم اجتماعي بر زبان و آداب و سنن مشترك به عنوان عناصر اصلي هويت ملي تأكيد ميشود. به همين ترتيب، از ديدگاه فلسفه و روانشناسي اجتماعي ميتوان مؤلفههاي ديگري را براي هويت ملي در نظر گرفت.
برخي پژوهشگران، پيوندهاي خاكي، پيوندهاي خوني و پيوندهاي فرهنگي را سه ركن اصلي هويت ملي ميدانند (نادرپور، 1373: 441).
برخي ديگر، هويت ملي را شامل سطوح جهان بيني و ايدئولوژي، ارزشها و نمادها ميپندارند (افروغ، 1380: 17).
برخي نيز با رد بنيانهاي نژادي و خوني و عدم پذيرش بعد فرهنگي، مدعي شدهاند كه هويت ملي داراي بعد اقتصادي نيز هست و از اينرو، معتقدند هويت ملي تركيبي از عناصر ديني، طبقاتي و تاريخي است (رواساني، 1380: 7). همچنين ديدگاههاي ديگري نيز وجود دارد كه عوامل همگرا يعني عواملي كه افراد و اعضاي جامعه را به همديگر پيوند ميدهد را جزء تامه هويت ملي ميدانند (شيخاوندي، 1380: 65).
همانگونه كه مشاهده ميشود، نميتوان هويت ملي را داراي يك مؤلفه دانست؛ بلكه بايد گفت اين پديده تلفيقي از مؤلفههاي گوناگون است كه بنا بر ويژگيهاي ملتها تبلور خاص خود را پيدا ميكند و گرايش به زبان و ادبيات، ميراث فرهنگي، وابستگي ملي، گرايش سياسي و گرايش ديني، ميتواند بخشي از نمادهاي آن باشد. با دقت در مفاهيم اين بحث، ميتوان چنين نتيجه گرفت كه قيام ميرزا كوچك، هر چند كه عمدتاً شكل سياسي – نظامي به خود گرفته بود و محققان، وي را صرفاً چهرهاي سياسي و انقلابي ميشناسند، اما در عمق و محتواي كلام، ايدهها و آموزههاي او ميتوان اجزا و مؤلفههاي هويت ملي ايرانيان را شناسايي نمود. در واقع، با اندكي توجه، در مييابيم كه قيام ميرزا كوچك جنگلي، هر چند در برههاي از تاريخ ايران به وقوع پيوست كه آشفتگي، فقر، ناامني، عدم ثبات سياسي حكومت و دخالتهاي بيگانگان در كشور، به اوج خود رسيده بود و از همان ابتدا، پيشبيني ميشد كه جنگ و برخوردهاي خشن نظامي، سرانجام اين قيام را رقم خواهد زد؛ اما اگر دقيقتر به اين رويداد بنگريم، درخواهيم يافت كه در متن كلام و پيام ميرزا كوچك خان، چه در مذاكرات و سخنرانيها و چه در نامهها و اطلاعيهها، فراتر از صحنههاي خشونتآميز و سخت جنگ، هدف، انگيزه و فلسفهاي بالاتر و والاتر وجود داشته كه همان وطن دوستي، تعلق خاطر به هويت ملي و كليت تاريخي ايران است.
هويت ملي از جمله مباحث سياسي جديد و گرايش به شكلگيري آن، ريشه در قرون متأخر و به ويژه حركتهاي ناسيوناليستي قرون 19 و 20 ميلادي دارد و به طور كلي، مقولهاي تاريخي است كه در سير و تكوين حوادث و تحولات اجتماعي پديدار شده، رشد ميكند و دگرگون شده و معاني گوناگون مييابد.
در انديشههاي سياسي موجود، مباحثي از قبيل استقلال مملكت، تماميت ارضي، وطن دوستي، مشروعيت و كارآمدي، آزاديهاي سياسي، توجه به افكار عمومي، تساوي حقوق و بالاخره دموكراسي و تعيين سرنوشت ملتها، ارتباط مستقيمي با هويت تاريخي دارد و در واقع ميتوان گفت هويت ملي، بر مبناي علايق تاريخي يك كشور، هنگامي به وجود ميآيد كه پيش از آن، مفهوم ملت به معناي امروزي آن شكل گرفته باشد و در اين صورت، هويت ملي را ميبايست مبنا و ريشه اصلي ملت باوري خواند؛ چرا كه اين پديده، ريشه در احساس تعلق به قبيله و ملت دارد و متناسب با گفتمان سياسي حاكم بر جامعه، آن را شكل خاص سياسي ميبخشد. بشيريه معتقد است كه «زندگي سياسي در متن گفتمانهاي سياسي سامان ميگيرد و هر گفتماني امكانات گوناگون زيست سياسي را در شكل خاصي متحقق ميسازد و به دولت، جامعه و فرد تعيّن و هويت ويژهاي ميبخشد» (بشريه، 1378: 65).
مقاله حاضر مدعي است كه واژگاني در ادبيات سياسي، اعلانات، مواضع و حركتهاي ميرزا كوچك خان و حتي در نامهها و نظرات اطرافيان وي در مورد رفتار سياسي او وجود داشته كه وقتي با ادبيات و فرهنگ سياسي جديد جهان تطبيق داده ميشود، كليتي را به وجود ميآورد كه محققان و دانش پژوهان را با گرايش سازمان يافته به استفاده از ريشههاي هويت تاريخي ايران در اين قيام مواجه ميسازد.
اين واژگان، از استقلال و تماميت ارضي و تا وطن دوستي و مشروعيت دولت و همچنين توجه به افكار عمومي و تساوي حقوق را شامل ميشود كه در واقع همان مباحث سياسي قرون جديد ميباشد. اين ويژگي البته نافي تمايلات اسلام گرايانه ميرزا كوچك خان نيست و ميرزا دقيقاً به اين نكته توجه داشته كه اسلام جزيي از هويت تاريخي ملت ايران ميباشد و هر حركت و قيامي، براي موفقيت خود، ميبايست به اين شرايط تاريخي و ملي كمال توجه را داشته باشد؛ هر چند كه اين هويت در طول تاريخ دچار تغييرات زيادي شده بود و به دليل ارتباط تنگاتنگ آن با هويت ملي، در بسياري مواقع، برداشت اشتباهي از آن صورت ميگرفت.
در واقع، براي اولين بار، توسط ساسانيان بود كه مفهوم هويت ايراني وارد تاريخ ايران شد كه براي نشان دادن آن ميتوان به كتيبههاي ساساني و كلماتي مثل ايران و انيران توجه كرد. ساسانيان در قرن سوم ميلادي دين و سياست را به صورت دو ركن هويت ايراني در آورده و با استناد به نامهاي اسطورهاي پيشدادي و كياني، خود را قدرتمند كردند.
با آمدن اعراب مسلمان به ايران، ايرانيان با خاطرههايي كه از ايام گذشته داشتند، توانستند با خود آگاهي و زنده كردن زبان فارسي در قرن سوم و چهارم، بار ديگر هويت ايراني را زنده كنند. اين هويت، بيشتر فرهنگي – علمي بود تا سياسي؛ چرا كه حكومتهاي عصر زرين، خود بخشي از قلمرو خلافت به حساب ميآمدند و نميتوانستند وحدانيتي سياسي به مانند دوران ساسانيان به وجود آورند. اگرچه با زبان فارسي هويت ايراني زنده نگه داشته ميشد؛ اما دوران فترتي به درازاي 9 قرن طول كشيد تا دوباره ايران به صورت واحد سياسي يكپارچه درآمد. بنابراين، بايد توجه داشت كه اگرچه در طول 9 قرن، مفهوم ايران و احساس ايراني بودن را پابرجا ميبينيم، اما مفهوم سياسي ايران، در معناي سرزمين يكپارچه و حكومت واحد، تا زمان صفويان تحقق پيدا نكرد و در دوران صفويه بود كه تشيع موجد نوعي تعلق ملي، وحدت سياسي و تمايز از امپراطوريهاي سني در همسايگي ايران شد.
با شروع انقلاب مشروطيت و تحول ساختار سياسي و فكري مردم، مفهوم تازه وطن و ملت وارد كلام سياسي شد و رواج يافت. هويت ايراني، اگرچه نوعي ناسيوناليسم ابتدايي بود و به مفهوم هويت ملي تكامل پيدا كرد؛ اما به قول احمد اشرف؛ «بحران هويت در اين دوره با دو بعد متفاوت نمايان ميشود: يكي مسئله پيدايش هويت قومي و دوم پيدايش مفاهيم گوناگون از هويت ميل بر مبناي برداشتهاي متفاوت از دولت ملي و جامعه مدني، گروههاي قومي و رابطه مليت و مذهب» (احمدي، 1383: 158).
بر اين اساس، ميتوان دريافت كه مفهوم هويت تاريخي در درجه نخست با ايده يگانه بودن ملت و احساس تعلق به جامعه تاريخي به خصوص پيوند ميخورد. به بيان ديگر، هويتهاي ملي بر اساس مرزبنديهاي جغرافيايي و تشكيل جامعه سياسي شكل ميگيرند. نفس وجود احساس هويت ميل به شخص اجازه ميدهد كه مكاني جغرافيايي در جهان پيرامونش براي خود داشته و از لحاظ تاريخي خود را به نوعي هويت جمعي سرزميني مربوط كند.
بنابراين، ميتوان گفت كه تلاش ميرزا كوچك خان در عمل به شرايطي منجر شده كه در آن شرايط، اين اميد وجود داشته كه هويت تاريخي ايرانيان، كه مجموعهاي سياسي از نمادهايي همچون استقلال مملكت، تماميت ارضي، بيگانه ستيزي، آزادي خواهي، توجه به افكار عمومي و ساير عناصر بوده، محفوظ بماند. بر اين اساس، مقاله حاضر بر آن است كه با ارائه مصاديقي، كه قبلاً ذكر آن رفت، ريشههاي اين تمايلات سياسي ميرزا كوچك خان و نيز چگونگي استفاده وي از اين هويت تاريخي را، به عنوان وسيلهاي براي انگيزش حداقل بخشي از ملت ايران در قبال خطرات و حوادث پيش آمده، نشان دهد.
روش شناسي
روش پژوهشي به كار رفته در مقاله حاضر، مبتني بر تحليل محتوا و به عبارتي ديگر، اسنادي ميباشد. دليل اين امر آن است كه اصولاً بررسي حركتها، نهضتها و قيامهايي كه به تاريخ پيوستهاند، با روش مذكور، اين امكان را فراهم ميآورد كه محقق در چارچوب اسناد به جا مانده از مواضع، بيانات، عملكرد و بالاخره كليه حوادث مربوطه، حركت و از آن طريق، گزارش تحول مذكور را به نسلهاي بعد ارائه كند.
در مقاله حاضر، به عنوان نمونه، آنگاه كه ميرزا كوچك خان در يكي از نطقهاي خود از «غلبه يزدان بر اهريمن و تسلط حق بر باطل» سخن ميگويد، ميتوان چنين استنباط كرد كه وي در ادبيات به كار گرفته شده در برابر ياران خود، از مفاهيم رايج در ايران باستان استفاده نموده است. همچنين ميتوان ريشههاي تمايل به احياء هويت ملي ايرانيان را در اين مواضع ميرزا ديد كه: «امروز وثوق الدوله در ايران گرد و خاك ميكند و براي بردن كشور زير يوغ استعمار انگليس به محو وطن پرستان همت گماشته است. چرا كه جنگل بزرگترين سد پيشرفت مقاصد وطن فروشان است». در روش شناسي مبتني بر تحليل محتوا، دقيقاً ميتوان با استناد به گفته فوق، چنين برداشت نمود كه ميرزا در جهت اتحاد ملت ايران و تحريك آنان به بيگانه ستيزي، از واژه «وطن» استمداد و وطن پرستان را به مقاومت ترغيب نموده است.
از طرف ديگر، با دقت در اسناد باقي مانده از نهضت جنگل و تحليل محتواي آنها، ميتوان دريافت كه ميرزا كوچك خان هرگز براي بيرون بردن كشور و ملت از زير يوغ بلشويكها، حاضر نبود كوچكترين باجي به انگليسها بدهد. وي در يكي از نامههاي خود خطاب به كلنل استوكي، چنين ميگويد: «جنگل معتقد نيست كه در روش متخذه خويش تغييراتي بدهد و زير بار چنين معاملههايي برود. براي من و همكارانم تشكيل حكومت مقتدري زير نفوذ شما مقرون به افتخار نخواهد بود». در برخورد با اين اسناد و تحليل آنها، به اين نتيجه ميرسيم كه اصلي كه در معادلات سياسي براي ميرزا كوچك خان بسيار مهم بود منافع ملي و جمعي ايرانيان بوده است.
يافتههاي تحقيق
در بخش گذشته، تلاش شد تا سازگاري ميان انديشه و عمل ميرزا كوچك خا ن با مباحث سياسي جديد از جمله هويت تاريخي، منافع ملي و ساير پارامترهاي سياسي كه بيانگر اعتقاد به كليتي تاريخي است، نشان داده شود. در اينجا و در راستاي همان بحث، مصاديق و قرائت اثبات اين فرضيه تا جايي كه منابع اجازه ميدهند ارائه ميشود.
در اين خصوص لازم به ذكر است كه اقدامات و فعاليتهاي ميرزا كوچك خان تنها به قيام جنگل مربوط نميشود؛ بلكه وي با توجه به ديدگاهها و سوابق سياسي، از دوران جواني، در عصر مشروطه فعال بود و در اين رهگذر، تلاشهاي مؤثري نيز انجام داد كه از جمله، به گفته ميرزا اسماعيل جنگلي «پس از شهادت سيد عبدالحميد، خطيب آزادي خواهان در تهران با برانگيختن احساسات اهالي موفق به تشكيل انجمني از طلاب گرديده و تدريجاً عدهاي از روحانيون را نيز با خود هم صدا و انجمن مزبور را به نام ”مجمع روحانيون” وارد عمل سياسي و اجتماعي گردانيد» (جنگلي، 1357: 55).
ميرزا به درستي دريافته بود كه موعظه و خطابه به تنهايي كافي نيست و در عمل بايد وارد ميدان شود تا جايي كه حتي اين مجمع را به مشق نظامي و پوشيدن لباس متحدالشكل جنگي ترغيب كرد و در جريان فتح تهران و اعاده مشروطه، به گفته ابراهيم فخرايي، «در علي شاه عوض (2) به مجاهدين گيلاني پيوست و در فتح تهران شركت نمود و در جنگ سه روزه مجاهدين با قواي استبداد، مأمور جبهه قزاق خانه بود» (فخرايي، 1348: 40).
از نوشتههاي فخرايي و ديگران، چنين استنباط ميشود كه در ميان مليون، به منظور اعاده مشروطيت، دو ديدگاه وجود داشته است ديدگاه اول اعتقاد به روش ملايم و ديدگاه دوم خواهان مقاومت مسلحانه و هجوم نظامي بود و مليون در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه با تشكيل كانونهاي نظامي و تمهيد سپاه و مهمات، ضمن مبارزه با قدرتهاي استعماري، ايادي داخلي آنها را نيز از صحنه خارج كنند و در حقيقت به دنبال همين مسأله و در راستاي تداوم همين مبارزات بود كه ميرزا كوچك خان دوباره به شمال برگشته و مقدمات قيام خود را آماده كرد. در اين مرحله از زندگي، افكار و انديشههاي وي مجال عملي يافته و پژوهشگران ميتوانند با مطالعه آن، به واقعيت آنها پي ببرند.
همانگونه كه گفته شد، مقاله حاضر نيز بر آن است كه ريشههاي فكري و مواضع و مباني سياسي انديشه ميرزا كوچك خان را از طريق سخنان، اعلاميهها، نامهها و حتي تعاريف ديگران در مورد او ترسيم و از اين طريق، واقعيت افكار وي را روشن نمايد.
اولين محورهايي كه در انديشهها و مواضع سياسي ميرزا كوچك خان مشاهده ميشود، مباحثي در خصوص اعتقاد به كليت تاريخي ايران اعم از: وطن پرستي، استقلال مملكت، تماميت ارضي، بيگانه ستيزي و منافع ملي ميباشد. جنگليها در شماره سيزدهم روزنامه جنگل درباره قيام خود و انگيزه آن نوشتند «قيام جنگليها براي تقويت دولت و حفظ مملكت است، آمال قلبي جنگليها و مرام واقعي آنها، افتتاح مجلس شوراي ملي، استحكام مباني مشروطيت، راحتي ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ريشههاي خيانت و مصونيت وطن از تعرض دشمنان است» (رابينيو، 1372: 257).
در واقع نگاه ميرزا كوچك خان به هويت ملي و پيوستگي تاريخي ايران، از ميان كلمات و عبارات استفاده شده در نطقها، بيانات و مواضع سياسي او، در برخي موارد چنان آشكار است كه جاي هيچ شك و شبههاي را در گرايش وي به علايق تاريخي و نمادهاي ايراني گري باقي نميگذارد. اين گرايش تا جايي پيش ميرود كه فخرايي، ادبيات سياسي به كار رفته از سوي ميرزا را در هنگام استقبال مردم از او در رشت و پس از انعقاد قرارداد با بلشويكها چنين تشريح ميكند: «ميرزا در نطق كوتاهش از غلبه يزدان بر اهريمن و تسلط حق بر باطل سخن گفت و احسان و فداكاري مجاهدين. جنگ را با طرز تحسين آميزي ستود و به روح شهداي آزادي درود فرستاد و وعده داد زحمت كشان ايراني از يوغ رقيت اربابان جور و ستم نجات خواهند يافت» (فخرايي، 1348: 245). در اين عبارات، تأكيد بر انديشه باستاني نبرد يزدان و اهريمن، نشان از اعتقاد به كليت تاريخ ايران دوره باستان و ياد كردن از شهداي آزادي يعني مشروطه خواهان، بيانگر اطلاع از پيوستگي اين تاريخ ميباشد.
در يكي از مقاطع قيام جنگل، قبل از اينكه انقلابيون روسي وارد ايران شوند و هنگامي كه دكتر حشمت تسليم شد و ميرزا به دليل حملات و فشار نيروهاي انگليسي و مركز، مدام عقب مينشست و عدهاي زخمي و كشته و عدهاي نيز تسليم ميشدند، ميرزا براي يارانش سخنراني كرد و گفت:
اين روزها بهترين اوقات آزمايش است، بعضيها تفنگ را برداشته با اسلحه تسليم ميشوند، هر چند وضعمان بد است همه خسته و فرسودهايم و بي آذوقه مواجه با انواع مشكلات، … ولي از شما ميپرسم آيا براي عاشقان ميهن و آنهايي كه داراي درد وطن پرستيند، اينگونه سختيها داراي اهميت است … امروز وثوق الدوله در ايران گرد و خاك ميكند و براي بردن كشور زير يوغ استعمار انگليس به محو وطن پرستان همت گماشته است… چرا كه جنگل نقطه اتكاي آزادمردان و بزرگترين سد پيشرفت مقاصد وطن فروشان است (ص 118).
و به دنبال همين مواضع بود كه اقدام وثوق الدوله در انعقاد قرارداد 1919 را «سند فروش ايران» معرفي كرد (حكيمي، 1371: 189).
اگر قدري در سخنان و مواضع ميرزا دقت شود، مشخص خواهد شد كه كثرت كلماتي مثل وطن، ميهن و ميهن پرستي و عاشقان ميهن، بيانگر آن است كه واژگان و ادبيات سياسي ميرزا كاملاً در جهت و راستاي واژگاني است كه مجموعهاي از آنها فرهنگ سياسي جديد را بنا مينهد.
ميرزا كوچك خان، در بيان احساس وطن دوستي خود، ضمن پاسخ به نامه رتمستر كيكاچينكوف (3) رئيس اترياد تهران كه قصد داشت با تحريك عطوفت و احساسات مذهبي ميرزا او را وادار به تسليم كند، ميگويد: «انگليسيها با وعدههايي كه به سايرين دادند و يكبارگي قباله مالكيت ايران را گرفتند تكليفم كردند تسليم نشدم، مرا تهديد و تطميع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت. وجدانم به من امر ميكند در استخلاص مولد و وطنم كه در كف قهاريت اجنبي است كوشش كنم، شما ميفرماييد وظيفه ملت است كه براي خلاصي وطنش قيام كند اما كابينه حاضر ميگويد من محض استفاده شخصي بايد مملكت را در بازار بورس لندن به دشمن نجس بفروشم» (ص 219) و درتكميل اين مواضع در جاي ديگري عنوان ميكند: «ايران يكي از قطعات دنيا و اهالي آن كه يك قوم از اقوام ساكنين دنيا هستند قرنهاست در دست استبداد سلاطين جور و امراي خود سر و خوانين جاه طلب و رؤساي شهوت ران و اربابان بيرحم به خرابههاي تبديل شده كه هر عابر و هر ناظر متفكري از منظره اسفناك آن و ساكنانش گرفتار بهت و حيرت ميشود» (گيلك، بيتا: 277).
اين گونه سخن گفتن ميرزا كه در آن از وطن به عنوان معشوق و مقصود نام برده و نيز اينكه ايستادگي و مقاومت كامل در برابر بيگانگان را چنين توصيف ميكند، نشان از انديشه او و آرمانهايش در مقابله با بيگانگان و وطن فروشان دارد.
در ارتباطات و نامه نگاريهايي كه ميرزا با سفرا و نمايندگان دولتهاي خارجي در ايران داشت، همواره به استقلال خواهي و ميهن پرستي خود تكيه و تنها هدف خود را دفاع از ميهن و استقلال مملكت اعلام ميكرد اين روند فكري دقيقاً در مقابل تفكري بود كه به منافع ملي و مساعي جمعي كوچكترين توجهي نداشت و بنا به نوشته سياحت نامه ابراهيم بيك، «احدي از منافع مشتركه وطن و ابقاي وطن سخن نميگويد، گويي نه اين وطن از ايشان است و نه با يكديگر هموطنند» (مراغهاي، 1313: 47). اوج ميهن پرستي ميرزا را ميتوان در بحبوحه جنگ جهاني اول و مواضع او در قبال انگليسيها ديد. زماني كه آنها ميخواستند به قفقاز بروند و ميرزا و يارانش، مدتها به آنها اجازه رفتن را ندادند؛ چنانكه كلنل استوكس اعلام كرد در صورتي كه ميرزا حاضر به قبول مخالفت با بلشويكها شود و به انگليسيها اعتماد كند، دولت انگليس تعهد ميكند كه با كمال ميل، حكومت جنگل در ايران را به رسميت بشناسد و ميرزا در پاسخ ميگويد: «درست است كه پيشنهاد شما صد در صد به نفع ماست و ليكن جنگل معتقد نيست كه در روش متخذه خويش تغييراتي بدهد و زير بار چنين معاملهاي برود… براي من و همكارانم تشكيل حكومت مقتدري زير نفوذ شما مقرون به افتخار نخواهد بود» (ص 118). جمله آخر اين نقل و قول، اوج ميهن پرستي، غرور ملي و عدم سلطه پذيري ميرزا كوچك خان را در برابر بيگانگان نشان ميدهد.
اين گونه شناخت از ميرزا كوچك خان، موجب شده كه نويسندهاي همچون ريچارد كاتم (4) كه دهها سال پس از قيام جنگل كتاب خود را به رشته تحرير در آورده، او را روشنفكر، آزاديخواه و ناسيوناليستي معرفي كند كه وفاداري اصليش به ايران بود نه گيلان و با واژههايي از قبيل «با فضيلت و بسيار وطن پرست» (1371: 159) او را ستايش نمايد.
كاتم در تحليل نهايي خود از قيام جنگل معتقد است: «اين كه نتيجه بگيريم كه ميرزا كوچك خان و افرادش با انكار حكومت تهران مرتكب خيانت شدند، بيپايه است. در حقيقت از ديد آنها انكار حكومت تهران و تأسيس يك حكومت در جنگلهاي گيلان و مازندران وظيفهاي ميهني بود» (ص 159). اين همان تصميمي بود كه در نظر رضاخان بزرگترين جرم بود و موجب اتخاذ اين موضع او شد كه گفت: «تا كار جنگل را خاتمه ندهم از پا نمينشينم» (ميرزا صالح، 1369: 2) و به گفته آبراهاميان، در نهايت اين نقشه را با راهنمايي روسها به انجام رساند (آبراهاميان، 1379: 149). تأثير ملي بودن قيام ميرزا و ريشههاي ايجابي ميهن پرستي در اين قيام، نه تنها از سوي نويسندگان معاصر؛ بلكه از سوي كساني همچون «ژنرال دنسترويل» كه در همان دوره، فرمانده نيروهاي مسلح انگليس در ايران بود نيز با صراحت و شفافيت كامل مورد تأييد قرار گرفته است. وي در اين مورد ميگويد: «به عقيده من ميرزا كوچك از وطن پرستان حقيقي است و امثال او در ايران نادر و كمياب است» (1357: 221) اگر در نظر بگيريم كه ژنرال مذكور در راستاي عبور از ايران، براي رسيدن به قفقاز، مكرر با جنگليها برخورد و جنگ كرده و در واقع از دشمنان ميرزا و قيام جنگل محسوب ميشده، به اهميت اين سخنان پي خواهيم برد.
علاوه بر دنسترويل كه در زمره مخالفان و دشمنان ميرزا قرار داشت، رضا خان سردار سپه نيز كه سركوب نهايي قيام به پاي او نوشته شده اين خصلت و ويژگي ميرزا را ستوده و قيام وي را در راستاي ميهن پرستي و كاملاً در جهت منافع ملي كشور ارزيابي كرده است: «اقدامات ميرزا درست و همهاش از روي كمال حسن نيت و مليت خواهي و وطن پرستي بوده است و من شخصاً به نام دولت ايران تصديق ميكنم كه عمليات انقلابيون جنگل به نفع ملت و كشور ايران بوده كه در روزهاي باريك كمكهاي شايستهاي در جلوگيري از تعرض بيگانگان نمودهاند» (فخرايي، 1347: 377).
اين مطالب با توجه به اين كه رضا خان بعدها قيام جنگل را سركوب نمود، از اين نظر مهم است كه دشمني مثل او نيز نتوانسته نمادهاي ميهن پرستي و آرمان گرايي را در آن ناديده بگيرد. در همين رابطه، پيتر آوري معتقد است: «حقيقت آن است كه هر ايراني آزاده و آگاه، با آن همه بيهويتي و احساس ذلتي كه از شاهان ايران مشاهده ميكرد، به جوش ميآمد و براي نجات مردم و كشور دست به قيام مي زد و اقدام ميرزا كوچك خان جنگلي در مبارزه با بيعدالتيها و فسادهاي رنگارنگ درباريان و كشورهاي خارجي نيز در همين راستا بود و پيروزي او بر منطقه گيلان و تسلطش بر بسياري از قسمتها با دستگيري چند نفر از انگليسيها در رشت به اثبات رسيد» (آوري، 1377: 414).
نهضت جنگل و منافع ملي
يكي ديگر از ويژگيهاي قيام ميرزا كوچك خان، توجه به منافع ملي بود. منافع ملي، در روابط خارجي كشورها، امروزه به عنوان اصلي اساسي كه تعيين كننده نوع، ميزان، شكل و چگونگي اين روابط است، مدنظر قرار ميگيرد؛ اما در قيام ميرزا، قرائتي ديده ميشود كه دقيقاً نشانگر توجه وي به اين اصل بوده است
اسماعيل جنگلي، از وجود اعلاميهاي خبر ميدهد كه با عنوان «ايرانيان موقع فداكاري است» شروع ميشود و بعد از اطلاعاتي كه از وضع كشور و گيلان ميدهد، چنين ميگويد «باز هم ميگوييم ما نه با سايرين نظر مخصوص داريم و نه با انگليس اظهار عداوت و دشمني ميكنيم براي اينكه دشمن امروزي ماست و فقط اوست كه ميخواهد مملكت ما را تصاحب كند، اگر انگليس دست از مملكت ما بر دارد ديگر ما را با او چه نزاعي است» (1357: 100). اين عبارت به خوبي نشان ميدهد كه سياست جنگليها بر اساس منافع ملي بوده، چرا كه منافع ملي را مبناي خصومت و جنگ با كشورهاي ديگر دانسته و براي دشمني و دوستي با ديگر كشورها اصالت و اعتباري فراتر از منافع ملي قائل نبودهاند.
ريچارد كاتم اين ويژگي قيام جنگل را با بيان ديگر و ارائه شواهدي از ديدگاههاي جنگليها در مناسبات خارجي، چنين ترسيم ميكند: «ميرزا كوچك خان و افرادش كه به جنگلي معروف بودند، عليه تمام دشمنان ايران قدرتمند يكسان ميجنگيدند؛ آنها با روسها جنگيدند و وقتي روسها كنار رفتند با انگليسيها جنگيدند. زماني كه نيروي تركيه – آلمان آنها را تهديد كرد كه قصد پيشروي به منطقه زير نظارتشان را دارد جنگليها اعلام نمودند با آنها نيز خواهند جنگيد» (1357: 160). حسين مكي نيز با اشاره به رعايت مصالح كشور توسط ميرزا، از قول وي ميگويد: «قصد من و دوستان من استقلال كشور، انجام اصلاحات و تقويت حكومت مركزي است» (1324: 318) و ادامه ميدهد كه او (ميرزا) رسماً از تجزيه گيلان اظهار تأسف كرد و وعده داد به محض آنكه حكومت مركزي خود را اصلاح كند و قرارداد (1919 م) را لغو نمايد، گيلان به وضع اداري گذشته خود بر خواهد گشت. در اينجا، ميرزا شرط عقب نشيني از مواضع خود را به لغو جرياني مربوط ميكند كه تداوم آن منافع ملي كشور را به خطر ميانداخته است.
در يكي از نامههاي ميرزا كوچك خان به مديواني (يكي از رهبران كودتاچي كه وابسته به كادر مركزي حزب كمونيست شوروري بود.)، پس از توضيحات نسبتاً مفصلي در خصوص اتخاذ شيوههاي عملي و مواضع سياسي خود، تأكيد ميكند كه همه امتيازات سياسي اعم از خارجي و داخلي را فقط به اين دليل رد كرده كه به مصالح عامه و منافع جمعي توجه داشته است: در بخشي از اين نامه آمده است «به درستي و راستي و بيهيچ آلايش قدمهاي مقدس انقلاب را برداشتيم، انگليسيها و دولت نيكلايي، سلطنت و حكومت، امتيازات و رياست، همه را پشت پا زدم فقط به توجه عامه، منافع عامه، احساسات عامه و مقبوليت عامه كه همينها آخرالامر فساد و دروغهاي رفقاي شما را بايد واضح كند، متكي بوده و هستيم» (جنگلي، 1357: 180) در اين موارد، به وضوح، تكيه بر منافع ملي به جاي در پيش گرفتن روشهاي جذمي و افراطي ديده ميشود.
جنگل و استقلال خواهي
علاوه بر آنچه گفته شد، دو واژه استقلال و تماميت ارضي نيز در ادبيات مبارزاتي و سياسي قيام جنگل و تأكيدهاي فراوان ميرزا كوچك خان ديده ميشود. اگر بتوان اين دو رويكرد سياسي را در ميان نامهها و مواضع انقلابي ميرزا كوچك خان نشان داد، گامي ديگر به فرضيه مقاله كه مبتني بر وجود مؤلفههاي هويت ايراني در قيام جنگل است، نزديك ميشويم. ميرزا كوچك خان در يكي از نامههايي كه به لنين نوشته، ميگويد: «ما معتقديم كه قدم اول را براي آزادي در ايران برداشتهايم ليكن خطر از جانب ديگر به ما روي آورده است؛ يعني اگر از مداخله خارجي در امور داخلي جلوگيري نشود معنياش اين است كه هيچوقت به مقصود نخواهيم رسيد زيرا به جاي مداخله يك دولت خارجي كه تا كنون وجود داشته مداخله دولت خارجي ديگر شروع شده است» (فخرائي، 1348: 282) از متن نامه، چنين استنباط ميشود كه تماميت ارضي ايران و دور نگه داشتن كشور از مداخله اجانب، از مهمترين جنبههاي قيام ميرزا كوچك خان بود و به رغم مخالفت با بسياري از انديشهها و افكار لنين و تروتسكي، در مورد تسلط ملتها بر مقدرات حكومت خود به روشني گفتههاي آنها را تأييد ميكرد و به گفته خود در مقام اجراي آنها برآمده است. از اينرو در نامه به مديواني كه از سران انقلابيون كودتاي سرخ بود، ميگويد: «من استقلال ايران را خواهانم و بقاياي اعتبارات كشور را طالبم؛ آسايش ايراني و همه ابناء بشر را بدون تفاوت دين و مذهب شايقم من بيانات لنين و تروتسكي و ساير زمامداران عاقل را كه گفتهاند هر ملتي بايد مقدراتش را خود در دست بگيرد، قبول داشته در مقام اجرايش هستم، هر كس كه در امور داخليمان مداخله كند او را در حكم انگليس و نيكلا و درباريان مرتجع ايران ميشناسيم. من آلت دست قويتر از شماها نشدهام چه رسد به شماها» (ص 301). به رغم اين مواضع محكم و روشن در مقابل روسها، به گفته دولت آبادي، ميرزا كوچك خان در مقام انتخاب ميان راههاي موجود، ناچار از انعقاد قرارداد با بلشويكها شد (1326: 143). قبل از آنكه قرائن و شواهد ديگري از ريشههاي هويت تاريخي در افكار و انديشههاي ميرزا كوچك خان ارائه شود، ذكر اين نكته لازم است كه از نظر كوچك خان در صورت حصول به هويت ايراني، بخش اعظمي از مشكلات مردم ايران مرتفع ميشد. اينكه در مقابل كشورهاي متجاوزي همچون روسه و انگليس بتوان استقلال مملكت را حفظ نمود و از ايجاد خدشه به تماميت ارضي آن جلوگيري كرد، يكي از ايدهآلهاي ميرزا بود و اگر در مقام مقايسه برآييم، كليت ناسيوناليسم ايراني در زمان حاضر نيز توجه زيادي به همين فرايند دارد.
علاوه اين، اسناد ديگري از تأكيدات شديد جنگليها در ارتباط با استقلال خواهي وجود دارد كه بيان آنها كمك شاياني به اثبات موضوع ميكند. ابراهيم فخرايي، به نقل از روزنامه جنگل، در مورد استقلالخواهي جنگليها ميگويد: «ما قبل از هر چيز طرفدار استقلال مملكت ايرانيم، استقلالي به تمام معني كلمه بدون اندك مداخله هيچ دولت اجنبي، اصلاحات اساسي مملكت و رفع فساد تشكيلات دولتي، كه هر چه بر سر ايران آمده از فساد تشكيلات است» (1348: 51). وي به نقل از همين روزنامه و در مورد ديدگاه جنگليها در خصوص تماميت ارضي ايران مينويسد:
قيام جنگليها براي تقويت دولت وحفظ مملكت كاملاً موجه است، جنگل وقتي اسلحه را از خود دور ميكند كه مطمئن شود افراد ايراني از تطاول متعديان خارجي و همكاران داخلي حائز اهميت و واجد رفاهيت گرديده است، آمال قلبي جنگليها و مرام واقعي آنها افتتاح مجلس شوراي ملي، استحكام مباني مشروطيت، راحتي ملت و محو ظلم و استبداد و قطع ريشههاي خيانت و مصونيت وطن از تعرض دشمنان است (ص 144).
جمله اخير يعني «مصونيت وطن از تعرض دشمنان»، دقيقاً ناظر به توجه جنگليها به تماميت ارضي ايران و دفاع از آن است. اگر دقت بيشتري در كلمات و واژگان به كار رفته در فرازهاي مختلف جملات بالا شود، مشخص خواهد شد كه بيشتر آنها از مباني انديشههاي سياسي جديد و از اهداف انقلاب مشروطيت هستند كه همخواني معنيداري با ادبيات سياسي معاصر جهان دارند.
دموكراسي و نهضت جنگل
رويكردهاي ديگري از قبيل توجه به افكار و آراء عمومي، آزاديخواهي، دموكراسي، تساوي حقوق، تساهل مذهبي و ارتقاء سطح فرهنگي ملت در افكار و اعمال ميرزا كوچك خان و قيام جنگليها ديده ميشود كه به شكلي واضحتر و روشنتر، مربوط به مباحث سياسي جديد ميباشد كه به طور خلاصه به آنها اشاره ميشود.
اولين واژهاي كه از اين دست بايد مورد بررسي قرار گيرد، دموكراسي است. دموكراسي را ميتوان به گونههاي مختلفي تعريف كرد. براي نمونه، ميتوان به دموكراسي سياسي، دموكراسي اقتصادي و يا دموكراسي اجتماعي اشاره كرد. در مقاله حاضر، واژه «دموكراسي سياسي» مورد نظر است. سؤال اين است كه آيا دموكراسي مقولهاي مطلق است يا ميتوان براي آن درجاتي قايل شد؟ برخي ميگويند دموكراسي ذاتاً متغيري مطلق است؛ يعني به ناچار بايد بين نظامهاي دموكراتيك و غير دموكراتيك تمايز قايل بود و از آنجا كه دموكراسي مقولهاي سنجشپذير است، يكي از اهداف آن ايجاد تساوي و آسايش براي مردم ميباشد (هانتينگتون، 1991: 118). از طرف ديگر، برخي نيز معتقدند «دموكراسي» تجسم اين ايدهآل است كه چنين تصميمهايي كه بر كل تجمع تأثير ميگذارند، بايد توسط تمامي اعضا گرفته شود و اينكه هر يك از اعضا بايد داراي حقوق برابر و مشاركت در اين تصميمگيريها باشد» (بيتهام، 1377: 122). به نظر ميرسد كه ميرزا كوچك خان، با اعتقاد به فرضيه اخير، در پاسخ به نامه رتمستر كيكاچينكوف، اثبات ميكند كه آشنايي كاملي با فرهنگ و محتواي دموكراسي داشته و مينويسد: «بنده ميگويم انقلابات امروزه دنيا ما را تحريك ميكند كه مانند ساير ممالك در ايران اعلان جمهوريت داده و رنجبران را از دست راحت طلبان برهانيم و ليكن درباريان تن در نميدهند كه كشور ما با قانون و مشروطيت از روي مرام دموكراسي اداره شود. با اين ادله وجدانم محكوم است در راه سعادت كشورم سعي كنم» (فخرايي، 1348: 219).
ميرزا نظر قطعي و نهايي خود را در مورد دموكراسي، در يكي از اصول مرامنامه جنگل چنين بيان ميكند: «آسايش عمومي و نجات طبقات زحمتكش ممكن نيست مگر به تحصيل آزادي حقيقي و تساوي عقايد انساني بدون فرق نژاد و مذهب در اصول زندگاني حاكميت اكثريت به واسطه منتخبين ملت» (ص 57). بر هيچ كس پوشيده نيست كه واژههاي به كار رفته در اين فراز، مثل «آسايش عمومي»، «تحصيل آزادي»، «تساوي افراد» و «حاكميت اكثريت»، همه در مكتب دموكراسي و از كليديترين واژگان آن هستند.
از طرف ديگر، از بخشهايي از اين مرامنامه، همچون بند يك ماده اول كه معتقد است: «حكومت عام و قواي عاليه در دست نمايندگان ملت جمع خواهد شد» و يا «كليه افراد بدون فرق، نژاد و مذهب از حقوق مدنيه بطور مساوي بهرهمند خواهند بود» و «الغاء كليهي شئون و امتيازات»، ميتوان دريافت كه اين مرامنامه بسيار پيشرفته است؛ چرا كه با تأكيد بر تساوي حقوق مدني و برابري افراد و آحاد ملت، ضمن آنكه مبين تطابق آن با انديشه سياسي جديد است، ميتواند ناظر بر اين معنا باشد كه ميرزا كوچك خان با نگاهي فرا سازماني، ايران را متعلق به همه ايرانيان ميدانسته و مصالح كشور و منافع ملي را با انگيزه ايران محوري، از چارچوب روابط سازماني و گروه گرايانه ارتقا داده است. در واقع ميرزا كوچك خان در زماني كه تشخيص داد كه ايرانگرايي و به بيان فرهنگ سياسي امروز جهان «ناسيوناليسم ايراني» ميتواند مشكلات سياسي كشور را حل كند، بر همان مبنا عمل كرد؛ چرا كه ويژگيهاي ناسيوناليسم اين دوره در دو عنصر خلاصه ميشد: يكي ناسيوناليسم به معني تصديق حقوق ايران در مقابل غرب و ديگري تصديق حقوق مردم در برابر دولت (فوران، 1387: 288) و به طور كلي امروزه اين اصل پذيرفته شده است كه سطح اشتراك سياسي هر جامعه بازتاب دهنده رابطه ميان نهادهاي سياسي آن و نيروهاي اجتماعي تركيب كننده اين نهادهاست (هانتينگتون، 1375: 19).
بنابراين، هرچه سطح اشتراك و تعامل نيروهاي اجتماعي بيشتر شود، اميد به اصلاح و رسيدن به توسعه پايدار افزونتر ميگردد و اين همان چيري است كه در مواضع و عملكرد ميرزا كوچك خان ديده ميشود. به عبارت ديگر، ميرزا به عنوان ايرانگرا و با ايمان به اصالت ملت در حركتهاي اجتماعي و سياسي و تحولات تاريخي، اعتقاد خود را به موجودي متكامل به نام ملت به ثبت رسانده است. نميتوان ناديده انگاشت كه بر مبناي آنچه منابع راجع به او آوردهاند. در مكتب وي ملت به عنوان موجوديت زيستي و اجتماعي در نظر گرفته شده كه براي حفظ آن بايد مصالح و منافعي را در نظر گرفت. در نقطه مقابل، ساختار اجتماعي نيز در تمامي جوامع، متغير اصلي فرآيند سياسي به شمار ميرود و به دليل آنكه ساختار اجتماعي در ايران مبتني بر گروه است، ميتوان نتيجه گرفت كه فرآيند سياسي در ايران تابع رفتار گروهي است (ازغندي، 1376: 61).
به همين دليل، ميرزا با توجه به نقش اين فرايندها در سرنوشت سياسي كشور، مذاكرات و مواضع خود را تنظيم ميكرد. اين اعتقاد در بسياري از نامهها و مواضع سياسي او كاملاً به چشم ميخورد. اسماعيل جنگلي در مورد مذاكرات، چالشها و پيشنهادهاي ميرزا كوچك خان و كمونيستها، ميگويد: «به ميرزا كوچك خان قبول حكومت ايران را با طرز رژيم بلشويكي پيشنهاد كردند ولي اين پيشنهاد مورد قبول واقع نگرديد، بعداً در نظر گرفتند حكومت مختلطي از عدالتيها و جنگليها تأسيس شود، باز ميرزا اظهار داشت كه چون اعضاي كميته عدالت سالها از ايران دور و با اخلاق محيط آشنا نيستند بايد زمام امور دست كساني باشد كه از روحيات جامعه با خبر و آگاه باشند (1357: 138).
اين مسأله نشان ميدهد كه ميرزا كوچك خان تا چه حد به افكار و آراء عمومي احترام ميگذاشت؛ زيرا در سطح اجتماعي جرياني كه مدعي خدمت به مردم است، بايد از سوي آنان مشروع باشد تا با كارآمدي بيشتري بتواند در راه آمالشان گام بردارد و اين نكتهاي است كه در مواضع ميرزا كوچك خان كاملاً مشهود است. جنگلي در جاي ديگري به نقل از ميرزا، در خصوص حقوق ملت و لزوم رعايت مصالح آنان ميگويد: « ما حق نداريم … به حقوق ملت خيانت كار باشيم» (ص 156).
قيام ميرزا و اسلام گرايي
آخرين فراز از انديشهها و افكار ميرزا كوچك خان، اسلام گرايي ميرزاست كه موجب بحث و جدلهاي زيادي شده است. ميدانيم كه ميرزا كوچك، در برههاي از حيات سياسي خود، اقدام به تأسيس «هيأت اتحاد اسلام» نمود كه مقارن با جنگ جهاني اول بود. اين هيأت اقداماتي انجام داد و با جمعآوري برخي روحانيون فعاليتهايي را سامان داد. از طرف ديگر، تقريباً عامه تاريخ نويسان و تحليل گران نتوانستهاند از توصيف شخصيت ميرزا به عنوان فرد مذهبي خودداري كنند؛ حتي بسياري از نويسندگان معتقدند كه اختلافات پيش آمده ميان ميرزا كوچك خان و سران حزب كمونيست و انقلابيون سوسياليست، بر مبناي اعتقادات ديني عميق ميرزا شكل گرفت (ريچارد كاتم و فخرايي و ديگران). البته در مقابل، عدهاي ديگر معتقدند اينكه ميرزا كوچك نام تشكيلات سياسي خود را هيأت اتحاد اسلامي قرار داد، انگيزه سياسي داشت؛ چرا كه مقارن جنگ جهاني اول ميرزا قصد داشت از كشورهاي اسلامي و جريانهاي مذهبي داخل در جهت رشد نهضت جنگل استفاده كند؛ چنانكه تركهاي عثماني هم به او اسلحه و مهمات دادند (اسماعيل رايين، اسماعيل جنگلي و ديگران).
مقاله حاضر بر اين موضع است كه اگر اسلام گرايي ميرزا كوچك خان مبنا و انگيزهاي سياسي يا غير آن داشته باشد، بر آمده از تمايلات ايران گرايانه و ميهن دوستانه وي ميباشد؛ چرا كه ميرزا كوچك خان در راه اعتلاي وطن و نجات كشور از هيچ اقدامي فروگذار نكرده و حركت وي يا محوريت حفظ منافع ملي و هويت تاريخي كشور صورت پذيرفته است.
معمولاً چنين پنداشته ميشود كه ناسيوناليسم در اساس با مذهب ناسازگار است؛ زيرا ناسيوناليسم خاص گراست و هدف محدودي را دنبال ميكند، در حالي كه مذهب چنين نيست و اهداف جهان شمولي دارد. علاوه بر اين، تعارض ديگري نيز بين مذهب و ناسيوناليسم فرض شود و آن اينكه هدف ناسيوناليسم نيل به حاكميت ملي است و با هر عاملي كه اين حاكميت را محدود كند، از جمله مذهب، در تضاد است. اين ادعا ناشي از تجربه تاريخي اروپاست، ولي در قرن بيستم شاهد ايجاد نوعي پيوند بين ناسيوناليسم و مذهب به ويژه در ميان كشورهاي شرقي و خصوصاً ايران هستيم.
در ايران عدهاي از افراد به رغم تعهد به مذهب، به ناسيوناليسم ابراز وفاداري كردند. اين عده، به گفته ريچارد كاتم: «در صدد سازش ارزشهاي ناسيوناليستي با قواعد شرعي بر آمدند و مدعي شدند كه ارزشهاي ناسيوناليستي به نحوي در دين اسلام نيز وجود دارد» (1357: 166). ميرزا كوچك خان ميتواند در زمرة كساني باشد كه كاتم توصيف ميكند؛ هر چند كه او از اين افراد نام نميبرد. با اين توضيح كه حركت اسلام گرايانهاي ميرزا نيز ميتواند در راستاي ريشه يابي هويت تاريخي مبني بر آميختگي بعد ملي با اسلامي ايران در سير افكار و انديشههاي او قلمداد شود.
نتيجهگيري
حركت ميرزا كوچك و قيام جنگل، در دورهاي از تاريخ ايران به وقوع پيوست كه دخالت خارجي، هرج و مرج، پريشاني و فقر، در اكثر نقاط ايران، عرصه سياست را در خود فرو برده بود. اينكه چگونه و با چه شعارهايي ميشد حداقل بخشي از كشور را بر عليه جريان استعمار كه نماد آن در چهره انگليس و روس خودنمايي ميكرد و نيز استثمار كه مظهر آن طبقه حاكم و حكومت قاجار بود، تحريك كرد، از مشكلات اصلي ميرزا كوچك خان بود. در برابر اين مشكل، او كه داراي پايگاه روحاني بود، زيركي و تدبير خاصي به كار برد. وي حركتي را آغاز كرد كه ايرانيت و اسلاميت را در خود متبلور ميساخت. در برنامه نهضت جنگل آمده بود كه ما قبل از هر چيز، طرفدار استقلال مملكت بدون اندك مداخله هيچ دولت خارجي و نيز طرفدار يگانگي عموم مسلمانانيم.
در جنبش جنگل، استقلال و آزادي به صورت دفاع در برابر استعمار و طبقات حاكم مطرح شد. گرچه اين معنا در برنامههاي سياسي جنبش به وضوح بيان ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]
-
گوناگون
پربازدیدترینها