واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - شاپور عظیمی چه بخواهیم و چه نخواهیم، جشنوارة سینمایی کن، در سینمای اروپا همچنان یک جشنوارة تعیین کننده است. حتی با گافهایی که هرازگاهی میدهد. یادمان هست که یک سالی که «یو مونتان» رئیس جشنواره بود، جایزة بهترین فیلم را به «زیر آفتاب شیطان» ساختة «موریس پیالای» فقید داد که هنگام اعطای جایزه، مردم فیلم را هو کردند. هو کردن البته در کن مرسوم است. همانطور که «ماجرا» هم وقتی جایزه گرفت آن را هو کردند اما سالها است که این ساختة نامتعارف «آنتونیونی» همچنان به عنوان روایتی مدرن از سینمای اروپا تحسین میشود. جشنوارة کن همیشه جشنوارهای بوده که صاحب کهنسال و همیشگیاش دوست داشته آن را پا به پای وقایع روز پیش ببرد. برای همین، در سالی که «کیسلوفسکی» بزرگ برای واپسین مرتبه در کن حضور دارد، نخل طلا را «کلینت ایستوود» میتواند به راحتی به «تارانتینو» و «قصههای دوزاری» -PulpFiction- او بدهد. البته همین صاحب جشنواره نیز میتواند نسخة کامل نشدة «طعم گیلاس» را به جشنواره دعوت کند و نخل طلا هم به آن بدهد. سینمای ایران در همان اوان حضورش در جشنوارههای سینمایی خارجی به دلیل دلبستگی فرانسویها خصوصاً به آثار کیارستمی، اقبال بلندی در کن داشته است. تحلیلهای دلالتگرانة منتقدان فرانسوی از فیلمهای ایرانی گاهی برای مخاطبان حیرتانگیز است. آنها نکتههایی در آثار ایرانی یافتهاند که در برخی موارد آسمان ریسمان بافتن است. جشنوارة کن مانند هر جشنوارة دیگری تحت تأثیر و تحتالشعاع جهان پیرامون خود است. اینها را با حجم حضور دنیای تبلیغات، اگر جمع کنیم به یک جمعبندی میرسیم که هم شاید اندکی بدبینانه باشد و هم تنهای به تئوری توطئه بزند: جشنوارة کن هم یک سالن مد است که هر ساله مدلهای تازهای را بر فرش قرمز به مخاطبان نشان میدهد و به یکی دوتای آنها جایزه میدهد. این جایزهها بعدها در تابلوهای تبلیغاتی فیلمها یا روی جلد دیویدیها جلوهنمایی میکنند. «برندة نخل طلا» یا «جایزة ویژة هیأت داوران جشنوارة فیلم کن.» چند سالی است که نه تنها جشنوارة کن بلکه «مهمترین» جشنوارههای سینمایی عنایتی به سینمای ایران ندارند. برخی بر اساس همان تئوری توطئه این کم فروغی سینمای ایران را به پای کمفروشی جشنوارههای خارجی دانسته و آن را توطئه علیه سینمای ایران دانستهاند. امسال هم پس از چند سالی غیبت از بخشهای اصلی جشنوارة کن، فیلمی از ایران در جشنواره شرکت دارد، حرف و حدیثهای فراوانی به دنبال داشته و تئوری توطئه پشت و رو شده است. این در حالی است که چنین فرافکنیهایی باعث میشود آدرس غلطی به مخاطبان داده شود. جشنوارههای خارجی (و در این جا جشنوارة کن) بر اساس همان «مد بودن» در پی کشف سینمای جدید کشورها هستند. سالیانی است که آنها سینمای ایران را کشف کردهاند به عبارت دیگر سینمای ایران دیگر جذابیتی برای کشف کردن از نظر آنها ندارد. نسل جدید سینماگران ایرانی همچنان نگاه به دست نسل قبلتر فیلمسازانی دارند که هرچه در چنته داشتهاند برای جذابتر کردن آثارشان خرج کردهاند. در واقع حتی همان مضمون اکنون نخنما شدة فقر و فاقه نیز دیگر افاقه نمیکند. خیلی راحت اگر بگوییم، سینمای ایران دیگر «تماتیکی» ندارد تا بر اساس آن، نگاه صاحبان جشنوارهها را به خود جلب کند. «شماتیک» سینمای ایران نیز از همان ابتدا ابزار برندهای نبود. دور ماندن سینمای روشنفکرانة ایرانی از آنچه در گذر است و رویکرد سینماگران به سینمایی که بیشتر شخصی است تا آن که ربطی به زندگی مردمان ایرانی داشته باشد، مهمترین دلیل برای خارج شدن سینمای روایی ایرانی از گردونة جشنوارههای خارجی است. این در حالی است که به تازگی سینمای مستند ایران به دلیل همان رویکرد «جامعهگرا»یی که در ذات آن سراغ داریم و به دلیل روی آوردن به مضامین تازه و جذاب، بیش از سینمای روایی در جشنوارههای خارجی طرفدار دارد اما به دلیل مهجور ماندن همیشگی سینمای مستند، اخبار این نوع سینما کمتر به گوش همگان میرسد. در چند سال گذشته، حضور پرشمار دستاندرکاران بخش دولتی سینمای ایران در جشنوارة کن به نقل محافل مختلف بدل شده بود و خیلیها از خود میپرسیدند که مثلاً حضور مدیر حسابداری فلان بنیاد یا شرکت دولتی قرار است در جشنوارة کن چه ثمری برای سینمای ایران داشته باشد؟ این در حالی بود که با وجود حجم فراوان حضور مدیران و زیرمجموعة آنها در جشنوارة کن، هیچ طرفی برای سینمای ایران بسته نمیشد و عدم موفقیت آثار سینمای ایران در جذب بازارهای خارجی، همچنان پابرجا بود. به نظر میرسد به مجموعة دلایل عدم موفقیت سینمای ایران در جشنوارههای اخیر کن، این نکته را نیز باید افزود. سینمای ایران چه به کن ره بیابد و چه نیابد، در سالهای دور این را اثبات کرده که دارای پتانسیل بالایی برای جذب مخاطبان آنسوی آب است. اگر در سالهای اخیر این پتانسیل از دست رفته، باید دلایلش را در چیزی منهای فرافکنیهای رایج جستوجو کرد. نکتة آخر: سالها پیش در ترجمة ناکام و نامراد کتابی در مورد تاریخ سینمای جهان، مترجم یا مترجمان، نام فیلم «French can can» اثر «ژان رنوار» را، «فرانسوی میتواند میتواند» ترجمه کردهبودند. «کن کن فرانسوی» به طور تحت لفظی به فارسی برگردانده شده بود. این کاری است که برخی فیلمسازان ما که همواره نگاهی به جشنوارة کن و حضور دارند، انجام میهند. آنها «کن کن فرانسوی» در ذهن دارند اما «فرانسوی میتواند میتواند» میسازند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]