تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815342614
بيداري اسلامي همسو با انقلاب اسلامي و وحدت مذاهب اسلامي است انقلاب و امت واحده اسلامي
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بيداري اسلامي همسو با انقلاب اسلامي و وحدت مذاهب اسلامي است انقلاب و امت واحده اسلامي
جام جم آنلاين: امام راحل، به عنوان يكي از بزرگترين رهبران جهان اسلام، يكي از اختلافات بين شيعه و سني؛ يعني اختلاف بر سر روز ميلاد پيامآور اسلام را دستمايه انسجام مسلمين قرار داد و آن را هفته وحدت ناميد. امسال اين يادگار امام با يادگار ديگر او؛ يعني دهه فجر مقارن شد.
گرايش امام به وحدت و بيداري مسلمين، موضوعي است كه امروز نياز به سخن گفتن از آن بيش از هميشه احساس ميشود. مقالهاي كه هماكنون ميخوانيد، به قلم آيتالله تسخيري، دبيركل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، به بهانه هفته وحدت و نيز دهه فجر، نگاشته شده و از سوي اين مجمع در اختيار روزنامه «جامجم» قرار گرفته است.
اسلام عقيدهاي است كه ديدگاه انسان نسبت به هستي، زندگي و تاريخ و حال و آينده بشريت را مشخص ميسازد و مفاهيمي از آن زاده ميشود كه شالوده عملي گستردهاي را تشكيل ميدهد. بر پايه اين عقيده و مفاهيم حياتي آن، عواطف و احساسات بشري سمت و سويي مييابند كه با سمت و سوي برگرفته از حضور در چارچوبي ديگر، تفاوت جدي دارد.
پس از اين زمينهسازي، بناي اجتماعي اسلامي و برنامهريزيهاي اسلام براي تمامي جنبههاي زندگي انساني مطرح ميشود و در اين حالت، مسلمان واقعا آگاه، برخوردار از عناصر زير ميگردد:
يك: درك كاملا عميق حقيقت اسلامي
دو: ايمان منطقي به اين حقيقت
سه: نفوذ ايمان به عواطف و شكلدهي به آن متناسب با بنيادها و شالودهها
چهار: انتقال آگاهانه به عرصههاي عملي، شخصي و عمومي
عنصر نخست هم شامل فهم حقيقت شالوده و بناي نظري اسلام ميشود و هم چارچوب عملي ـ اجرايي آن را در بر ميگيرد و به عبارت ديگر، اسلام كاربردي و آموزههاي اسلامي را در بر ميگيرد. آموزههايي كه هدف از آنها چگونگي پرداختن به عرصههاي مباح يا آنچنان كه يكي از انديشمندان بزرگ از آن ياد كرده منطقه آزاد است كه اسلام آن را به حاكم اسلامي واگذار كرده كه خود در پرتوي آموزهها و با توجه به مصالح عاليه اسلام و شرايط عيني موجود، به پر كردن آن بپردازد. كسي كه مستقيم وحي را دريافت ميكند والاترين مرتبه اين درك را دارد و مرتبه بعد، متعلق به مواردي است كه با اجتهاد اصيل و صحيح به دست آمده باشد.
درخصوص عنصر ايمان نيز همين مراتب مطرح است كه شامل ايمان به هستي و منطق حيات و اهداف والا و چند و چون راه رسيدن به اين اهداف ميگردد.
در سطح عواطف و احساسات نيز همين رتبهبندي را شاهديم.
و سرانجام به عنصر عمل ميرسيم كه به طور طبيعي، پس از تحرك عاطفي مطرح ميگردد، زيرا اراده انساني تا حد بسياري محصول شوق و تمناي شديد است.
واقعيت آن است كه نبود عمل، خود قرينهاي طبيعي بر عدم كارايي شالودههاي [ايماني] است. پس از مشخص شدن نشانههاي آگاهي و خيزش ميتوانيم تحقق آنها را در هر زمان و هر جامعهاي با ملاحظه تبديل آن به پديدهاي اجتماعي و فراتر رفتن از محدوده يك جمع كوچك تشخيص دهيم. اگر اين بيداري بخش بزرگي از جامعه را در برگرفت و اكثريت تودههاي مسلمان با آن همدلي و همراهي نشان دادند، ميتوان نتيجه گرفت آن جامعه در حالت بيداري اسلامي است.
دوران بيخبري
امت اسلامي ما دورههاي تاريخي درازي را به غفلت و بيخبري و گمراهي دردآوري سپري كرده است.
درك و فهم درست اسلامي جز در سطح فردي و آن هم در گسترههاي بسيار محدودي مطرح نبود و در اين صورت، طبيعي بود آموزههاي جانبخش اسلام، عرصه طبيعي و موثر خود در بناي جانها و جامعه را نمييافت.
و بخشينگري در اين ميان اثرات شوم خود را بر گسستگي شخصيت مسلمان از هر نظر بر جاي ميگذاشت. حال آن كه اسلام از او خواسته نگاه يگانهاي به همه چيز داشته باشد، ولي او گرفتار گسيختگي شخصيتي شد و ميان پايبندي به قوانين آسماني و همراهي با واقعيتهاي فاسد پيرامون خود و دلبستگيهاي متعدد و خدايگاني با عناوين تاريخ و تمدن، نژادپرستي، مليگرايي، ميهنپرستي و رنگ و پرچم، سردرگم، همه مفاهيمي هستند كه ذهن آدمي آنها را جنبه اطلاق ميبخشد و آنها را تبديل به قيد و بندهايي بر حركت رو به جلوي تمدنياش ميسازد و هم و غم آدمي را همين مسائل شخصي و محدوده تنگنگرشيهاي فردي ميكند و چه كم هستند آنها كه به صلاح و مصلحت همه امت ميانديشند و در فضاي مسائل عمده آن زندگي ميكنند. ولي آلودگيهاي كفر و انحرافهاي مادي و اخلاقي، عرصه جامعه را تنگ كرده و كمتر كسي يافت ميشود در برابر اين انحرافها و آلودگيها بايستد.
طبيعي است در چنين حالتي، زمينه و انگيزهاي براي هرگونه اشغال و از جمله اشغال نظامي [از سوي بيگانگان] وجود داشته باشد.
اوضاع ما در واقع نيز چنين بود ولي اندك اندك، بيداري اسلامي مطرح شد و به آنچه امروزه مشاهده ميكنيم، رسيد.
نشانههاي بيداري
امروزه نشانههاي بيداري اسلامي در موارد فراواني تجلي يافته كه در پي پرداختن به آنها نيستيم، ولي اشارهاي به نمودهاي آن خالي از لطف نيست:
ـ گرايش شاخص بخشهاي مختلف جامعه بويژه نسل جوان به پياده كردن اسلام بر تمامي امور زندگي اجتماعي و فردي
ـ اين درك آگاهانه نسبت به نقش قدرتهاي استكبار جهاني در برنامهريزي براي مسخ شخصيت اسلامي
ـ درك امكانات سترگ امت اسلامي
ـ احساس همبستگي و همدلي و همپيوندي ميان افراد اين امت
ـ گرايش پرشكوه به وحدت اسلامي و تقريب ميان مذاهب و به فراموشي سپردن درگيريهاي فرعي
ـ برنامهريزيهاي پيگير براي بازيابي عظمت و شكوه اسلامي و تاسيس دولت واحد اسلامي در سراسر سرزمين اسلام
ـ احساسات انقلابي فزاينده
ـ گرايش همگاني در تعميم اخلاق اسلامي به كل جامعه و نفي نمودهاي طاغوت و عصيان
همه اين نشانهها و نمودها، سردمداران و سركردگان كفر و مزدوران آنان را چنان به وحشت افكنده كه مطمئن گرديدند از آنچه ميترسيدند بر سرشان آمده و دوباره گفته معروف گلادستون [نخستوزير وقت انگلستان] درباره قرآن را و اينكه بزرگترين عنصر دفاعي مسلمانان به شمار ميرود و نيز سخنان ژنرال دوگل را كه در دهه 40 قرن بيستم آنان را از اين «غول خوابيدهاي» كه موهاي سرش را در آبهاي مديترانه و پاهايش را در آبهاي اقيانوس آرام شستشو ميدهد، [خاورميانه] بر حذر داشته بود و نيز گفتههاي ژنرال غلوپ پاشا را كه گفته بود «تاريخچه مساله خاورميانه به قرن هفتم ميلادي بازميگردد» به خاطر آوردند و هشدارها را پيش خود تكرار كردند. وزير خارجه آمريكا، جهانيان را نسبت به بيداري اسلامي هشدار ميدهد و وزيرخارجه اسرائيل اين هشدار را تكرار ميكند و هر دو ابرقدرت متخاصم در شرق و غرب، براي رويارويي با حركت اسلامي، دست به دست يكديگر ميدهند.
عوامل بيداري اسلامي
عناصري كه باعث شد امت شايسته اين لطف الهي گردد، از اين قرارند:
يكم: تلاش پيگير و خستگيناپذير علما و انديشمنداني كه درد اين امت را احساس كردند و به برنامهريزي و ترسيم درمان آن نشستند.
شايسته يادآوري است كه انديشمندان، تنها زماني موفق به آزادسازي اين نيروها گشتند كه پيش از همه خود را از تعلقات مادي رها كردند و تمامي هستي خود را وقف اين هدف ساختند و از قيد و بند وابستگي به سردمداراني كه در دوران خواب و بيخبري، قيد و بندهاي ستمگرانهاي را بر ايشان تحميل كرده بودند، رهايي بخشيدند و علميگرايي و انقلابيگرايي اسلامي را يكجا در خود فراهم آوردند.
دوم: نقش برجسته و بسيار قابل توجه جنبشهاي اسلامي در گسترش آگاهي و شور انقلابي ميان اين امت تاثير اين جنبش در مناطق مختلف يكسان نبود، همچنان كه سطح آگاهي و شور انقلابي جنبشهاي مختلف نيز با يكديگر تفاوت داشت ولي همگي آنها، شور و شوق تودهها را به اجراي احكام اسلامي برانگيخت و احساس نسبتا گستردهاي در لزوم مقاومت در برابر نمودهاي طاغوت و بازگشت به اسلام ايجاد كرد.
سوم: واكنشهايي كه در پي يورش ناكام غرب عليه جهان اسلام مطرح شد. بهرغم برنامهريزيهاي دقيقي كه براي اين يورش صورت گرفته و سعي شده بود همه جنبههاي حياتي را در بر گيرد حتي بهرغم پيروزيهاي ظاهري كه استكبار جهاني تصور تحقق آن را داشت و بر اين گمان بود كه انديشه امت و ايمان آن به اسلام و عواطف و احساسات انقلابي و شخصيت آن و در نتيجه ثروتهاي مادي آن را به يغما برده است. غرب گمان ميداشت اين امت مرده يا در شرف مرگ است. بهرغم همه اينها، اين يورش نتايج معكوسي در بر داشت.
تاثير اين يورش غرب به سود بيداري اسلامي به 2 شيوه زير صورت گرفت:
نخست آن كه خود و تمدن و اخلاق خود را به فرزندان اين امت شناساند و با ناكامي و شكست و ناكارآمدي ديدگاهها و نظاماتي كه در زندگي اجتماعي براي خود در نظر گرفته بود و بيگانگي آنها با فطرت آدمي و احساسات و انديشه فرد مسلمان را به اثبات رساند و اين حقيقتي بود كه استعمار پيش از ديگران به آن پي برد و از همين رو اقدام به رفع و رجوع و سرهمبندي انديشههاي خود كرد و آنها را جامهاي پان عربيستي، شرقي و حتي اسلامي پوشاند و به اين ترتيب، بر رسوايي و فضاحتش بيش از پيش افزود.
و ديگري اينكه مومنان و دلسوزان به آينده اين امت را به اتخاذ مواضع رويارويي و برنامهريزي پيگير براي اين خيزش پرشكوه برانگيخت.
در پي اين ناكاميها، هرگونه شيوههاي پليد عاديسازي از سوي استعمار، سودي در پي نداشت؛ ماسكهاي اسلامي و ظواهر فريبكارانهاي كه دفاع از اسلام را مطرح ميكرد، ولي در واقع به تحريف اسلام در اذهان امت ميپرداخت و آن را از محتواي انقلابي و دگرگونساز خود تهي ميساخت و شعائر آن را به يك سري حركتهاي تكراري و بيهوده تبديل ميكرد و برنامههاي آن را تنها به صورت قيد و بندهايي بر زندگي فردي و فاصله گرفتن از زندگي اجتماعي تلقي ميكرد، نفعي براي آن نداشت.
چهارم: حوادث بزرگ در جهان اسلام و پيشاپيش آنها پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري فرد عادل، زاهد و شجاعي چون امام خميني كه سرتاسر جهان اسلام را به لرزه درآورد و رويايي را تحقق بخشيد كه تحقق آن از سوي ملتي با دستاني خالي كه چيزي جز ايمان در چنته نداشت، كاملا بعيد به نظر ميرسيد. اين انقلاب پرشكوه، دستاوردها و آثار مبارك بسيار فراواني در شكلدهي، رشد و گسترش بيداري اسلامي بر جاي گذاشت.
اين دستاوردها و پيامدها، همه عرصههاي زندگي را دربرگرفت و به امت اسلامي و جهان، درسهاي بسيار خوبي داد و به ملتهاي مسلمان موارد زير را مورد تاكيد قرار داد.
ـ توان آنها را كه با بزرگترين قدرتها درگير شوند و آنها را شكست دهند.
ـ ضرورت رهبري حكيمانه و پيروي همه امت از اين رهبري
ـ لزوم رهايي علما از يوغ سلطه حكومتها براي رهبري ملتهاي خود
ـ اينكه چگونه نيروي غيبي در خدمت مومنان و ارعاب طاغوتها درميآيد
ـ و چند و چون معجزههايي كه نقش فعال ملت مسلمان در عرصههاي سياسي و تشريعي ميتواند تحقق بخشد.
ـ و اينكه چگونه اصل رهبري فقيه عادل و نظام شورايي طي پروسهاي داراي اثرات پرشكوه با همديگر ميآميزند.
ـ و چگونه همه توطئههاي استعماري به سود اسلام تمام ميشود.
ـ و اينكه اسلام ميتواند در تئوري و در عمل، همه جنبههاي زندگي را در بر گيرد.
ـ و چگونه ميتوان فضاي جامعه را از انحرافهاي اخلاقي و اجتماعي پاكسازي كرد و رژيمهاي مدّعي اسلام و جيرهخوار استكبار را رسوا ساخت.
ـ لزوم فداكاري براي اسلام و درسهاي پرمعناي شهادت و شهادتطلبي
ـ و رويارويي با ابرقدرتهاي كافر و ماليدن پوزه آنها به خاك مذلّت
انقلاب اسلامي توانست همه روشهاي مليگرايي و قوميگرايي تنگنظرانه و كمونيسم الحادي و ليبراليسم غيرمتعهد و نيز همه برنامههاي فريبكارانه غرب را شكست دهد و ناكام گذارد. همچنان كه انقلاب اسلامي طي گامهاي بسيار پرشكوهي مسلمانان را عليه دشمن كافر به وحدت فراخواند و سياست اقتصادي مستقلي بر پايه تحقق خودكفايي در پيش گرفت و موفق شد بهرغم انواع محاصرهها و شرايط دشواري كه استعمار و مزدوران بر آن تحميل كردند روي پاي خود بايستد و همه برنامههاي درسي و آموزشي خود را دگرگون سازد و به آنها جنبه خالص اسلامي ببخشد و همه رسانههاي گروهي را از هرگونه انحراف و تحميقي پاكسازي كند و شالوده رسانه اسلامي پاكي را پيريزي نمايد و نظام تربيتي اسلامي در همه جنبههاي زندگي را در پيش گيرد و موفق شود همه تناقضات حاد موجود ميان گروهها و اقشار مختلف اسلامي را برطرف سازد و در راستاي بهبود اوضاع طبقه محروم عمل كند و مانع اسراف و زيادهروي و البته در چارچوب حدود اسلامي گردد.
تداوم بيداري اسلامي
يكم: صيانت از آن
تنها در دورههاي بيداري است كه تحولات بزرگ تحقق ميپذيرند و رهبر بزرگ و بيهمتا كسي است كه بتواند آگاهيهاي پرشور و انقلابي را در مسير مساله اساسي بزرگ ملت خود، زنده و پايدار نگاه دارد، زيرا فروكش كردن شور و شوق اين انقلاب و حماسه، بدون ترديد به منزله مرگ اين حركت است. بيداري و شور انقلابي آگاهانه از موانع موجود بر سر راه خود وسيلهاي براي پيروزي و پلي براي نيل به هدفهاي بعدي خود استفاده ميكند و همه توطئههاي خصمانه را به ضربههاي متقابلي مبدل ميسازد كه هم به پاكسازياش ميانجامد و هم علفهاي هرز و زيانمند را از پيرامونش دور ميسازد.
در اين ميان، حقيقت مهمي را نبايد از نظر دور داشت و آن اينكه اي بسا بتوان ايمان را در لحظات بيداري و به سادگي تمام به دست آورد، ولي پايداري و استقامت بر آن و عمل به مقتضاي اين ايمان و مقاومت در برابر ضربهها و موانع داخلي و خارجي، كار بسيار دشوار و شاقي است؛ چهبسا همين دشواري، راز و رمز اين سخن پيامبر اكرم(ص) است كه فرمود: «سوره هود مرا پير كرد.» چون آيه استقامت در همين سوره قرار دارد: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ» (سوره هود ـ 112)
از اينجاست كه همه رهبران آگاه و هر مسلماني بايد به درگاه خدا دست به دعا بر دارند كه او را راهبر پرهيزكارانش قرار دهد، پيش و بيش از هر چيز به پاسداري از اين بيداري و گسترش آن و افزونتر ساختن شور انقلابياش بينديشند و در راستاي صيانت و مراقبت از آن عمل كنند كه در غير اين صورت، خيانت بزرگ و بيتوجهي ننگآوري را مرتكب شدهاند؛ آنها بايد با تمام توان خود چرخهاي نهضت فكري و عملي را پيش برانند و پيش از آن نيز خود و انديشههاي خود را از سلطه طاغوتها و بردگي بيگانگان برهانند، زيرا رهايي خويشتن شرط اساسي روند رهايي و آزادسازي اجتماعي است.
اين رهبران هرگز نبايد از تشديد و افزايش شور و شوق انقلابي غفلت كنند، زيرا هرگونه غفلت و كوتاهي مطمئنا برابر با شكست است.
دوم: بيداري و افراطگرايي
ممكن است روند بيداري يا جنبش انقلابي با عوارضي همراه گردد.
از ميان عوارض و آفات بيداري، افراطيگري در ارزيابي جهاد و نفي هرگونه گفتوگوي سازنده يا تن دادن به رفتاري ويژه به بهانه درگيري با امر جهاد و حتي از آن مهمتر بذل همه توجهها به متون جهادي و بيتوجهي به متون ديگر است، حال آن كه همه اين متون، تشكيلدهنده مجموعه هماهنگ، همسو و مركبي است كه تنها در صورت تركيب با يكديگر، آثار و پيامدهاي سازنده خود را به جاي خواهند گذارد.
از ديگر عوارض آن در بعد اجتهادي، افراط در روند تجدد و نفي اصول و شالودههايي است كه بزرگان ما در گذشته پيريزي كرده بودند به گونهاي كه تصور شود بايد به بهانه بيداري نوين اسلامي، از آن گسيخت.
حال آن كه اگر رهبري بيداري كاملا آگاه باشد و همجوشي انساني و همجانبگي اسلامي را به عنوان يك هدف اسلامي در همه عرصهها در نظر گيرد، هرگز دچار انحراف و افراطگرايي نميشود.
گو اينكه نبايد مساله مهمي را از نظر دور بداريم و آن اينكه بسياري از برچسبهاي افراطگرايي كه بيداري اسلامي و رهبران آن را نشانه گرفته بيانگر توطئه چينيهاي مفسدهآميزي براي چيره شدن بر آن يا تسليم شدنش در برابر درك و فهمي ايستا يا به تمايل و خواست حاكمي فاسد است و اينگونه خواستها بيمارگونهاي است كه برخي گرفتار آن ميشوند.
آيتالله محمدعلي تسخيري
پنجشنبه|ا|20|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]
-
گوناگون
پربازدیدترینها